درسهائی که باید از انتخابات دولت دوازدهم بیاموزیم – قسمت هفتم
در نتیجه، از خرداد 76 به صورت مشخص فرایند دوم ساختاری رژیم مطلقه فقاهتی که همان فرایند خامنهای میباشد در عرصه تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناحهای درونی حکومت تکوین پیدا کرد که مطابق این فرایند، موضوع صندوقهای رأی به عنوان یک امر جدی (در رقابت با حزب پادگانی خامنهای و جناح راست هزار تکه که معتقد به مشروعیت آسمانی و مطلق حزب پادگانی خامنهای بودند و مانند فرایند اول که همان فرایند خمینی در دهه 60 بود، معتقد بودند که موضوع صندوقهای رأی تنها برای تائید مشروعیت از قبل تعیین شده توسط آسمان و امام زمان میباشد)، مطرح گردیدند؛ و از این مرحله بود که از نظر جناح روحانیون، برعکس جناح روحانیت «مشروعیت حاکمیت تنها از طریق آسمان و امام زمان تعیین نمیشود بلکه برعکس، صندوقهای رأی باید به عنوان یک فاکتور در این رابطه به حساب آید.»
ماحصل اینکه، هر چند جوهر و مضمون جنگ جناحهای درونی قدرت همان موضوع تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناحهای درونی حکومت میباشد، اما در فرایند دوم شکل مبارزه و قدرت چانهزنی آنها از صورت فرایند اول زمان خمینی تغییر کرد و صندوقهای رأی به عنوان یک آلترناتیو در برابر حزب پادگانی خامنهای و قدرت فراقانونی و نیمه خدائی مطلقه فقاهتی حاکم قرار گرفت؛ و بدین ترتیب از خرداد 76 صندوقهای رأی از طرف دو جناح حاکم به عنوان سرپل دستیابی به قدرت و تثبیت قدرت بازتعریف شد، نه برای کسب مقبولیت در راستای تائید مشروعیت - مانند زمان خمینی -، در نتیجه از این مرحله بود که موضوع «مهندسی کردن صندوقهای رأی» به خصوص در انتخابات ریاست جمهوری که باز تقسیم بزرگ قدرت در نوک پیکان هرم نظام مطلقه فقاهتی میباشد، در دستور کار حکومت فقاهتی قرار گرفت.
شکست اکبر ناطق نوری در برابر سیدمحمد خاتمی در انتخابات دولت هفتم در دوم خرداد 76 که نماینده و کاندیدای شش دانگ و تمام قد حزب پادگانی خامنهای بود، برای حزب پادگانی خامنهای و جناح راست یا جناح روحانیت حامل بسی پیامها بود که بزرگترین پیام آن این بود که با قرار گرفتن صندوقهای رأی در دست جناح رقیب که همان جناح روحانیون یا به اصطلاح اصلاحطلبان میباشد، نه تنها کرسیهای قدرت ریاست جمهوری و مجلس و خبرگان رهبری و شوراها در خطر قرار گرفته است، بلکه مهمتر از آن، پیشروی این جناح جهت «زمینی کردن قدرت مطلقه فقاهتی» میباشد؛ که این امر از بعد از فراخوانی میرحسین موسوی در 25 خرداد 88 و حضور تمام قد خامنهای در نماز جمعه 29 خرداد 88 تهران کاملاً مادیت پیدا کرد. چراکه تفاوت کیفی ادعای جنبش سبز با جریان به اصطلاح اصلاحطلب سیدمحمد خاتمی در این میباشد که جریان به اصطلاح اصلاحطلب سیدمحمد خاتمی میخواهند «صندوقهای رأی و نهادهای انتخاباتی قدرت در رژیم مطلقه فقاهتی زمینی کنند» اما میرحسین موسوی در تلاش است که حتی «خود قدرت مطلقه مقام عظمای ولایت را هم آنچنانکه حسینعلی منتظری در اواخر عمر به دنبال آن بود، زمینی کند.»
