واکاوی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و طبقاتی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در سال 96 – قسمت چهارم

 

اولاً خیزش هشت روزه دیماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران با تکیه بر «گفتمان انقلابی» و «استراتژی اصلاح رژیم مطلقه فقاهتی از پائین»، استراتژی گفتمان 20 ساله حاکم بر جامعه ایران که در چارچوب اصلاح رژیم مطلقه فقاهتی از بالا و توسط جناح درونی قدرت و از طریق صندوق‌های رأی رژیم و در کادر قانون اساسی ولایت‌مدار رژیم مطلقه فقاهتی تعریف می‌کردند، با شعار «اصلاح‌گرا و اصول‌گرا / دیگر تمام شد ماجرا» به چالش کشیده شد.

ثانیاً خیزش هشت روزه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دیماه 96 (از روز پنجشنبه 7/10/96 تا روز پنج شنبه 14/10/96) نشان داد که «رهبری و سازمان‌گری در جنبش‌های توده‌ای یک پدیده دینامیکی هستند که در پروسس تکوین و اعتلای این جنبش به صورت درون‌جوش و خودانگیخته تکوین پیدا می‌کنند». لذا هر گونه «رهبری تزریقی مکانیکی یا سازماندهی از برون جنبش‌های توده‌ای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران (آنچنانکه در جریان جنبش ضد استبدادی سال 57 مردم ایران توسط موج‌سواری روحانیت سنتی و از راه رسیده شاهد بودیم) به فاشیسم و استبداد و ظهور رژیم‌های توتالیتر منتهی می‌گردد»؛ که در این رابطه شاهدیم که مردم نگون‌بخت ایران (که سر سلسله جنبان نخستین انقلاب دموکراتیک در سال 1905 در آسیا و بنیانگذار بزرگ‌ترین جنبش رهائی‌بخش ضد استعماری در مرحله پساجنگ بین‌الملل دوم تحت رهبری دکتر محمد مصدق در کشورهای پیرامونی بوده‌اند)، 39 سال است که در حال پرداختن «هزینه و مالیات این استبداد بازتولید شده می‌باشند.»

بنابراین خیزش هشت روزه دیماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران ثابت کرد که آنچنانکه در جنبش ضد استبدادی مردم آذربایجان جهت مبارزه با استبداد صغیر محمدعلی شاه قاجار شاهد بودیم، «تنها ضامن پیروزی جنبش‌ها و خیزش‌های توده‌ای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، رویش رهبری و سازماندهی این جنبش‌ها به صورت دینامیک در عرصه طولانی شدن و بسیج توده‌ای این جنبش‌ها و خیزش‌ها می‌باشد». لذا در این رابطه است که شاهد بودیم که تمامی جریان‌های تابع سیاست «رژیم چنج امپریالیسم آمریکا» که می‌خواستند از برون مرزهای کشور توسط سیگنال‌های ارسالی خود رهبری و سازماندهی خود را بر خیزش دیماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران تزریق کنند، شکست خوردند. آنچنانکه دیدیم که با اینکه «پراکندگی شعار» در این جنبش به عنوان یک «گسل خطرناک وجود داشت، اگر چه یک شعار در حمایت از رهبران استراتژی اصلاح‌گرا از درون نظام داده نشد، یک شعار هم در حمایت از جریان‌های سیاسی برون مرز طرفدار «رژیم چنج امپریالیسم آمریکا» داده نشد.

هر چند که بعضی از این جریان‌های طرفدار «رژیم چنج امپریالیسم آمریکا» توسط وابسته‌های فردی خود با شعارهای مثل «رضا شاه / روحت شاد» یا شعار «ما آریائی هستیم / عرب نمی‌پرستیم» در روز پنج شنبه 7/10/96 در مشهد کوشیدند که این گونه شعارهای ارتجاعی را وارد دیسکورس خیزش دیماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بکنند، اما در ادامه این خیزش، شاهد بودیم که تمامی این شعارهای ارتجاعی و استبدادطلبانه در نطفه خفه شد و هر گز وارد دیسکورس خیزش دیماه 96 اردوگاه مستضعفین ایران نشد.

