سخنی با مخاطبین آشنا – قسمت پنجم
فراموش نکنیم که بزرگترین دستاورد استراتژی آگاهیبخش معلمان کبیرمان اقبال و شریعتی برای جوامع مسلمین و برای جامعه فقهزده ایران این بود که «اگر اسلام قرآن و پیامبر اسلام با رویکرد تطبیقی (نه انطباقی و نه دگماتیست) تعریف و تبیین و تشریح بشود، علاوه بر اینکه میتواند راهنمای عمل برای جامعه امروز ما بشود، مهمتر از آن اینکه این اسلام میتواند انگیزه فردی و اجتماعی جهت مبارزه با ستمهای طبقاتی و آپارتایدی نژادی و آپارتایدی جنسیتی و آپارتایدی مذهبی و قومی و ملیتی و ستم سیاسی و غیره نیز بشود.»
بیشک در دیسکورس اقبال و شریعتی «اسلام حکومتی با اسلام جامعهساز سیاسی متفاوت میباشد» یعنی به همان اندازه که اسلام قرآن و اسلام نهجالبلاغه با اسلام حکومتی فاصله دارد، شریعتی طرفدار اسلام سیاسی و اسلام اجتماعی میباشد؛ و از اسلام حکومتی بیزار میباشد، چراکه استراتژی بعثت انبیاء ابراهیمی راه رهائی مستضعفین یا ستمکشیدگان تاریخ بشر از زنجیرهای ستم میباشد.
باری بدین ترتیب بود که نشر مستضعفین در طول 9 سال گذشته، برعکس آرمان مستضعفین سالهای 58 و 59 نوک پیکان مبارزه ایدئولوژیک برون تشکیلاتی خود را در جهت مقابله با این آفت قرار داده است که از دهه هفتاد و هشتاد الی الان به صورت گفتمان مسلط بر جامعه ایران درآمده است. لذا در این رابطه میباشد که در طول 9 سال گذشته حیات سیاسی نشر مستضعفین به عنوان ارگان عقیدتی – سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران بزرگترین مسئولیت و وظیفه خود ایجاد انگیزه مبارزه جامعهسازانه در جامعه ایران میباشد، زیرا در رویکرد نشر مستضعفین تا زمانیکه در یک جامعه روحیه مبارزه با ستمهای طبقاتی و سیاسی و اجتماعی و جنسیتی و نژادی و مذهبی و قومی و ملیتی به صورت یک ایمان در وجدان فردی و اجتماعی و تاریخی آن جامعه درنیاید، رویکرد تغییر، چه تغییر از پائین و چه تغییر از درون و چه تغییر از بالا و حتی چه تغییر از بیرون حاصل نخواهد شد.
باز به همین دلیل بوده است که در 9 سال گذشته نشر مستضعفین به عنوان ارگان عقیدتی – سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران پیوسته تلاش کرده است تا جهت مبارزه ایدئولوژیکی با رویکرد سترونساز و اخته کننده فوق علاوه بر مبارزه با اسلام فقاهتی و مبارزه با اسلام روایتی و زیارتی و مبارزه با اسلام صوفیانه دنیاگریز و اختیارستیز و فردگرا و دروننگر و علاوه بر مبارزه همه جانبه با اسلام فلسفی یونانیزده و مجرداندیش و بیگانه با واقعیت ارسطوئی و افلاطونی و علاوه بر مبارزه با رویکرد لیبرالیستی در مؤلفههای مختلف اقتصادی و معرفتی و اخلاقی و حتی سیاسی آن در چارچوب دموکراسی افقی و عمودی، پیوسته بر این باور بوده است و پیوسته در این رابطه تلاش کرده است تا به صورت تطبیقی (نه مانند دهه 40 به صورت انطباقی) مبارزه برای جامعه ایران و برای روشنفکران و برای جنبشهای «پیشگام و پیشرو و پیشاهنگ» به صورت یک ایمان درآورد؛ و این رسالت بزرگ قطعاً در سالهای 58 و 59 برای آرمان مستضعفین مطرح نبوده است، چرا که جامعه و روشنفکر و فرد و جمع ایرانی در سالهای 58 و 59 مبارزه جامعهسازانه به عنوان یک عقیده و یک ایمان قبول داشتند. دغدغه آرمان مستضعفین در سالهای 58 و 59 سازماندهی مبارزه اجتماعی پیشگامان جامعه ایران بود نه ایجاد انگیزه مبارزه که امروز محور وظایف نشر مستضعفین به عنوان ارگان عقیدتی سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران میباشد.
