واکاوی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و طبقاتی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در سال 96 – قسمت سوم
هر چند که پسلرزههای این جنگ بین دو اردوگاه در جریان معرفی اعضای کابینه دوازدهم به مجلس و رهبری دوباره تشدید گردید، ولی سترون شدن پروژه برجام به علت سنگاندازیهای امپریالیسم آمریکا و دولت ترامپ باعث گردید تا وعدههای اقتصادی دولت دوازدهم در جریان انتخابات به مردم ایران همگی مرده به دنیا بیایند، شکست اقتصادی دولت دوازدهم و شیخ حسن روحانی و بالطبع اردوگاه به اصطلاح اصلاحطلبان رقیب، در فرایند پساانتخابات دولت دوازدهم، از نیمه دوم سال 96 بسترساز ظهور تحولات سیاسی و اجتماعی در جامعه ایران و دستگاه حاکمه گردید، از جمله این تحولات از نیمه دوم سال 96 عبارت بودند از:
الف - ظهور هیولای پوپولیسم ستیزهگر ترامپیسم در آمریکا و مقابله علنی هیولای پوپولیسم ستیزهگر ترامپیسم با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم که در راستای تقویت نقش استراتژیک رژیم اشغالگر و نژادپرست و تروریست دولتی و کودککُش اسرائیل در منطقه خاورمیانه و در جهت شعلهور ساختن جنگهای نیابتی در منطقه و فراهم کردن بازار فروش سلاحهای خود به کشورهای ارتجاعی عرب منطقه و در رأس آنها عربستان سعودی و جذب دلارهای نفتی منطقه برای تزریق این دلارها به ماشین به گل نشسته اقتصاد بحرانزده امپریالیسم آمریکا بود. لذا در این رابطه بود که هیولای ترامپیسم جهت به زانو درآوردن رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (علاوه بر به چالش کشیدن راست پادگانی و قدرت موشکی آن و مقابله با دخالتهای نظامی راست پادگانی در منطقه و تروریست خواندن راست پادگانی) در نوک پیکان حمله خود به رژیم مطلقه فقاهتی، پروژه برجام (شیشه عمر دولت دوازدهم) سترون ساخت.
لذا در این رابطه بود که در سال 96 و در فرایند پساانتخابات دولت دوازدهم، بزرگترین عاملی که باعث شکست اقتصادی دولت دوازدهم در سال 96 گردید، «سترون کردن پروژه برجام توسط ترامپیسم بود»، چرا که شیخ حسن روحانی چه در دولت یازدهم و چه در دولت دوازدهم تمامی تخم مرغهای برنامه اقتصادی خودش را در سبد پروژه برجام گذاشته بود و از بعد از شکست اقتصادی دولت دهم و بنبست رژیم مطلقه فقاهتی و حزب پادگانی خامنهای در چارچوب تحریمهای بینالمللی مولود پروژه انرژی هستهای حزب پادگانی خامنهای، شیخ حسن روحانی تلاش کرد تا با کسب حمایت حزب پادگانی خامنهای از پروژه برجام از همان آغاز دولت یازدهم عطای صدها میلیارد دلار سرمایهگذاری شده در پروژه فوق، جهت کسب برتری استراتژیک در منطقه خاورمیانه (که از زمان دولت پنجم و ششم هاشمی رفسنجانی کلید خورده بود و در دوران دولت نهم و دهم محمود احمدینژاد با کسب بیش از 700 میلیارد دلار از فروش نفت و گاز و تزریق به این پروژه به اوج خود رسیده بود) به لقائش ببخشد، در نتیجه شیخ حسن روحانی از همان آغاز دولت یازدهم تلاش کرد تا توسط پروژه برجام علاوه بر آزادسازی سرمایههای بلوکه شده رژیم توسط سرمایهداری جهانی و شکستن تحریم بانک مرکزی رژیم مطلقه فقاهتی و شکستن تحریمهای فروش نفت و گاز، «شرایط برای ورود سرمایهگذاریهای خارجی فراهم سازد»، اما از آنجائیکه راست پادگانی تحت هژمونی سپاه (برعکس دولت یازدهم و دوازدهم شیخ حسن روحانی)، «پروژه برجام» را به عنوان عامل شکست استراتژی کره شمالی شدن در منطقه خاورمیانه و عامل شکست استراتژی هژمونیطلبانه رژیم مطلقه فقاهتی بر هلال شیعه در چارچوب جنگهای نیابتی و در رقابت با توان استراتژیک اتمی رژیم اشغالگر و نژادپرست و تروریست دولتی و کودککُش اسرائیل و عامل شکست راست پادگانی (به قول شیخ حسن روحانی دولت با اسلحه) در عرصه برهم خوردن توازن قوا در داخل کشور و جنگ جناحهای درونی حکومت و آینده رهبری در مرحله پساحیات خامنهای تحلیل میکردند، لذا در این رابطه بود که از همان اوان دولت یازدهم، راست پادگانی تحت هژمونی سپاه (دولت با اسلحه)، استراتژی شکست پروژه برجام (شیخ حسن روحانی که با حمایت همه جانبه خزنده خامنهای دنبال میشد) را در دستور کار خود قرار دادند و برای انجام این مقصود بود که دولت با اسلحه یا راست پادگانی تحت هژمونی سپاه جهت شکست پروژه برجام کوشیدند:
اولاً با علنی کردن انبارهای موشکی زیرزمینی خود.