بیشک زمینی کردن قدرت مقام عظمای ولایت که بیش از 80% قدرت اجرائی و قضائی و نظامی و انتظامی و سیاسی و اقتصادی و تبلیغاتی و اداری حکومت مطلقه فقاهتی حاکم در دست دارد، باعث میگردد تا در «فرایند سوم ساختار حکومتی رژیم مطلقه فقاهتی که فرایند پساخامنهای میباشد، قدرت مطلقه فقاهتی از چنگ حزب پادگانی خامنهای و جناح راست هزار تکه خارج شود». به همین دلیل در انتخابات دولت نهم در خرداد سال 84 حزب پادگانی خامنهای با پشتیبانی راست هزار تکه کوشیدند به صورت علنی و مخفی در برابر مبارزه با جناح رقیب و مقابله با صندوقهای رأی پروژه مهندسی کردن صندوقهای رأی در دستور کار خود قرار دهند. در نتیجه در این رابطه بود که از آن زمان الی الان، برای مهندسی کردن صندوقهای رأی مکانیزمهائی که توسط حزب پادگانی خامنهای بکار گرفته شده است، عبارتند از:
الف - فیلترینگ کردن شورای نگهبان جهت غربال کردن کاندیدهای جناح رقیب.
ب – رأیسازیهای فراگیر جهت پر کردن صندوقهای رأی، به نفع جناح راست یا حزب پادگانی خامنهای.
ج – تکیه بر رأی بیست میلیون حاشیهنشین شهری توسط رویکرد پوپولیستی و شعارهای عوامفریبانه و دروغین فقرزدائی غیر ساختاری و غیر برنامهریزی شده مثل شعار یارانهها (پوپولیسم ستیزهگر و غارتگر) در انتخابات دولتهای نهم و دهم.
د - شاخه شاخه کردن جناح راست به شاخه راست سنتی تحت هژمونی سازمان روحانیت و راست پادگانی تحت هژمونی سپاه و بسیج و نیرویهای امنیتی و لباس شخصیهای وابسته به حزب پادگانی خامنهای و راست بازاری تحت هژمونی حزب مؤتلفه و راست داعشی تحت هژمونی جبهه پایداری و مصباح یزدی و راست اعتدالی تحت هژمونی اکبر هاشمی رفسنجانی و اکبر ناطق نوری و شیخ حسن روحانی و سیدحسن خمینی و راست بوروکراتیک تحت هژمونی علی لاریجانی و علی مطهری و راست پوپولیستی تحت هژمونی محمود احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشائی و غیره که البته هدف حزب پادگانی خامنهای و جناح راست از این هزار تکه کردن جناح راستان بود که بتوانند رقابت جهت دستیابی به صندوقهای رأی به جای فاز اول انتخابات دولت هفتم در خرداد 76 (که به صورت قطبی بین دو جناح درونی حاکمیت شکل گرفت و باعث شکست حزب پادگانی خامنهای و جناح راست و اکبر ناطق نوری شد) این رقابت را از صورت دو قطبی بین دو جناح به عرصه رقابت بین جریانهای هزار تکه راست بکشانند تا با پراکنده کردن رأی انتخابات را دو مرحلهای نمایند؛ که البته این پروژه هزار تکه کردن جناح راست برای حزب پادگانی خامنهای در انتخابات دولت یازدهم و دولت دوازدهم جواب نداد، چرا که جمع تعداد آراء جناح راست در رقابت انتخابات دولت یازدهم در سال 92 از جمع آراء جناح راست و حزب پادگانی خامنهای در انتخابات دولت دوازدهم در اردیبهشت 96 (که به صندوق رأی سیدابراهیم رئیسی ریخته شد و طبق آمار خود رژیم مطلقه فقاهتی 16 میلیون رأی بوده است) کمتر بود؛ که خود این قیاس نشان خواهد داد که پروژه هزار تکه کردن جناح راست توسط حزب پادگانی خامنهای برای خارج کردن انتخابات از صورت دو قطبی در چارچوب مهندسی کردن رأیها شکست خورده است؛ و این مهمترین پیامی بود که حزب پادگانی خامنهای از انتخابات دولت دوازدهم دریافت کرد. به همین دلیل:
1 - ظهور سونامی جنبش سبز در سال 88.
2 - رویاروئی جنبش سبز با کل حزب پادگانی خامنهای.
3 - شکست حزب پادگانی خامنهای در انتخابات خبرگان پنجم و مجلس دهم در اسفند ماه 94.
4 - تجربه حزب پادگانی خامنهای از تشییع جنازه هاشمی رفسنجانی مبنی بر بازتولید مستمر جنش سبز.
5 - گرایش دولت یازدهم مهندسی شده انتخابات خرداد 92 به سمت جناح رقیب حزب پادگانی خامنهای، باعث گردید تا حزب پادگانی خامنهای از زمستان 95 به پایان فونکسیون «فرایند دوم ساختاری» که همان فرایند خامنهای میباشد فکر کنند، لذا در این رابطه بود که حزب پادگانی خامنهای از زمستان 95 و از بعد از فوت اکبر هاشمی رفسنجانی، «موضوع فرایند سوم» که همان «فرایند پساخامنهای» میباشد در دستور کار خود قرار دادند.