یادمان نرود که از خرداد 55 که جنبش پیشگامی ایران در ادامه جنبش ارشاد شریعتی به صورت درون تشکیلاتی حرکت خود را آغاز کرده است و در فرایندهای مختلف در طول 41 یکسال گذشته، از آرمان مستضعفین تا نشر مستضعفین و از خرداد 55 تا خرداد 88 و از خرداد 88 الی الان، «بزرگترین رسالت خود را بیرون آوردن اندیشههای اقبال و شریعتی از لای کتابها به عرصه اجتماع و از فرایند کویریات به فرایند اجتماعیات و از عرصه آکادمی دانشگاهها به صحنه اجتماعی بوده است» و در راستای این مسئولیت بزرگ بوده است که در طول 41 سال گذشته چه در فرایند سازمان رزمندگان پیشگام مستضعفین ایران و چه در فرایند جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، چه در عرصه حرکتهای درون تشکیلاتی و چه در عرصه حرکتهای برون تشکیلاتی، چه در مبارزه علنی و چه در مبارزه غیر علنی، چه در چارچوب مبارزه در فضای واقعی و چه در چارچوب مبارزه در فضای مجازی، پیوسته بر این باور بودهایم که «برای اینکه بتوانیم اندیشههای معلم کبیرمان شریعتی و محمد اقبال لاهوری از لای کتابها و آکادمیها و دانشگاهها به عرصه جامعه بکشانیم، میبایست قبل از هر چیز این اقیانوس اندیشههای اتمیزه و پراکنده را در عرصه مبناسازی تئوریک بر روی آنها کار همه جانبه تئوریک انجام دهیم، چرا که تا زمانیکه اندیشههای شریعتی و اقبال به صورت تئوری درنیایند، آن اندیشهها هر چند هم که رادیکالیزه و مترقی هم باشند، هرگز توانائی ایجاد یک مثقال پراکسیس اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جامعهسازانه نخواهند داشت و نمیتوانند به عنوان راهنمای عمل اجتماعی ما قرار گیرند.»
البته اگر با رویکرد تغییر دهنده و جامعهسازانه به اندیشههای شریعتی و اقبال نگاه کنیم، در این صورت لازم است که هم کویریات و هم اسلامیات اقبال و شریعتی را از زاویه اجتماعیات نگاه کنیم، نه اینکه بخواهیم از زاویه کویریات و اسلامیات، اجتماعیات اقبال و شریعتی را تعریف نمائیم؛ به عبارت دیگر تنها در یک صورت اندیشه اقبال و شریعتی میتوانند آنچنانکه خود مدعی بودند تغییرساز و پراکسیسآفرین و هدایتگر عمل اجتماعی باشند و آن زمانی است که ما با عینک اجتماعیات، کویریات و اسلامیات اقبال و شریعتی را فهم نمائیم؛ و الا اگر اسلامیات و اجتماعیات و کویریات شریعتی و اقبال را به صورت جدا از هم تعریف کنیم و بین آنها در عرصه مبناسازی تئوریک پیوند ارگانیک ایجاد نکنیم، هرگز نخواهیم توانست اندیشههای اقبال و شریعتی را از لای کتابها به عرصه اجتماع بکشانیم.
