جنبش «زیست محیطی ایران» در گردونه استیصال – قسمت اول

خشکسالی به همراه بحران جمعیتی و بحران مهاجرت بی‌رویه از روستاها و بحران مدیریت آب و بحران رشد ناموزون توسعه در کشور و بحران فسادهای چند لایه‌ای سیستمی و ساختاری رژیم مطلقه فقاهتی و بحران ساختاری مناسبات سرمایه‌داری آفت‌زده نفتی و رانتی حاکم بر جامعه ایران، بحران ریزگردها و بحران هوای آلوده کلان‌شهرهای ایران و بحران رشد کویرها همراه با خشک شدن دریاچه‌ها و باتلاق‌ها و رودخانه‌ها و آلوده شدن آب رودخانه‌ها و غیره، همگی دست در دست هم داده است «تا چالش خشکسالی هفت ساله گذشته جامعه نگون‌بخت ایران بدل به ابربحرانی بشود که علاوه بر نابود کردن اقتصاد کشاورزی ایران و علاوه بر به چالش کشیدن هوای 14 استان کشور و علاوه بر به خطر انداختن زندگی در کلان شهرهای ایران و علاوه بر تخلیه و مهاجرت فراگیر استان‌های حاشیه‌ای این کشور - از خوزستان تا ایلام و تا سیستان - و

علاوه بر به چالش کشیدن حتی آب شرب بیش از 50 شهر بزرگ و کوچک ایران و علاوه بر آلوده و کویری شدن خاک این کشور توسط پیشرفت سونامی‌وار کویر به سوی مناطق حاصل‌خیز و شهرها و علاوه بر رشد نجومی مهاجرت از روستاهای قحطی‌زده به طرف شهرهای بزرگ و شهرهای کوچک و علاوه بر تهدید همه جانبه شهرها و روستاهای ایران، توسط طوفان‌های نمکی و خاکی محصول خشک دریاچه رضائیه و هیرمند و بختگان و مهارلو و غیره و علاوه بر تعطیل شدن کار و تحصیل و زندگی برای بیش از 35 روز اداری در سال در کلان‌شهرهای بزرگی مثل تهران و اصفهان و تبریز و اهواز و غیره و علاوه بر سونامی مرگ و میر زودرس مولود هوای ناسالم و آب ناسالم شهرهای بزرگ کشور، خود این ابربحران زیست محیطی در شرایط فعلی باعث گردیده است تا گروه‌های مختلف اجتماعی جامعه بزرگ ایران به جان همدیگر بیافتند

به طوری که در جریان جنبش اخیر کشاورزان ورزنه اصفهان شاهد بودیم که چگونه این «جنبش زیست محیطی» توسط مدیریت مهندس شده حاکمیت مطلقه فقاهتی بدل به تضاد و برخورد بین مردم یزد و مردم اصفهان شد؛ و باعث گردید تا خود مردم ایران به جان همدیگر بیافتند.

فراموش نکنیم که 90% آب شرب کلان‌شهر یزد از زاینده رود تأمین می‌گردد همچنین 100% آب شرب شیرین کلان‌شهر قم از انتقال آب زاینده رود حاصل می‌شود. به طوری که در این رابطه می‌توان داوری کرد که کل آب زاینده رود صرف آب شرب دو کلان‌شهر یزد و قم می‌شود؛ و همین موضوع باعث گردیده است تا علاوه بر خشک شدن زاینده رود در اصفهان و علاوه بر خشک شدن مرداب گاوخونی و علاوه بر تهدید کلان‌شهر اصفهان توسط ریزگردهای باتلاق خشک شده گاوخونی و علاوه بر تهدید همه جانبه کشاورزی استان اصفهان و محروم شدن کشاورزان این استان از حق آب این رودخانه، کشاورزان استان اصفهان که حیات و زندگی و اقتصادشان از آغاز الی الان در پیوند تنگاتنگ با آب زاینده رود قرار داشته است، در این شرایط برای کسب حق آب خود، «جنبش زیست محیطی» خود را بدل به جنبش همه جانبه اعتراضی و سیاسی بکنند.