انتخابات دولت دوازدهم در اردیبهشت ماه 96 نمایش فرایند سوم رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در عرصه پروژه تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناحهای درونی حکومت بود. مشخصات این پروژه یا فرایند پساخامنهای یا فرایند سوم ساختاری این است که:
الف – انتخاب سیدابراهیم رئیسی به عنوان کاندیدای بلامنازع حزب پادگانی خامنهای و تمامی جریانهای راست هزار تکه جهت بسترسازی برای تعیین آلترناتیو خامنهای در فرایند پساخامنهای میباشد، چراکه حزب پادگانی خامنهای و راست هزار تکه در مقایسه بین مدیریت فرایند اول خمینی و مدیریت فرایند دوم خامنهای و در غیبت قدرت کاریزمای خمینی معتقدند که «در فرایند پساخامنهای، خلف خامنهای جهت رهبری باید کسی باشد که مانند خامنهای توانسته باشد تجربه ریاست قوه مجریه یا ریاست جمهوری طی کرده باشد؛ زیرا بدون تجربه رهبری قوه مجریه نمیتواند خلفی مجرب و مدیر جهت مدیریت قدرت مطلقه فقاهتی در فرایند پساخامنه باشد». بنابراین، معرفی سیدابراهیم رئیسی به عنوان کاندیدای بلامنازع حزب پادگانی خامنهای و تمامی جریانهای راست هزار تکه و حمایت شش دانگ تمامی نهادهای زیرمجموعه و حامی حزب پادگانی خامنهای از او در انتخابات دولت دوازدهم، همه در راستای بسترسازی برای فرایند پساخامنهای بود؛ که البته اشتباه حزب پادگانی خامنهای در انتخابات دولت دوازدهم و شکست سیدابراهیم رئیسی در برابر شیخ حسن روحانی باعث سوخته شدن رئیسی به عنوان خلف خامنهای در پروژه فرایند پساخامنهای شد.
شاید بهتر باشد که این چنین مطرح کنیم که شکست رئیسی در انتخابات دولت دوازدهم در اردیبهشت ماه 96 بیش از آنکه شکست او در کسب قدرت ریاست جمهوری دولت دوازدهم بود، شکست او در راستای خلف خامنهای و قدرت مطلقه فقاهتی در فرایند سوم یا فرایند پساخامنهای بود. علت شکست رئیسی و شکست پروژه حزب پادگانی خامنهای و جناح راست هزار تکه در انتخابات دولت دوازدهم در اردیبهشت 96 این بود که:
اولاً امنیتی و بد نام بودن ابراهیم رئیسی باعث گردید تا شیخ حسن روحانی و اردوگاه حامی او شعار «عدالت سیاسی و عدالت قضائی» در برابر شعار «عدالت اقتصادی» جناح رقیب و حزب پادگانی خامنهای مطرح کنند. یادمان باشد که شیخ حسن روحانی در انتخابات دولت دوازدهم شعار 38 سال اعدام و سرکوب بر علیه رئیسی و حزب پادگانی خامنهای مطرح میکرد. در صورتی که روحانی کسی و جناحی و دولتی است که همکار شش دانگ رئیسی در جریان نسلکشی سیاسی تابستان 67 یعنی مصطفی پورمحمدی وزیر دادگستری و عضو دولت یازدهم او در کنار نیرویهای امنیتی مثل ربیعی و زنگنه و غیره میباشد.
ثانیاً حزب پادگانی خامنهای در رابطه با جذب رأی 20 میلیون حاشیهنشینان شهری در انتخابات دولت دوازدهم بر شعارهای پوپولیستی تکیه میکردند که این شعارها هر چند ظاهری عوامفریبانه داشت، ولی مردم ایران در دولت نهم و دهم همراه با تورم 50% و رکود منهای 7% شکست آنها را تجربه کرده بودند و به همین دلیل شعار سه برابر کردن یارانهها و مسکن مهر و غیره نتوانست مانند انتخابات دولت نهم و دهم برای حزب پادگانی خامنهای در انتخابات دولت دوازدهم دستاوردی به بار بیاورد و دود شکست پروژه پوپولیست ستزهگر و غارتگر دولت نهم و دهم به چشم ابراهیم رئیسی و حزب پادگانی خامنهای در انتخابات دولت دوازدهم رفت تا آنجا که دیدیم که تعداد رأی رئیسی تنها کاندیدای حزب پادگانی خامنهای، از جمع رأی جناح راست در انتخابات دولت یازدهم در خرداد 92 کمتر بود.