شاید بهتر باشد که اینچنین مطرح کنیم که «حیات سیاسی و اجتماعی و تاریخی یک اندیشه در گرو تولد آن اندیشه در عرصه تئوری میباشد» و این مسئولیتی است که در طول 41 سال گذشته بر دوش آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین بوده است، چراکه باید بگوئیم متاسفانه تا کنون در این عرصه «انبان جنبش ارشاد شریعتی و اقبال خالی میباشد» و آنچه در طول نزدیک به یک قرن گذشته در باب اقبال و شریعتی گفته و نوشته شده است، بیش از آنکه در راستای تئوریسازی از اندیشههای آنها بوده باشد، بیشتر جنبه دانستنی دارد تا جنبه تئوریک.
باری، در این رابطه است که نشر مستضعفین در طول 9 سال گذشته حیات سیاسی خود تلاشی همه جانبهای در عرصه مبناسازی تئوری اندیشههای اقبال و شریعتی داشته است. فراموش نکنیم که از سال 60 پس از بحران فراگیر سازمان رزمندگان پیشگام مستضعفین ایران جهت بازسازی تشکیلاتی سازمان رزمندگان پیشگام مستضعفین ایران بعد از پلنوم تصمیم گرفته شد تا توسط دو فرایند:
1 - جمعبندی از گذشته.
2 - کسب صلاحیت، عمل بازسازی تشکیلات صورت پذیرد؛ و در رابطه با فرایند اول این استراتژی بازسازی تشکیلات یعنی فرایند جمعبندی از گذشته بود که به خلاء مبناسازی تئوری در حرکت خود واقف گشتیم و دریافتیم که اندیشهها به خصوص در شکل اتمیزه آن هرگز نمیتوانند حرکت ارگانیزه شده اجتماعی و سیاسی و تشکیلاتی ایجاد نمایند و یکی از عوامل بحرانساز تشکیلات سازمان رزمندگان پیشگام مستضعفین ایران از نیمه دوم سال 59 در همین رابطه آسیبشناسی کردیم، چراکه تا قبل از بحران 59 - 60 سازمان رزمندگان پیشگام مستضعفین ایران بر این باور بودیم که توسط اندیشه در عرصه استراتژی سه فرایندی تبلیغ و ترویج و تهییج، اگر جوهر اندیشه ما رادیکالیزه و مترقی باشد، میتوانیم به حرکت ارگانیزه شده دست پیدا کنیم؛ اما در عرصه عمل اجتماعی سالهای 59- 60 دریافتیم که این باور ما غلط است، چراکه تا زمانیکه اندیشه بدل به تئوری نگردد، استراتژی سه فرایندی تبلیغ، ترویج و تهییج خود آب در هاون کوبیدن میباشد.
آنچنانکه دیدیم خود شریعتی در عرصه پنج سال جنبش ارشاد شریعتی (47 تا 51) در چارچوب این استراتژی سه مرحلهای تبلیغ و ترویج و تهییج حتی نتوانست یک مثقال حرکت ارگانیزه شده اجتماعی و سیاسی و تشکیلاتی ایجاد نماید. آنچنانکه در این رابطه دیدیم که به مجرد خاموش شدن چراغ حسینیه ارشاد در آبان ماه سال 51 کل حرکت شریعتی خاموش شد و حرکت شریعتی به صورت چند جلد کتاب و چند نوار خلاصه گردید و شور اجتماعی ایجاد شده در جامعه ایران، به علت اینکه در غیبت حرکت ارگانیزه شده اجتماعی و سیاسی و تشکیلاتی نتوانست هدایتگری بشود، یا گرفتار جریان پیشاهنگی بحرانزده چریکگرائی مدرن شد و یا به صورت لشکر بادآورده در خدمت موجسواران از راه رسیده صفر کیلومتر سردمداران اسلام دگماتیسم فقاهتی در سالهای 57 تا 59 درآمد.