آنچنانکه در جریان جنبش زیست محیطی ورزنه اصفهان شاهد بودیم که علاوه بر اینکه این جنبش جاده اصلی را بستند و علاوه بر اینکه این جنبش با حمله به شاه لوله انتقال آب زاینده رود به یزد، برای مدتی آب شرب یزد را قطع کردند و علاوه بر اینکه این جنبش با حضور در نماز جمعه ورزنه، پشت به امام جمعه و پشت به قبله به طرح شعارهای افشاگرانه پرداختند و با طرح شعار «مرگ بر کشاورز / درود بر ستمگر» تمامی شعارهای عوام‌فریبانه و پوپولیستی سردمداران رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در 40 سال گذشته را در حمایت صوری از مستضعفین به چالش کشیدند و پرده از ماهیت طبقاتی رژیم مطلقه فقاهتی برداشتند، مهم‌تر از همه اینکه «وارد چالش مستقیم با پلیس سرکوب‌گر و ضد شورشی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم شدند»، آنچنانکه شاهد بودیم که ده‌ها تن از این کشاورزان در جریان حمله نیروهای ضد شورشی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم زخمی و دستگیر شدند.

البته پیش از آن، اینگونه برخوردها در سال 96 بین مردم به جان آمده شهرهای استان خوزستان به خصوص اهواز (به علت حاکمیت هوای بد و فقدان آب شرب و آلوده شدن آب‌های جاری این استان و این کلان‌شهر) با نهادهای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و نیروهای سرکوب‌گران انجام گرفته بود، چراکه مردم به جان آمده خوزستان و اهواز امروز شاهدند که همان رود کارون و کرخه‌ای که زمانی بزرگترین رودخانه شیرین کشور بود و کشتی می‌توانست در آن حرکت کند، امروز به علت استفاده بی‌رویه و به علت عدم مدیریت آب رژیم مطلقه فقاهتی و به علت سدسازی‌های غیر برنامه‌ریزی شده (به خصوص در دولت پنجم و ششم هاشمی رفسنجانی در حمایت مافیای قدرت سیاسی و اقتصادی و نظامی انتظامی راست پادگانی تحت هژمونی سپاه پاسداران) بدل به یک منبعی جهت جمع‌آوری فاضلاب شهرها و روستاها و صنایع حاشیه این رودخانه شده است.

البته سؤال کلیدی که در این رابطه قابل طرح است اینکه، ابربحران زیست محیطی امروز جامعه ایران تا چه اندازه مولود خشکسالی و تغییر جو و اقلیم می‌باشد؟ و تا چه اندازه مولود عدم مدیریت آب رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌باشد؟ و تا چه اندازه مولود جنگ هشت ساله رژیم مطلقه فقاهتی با صدام حسین و حزب بعث عراق است؟ همان جنگی که خمینی با شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» اعلام کرد که «این جنگ برای ما نعمت است» همان جنگی که طبق آمار اعلام شده هاشمی رفسنجانی، «بیش از هزار میلیارد دلار برای اقتصاد و جامعه ایران هزینه و ویرانی به بار آورد» و البته سنتز نهائی آن هم این شد که خمینی در شرایطی که ارتش صدام حسین به دروازه‌های اهواز رسیده بود، با «خوردن جام زهر آتش بس» را پذیرفت و عطای شعار «راه قدس از کربلا می‌گذرد» را به لقائش بخشید.

مضافاً اینکه هر چند این جنگ در تابستان 67 با تحمیل آتش بس و خوردن جام زهر پایان یافت، اما هرگز نباید فراموش کنیم که تاثیرات و فاجعه فونکسیون زیست محیطی و اقتصادی و انسانی و اجتماعی این جنگ در فرایند پساتحمیل و قبول آتش بس رژیم مطلقه فقاهتی حاکم برای بیش از سه دهه است که ادامه دارد و هنوز جامعه نگون‌بخت ایران در حال پرداختن هزینه آن جنگ خانمان‌سوز هشت ساله بین رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و حزب بعث صدام حسین می‌باشد؛ که از جمله پرداخت هزینه و مالیات جنگ هشت ساله فوق، «تاثیرات فاجعه انگیز آن جنگ بر محیط زیست منطقه جنگی استان‌های خوزستان و ایلام و کرمانشاه و غیره، به علت خشک کردن هور العظیم‌ها و باتلاق و مرداب و نخلستان‌ها و نیزارهای منطقه می‌باشد