ثانیاً توسط حمایت همه جانبه از مشارکت روسیه در جنگهای نیابتی منطقه و بلاخص در سوریه و بسترسازی جهت پیروزی روسیه و پوتین در این جنگها از قرار دادن فرودگاههای نظامی ایران در اختیار ارتش روسیه تا تأمین نیروی زمینی جنگ داخلی سوریه در حمایت از نیروی هوائی روسیه.
ثالثاً با تشدید و شعلهور کردن جنگهای نیابتی در منطقه در چهار کشور عراق و سوریه و لبنان و یمن.
رابعاً توسط تشدید تضادهای سیاسی با کشورهای مرتجع منطقه و در رأس آنها عربستان سعودی، پروژه برجام شیخ حسن روحانی را به چالش بکشند که البته با تغییر دولت امپریالیسم آمریکا و رفتن اوباما از کاخ سفید و شکست دموکراتها در انتخابات و پیروزی پوپولیسم ستیزهگر ترامپیسم در آمریکا، شرایط جهانی بر علیه دولت دوازدهم تغییر کرد. در همین رابطه بود که آنچنانکه ترامپ در مبارزه انتخاباتی خود جهت جذب رأیهای صهیونیستهای مقیم آمریکا وعده داده بود، در اولین حرکت ضد رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران پروژه برجام شیخ حسن روحانی را به چالش کشید.
البته دولت ترامپ و امپریالیسم آمریکا در راستای به زانو درآوردن رژیم مطلقه فقاهتی در کنار به چالش کشیدن پروژه برجام شیخ حسن روحانی، تلاش کردند تا توسط پروژه «رژیم چنج» خود جریانهای آلترناتیوطلب جنبش سیاسی مثل مجاهدین خلق و جریانهای تجزیهطلب کردستان و بلوچستان و سلطنتطلبان، بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی بسیج نمایند و توسط فروش نجومی سلاحهای مافوق مدرن به کشورهای ارتجاعی منطقه و در رأس آنها عربستان سعودی توازن نظامی در منطقه به ضرر رژیم مطلقه فقاهتی تغییر دهند.
خامسا توسط فشار بر تراستها و کارتلهای بینالمللی جهان سرمایهداری و کشورهای متروپل جهان سرمایه داری، «هزینه سرمایهگذاری در کشور ایران را بالا ببرند» و بدین ترتیب بود که از نیمه دوم سال 96 رژیم مطلقه فقاهتی در بنبست اقتصادی و سیاسی و نظامی قرار گرفت.
یادمان باشد که شیخ حسن روحانی جهت جذب حمایت حزب پادگانی خامنهای از انجام پروژه برجام، با وجهالمعامله قرار دادن وعدههای سیاسی انتخابات خود که در رأس آنها شکست حصر سران جنبش سبز قرار داشت، در فرایند پسابرجام در سال 96، وعدههای سیاسی خودش را هم در پای برجام ذبح کرد؛ و اوج فاجعه برای دولت دوازدهم در سال 96 آنجا اتفاق افتاد که ترامپیسم به جای پاره کردن برجام، شعار بازنگری به مذاکره 5+1 با رژیم مطلقه فقاهتی ایران جهت محدود کردن قدرت موشکی رژیم مطلقه فقاهتی داد؛ که البته فونکسیون این شعار ترامپ باعث گردید تا:
الف - شکاف ایجاد شده بین امپریالیسم آمریکا و کشورهای متروپل اروپائی تشدید بشود.
