درسهائی که باید از انتخابات دولت دوازدهم بیاموزیم – قسمت دوم
البته مکانیزمهایی که خامنهای برای شکست روحانی در این رابطه از قبل مهندسی کرده بود عبارت بودند از:
الف - قطبی کردن انتخابات توسط مهندسی کردن شورای نگهبان، جهت دو مرحلهای شدن انتخابات بود. چراکه خامنهای از سال 84 تجربه داشت که تنها با دو مرحلهای کردن انتخابات است که او میتواند انتخابات را به نفع خود مهندسی نماید.
ب – بسیج تمام قدرت حزب پادگانی، اعم از سپاه و بسیج و تشکیلات سراسری مداحان و هئیتهای محلهای مذهبی و لباس شخصیها و نمازهای جمعه و جماعت و رادیو و تلویزیون و آستانه قدس رضوی و نهادهای رسمی از خبرگان رهبری گرفته تا شورای نگهبان و تمامی جریانهای راست هزار تکه از راست پادگانی تحت هژمونی سپاه گرفته تا راست داعشی تحت هژمونی جبهه پایداری و مصباح یزدی و راست سنتی تحت هژمونی جامع روحانیت و جامع مدرسین حوزه قم تا راست پوپولیست تحت هژمونی تشکیلات تازه تأسیس جمنا تا راست بازاری تحت هژمونی مؤتلفه تا راست بوروکراتیک تحت هژمونی احمد توکلی و غیره به صورت یکپارچه در حمایت از کاندیداتوری سیدابراهیم رئیسی.
ج - متحد کردن جریانهای جناح هزار تکه راست، توسط ایجاد تشکیلات نوین جمنا.
د - وارد کردن خبرگان رهبری جهت معرفی ابراهیم رئیسی به عنوان کاندید جناح راست (برعکس گذشته که خامنهای تلاش میکرد تا خبرگان رهبری را به صورت نهادی، از ورود رسمی در جنگ قدرت جناحهای درون حکومت جلوگیری نماید).
ه – تهدید مستقیم جناح رقیب (در دانشگاه امام حسین) در برابر عبور از خط قرمزهای نظام، مثل نسلکشی تابستان 67 یا محکوم کردن دخالت نظامی در سوریه در حمایت از خانواده اسد تحت مدافعین حرم یا خارج کردن ایران از فصل هفتم منشور سازمان ملل تحت عنوان دستاوردهای برجام، یا شعار شکست حصر رهبران جنبش سبز و غیره.
و - دفاع از محرومین همراه با طرح پوپولیستی و شعارهای فرصتطلبانه اقتصادسوز مثل سه برابر کردن مبلغ یارانهها جهت جلب رأی 20 میلیون حاشیهنشینان شهری.
ز - جدا کردن خود، نسبت به مشکلات رژیم و چهره اپوزیسیون گرفتن در برابر دولت یازدهم و اگراندیسمان کردن مشکلات روحانی جهت جلب رأیهای خاکستری.
ح – رویارو قرار دادند زحمتکشان در برابر دولت که برای نمونه میتوانیم به حمله کارگران زغالسنگ زمستان یورت شمال غربی گلستان به شیخ حسن روحانی اشاره کنیم (که از بعد از وقوع انفجار و کشته شدن 44 نفر از کارگران مظلومان معدن، از آنجائیکه سهامدار اصلی این معدن صندوق مهر وابسته به بسیج و سپاه میباشد و خود زیرمجموعه حزب پادگانی خامنهای هستند و طبعاً حزب پادگانی خامنهای میبایست پاسخگوی این فاجعه باشد)، که با فرار به جلو و تحریک کارگران معدن و پشتیبانی نیرویهای امنیتی حزب پادگانی خامنهای در روز بازدید حسن روحانی از معدن همراه با حمله کارگران و نیرویهای امنیتی حزب پادگانی خامنهای به ماشین روحانی و حتی طرح فحشهای مستهجن از زبان کارگران به روحانی و سپس تصویربرداری از آن صحنه و پخش آنها در برنامه مستند تبلیغاتی ابراهیم رئیسی و محمد باقر قالیباف.
ط - تکیه کردن نامزدهای جناح راست بر مشکلات صرف اقتصادی و مطلق کردن موضوع بیکاری و فقر تودهها و معرفی کردن دولت یازدهم به عنوان عامل اصلی این گسلهای اقتصادی رژیم مطلقه فقاهتی در 39 سال گذشته جهت جذب حمایت حاشیهنشینان شهری.
