سخنی با مخاطبین آشنا – قسمت اول

 

یکی از سنت‌های حسنه آرمان مستضعفین سال‌های 58 و 59 این بود که به صورت دوره‌ای در شماره‌های مختلف، تحت عنوان «سخنی با هواداران» به دیالوگ و گفتگو با هواداران (سازمان رزمندگان پیشگام مستضعفین ایران) می‌پرداخت و در آن سلسله مقالات (سخنی با هواداران) تلاش می‌شد تا (با سرپل قرار دادن آرمان مستضعفین) توسط گپ و گفتگو، دریچه‌ای با هواداران غیر تشکیلاتی (که امکان تماس ارگانیک با آنها نبود) به صورت دو طرفه باز شود.

البته اگر «دموکراسی» در یک تشکیلات محدود به گزارش و گزارش‌دهی نکنیم و اگر سانترالیسم دموکراتیک در چارچوب صرف سانترالیسم تعریف ننمائیم و «دموکراسی در تشکیلات (به جای اینکه مانند تشکل‌های هرمی از سانترالیسم شروع به تعریف کنیم) از پائین به بالا تعریف نمائیم» و اصل «رهبری جمعی» در تشکل‌های عمودی در چارچوب «دموکراسی تکوین یافته از پائین» تعریف نمائیم نه بالعکس که همان «سانترالیسم مطلق و عامل بوروکراسی شدن تشکیلات سیاسی می‌شود»، بی‌شک از مهمترین وظایف «تشکل‌های موازی (نه تشکل هرمی) تجربه دموکراسی به صورت درون تشکیلاتی می‌باشد» چرا که یکی از عواملی که باعث «رادیکالیزه شدن یا دموکراتیزه دموکراسی» در یک جامعه می‌شود پروسس تکوین دموکراسی به صورت تنگاتنگ در دو عرصه «افقی و عمودی» در آن جامعه می‌باشد.

که البته مقصود از عرصه «دموکراسی افقی» دموکراسی تکوین یافته از پائین در جامعه توسط نهادی‌های مردمی و جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین می‌باشد و مقصود از عرصه «دموکراسی عمودی» دموکراسی در عرصه درونی تشکل‌های جنبش‌های پیشگام یا پیشاهنگ و یا پیشرو می‌باشد که به صورت «درون تشکیلاتی» این نهادها در شکل عمودی، «دموکراسی» را در درون تشکیلات خود تجربه می‌نمایند.

پر واضح است که «تجربه دموکراسی عمودی» در عرصه تشکل‌های پیشگام یا پیشاهنگ و یا پیشرو جنبش سیاسی هر جامعه‌ای، سرمایه اولیه آن جامعه در عرصه «دموکراسی افقی» یا «سازمان‌گری جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین» می‌باشد؛ به عبارت دیگر تا زمانیکه در عرصه جنبش سیاسی، یک جریان (در چارچوب سه مؤلفه مختلف جریان‌های عمودی پیشرو و پیشگام و پیشاهنگ) نتوانند به تجربه دموکراتیک درون تشکیلاتی در عرصه سازمان‌گری و پراکسیس اجتماعی و سیاسی دست پیدا کنند، بی‌شک در عرصه افقی آن جامعه هم نخواهند توانست به دستاوردهای علمی دموکراسی در عرصه سازمان‌گری اجتماعی و سیاسی دست پیدا کنند.

در نتیجه همین امر باعث می‌شود تا «در چنین جوامعی که قاعده جامعه از تجربه دموکراسی عمودی جنبش سیاسی خود (در سه عرصه پیشاهنگی و پیشروئی و پیشگامی) برخوردار نیستند، نتوانند به دموکراسی مشارکتی یا دموکراسی مستقیم یا دموکراسی تطبیقی و یا دموکراسی فعال تکوین یافته از پائین دست پیدا کنند». البته مهمترین آفت برای دموکراسی در چنین جوامعی عبارت است از اینکه:

اولاً دموکراسی صورت غیر مستقیم دارد.