البته در کنار بحران مدیریتی و بحران اقتصادی و عدم توانائی برنامه‌ریزی سردمداران رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در 40 سال گذشته، بحران مولود «عدم کنترل جمعیت در هشت سال دوران حاکمیت خمینی که رشد جمعیت ایران به بالای 32% رسید و در ادامه آن خامنه‌ای با شعار دستیابی به جمعیت 150 میلیون نفری کشور ایران، یکی از عوامل مهم دیگر استحاله این چالش‌ها به فرابحران زیست محیطی موجود می‌باشد.» قابل ذکر است که رشد بی‌در و پیکر جمعیتی ایران در طول چهل سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از آغاز الی الان، تلاشی بوده است تا سردمداران رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در رقابت قدرت منطقه‌ای با عربستان سعودی و در رقابت با جمعیت بیش از یک میلیارد نفری اهل تسنن جهت صدور انقلاب فقاهتی شیعی خود، با شعار «جنگ، جنگ تا رفع کل فتنه در جهان» و شعار «اگر جنگ با صدام حسین صد سال هم طول بکشد، ما می‌جنگیم» و شعار «راه قدس از کربلا می‌گذرد» و شعار «اگر از سر اسرائیل و صدام حسین هم بگذریم، از سر فهد عربستان نخواهیم گذشت» و دیگر شعارهای که از سال 58 در خطبه به زبان عربی در نمازهای جمعه تهران و قم در دهه اول حاکمیت رژیم مطلقه فقاهتی جهت تحریک رژیم‌های مرتجع سنی مذهب منطقه و بسترسازی جهت صدور انقلاب فقاهتی شیعی خود داده می‌شد و در راستای نهادینه کردن هژمونی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر هلال شیعه منطقه، می‌باشد.

آنچنانکه در این رابطه می‌توانیم این سؤال را بدین ترتیب مطرح کنیم که با عنایت به اینکه خشکسالی در فلات ایران در قرن‌های گذشته پیوسته تکرار شده است و امری نوظهور و مستحدثه نمی‌باشد و جنگ آب در این قاره (برعکس جنگ زمین در قاره سبز اروپا) امری است که آینده این بخش از کره خاکی را تهدید می‌کند، با همه این خودویژگی‌های منطقه و فلات ایران به لحاظ کمبود آب و باران، به علت مدیریت آب و مدیریت خاک و مدیریت هوا و مدیریت جمعیت و مدیریت توسعه شهرهای حاشیه کویر، کشورهای منطقه (از هندوستان تا چین و ژاپن) قرن‌ها است که کشورهای منطقه توسط برخورد تطبیقی با این شرایط در حال پیشرفت می‌باشند.

البته رژیمی که از آغاز تکوین خود (در مرحله پساشکست انقلاب ضد استبدادی بهمن ماه 57) استمرار حیات و پیروزی خود را در شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» می‌دیده است و امروزه پس از چهار دهه از گذشت عمر خود گرفتار «شش جنگ خانمان‌سوز و سرمایه‌سوز نیابتی در منطقه می‌باشد»، طبیعی است که باید به اهرم رشد جمعیت بی‌در و پیکر و بدون برنامه‌ریزی شده جهت استمرار حیات خود تکیه نماید.