ی – نبش قبر گذشته همراه با افشاگریهای تبلیغاتی مثل سند 2030 یونسکو که خامنهای برای اولین بار در سخنرانی با تعدادی از فرهنگیان مطرح کرد و با افشای این سند، او تلاش کرد تا خود را نسبت به امضای این سند توسط دولت یازدهم بیخبر نشان دهد و این سند را یک سند دفاع از همجنسگرایان معرفی نماید. در صورتی که:
اولاً سند 2030 یونسکو دفاع از برابری جنسیتی است، نه دفاع از برابری جنسی و بین برابری جنسیتی با برابر جنسی از فرش تا عرش تفاوت و اختلاف وجود دارد. چراکه برابری جنسیتی دلالت بر تساوی حقوق زن و مرد میکند که این شعار باعث به چالش کشیدن کل زیرساخت نظری مانیفست اسلام هزار ساله فقاهتی میشود. یادمان باشد که تنها اصلی که در طول عمر هزار ساله اسلام فقاهتی مورد اعتقاد و ایمان آنها بوده است، «اصل تبعیض جنسیتی زن و مرد میباشد» که بیشک به چالش کشیده شدن این اصل توسط شعار برابری حقوق زن و مرد باعث فرو ریختن عمود خیمه اسلام فقاهتی میگردد.
ثانیاً سند 2030 یونسکو سال گذشته پس از تائید در کمیسیون تطبیقی مجلس و شورای انقلاب فرهنگی رژیم مطلقه فقاهتی توسط دولت یازدهم امضا گردید. بنابراین اعلام بیخبری خامنهای نسبت به امضا این سند توسط دولت یازدهم در سال 95 این همه در این شرایط جنگ نامزدها بسیار قابل توجه بود.
ثالثا سند 2030 یونسکو یک سند فرهنگی پیشنهادی به کشورها، جهت دستیابی به توسعه پایدار میباشد.
رابعا منهای برابری جنسیتی یا تساوی حقوق زن و مرد و دختر و پسر جهت کسب آموزش، مهمترین اصل دیگری که در این سند یونسکو از آن دفاع شده است اصل حقوق بشر جهانی است که صد البته اصل حقوق بشر جهانی با اصول سیاسی و فقهی و کلامی رژیم مطلقه فقاهتی و اسلام فقاهتی و ولایتی حاکم به شدت در تضاد میباشد. چراکه در جامعهای که 39 سال است که حتی توسط دادگاههای ویژه روحانیت این گروه حاکم بر قدرت از دیگر مردم ایران جدا میسازد، دیگر جائی برای اصل حقوق بشر جهانی باقی نمیماند. البته هدف خامنهای از طرح سند 2030 جهت منفرد کردن روحانی از روحانیت حوزههای فقاهتی بود.
ک – شوهای مناظره مستقیم تلویزیونی بین نامزدهای رئیس جمهوری و شعار محوری جناح راست تحت عنوان «چهار درصدیها، در برابر 96 درصدیهای» و مطلق کردن موضوع بیکاری و فقر همراه با طرح شعارهای حقوقهای نجومی و فساد مالی روحانی و اعوان و انصارش.
ل – حمایت از پروژههای خانمانسوز و اقتصادسوز و پوپولیستی دولت نهم و دهم احمدی نژاد مثل مسکن مهر یا افزایش یارانهها و غیره توسط نامزدهای جناح راست جهت پاکسازی عقبه تاریخی و هویتی خود. فراموش نکنیم که در نماز جمعه روز 29 خرداد سال 88 تهران، خامنهای رسماً و علناً اعلام کرد که «دیدگاه من به احمدی نژاد نزدیکتر است تا به هاشمی رفسنجانی.»