ثانیاً دموکراسی به صورت تزریقی تکوین یافته از بالا به پائین می‌باشد.

ثالثاً دموکراسی صورت ناپایدار خواهد داشت.

 

بنابراین، در این رابطه است که در طول 150 سال عمر حرکت تحول‌خواهانه مردم ایران، جامعه ایران حتی برای برهه‌ای از زمان هم نتوانسته است به «دموکراسی پایدار یا دموکراسی مشارکتی و یا دموکراسی مستقیم و یا دموکراسی شورائی و یا دموکراسی تکوین یافته از پائین دست پیدا کند» و حتی در دوران نزدیک به عمر دو ساله دولت دکتر محمد مصدق هم که برای اولین بار جامعه ایران به صورت رسمی تجربه «دموکراسی مدرن» (مولود انقلاب کبیر فرانسه را) با مدل پارلمانتاریستی آزمایش می‌کرد، به علت اینکه دموکراسی دولت مصدق هم به صورت تزریقی از بالا بر جامعه ایران تزریق شده بود، در نتیجه، در دوران دولت مصدق هم دموکراسی نتوانست در جامعه ایران نهادینه بشود و شکل دموکراسی پایدار یا دموکراسی مشارکتی یا دموکراسی شورائی و یا دموکراسی مستقیم و فعال و تطبیقی و جنبشی تکوین یافته از پائین پیدا کند.

بنابراین همین امر باعث گردید تا در برابر کودتای 28 مرداد 32 هیچگونه مقاومت مردمی (از پائین جامعه به صورت خود جوش) خودانگیخته صورت نگیرد؛ زیرا دموکراسی وقتی که در غیبت «جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین» در یک جامعه به صورت وارداتی یا تزریقی یا فرمایشی حاصل بشود، هرگز نمی‌تواند به دموکراسی پایدار در آن جامعه بدل گردد. لذا طبیعی است که در غیبت جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین، مردم صورت اتمیزه داشته باشند، چراکه «جامعه تنها و تنها در یک بستر به صورت دینامیک سازماندهی می‌شوند و آن فقط سازماندهی افقی در عرصه جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین» است و غیر از اینگونه سازماندهی دینامیک که از مسیر زندگی توده‌ها عبور می‌کند، هر گونه سازماندهی دیگر توده‌ها نه تنها شکل «افقی» ندارد، بلکه فاقد جوهر دینامیک می‌باشند و دارای صورتی و ماهیتی «مکانیکی» می‌گردند و بی‌شک بزرگترین عوارض «سازماندهی عمودی و مکانیکی» این است که برعکس «سازماندهی دینامیک افقی»، هرگز آن «سازماندهی عمودی و مکانیکی» نمی‌تواند به جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین بیانجامد.

همچنین هرگز آن «سازماندهی عمودی و مکانیکی و تکوین یافته از بالا به پائین یا سازماندهی هرمی توده‌ها» (در غیبت جامعه مدنی دینامیک جنبشی تکوین یافته از پائین) نمی‌تواند به دموکراسی پایدار یا دموکراسی مستقیم یا دموکراسی شورائی یا دموکراسی فعال یا دموکراسی تطبیقی بیانجامد. آنچنانکه دیدیم که بزرگترین سازماندهی عمودی تاریخ بشر توسط استراتژی ارتش خلقی مائو در کشور چین، از آنجائیکه آن «سازماندهی عمودی مائو» (در غیبت جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین به صورت دینامیک) در چارچوب استراتژی پیشاهنگ یا حزب طراز نوین لنینیستی شکل گرفته بود، نه تنها این سازماندهی ارتش خلقی مائوئیستی و حزب کمونیست مولود آن ارتش خلقی نتوانست برای جامعه چین یک مثقال دموکراسی به همراه بیاورد، بلکه خود این سازماندهی و حزب کمونیست و ارتش خلقی مائوئیستی در چین عامل نابود کننده همان سوسیالیست دولتی بوروکراسی مائوئیستی در چین نیز گردید. بطوریکه امروز «سرمایه‌داری حاکم بر چین تحت هدایت حزب حاکم کمونیست چین در عرصه بین‌المللی و داخلی در برابر سرمایه‌داری جهانی پیشافروپاشی بلوک شرق صورت تهاجمی و هارتر دارد.»