ثالثاً حمایت همه جانبه علنی نهادهای قدرت زیرمجموعه حزب پادگانی خامنهای از سپاه و بسیج و نیروهای امنیتی و لباس شخصیها گرفته تا مداحان و هیئتهای سنتی مذهبی سازمان یافته از سیدابراهیم رئیسی در برابر نامزدی شیخ حسن روحانی و به خصوص حمله مستقیم و عریان خامنهای (از سخنرانی نوروز 96 در مشهد گرفته تا سخنرانی دانشگاه امام حسین در روز چهارشنبه 20 اردیبهشت 96) به دولت یازدهم و شیخ حسن روحانی در نقش اپوزیسیون، باعث شد تا مردم ایران به این باور دست پیدا کنند که مخالفت با رئیسی، مخالفت با حزب پادگانی خامنهای است.
رابعاً به زیر سؤال کشیدن کل رژیم مطلقه فقاهتی در 38 سال گذشته توسط شیخ حسن روحانی در جریان انتخابات دولت دوازدهم برای اولین بار و ظاهر شدن شیخ حسن روحانی در انتخابات دولت دوازدهم در لباس اپوزیسیون رژیم مطلقه فقاهتی (برعکس خامنهای و رئیسی و قالیباف که لباس اپوزیسیون دولت یازدهم به تن کرده بودند) باعث گردید تا شیخ حسن روحانی بتواند 30% رأیهای خاکستری را در حمایت از خود در انتخابات دولت دوازدهم به پای صندوقهای رأی بیاورد.
خامسا حمایت میرحسین موسوی و کروبی و جنبش سبز از شیخ حسن روحانی در انتخابات دولت دوازدهم برای اولین بار در دوران 8 سال حصر خانگی باعث گردید تا علاوه بر جنبش دانشجویان و جنبش زنان ایران طبقه متوسط شهری هم به حمایت از شیخ حسن روحانی در برابر حزب پادگانی خامنهای به پای صندوقهای رأی بیایند.
سادساً از آنجائیکه مطالبات مردم ایران از رژیم مطلقه فقاهتی در سه دسته:
1 - مطالبات اقتصادی.
2 - مطالبات سیاسی.
3 - مطالبات اجتماعی و فرهنگی تقسیم میشوند، تکیه تک مؤلفهای حزب پادگانی خامنهای و رئیسی و قالیباف کاندیداهای قطب حزب پادگانی خامنهای در انتخابات دو قطبی دولت دوازدهم در اردیبهشت 96 باعث گردید تا شیخ حسن روحانی با شعار «آزادی – استقلال – جمهوری اسلامی» به صورت تبلیغاتی جهت به زانو در آوردن رقیب بر مطالبات سه گانه مردم ایران اعم از مطالبات اقتصادی و مطالبات سیاسی و مطالبات اجتماعی و فرهنگی تکیه نماید.
سابعاً از آنجائیکه فساد در رژیم مطلقه فقاهتی در طول نزدیک به 40 سال گذشته دارای مؤلفههای مختلف:
1 - فساد سیستمی.
2 - فساد ساختاری.
3 - فساد اداری.
4 - فساد دولتی.
5 – فساد حکومتی، شده بود طرح مکانیکی شعار مبارزه با فساد دولتی توسط کاندیداهای حزب پادگانی خامنهای در انتخابات دولت دوازدهم اعم از رئیسی و قالیباف و میرسلیم، خارج از مبارزه با فساد سیستمی و حکومتی و ساختاری رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نتوانست حمایت مردم ایران را در انتخابات دولت دوازدهم به خود جذب نماید.
ثامناً دو قطبی شدن انتخابات دولت دوازدهم همراه با حمایت همه جریانهای جناح راست (از راست داعشی تا راست پوپولیستی و راست پادگانی و راست بازاری و راست سنتی) از رئیسی تنها کاندیدای حزب پادگانی خامنهای باعث گردید تا تمامی مخالفین حزب پادگانی خامنهای از جنبش سبز تا جریان به اصطلاح اصلاحطلب و جناح روحانیون و 30% رأی خاکستری در یک اردوگاه بزرگ 24 میلیون نفری در برابر حزب پادگانی خامنهای قرار بگیرند.
پایان