درسهائی که باید از انتخابات دولت دوازدهم بیاموزیم – قسمت چهارم
علیهذا فرایند حذف روحانی توسط حزب پادگانی خامنهای از همان آغاز گرفتار دستاندازهای سیاسی و اجتماعی شدید شد، ولی نظر به اینکه برای حزب پادگانی خامنهای عقبنشینی در برابر روحانی به مثابه عقبنشینی در برابر جنبش سبز و جنبش به اصطلاح اصلاحات سیدمحمد خاتمی بود در نتیجه، در این رابطه خامنهای گام در مسیر غیر قابل برگشت گذاشته بود. عواملی که باعث شکست حزب پادگانی خامنهای در این مسیر غیر قابل برگشت شد، عبارت بودند از:
1 - کاندیداتوری و نامزدی سیدابراهیم رئیسی که با عنایت به افشاگریهای منتشر شده حسینعلی منتظری (توسط احمد منتظری،) در تابستان 95 در خصوص نسلکشی تابستان 67 و مدیریت او در این رابطه، چه به لحاظ بینالمللی و چه به لحاظ داخلی، چهره سیدابراهیم رئیسی برای مردم ایران نماینده سیاست سرکوب و خشونت و اختناق و تیغ و داغ و درفش 39 ساله رژیم مطلقه فقاهتی بود)؛ و دیدیم که در همین رابطه، مهمترین سلاح تبلیغاتی حسن روحانی در مناظره و متینگهای نامزدهای دولت دوازدهم بر علیه سیدابراهیم رئیسی، تکیه کردن بر همین خودویژگی ابراهیم رئیسی بود (فراموش نکنیم که خود حسن روحانی علاوه بر اینکه مدت 18 سال سکاندار شورای امنیت ملی رژیم مطلقه فقاهتی، به عنوان بزرگترین نهاد تصمیم گیرنده سرکوب این رژیم بوده است، در دولت یازدهم خود منهای ربیعی و زنگنه که از سر شاخههای مهرههای امنیتی رژیم مطلقه فقاهتی در دهه 60 بودهاند، همکار و هم دست سیدابراهیم رئیسی در جریان نسلکشی تابستان 67 یعنی مصطفی پور محمدی به عنوان وزیر دادگستری در همین زمان مشغول بکار بود).
در این رابطه حسن روحانی تا آنجا پیش رفت که در سخنرانی تبلیغاتی خود در همدان، به یکباره او در افشاگری بر علیه ابراهیم رئیسی، «از 38 سال اعدام و اختناق سخن به میان آورد»؛ که خود این موضوع هر چند از قبل توسط حزب پادگانی خامنهای به عنوان خط قرمز نظام برای نامزدها تعیین شده بود، به معنای به زیر سؤال کشیده شدن «کل رژیم مطلقه فقاهتی و سیاست خمینی در دهه 60 توسط حسن روحانی بود که برای اولین بار در تاریخ 39 ساله عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، توسط یکی از سر مهرههای کلیدی نظام مطرح میشد»، به عبارت دیگر برای اولین بار «کل رژیم مطلقه فقاهتی به زیر سؤال کشیده شد.»
این موضوع آنچنان لرزه بر کل رژیم مطلقه فقاهتی انداخت که منهای اینکه احمد توکلی نماینده مجلس نهم و طرفدار راست بوروکراتیک رژیم مطلقه فقاهتی، در اعتراض به حسن روحانی اعلام کرد که: «به آقای روحانی برادرانه تذکر دادم، شما نمیتوانید هر حرفی را بزنید. متاسفانه وی نه تنها به این تذکر توجهی نکرد که هیچ، حالا میبینیم در هیئت یک اپوزیسیون تیغ به روی نظام میکشد، کاش ما نبودیم و این استحالهها را نمیدیدیم. آقای روحانی ضرر این سخنان برای عاقبت شما به مراتب بیشتر از نفع کوتاهمدت احتمالی آن برای جنابعالی خواهد بود و شما را در آغاز مسیری قرار خواهد داد که برخی از پیشینیان با همین تصور در آن قدم گذشتهاند، مسیری که بیش از آنکه خوشنامی و عاقبت بخیری برایشان داشته باشد، بد عاقبتی و بد نامی را برایشان رقم زد. به دلیل مناصب متعدد شما از اول انقلاب تا کنون، هر گونه اظهار نظر شما در مورد سیاستهای دفاعی و قضایی کشور در گذشته... میتواند به عنوان گواهی نظام علیه خودش استفاده شود و زمینهساز محدودیتها و اقدامات جدید علیه این نظام شود.»