م – در سخنرانی که خامنهای در روز چهارشنبه مورخ 20/2/ 96 در دانشگاه امام حسین در همین ایام یعنی پس از مناظره دوم تلویزیونی نامزدها کرد، پس از تبیین تاثیرات جنگ جناحهای درونی رژیم در مرحله انتخابات دولت دوازدهم، این تاثیرات را به سه مرحله کوتاهمدت و میانمدت و درازمدت تقسیم کرد؛ و در این چارچوب بود که تاثیرات کوتاهمدت جنگ جناحهای درونی رژیم در عرصه تقسیم باز تقسیم قدرت در شرایط انتخابات دولت دوازدهم، «استحاله این انتخابات، به انتخابات خرداد 88 و بازتولید و اعتلای دوباره جنبش سبز اعلام کرد»؛ که البته در آن سخنرانی خامنهای همه اینها را با اصطلاح شروع دوباره فتنه 88 مطرح میکرد. پر واضح بود که بزرگترین دغدغه خامنهای پیوند حسن روحانی با جنبش سبز و جنبش به اصطلاح اصلاحات سیدمحمد خاتمی بود.
یادمان باشد که در مناظره دوم کاندیداها، «اسحاق جهانگیری خود را نامزد اصلاحات مطرح کرد» و در سخنرانی در شیراز زمانیکه میخواست به نفع روحانی کنار برود، اعلام کرد: «دوباره ایران، دوباره اسلام، دوباره اصلاحات، دوباره روحانی» و باز در همین رابطه بود که رهبری جنبش سبز اعم از میرحسین موسوی و کروبی به همراه رهبری جنبش به اصطلاح اصلاحات سیدمحمد خاتمی و تشکیلات روحانیون از نامزدی روحانی، برای اولین بار به صورت رسمی اعلام کردند؛ و مهدی کروبی در فراخوانی خود جهت مشارکت در انتخابات دولت دوازدهم اعلام کرد که «با رأی به حسن روحانی، از جمهوری اسلامی واقعی، در برابر جمهوری اسلامی رسمی حمایت کنید»؛ که خود این فراخوانی مهدی کروبی و خود این موضعگیری نسبت به دولت روحانی توسط او، «اعلام موضع نسبت به کل رژیم بود.»
مضافا به اینکه خود این موضعگیری کروبی مانند موضعگیری حسینعلی منتظری در دفاع از سیدمهدی هاشمی در جریان نسلکشی تابستان 67 یک موضعگیری برون از نظام بود و به همین دلیل بود که تمامی دغدغههای خامنهای در رابطه با انتخابات دولت دوازدهم، در بازتولید و اعتلای جنبش سبز خلاصه میشد. فراموش نکنیم که خامنهای «در جریان تشییع جنازه هاشمی رفسنجانی به این حقیقت واقف شد که جنبش سبز زنده است و مانند آتش در زیر خاکستر خود را مخفی کرده است» و به همین دلیل بود که خامنهای از مرحله تشییع جنازه هاشمی رفسنجانی (و حمایت جنبش دانشجوئی در این تشییع جنازه از جنبش سبز و بخصوص از میرحسین موسوی) پروژه مهندسی کردن انتخابات دولت دوازدهم در دستور کار خود قرار داد.
باز در همین رابطه بود که خامنهای در سخنرانی دانشگاه امام حسین، اعلام جنگ با جناح رقیب کرد و خطاب به جناح رقیب گفت که: «گسلهای جمهوری اسلامی را فعال نکنید». بیشک نخستین سوالی که در برابر این موضعگیری خامنهای مطرح میشود اینکه آن گسلهایی که خامنهای از فعال شدن دوباره آن در هراس است و رقیب را تهدید به مرگ میکند، کدامین گسلها است؟
در پاسخ به این سؤال باید بگوئیم که هر چند گسلهای رژیم مطلقه فقاهتی در این شرایط عبارتند از:
1 - گسلهای طبقاتی.
2 - گسل اقلیتهای قومی.
3 - گسلهای اقلیتهای مذهبی.
4 - گسلهای اجتماعی که در رأس آنها سرکوب و تبعیض و نابرابری حقوق زنان میباشد.
5 - گسلهای سیاسی که در رأس آنها گسلهای جنگ جناحهای درونی حاکمیت در عرصه صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت میباشد.