همچنین به دلیل غیبت همین دموکراسی در تشکیلات 50 ساله مجاهدین خلق است که باعث گردیده است تا این تشکیلات در فرایندهای مختلف خود، از آغاز الی الان، با این همه فداکاری و کشته و شهید و زندانی و دربدری، حتی نتوانسته است در طول 50 سال گذشته، یک مثقال سازماندهی جنبشی در راستای جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین برای جامعه ایران به ارمغان بیاورد. آنچنانکه امروز کار این سازمان به آنجا رسیده است که بعد از 50 سال مبارزه، چشم به بازی با جناح‌های درونی امپریالیسم آمریکا دوخته است تا به نیابت از آن سازمان - مانند لیبی و عراق و افغانستان - به ایران حمله کنند و بیابان‌های سوخته را تحویل مجاهدین خلق بدهند تا آنها پس از سوار شدن بر قدرت بادآورده - مانند مالکی در عراق - برای مردم ایران دموکراسی به ارمغان بیاورند.

بنابراین «تا زمانیکه نهادهای مردمی در یک جامعه به صورت دموکراتیک در عرصه شوراها و جنبش‌ها و نهادهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و جامعه مدنی از پائین تکوین پیدا نکنند، توده‌ها نمی‌توانند به صورت ارگانیزه یا سازماندهی شده و به صورت غیر اتمیزه حرکت کنند». به هر جهت، «لازمه سازماندهی افقی در یک جامعه به شکل پایدار، انتقال سازماندهی از جریان‌های جنبش سیاسی در اشکال مختلف پیشاهنگی و پیشگامی و پیشروئی می‌باشد و تا زمانیکه یک جامعه از چنین سرمایه‌های اولیه عمودی برخوردار نباشند، نمی‌توانند حتی در عرصه اقتصادی در اشکال اتحادیه‌ها و سندیکائی صنفی هم به سازماندهی پایدار دست پیدا کنند

نکته مهمی که در این رابطه باید به آن عنایت و توجه ویژه بشود اینکه، در جوامعی که توده‌های قاعده آن جوامع توانسته‌اند از آفت اتمیزه شدن نجات پیدا کنند و به سازماندهی دست پیدا کنند، جوهر و شکل سازماندهی آن جوامع متأثر از جوهر و شکل سازماندهی انتقالی از جنبش‌های عمودی جریان‌های جنبش سیاسی به عرصه قاعده جامعه بوده است. برای مثال حتی امروز که بیش از 67 سال از انقلاب چین می‌گذرد، «جوهر سازماندهی قاعده جامعه» در چین با «جوهر سازماندهی قاعده جامعه» در هند متفاوت می‌باشد و دلیل این امر همان است که جوهر اولیه سازماندهی توده‌ها در چین همان «جوهر سازماندهی ارتش خلقی مائوئیستی، یا رویکرد پیشاهنگی حزب طراز نوین لنینیستی در چارچوب سازماندهی هرمی استوار بر سانترالیسم و بوروکراسی حزبی و تکوین یافته از بالا به پائین می‌باشد». در صورتی که «جوهر سازماندهی توده‌های مردم در هند در چارچوب همان دموکراسی بورژوازی جامعه هند می‌باشد» و لذا همین امر باعث گردیده است تا در اعتصاب عمومی دوم سپتامبر سال 2016 هند، حدود 180 میلیون نفر کارگر و زحمتکش اردوگاه بزرگ مستضعفین هند به صورت سازماندهی شده شرکت کنند و بدین ترتیب بود که اعتصاب و تظاهرات عمومی 180 میلیون نفری دوم سپتامبر 2016 در هند، بزرگ‌ترین تظاهرات تاریخ بشر بوده است، قابل ذکر است که در هند دموکراسی لیبرالی یا دموکراسی بورژوائی حاکم می‌باشد نه دموکراسی سوسیالیستی؛ و از جمعیت یک میلیارد و دویست میلیون نفر هندی، 600 میلیون نفر کارگر هستند.