خود خامنهای در روز چهار شنبه 20 اردیبهشت 96 در دانشگاه امام حسین در اعتراض به این حرکت حسن روحانی اعلام کرد: «الف: هر کس امنیت انتخابات را برهم بزند قطعاً سیلی میخورد. ب: کاندیداهای محترم مراقب باشند به خاطر خطای در تشخیص گسلهای اعتقادی، جغرافیائی، زبانی، قومی را تحریک نکنند. ج - ما در انتخابات تازه کار نیستیم 38 سال است که با انتخابات سر و کار داریم، ما در کار انتخابات مجربیم، میدانیم آن کسانی که در انتخابات طرف قضیه هستند و دخالت دارند، اینها ممکن است در چه محیطهای فکری قرار بگیرند و چه دشمنی و چه وسوسههایی به اینها رو میآورد. د – ما موشک داریم و موشکهای ما بسیار دقیق است و اهداف مورد نظر را از فاصله هزاران کیلومتری با دقت بالا، هدف قرار میدهد و این توانایی را با قدرت حفظ خواهیم کرد و با قدرت همان را افزایش خواهیم داد. ه – دشمن سه هدف کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت را در دستور کار خود قرار داده است که هدف کوتاهمدت آنها، برهم زدن امنیت کشور و ایجاد آشوب و فتنه است. هدف میانمدت دشمنان موضوع اقتصاد و معیشت مردم است یعنی اقتصاد کشور نباید حرکت کند، معیشت مردم باید لنگ بماند، کار تولید رونق نگیرد و بیکاری به عنوان یک بلا باید عمومیت پیدا کند تا در نهایت مردم از جمهوری اسلامی ناامید شوند. هدف بلندمدت دشمنان، از بین بردن اصل نظام میباشد. و - اکنون مقابله با اصل نظام از طریق تغییر رفتار در دستور کار آنها قرار گرفته است و تغییر رفتار هم یعنی با راه اسلام و انقلاب و خط امام به تدریج زاویه ایجاد شود و در نهایت، در مسیر مقابل انقلاب حرکت شود. ز – کاندیداها مراقب باشند به خاطر خطای در تشخیص، طراحی نیمه کاره دشمن را تکمیل نکنند. ح – اگر کسی بخواهد در انتخابات بر خلاف امنیت کشور اقدامی انجام دهد، قطعاً با واکنش و سیلی سختی مواجه خواهد شد. ط – دشمنان در سال 88 حماقت به خرج دادند و کشور با عظمت ایران را با برخی کشورهای دست چندم که قبلاً با چند ده میلیون دلار در آنها آشوب و ناامنی ایجاد کرده بودند اشتباه گرفتند.»
2 - هر چند حزب پادگانی خامنهای در انتخابات دولت دوازدهم در 29 اردیبهشت 96 توانست توسط دو قطبی کردن کاندیداها و انتخابات، طبق آمارهای اعلام شده خود رژیم مطلقه فقاهتی (بر فرض صحت آنها)، بیش از 41 میلیون نفر از 57 میلیون نفر صاحبان حق رأی مردم ایران را به پای صندوقهای رأی بکشاند و از این 41 میلیون رأی، بیش از 15 میلیون رأی آن نصیب کاندیدای خود، که همان کاندیدای هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی یعنی سیدابراهیم رئیسی بود (که 15 میلیون رأی فوق میشود 26% کل رأیهای ریخته شده به صندوقها، طبق اعلام خود رژیم مطلقه فقاهتی)، شد و بیش از 23 میلیون رأی آن (طبق آمارهای خود رژیم مطلقه فقاهتی بر فرض صحت آنها)، نصیب کاندیدای اردوگاه رقیب یعنی حسن روحانی گردید (که 23 میلیون رأی شیخ حسن روحانی میشود 58% کل رأیهای ریخته شده به صندوق)، با همه این احوال:
اولاً حزب پادگانی خامنهای توسط دو قطبی کردن انتخابات دولت دوازدهم توانست تنور انتخابات را مانند گذشته گرم کند و بیش از 15 میلیون رأیهای خاکستری (جامعه 80 میلیون نفری ایران که 57 میلیون نفر حق رأی دارند) به پای صندوقهای رأی بکشاند.