به عبارت دیگر، همان رژیمی که امروز برای استمرار حیات «جنگ‌های شش گانه نیابتی» خود در منطقه تلاش می‌کند تا با هزینه‌های نجومی (از جیب مردم نگون‌بخت ایران) حتی مهاجرین مظلوم افغانستان (در کشور ایران) را تحت لشکر فاطمیون و هژمونی سپاه قدس سازماندهی کنند، طبیعی است که «ادامه حیات خود را در انرژی هسته‌ای و رشد جمعیت تعریف نمایند». همان انرژی هسته‌ای که پس از صرف صدها میلیارد دلار از سرمایه‌های مردم نگون‌بخت ایران بالاخره توسط «نرمش قهرمانانه و خوردن دومین جام زهر»، 98% اورانیوم غنی شده قبلی خود را به حریف واگذار کردند و راکتور اراک را بتون‌ریزی کردند و دو سوم سانتریفیوژها را از مدار خارج کردند و اوراق نمودند و تمامی آب سنگین را به حریف تحویل دادند و فردو را از مدار غنی‌سازی خارج کردند و نطنز را به یک تاسیسات بی‌خاصیت تبدیل کردند و پشت همه اینها شعار «انرژی هسته‌ای حق مسلم ما است» سر دادند و برای مدت 16 سال دولت هفتم و هشتم سیدمحمد خاتمی و نهم و دهم پوپولیسم ستیزه‌گر و غارت‌گر محمود احمدی‌نژاد شبانه و روز تلاش کردند تا «پروژه قدرت‌طلبانه هسته‌ای خود را در قالب پروژه‌ای ملی به ذهنیت تاریخی مردم نگون‌بخت ایران تزریق کنند که در نهایت جوجه‌های آخر پائیز این پروژه خانمان‌سوز آن شد که صدها میلیارد دلار سرمایه‌های مردم نگون‌بخت ایران دود شد و به هوا رفت، همان سرمایه‌هائی که بیش از 700 میلیارد دلار آن توسط فروش نفت خام در دوران دولت نهم و دهم محمود احمدی‌نژاد حاصل شده بود که اگر تنها این یک دهم این سرمایه‌ها هزینه مدیریت آب و مدیریت ریزگردها و مدیریت هوای آلوده کلان‌شهرهای ایران می‌شد، امروز مردم نگون‌بخت ایران با فرابحران زیست محیطی حاکم روبرو نمی‌شدند

طبیعی است که برای رژیمی که عمق استراتژی خود را در سوریه و لبنان و عراق و یمن و افغانستان و غیره تعریف می‌کند، همه این فاجعه‌ها امری طبیعی می‌باشد؛ بنابراین،

صحبت از پژمردن یک برگ نیست

آه جنگل را بیابان کرده‌اند

تا نشان سم اسبت گم کنند

ترکمانا نعل را وارونه زن

باری، در این رابطه است که می‌توانیم نتیجه‌گیری کنیم که بحران رشد بی‌در و پیکر جمعیت جامعه ایران در چهار دهه گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، در کنار بحران‌های دیگر به عنوان عامل استحاله بحران زیست محیطی از فرایند چالش به فرایند فرابحران بوده است، بطوریکه در این رابطه اسحاق جهانگیری معاون اول دولت یازدهم و دوازدهم شیخ حسن روحانی در اسفند ماه 96 رسماً اعلام کرد که «به لحاظ آفت‌های جمعیتی، تأثیر و فونکسیون افزایش جمعیت دهه شصتی‌ها (که همان دهه رهبری و مدیریت خمینی بر کشور می‌باشد که برای اولین بار در تاریخ ایران رشد جمعیت ایران به بالای 32% رسید و البته امروز خامنه‌ای با طرح شعار ایران 150 میلیون نفری به دنبال همان استراتژی خمینی می‌باشد) در اقتصاد و مدیریت کشور به عنوان یک فاجعه می‌باشد، آنچنانکه در هر مرحله‌ای که این سونامی وارد چرخه اقتصادی – اجتماعی جامعه ایران شده‌اند، برای جامعه و مدیریت و اقتصاد کشور ایجاد بحران کرده‌اند، چه در فرایند مدارس که باعث چند شیفته شدن و کپرنشینی مدارس گشتند و چه در فرایند دانشگاه‌ها که باعث بحران در سقف پذیرش دانشگاه‌ها و فقدان فضای آموزش عالی برای آنها شدند و چه در این زمان که به علت سرازیر شدن جمعیت دهه شصتی‌ها به بازار کار باعث ظهور سونامی بیکاری بیش از 12 میلیون نفر شده‌اند. همچنین در ادامه عامل جمعیت در کشور است

ادامه دارد