ب – به علت به چالش کشیدن قدرت موشکی رژیم مطلقه فقاهتی در این شعار ترامپ، دولت دوازدهم در کنار حزب پادگانی خامنهای و راست پادگانی تحت هژمونی سپاه (جهت نفی شعار بازنگری مذاکره برجام ترامپ) متحد بشوند. بنابراین در این چارچوب بود که در تحلیل نهائی نبرد ترامپ با رژیم مطلقه فقاهتی در سال 96 به ضرر دولت دوازدهم و به سود راست پادگانی تمام گردید؛ و باعث شود تا وعدهها و برنامههای اقتصادی دولت دوازدهم شیخ حسن روحانی در سال 96 و در فرایند پساانتخابات دولت دوازدهم دچار شکست تمام عیار بشود، زیرا عدم امنیت سرمایهگذاری توسط کارتلها و تراستها و کشورهای متروپل جهان سرمایهداری به علت جوسازی امپریالیسم آمریکا همراه با ادامه غیر مستقیم تحریمها بر بانک مرکزی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و بالا رفتن هزینههای نظامی رژیم مطلقه فقاهتی در جنگهای نیابتی این رژیم در چهار کشور لبنان و سوریه و عراق و یمن و بالا رفتن هزینه تهیه تجهیزات نظامی در رقابت بازار اسلحه امپریالیستی در منطقه خاورمیانه، امکان رشد اقتصادی برای اقتصاد سرمایهداری در حال فروپاشی ایران غیر ممکن ساخت.
بنابراین از آنجائیکه در بودجه دولت دوازدهم به علت کسری بودجه و به علت برتری بودجه جاری بر بودجه عمرانی و به علت چاه ویل فسادهای چند لایهای و ساختاری و سیستمی رژیم مطلقه فقاهتی و به علت هزینههای سرسامآور نهادهای حکومتی رژیم مطلقه فقاهتی در حوزههای فقهی و به علت ماهیت رانتی و نفتی سرمایهداری رژیم مطلقه فقاهتی، دولت دوازدهم در سال 96 امکان بازسازی اقتصاد در حال فروپاشی رژیم مطلقه فقاهتی توسط سرمایههای درونی را نداشت، همین امر باعث گردید تا به موازات شکست اقتصادی و سیاسی دولت دوازدهم در سال 96 با به راه افتادن سونامی بیکاری بالای 24% و زندگی زیر خط فقر بیش از 40 میلیون نفر ایرانی و حقوق 13 میلیون کارگر ایرانی زیر یک پنجم خط فقر اعلام شده خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و رشد کمی حاشیهنشینان کلان شهرهای ایران به بیش از 18 میلیون نفر و بحرانهای تو در تو و چند لایهای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم که معلول فعال شدن گسلهای طبقاتی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی، قومی، ملی، محیط زیست و غیره در سال 96 بود و اوجگیری فقر مطلق در کشور که طبق آمار سعید لیلاز اقتصاددان حزب کارگزاران، «در سال 96 تعداد افرادی که حتی نان خالی برای خوردن ندارند بیش از سه میلیون و دویست هزار نفر میباشند» و رکود فراگیر اقتصادی که بسترساز تعطیلی بیش از 30% کارخانهها و کاهش ظرفیت تولیدی کارخانه به کمتر از 50% همراه با واردات بیش از 30 میلیارد دلار کالای قاچاق وارداتی توسط راست پادگانی و یک میلیون 700 هزار کودک کار و بیش از همه ورشکستگی صندوقهای و مؤسسات مالی و اعتباری و بانکی رانتی رژیم مطلق فقاهتی که بیش از یک سوم نقدینگی کل کشور در اختیار داشتند، همه و همه باعث گردید تا در فرایند پساانتخابات دولت دوازدهم در سال 96 به موازات شکست اقتصادی و سیاسی برنامه شیخ حسن روحانی و دولت دوازدهم، جنبش مطالباتی کارگران و معلمان و بازنشستگان به همراه جنبش اعتراضی بیش از 20 میلیون نفر مالباختگان صندوقها و مؤسسات مالی رانتی اعتباری و جنبش دادخواهانه و رهائیبخش زنان و دانشجویان و اقلیتهای مذهبی و قومی، کل قاعده اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را به جوش بیاورد؛ و در این راستا بود که خیزش دیماه 96 به مدت هشت روز در بیش از 90 شهر ایران مانند سونامی بدون رهبری و بدون سازمانگری و بدون وحدت در شعار به راه افتاد؛ و با حضور فراگیر اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در این خیزش بود که کل مانیفست نظری و سیاسی حاکم بر جنبشهای مطالباتی و دادخواهانه و اعتراضی گفتمان مسلط 20 ساله گذشته جامعه ایران به چالش کشیده شد، زیرا:
ادامه دارد