ثانیاً 15 میلیون رأیهای خاکستری که در انتخابات دولت دوازدهم، خامنهای توانست توسط دو قطبی کردن انتخابات به پای صندوقهای رأی بکشاند (برعکس انتخابات دولت یازدهم) مولود «بازتولید دو جریان به اصطلاح اصلاحطلب سیدمحمد خاتمی و جریان جنبش سبز میرحسین موسوی بود»؛ و همین موضوع باعث گردید تا خامنهای برعکس انتخابات دولت یازدهم، در انتخابات دولت دوازدهم در کشیدن آراء خاکستری به پای صندوقهای رأی شکست بخورد.
ثالثاً از آنجائیکه 41 میلیون رأیهای ریخته شده در صندوقهای رأی (طبق آمار و اعلام خود رژیم مطلقه فقاهتی و بر فرض صحت آنها) شامل شش دسته رأی بودند که:
الف - رأیهای اعتراضی.
ب – رأیهای تکلیفی شرعی.
ج – رأیهای مشارکتی سیاسی.
د - رأیهای تغییرطلب.
ه – رأیهای تفاوتطلب.
و – رأیهای پوپولیستی که البته مقصود از رأیهای اعتراضی، همان رأیهائی است که مردم ایران، نزدیک به 40 سال گذشته، جهت «اعتراض به کاندیدای هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی، یعنی نه به خاطر حب علی، بلکه به خاطر بغض معاویه به کاندیدای رقیب هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی دادهاند». مثل رأیهای اعتراضی خرداد 76 که مردم ایران به خاطر اینکه اکبر ناطق نوری کا ندیدای مقام عظمای ولایت رأی نیاورد، به سیدمحمد خاتمی که هیچ شناختی از او نداشتند دادند؛ و یا در جریان انتخابات خبرگان پنجم رهبری در اسفندماه 94، مردم تهران به خاطر اینکه سه کاندید ای هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی تحت عنوان جیم (احمد جنتی، محمد یزدی، محمدتقی مصباح یزدی) رأی نیاورند، به کاندیداهای ناشناخته امید و اعتدال معرفی شده هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی رأی دادند.
همچنین مقصود از «رأیهای تکلیفی و شرعی» تمام آن دسته از آرائی است که رژیم مطلقه فقاهتی در طول نزدیک به 40 سال گذشته، توسط فتوا و تکلیف و شرع و فقه و تحریک احساسات مذهبی مردم ایران، آنها را به پای صندوقهای رأی کشانده است؛ که البته در طول نزدیک به 30 سال رهبری حزب پادگانی خامنهای، برعکس دهه سال 60 یعنی زمان خمینی، آراء تکلیفی و شرعی نصیب کاندیداهای جریانهای جناح راست یا همان هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی شده است؛ و هاکذا.
منظور از «رأیهای مشارکتی سیاسی» اندسته از رأیهائی است که از دوم خرداد 76 (با سناریوی حکومتی، توسط استحاله فاشیستیترین جناح رژیم مطلقه فقاهتی در دهه 60 به جناح به اصطلاح اصلاحطلب در برابر حزب پادگانی خامنهای) در حمایت از کاندیدهای جریان رقیب فریب شعار اصلاحطلبانه این جریان فرصتطلب، الی زماننا هذا خوردهاند؛ و با تکیه بر این آراء، به فاشیستیترین جناح دهه 60 رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بوده است که از دوم خرداد 76 الی الان، رأی دهندگان فوق تلاش کردهاند تا در چارچوب شعار «دفع افسد به فاسد» یا «انتخاب بین بد و بدتر» به مشارکت سیاسی بپردازند؛ و هاکذا.