بنابراین مطابق این رویکرد بود که ما در فرایند اول برونی شدن حرکت سازمان رزمندگان پیشگام مستضعفین ایران در سالهای 58 و 59 رسالت خودمان را در رابطه با دو معلم کبیرمان شریعتی و اقبال تنها طرح مکانیکی اندیشههای آنها تعریف میکردیم. بدون آنکه عنایت داشته باشیم که اندیشه تا زمانیکه وارد چرخه مبناسازی تئوری نشوند هرگز نخواهند توانست یک مثقال پراکسیس ارگانیزه شده اجتماعی و سیاسی و تشکیلاتی ایجاد نمایند. از مرحله پساپلنوم سال 60 بود که به جایگاه «تئوری در برابر اندیشه» و به عظمت «خندق بین تئوری و اندیشه» پی بردیم؛ و دریافتیم که اگر از مبارزه اقدام عملی سازمانگریانه جنبشی سخن میگوئیم، پیش از شروع مبارزه باید از خودمان بپرسیم که «تئوری مبارزه ما برای دستیابی به استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه جنبشی کدام است؟» یعنی «با کدامین تئوری برای خود و تشکیلات و جنبش و جامعه مبارزه جنبشی در چارچوب استراتژی پیشگامی تبیین مینمائیم و توسط آن با استراتژی پیشاهنگی در اشکال مختلف حزب طراز نوین لنینیستی و ارتش خلقی مائوئیستی و چریکگرائی مدرن رژی دبرهای مرزبندی می نمائیم؟» و یا «در چارچوب کدامین تئوری مبارزه، دوستان و دشمنان و اهداف تاکتیکی و استراتژی مبارزه خود را تعیین میکنیم؟» و یا اینکه «اگر میگوئیم آزادی و دموکراسی، با کدامین تئوری این آزادی و دموکراسی را تعریف و تبیین می نمائیم؟»
آیا با تئوری لیبرالیستی آزادی را تعریف و تبیین میکنیم یا با تئوری سوسیالیستی؟ یعنی تنها برای مشخص کردن رویکرد ما به دموکراسی و آزادی کافی نیست که این کلام شریعتی را تابلو کنیم که میگفت: «ای آزادی چه سختیها که برای تو کشیدهام و چه رنجها که برای تو بردهام، اما هرگز خود را به استبداد نخواهم فروخت در این راه معلمم علی است و مربیام مصدق مردی که هفتاد سال برای آزادی نالید و هرگز خود را به استبداد نفروخت»، این تنها یک شعار است، نه تئوری دموکراسی و آزادی؛ بنابراین تا زمانیکه یک رویکرد و شعار و اندیشه بدل به تئوری نشود، از آن اندیشه نمیتواند برنامه و پراکسیس رویش نماید و یا در خصوص سوسیالیسم و حتی عدالت و اخلاق و غیره باز همین قصه جاری و ساری میباشد.
در نتیجه از اینجا بود که نشر مستضعفین در طول 9 سال گذشته حرکت خود، بزرگترین رسالت خود در عرصه بازسازی تشکیلاتی و حرکت اجتماعی اعم از افقی و عمودی، از همان آغاز تا به امروز «مبناسازی تئوری» تعریف کرده است؛ و در طول 9 سال گذشته تلاش مستمر داشته است تا در عرصه «مبناسازی تئوریک» بر استراتژی سه مرحلهای:
1 - تئوریهای عام.
2 - تئوریهای خاص.
3 – تئوریهای مشخص، تکیه نماید.
به این ترتیب که در عرصه تئوریهای عام در 9 سال گذشته تلاش ما بر این امر قرار داشته است که با تاسی از «درسهای اول و دوم اسلامشناسی ارشاد» شریعتی، توسط «اجتهاد در اصل توحید»، مبانی تئوریهای عام خود در عرصههای توحید فلسفی و توحید تاریخی و توحید اجتماعی و توحید انسانی تبیین و تعریف کردهایم و در عرصه تئوریهای خاص در 9 سال گذشته، از سوسیالیسم تا دموکراسی و آزادی و تا اخلاق و غیره، در چرخه «مبناسازی تئوریک» عمل کردهایم، همانطوری که در عرصه تئوری مشخص تلاش کردهایم در کادر تکیه بر تحلیل مشخص و شرایط مشخص و تئوری مشخص به تبیین امور اجتماعی و سیاسی و غیره بپردازیم.