ثالثاً خیزش هشت روزه دیماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در بیش از 90 شهر ایران نشان داد که برعکس 39 سال گذشته و به خصوص برعکس 20 سال گذشته گفتمان مسلط استراتژی اصلاح‌طلبانه (از درون نظام توسط خود جناح‌های درونی قدرت و در چارچوب قانون اساسی و صندوق‌های رأی‌های رژیم مطلقه فقاهتی حاکم)، تنها جنبش و خیزش سیاسی به صورت حرکت طبقاتی تکوین یافته در قاعده اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران و توسط پیوند جنبش مطالباتی و جنبش دادخواهانه و جنبش اعتراضی خیابانی با جنبش اعتصابی کارگران و کارمندان و معلمان و غیره می‌تواند هم بسترساز درازمدت شدن پروسس اعتلای جنبش و خیزش اعتراضی بشود و هم شرایط برای ظهور رهبری و سازماندهی درون‌جوش به صورت دینامیک فراهم کند و هم باعث بسیج فراگیر توده‌ای در اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بشود و هم جلو هر گونه حرکت تجزیه‌طلبانه و شعار ارتجایی شوئینستی بگیرد.

فراموش نکنیم که بیش از 80% جمعیت امروز ایران جزء اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به حساب می‌آیند که بر پایه گسل‌های طبقاتی، سیاسی، اجتماعی، مدنی، قومی، فرهنگی و مذهبی توسط دو شعار «نان و آزادی» در پیوند تنگاتنگ با یکدیگر قرار می‌گیرند؛ و به همین دلیل خیزش هشت روزه دیماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران نشان داد که «تنها شعاری که می‌تواند باعث بسیج توده‌ای در اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بشود، شعار پیوند نان با آزادی است»، چرا که این شعار باعث می‌گردد تا جنبش‌های مطالباتی و دادخواهانه و اعتراضی و خیابانی، به جنبش اعتصابی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران پیوند پیدا کنند؛ و با پیوند جنبش‌های مطالباتی و دادخواهانه و اعتراضی و خیابانی به جنبش اعتصابی کارگران و کارمندان توسط دو شعار «نان و آزادی» است که علاوه بر کاهش هزینه مبارزه و علاوه بر انتقال مبارزه از عرصه خیابان‌ها به زندگی روزمره توده‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران و علاوه بر بسترسازی جهت درازمدت شدن پروسس مبارزه اعتراضی و اعتصابی و مطالباتی و دادخواهانه، شرایط برای بسیج توده‌ای فراهم می‌شود.

رابعاً خیزش هشت روزه دیماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران نشان داد که آنچنانکه در پروسس جنبش ضد استبدادی و آزادی‌خواهانه بهار عربی هم شاهد بودیم، تا زمانیکه خیزش‌ها و جنبش اعتراضی اردوگاه بزر گ مستضعفین ایران نتوانند در عرصه درازمدت و بسیج توده‌ای شدن این جنبش‌ها و خیزش‌ها به صورت دینامیک صاحب رهبری و سازماندهی و هدایت‌گری خودجوش بشوند، حرکت‌های بدون رهبری درونی و بدون هدایت‌گری درونی و بدون سازمان‌گری دینامیک و بدون وحدت در شعارهای بسیج کننده، شکست خواهند خورد و به رکود کشیده می‌شوند.

خامسا غیبت طبقه کارگر و طبقه متوسط شهری در خیزش هشت روز دیماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران نشان داد که علاوه بر اینکه «طبقه متوسط شهری ایران هنوز گرفتار توهمات استراتژی اصلاح‌طلبانه از درون نظام (توسط صاحبان قدرت و از طریق صندوق‌های رأی و قانون اساسی ولایت‌مدار رژیم مطلقه فقاهتی) می‌باشند، طبقه کارگر ایران نیز هنوز به آگاهی طبقاتی و سازمان‌یافته خود، چه در مبارزه صنفی و چه در مبارزه سیاسی دست پیدا نکرده است» و همین امر عاملان شده است تا جنبش مطالباتی طبقه کارگر ایران در سال 96 در همان صورت پراکنده و کارگاهی با خواسته‌های اولیه مثل دریافت حقوق معوقه باقی بمانند، البته خلاء جنبش کارگران صنعت نفت ایران در این رابطه نقش تعیین کننده‌ای داشته است.