منظور از «رأیهای تغییرخواه» اشاره به آن دسته از رأیهایی است که در مناظره بین کاندیدها، به خصوص در مناظره کاندیداهای دولت دوازدهم در اردیبهشت ماه 96، کاندیداهای سه گانه جناح راست (ابراهیم رئیسی، محمدباقر قالیبلف، مصطفی میرسلیم) در مبارزه با فساد حکومتی 39 ساله نظام مطلقه فقاهتی، از آنجائیکه آنها در رابطه با مبارزه با فساد حکومتی و سیستمی و چند لایهای و ساختاری 39 ساله رژیم مطلقه فقاهتی «نعل وارونه میزدند» و فساد 39 ساله رژیم مطلقه فقاهتی را به جای اینکه «فساد سیستمی یا فساد ساختاری یا فساد حکومتی» تحلیل کنند، آنها فریبکارانه «جهت نعل وارونه زدن» تنها در چارچوب «فساد اداری» خلاصه میکردند و البته همین «فساد اداری» را هم حتی در بخش «فساد حقوقهای نجومی، به صورت عوامفریبانه محدود و خلاصه میساختند» و صد البته، همین فساد محدود و خلاصه شده اداری را باز فقط اختصاص به قوه مجریه میکردند و در این رابطه حتی قوه قضائیه و قوه مقننه رژیم مطلقه فقاهتی، منحصر از فساد اداری میدانستند، در نتیجه تمامی کاسه و کوزههای فساد سیستمی و ساختاری و حکومتی 39 ساله رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را بر سر دولت فسادزده یازدهم میکوبیدند؛ و در چارچوب آن با تاسی از ترامپ و مکرون شعار تغییر سر میدادند. تا توسط شعار تغییر بتوانند به شکار رأیهای خاکستری بپردازند.
بنابراین آن دسته از رأیهایی که فریب شعار دروغین «تغییر» کاندیداهای جناحهای درونی رژیم مطلقه فقاهتی میخورند، میتوان در چارچوب عنوان رأیهای تغییرخواه تعریف کرد؛ و باز در چارچوب همین رویکرد عوام فریبانه «تغییر» بود که در جریان مناظره کاندیداها دولت دوازدهم در اردیبهشت ماه 96 شاهد بودیم که در برابر شعار دروغین «عدالت اقتصادی» جناح راست توسط شعار «96% محرومین در برابر 4% برخوردار» و «سه برابر کردن یارانهها برای 20 میلیون نفر حاشیهنشینان کلان شهرهای ایران» و شعارهای «مبارزه با فساد اداری و مبارزه با بحران بیکاری» و غیره جناح رقیب یعنی حسن روحانی که خودش برای مدت 18 سال سکاندار شورای امنیت ملی رژیم مطلقه فقاهتی، یعنی بالاترین نهاد امنیتی کشور در عمر 39 ساله رژیم مطلقه فقاهتی بوده است و «کمترین تصمیمگیری این نهاد در زمان سکانداری 18 ساله شیخ حسن روحانی، تصمیمگیری در باب حصر سران جنبش سبز در بهمن ماه 88 بوده است»، دیدیم که شیخ حسن روحانی، در میتینگ تبلیغاتی انتخابات دولت دوازدهم در تبریز، در چهره یک اپوزیسیون رژیم مطلقه فقاهتی ظاهر شد و با به چالش کشیدن موضوع حصر سران جنبش سبز اعلام کرد: «که ما آمدهایم تا حصر را بشکنیم»، بدون اینکه شیخ حسن روحانی به مردم تبریز بگوید که در بهمن ماه سال 88 که موضوع حصر توسط عالیترین نهاد امنیتی رژیم مطلقه فقاهتی، یعنی شورای امنیت ملی کشور اعمال شده است، «شیخ حسن روحانی در شورای امنیت ملی کشور در آن تاریخ چه کار بوده و در آن جلسه کذائی جهت تصویب و تحمیل حصر بر سران جنبش سبز، او چه رأیی داده است؟» اما برای شکار آراء مردم تبریز، شیخ حسن روحانی در چهره یک اپوزیسیون، با فرار به جلو و نعل وارونه زدن، فریاد می زند، «من آمدهام تا حصر را بشکنم»، آفرین بر معلم کبیرمان شریعتی که میگفت: «در تاریخ ایران همیشه اتابک اعظم در دو چهره ظاهر میشوند، یک چهره، چهره جلاد و جنایتکار است، چهره دیگر چهره مصلح و انقلابی» و اکنون این مردم نگونبخت ایران هستند که با فراموش کردن «حافظه تاریخی خود» مجبور میشوند تا برای اصلاح وضعیت اسفبار امروز خود و برای «پائین آوردن هزینه مبارزه» در پیش پای جلاد و جنایتکارانی که لباس عوامفریبانه بر تن کردهاند، فرش قرمز پهن کنند.
ادامه دارد