راستی در میان این گسلهای پنجگانه کدامین گسل امکان فعال شدن آن در انتخابات دولت دوازدهم وجود داشت که خامنهای نسبت به فعال شدن دوباره آن به جناح رقیب هشدار میداد؟
در پاسخ به این سؤال باید بگوئیم که آن گسل، همان گسلی است که خامنهای در آن سخنرانی با عبارت «فتنه 88» از آن یاد کرد. علی ایحال، با عنایت به موارد فوق بود که خامنهای از بعد از تشییع جنازه هاشمی رفسنجانی و واقف شدن به زنده بودن جنبش سبز نسبت به پروژه شکست حصر سران جنبش سبز توسط پروژه آشتی ملی سیدمحمد خاتمی و حمایت حسن خمینی و حسن روحانی و اسحاق جهانگیری از این پروژه احساس خطر استراتژیک کرد؛ و هر چند رسماً در سخنرانی خود قبل از سال 96 پروژه آشتی ملی سیدمحمد خاتمی جهت شکست حصر سران جنبش سبز به چالش کشید، با همه این احوال خامنهای واقف بود که انتخابات دولت دوازدهم اگر مهندسی نشود، بازتولید و اعتلای جنبش سبز امری محتوم خواهد بود.
البته خامنهای از بعد از تشییع جنازه هاشمی رفسنجانی تا نوروز 96 تلاش میکرد تا با ایجاد شکاف بین حسن روحانی و جنبش سبز و جنبش به اصطلاح اصلاحات سیدمحمد خاتمی، جلو اعتلای جنبش سبز و جنبش به اصطلاح اصلاحات سیدمحمد خاتمی را بگیرد، اما حمایت حسن روحانی از پروژه آشتی ملی سیدمحمد خاتمی رشتههای خامنهای را پنبه کرد. لذا به همین دلیل بود که خامنهای از زمستان 95 و بخصوص از نوروز 96 پروژه جدیدی جهت مقابله کردن با اعتلای جنبش سبز در دستور کار خود قرار داد. فراموش نکنیم که خامنهای از 29 خرداد 88 الی الان معتقد است که «جنبش سبز آلترناتیو رژیم مطلقه فقاهتی میباشد، نه رقیب درونی قدرت مثل جریان اصلاحات سیدمحمد خاتمی.»
لذا پیوسته خطر جنبش سبز حتی از جریان حسینعلی منتظری بیشتر میداند؛ و دلیل این امر همان است که پتانسیل تشکیلاتی و پایگاه اجتماعی و نفوذ در نیروهای خود رژیم، جنبش سبز بیشتر از جریان منتظری میباشد. البته خودویژگی جریان منتظری نفوذ این جریان در تشکیلات روحانیت حوزههای فقاهتی بود؛ که صد البته مهدی کروبی از آنچنان پتانسیلی که حسینعلی منتظری داشت، در روحانیت حوزههای فقاهتی برخوردار نمیباشد. باری به همین دلایل خامنهای پروژه حذف حسن روحانی را در رابطه با انتخابات دولت دوازدهم در دستور کار خود قرار داد؛ که مشخصات این پروژه جدید خامنهای عبارت بودند از:
1 - تلاش جهت حذف حسن روحانی از کسب دوباره قدرت.
2 - تلاش جهت یکپارچه کردن راست.
3 - تلاش جهت معرفی نامزدی که مورد اعتماد تمامی جریانهای جناح راست اعم از راست سنتی یا روحانیت حامی رژیم مطلقه فقاهتی و راست پادگانی یا سپاه و بسیج، یا راست داعشی که همان جبهه پایداری تحت مدیریت مصباح یزدی میباشد یا راست بازاری تحت هژمونی مؤتلفه یا راست بوروکراتیک امثال احمد توکلی و غیره یا راست پوپولیست تحت هژمونی تشکیلات نوبنیاد جمنا و غیره باشد که بالاخره معرفی سیدابراهیم رئیسی در این رابطه بود.
4 – بسیج تمامی امکانات تشکیلاتی و اداری و مالی و تبلیغاتی در حمایت از ابراهیم رئیسی.
5 - مهندسی کردن توسط فیلترینگ شورای نگهبان جهت فقط دو قطبی کردن انتخابات و ممانعت از ورود جریان احمدی نژاد برای سه قطبی کردن انتخابات.
6 - تلاش جهت دو مرحلهای کردن انتخابات دولت دوازدهم، چراکه خامنهای با تجربه که نسبت به انتخابات دولت نهم در خرداد 84 داشت، برایش مسجل بود که در مرحله دوم انتخابات به علت عدم مشارکت رأیهای خاکستری در حمایت از روحانی، شرایط جهت حذف مهندسی شده فراهم میگردد.
ادامه دارد