پر پیداست که به علت جمعیت افزون‌تر چین از هند، از سال 1949 که سال انقلاب چین می‌باشد تا به امروز در چین (برعکس هند) حتی اعتصاب و تظاهرات خودجوش ده میلیون نفر کارگری هم شکل نگرفته است. طبیعی است که علت و دلیل این امر بازگشت پیدا می‌کند به تفاوت در جوهر سازماندهی (افقی در هند و عمودی در چین) در قاعده دو جامعه هند و چین (نه به فقدان سازماندهی توده‌ها)، در رابطه با همین تفاوت در جوهر سازماندهی توده‌ها در یک جامعه است که می‌توانیم سازماندهی توده‌ها را به دو شکل «دموکراتیک و غیر دموکراتیک» تقسیم نمائیم که تفاوت کمی بین دو نوع سازماندهی «دموکراتیک و غیر دموکراتیک» در یک جامعه بازگشت پیدا می‌کند به دو نوع پروسس تکوین سازماندهی در شکل «سازماندهی تکوین یافته از پائین» و «سازماندهی تزریق شده از بالا» می‌باشد. البته لازمه سازماندهی توده‌ها از پائین، وجود دموکراسی و تجربه دموکراتیک در عرصه سازماندهی می‌باشد که از طریق پیوند دو حرکت افقی (توده‌ها) و عمودی (پیشگام) یا انتقال تجربه دموکراتیک سازماندهی از جریان‌های جنبش سیاسی جامعه به قاعده جامعه حاصل می‌شود.

باری، در این رابطه است که «تجربه دموکراتیک درون تشکیلاتی در عرصه سازماندهی عمودی جریان‌های جنبش سیاسی هر جامعه درسه مؤلفه پیشگامی و پیشاهنگی و پیشروئی، جزء ضروریات حیات دموکراتیک در آن جامعه می‌باشد؛ و قطعاً از این اصل می‌توان نتیجه گرفت که جامعه‌ای که نتواند از تجربه دموکراسی عمودی جریان‌های سه گانه پیشگامی و پیشاهنگی و پیشروئی خود بهره‌مند گردد، بی‌شک نخواهد توانست به تجربه دموکراسی مستقیم و مشارکتی و تکوین یافته از پائین دست پیدا کنند

همین امر باعث گردیده تا از سال 58 که حرکت سازمان رزمندگان پیشگام مستضعفین ایران شکل برونی پیدا کرد، برای این جریان مکانیزم پراکسیس دموکراتیک درون تشکیلاتی در عرصه سازماندهی و مدیریت درون تشکیلاتی به عنوان یک سؤال همیشگی و یک رکن رکین تشکیلاتی مطرح باشد، چرا که از همان آغاز برای ما روشن بود که تفاوت تشکل‌دهی دموکراتیک عمودی یا موازی با یک تشکل‌دهی دسپاتیزم هرمی در همین جوهر تجربه دموکراسی درون تشکیلاتی نهفته است؛ یعنی تشکل‌های هرمی در یک جامعه که بزرگترین آفت سازماندهی توده‌ها می‌باشند و بزرگترین عامل نفی کننده جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین هستند، همچنین بزرگترین عاملی که در 150 سال گذشته حرکت تحول‌خواهانه مردم ایران باعث ایجاد خندق بین جریان‌های جنبش سیاسی و توده‌های قاعده جامعه ایران شده است، همه بدون استثناء مولود فقدان دموکراسی درون تشکیلاتی و رابطه یک طرفه بالا به پائین می‌باشند.

ادامه دارد