البته طرح این موضوع نباید برای شما تداعی کننده این امر بشود که فکر کنید که ما میخواهیم با طرح این دستاوردهای نشر مستضعفین در ادامه راه آرمان مستضعفین چنین ادعا کنیم که حرکت نشر مستضعفین تمام و کامل است. اصلاً و ابداً، چراکه اصلاً خود این ادعا به معنای مرگ حرکت و تئوری و اندیشه میباشد. منظور ما در اینجا علاوه بر طرح مسئولیت سترگ خود، تبیین مراحل استراتژی سه مرحلهای نشر مستضعفین میباشد همان استراتژی سه مرحلهای که فوقا مطرح کردیم که عبارتند از:
1 - جمعبندی از گذشته حرکتمان.
2 - کسب صلاحیت.
3 – بازسازی حرکت چه در عرصه درونی و چه در عرصه برونی.
برای مثال یکی از ضعفهای عمده نشر مستضعفین در این شرایط (مانند سالهای 58 و 59 آرمان مستضعفین) ضعف در کادرهای همه جانبه است؛ که کادر همه جانبه به صورت غیر مطلق در کادر «اصل وحدت فرد و مسئولیت» با تکیه بر سه مؤلفه «بینش و منش و روش» یا سه مؤلفه «شناخت تئوریک و خصائل انقلابی و تجربه کار میدانی» تعریف میگردد.
پر پیداست که مطابق این رویکرد و تعریف ما از کادر همه جانبه با سه مشخصه فوق، هرگز در عرصه پرورش کادر همه جانبه برای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران گرفتار انسانهای تک بعدی سالهای 58 و 59 آرمان مستضعفین نمیشویم. پر واضح است که پس از 9 سال تلاش مستمر نشر مستضعفین در این عرصه اینک در شرایطی قرار گرفتهایم که نیروهای هوادار جنبش پیشگامان مستضعفین میتوانند با تکیه بر این سه مؤلفه به صورت هستههای خودش اقدام به تربیت و پرورش کادرهای سه مؤلفهای بکنند. البته لازمه و مقدمه این امر آن است که قبل از هر امر به خود تکیه نمائیم و از رویکرد مطلقگرائی پرهیز کنیم، چراکه آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی در این رابطه به ما یاد داده است «تا آن زمان که به کس بودن دیگران بنازیم حسرت کس شدن در دل ما باقی خواهد ماند.»
بنابراین وقت آن فرا رسیده است تا به خود اعتماد کنیم و در این چارچوب نه به صورت فردی بلکه در شکل جمعی گام برداریم و از خود و هستههای خودجوش خود در هر کجا که هستیم کادر سه مؤلفهای که شناخت به تئوری دارند و دارای خصائل نسبی انقلابی میباشند و در عرصه پراکسیس روزمره و کنکریت دارای تجربه نسبی رو به تکامل میباشند، بسازیم.
بدین ترتیب است که داستان سیمرغ منطق الطیر عطار در حرکت جنبش پیشگامان مستضعفین ایران مادیت خارجی پیدا میکند. همان داستانی که طبق گفته عطار مرغان برای دیدن سلطان خود سیمرغ که در کوه قاف قرار داشت عزم حرکت کردند اما به علت سختی و دوری راه دسته دسته این مرغان در مسیر تلف شدند تا اینکه وقتی به قله قاف رسیدند خود را دیدند، پس شروع کردن به شمردن خود دریافتند که سی عدد مرغ بیشتر نمانده است پس فهمیدن که سیمرغ خود آنها هستند.