سادساً یک صدا شدن رهبری و نظریه‌پردازان طیف طرفدار استراتژی اصلاح رژیم مطلقه فقاهتی (از درون و از بالا و توسط جناح‌های درونی قدرت و صندوق‌های رأی و قانون اساسی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) از سیدمحمد خاتمی تا شیخ حسن روحانی و غیره در راستای محکوم کردن خیزش اعتراضی دیماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران نشان داد که رهبری استراتژی به اصطلاح اصلاح‌گرا به موازات رادیکالیزه شدن جنبش‌ها و خیزش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، توان کوچکترین پتانسیل جهت هدایت‌گری و سازمان‌گری و مدیریت حتی جنبش اصلاحات طرفدار خود را هم ندارند؛ و به همین دلیل «در چارچوب این احساس ناتوانی خودشان است که به جای نقد خود به محکومیت جنبش و خیزش اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌پردازند.»

سابعاً خیزش هشت روزه دیماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران نشان داد که «تزریق خشونت به این خیزش‌ها، یا خشونت‌گرائی در عرصه جنبش‌های اعتراضی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، علاوه بر اینکه شرایط برای سرکوب دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم فراهم می‌سازد و علاوه بر اینکه باعث بالا رفتن هزینه سرانه شرکت در مبارزه برای افراد گروه‌های مختلف اجتماعی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌شود و علاوه بر اینکه باعث سکتاریست جنبش‌های اعتراضی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌گردد و علاوه بر اینکه مانع از درازمدت شدن پروسس مبارزه این جنبش‌ها می‌شود و علاوه بر اینکه باعث ایجاد خندق بین اینگونه جنبش‌های اعتراضی با جنبش‌های مطالباتی و دادخواهانه و اعتصابی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌گردد، عامل اصلی رکود و شکست این گونه جنبش‌ها می‌شود

بنابراین رسالت جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در برابر خیزش‌هائی مثل خیزش دیماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران این است که، به جای ارائه تحلیل‌های هدفدار جهت یارگیری و به استخدام کشانیدن اینگونه خیزش در راستای کسب قدرت سیاسی، یا بالا بردن قدرت چانه‌زنی جهت مشارکت در قدرت سیاسی حاکم و به جای توصیه‌های شماره شده اعلامیه‌ای و به جای ورود به مسائل تاکتیکی و استراتژی در رابطه با این جنبش‌ها و خیزش‌ها برای پیشبرد پروژه حزبی، «تنها توسط تحلیل مشخص از شرایط مشخص حاکم بر توازن قوا در اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، با تحلیل‌های درست از شرایط مشخص، به آموزش گروه‌های اجتماعی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بپردازیم

ثامناً خیزش هشت روزه دیماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران نشان داد که «موتور و عامل حرکت اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران تنها یک طبقه مشخص و یا یک گروه معین طبقاتی و اجتماعی نیست، لذا تا زمانیکه جنگل اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به حرکت درنیاید، امکان مقابله با سرکوب رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و امکان درازمدت شدن پروسس مبارزه اعتراضی و امکان ظهور دینامیک رهبری و سازماندهی درون جوش وجود ندارد

بنابراین در این رابطه است که برای اینکه جنگل اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به حرکت درآید، باید در چارچوب دو شعار «آزادی و نان» بتوانیم مستضعف و مستضعفین اردوگاه بزرگ جامعه ایران را به صورت تنها نیروی دینامیک و تاریخ‌ساز و جامعه‌ساز تعریف و تبیین نمائیم و در چارچوب تبیین استضعاف بر ستم‌های حاکم بر اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران اعم از: ستم طبقاتی، ستم سیاسی، ستم مذهبی، ستم جنسیتی، ستم قومیتی و ملی، ستم اجتماعی و ستم مدنی تکیه نمائیم؛ و به این حقیقت واقف باشیم که در 39 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی، تمامی این ستم‌ها بر گروه‌های مختلف اجتماعی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران تحمیل گردیده است.

پس در راستای «خودآگاهی‌بخشی» جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید تمامی گروه‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را نسبت به ستم‌های تحمیلی رژیم مطلقه فقاهتی در طول 39 سال گذشته آگاه کنند؛ و نیز به این حقیقت واقف باشند که تنها در چارچوب خودآگاهی‌بخشی نسبت به این ستم‌های گوناگون تحمیلی است که باعث می‌گردد تا کل اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به حرکت درآید؛ و شرایط برای درازمدت شدن پروسس مبارزه سیاسی و آلترناتیو شدن کل اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران و تکوین رهبری و سازماندهی درون‌جوش و دینامیک فراهم بشود.

پایان