14 مرداد سالروز انقلاب مشروطیت را گرامی میداریم
بازشناسی «انقلاب مشروطیت» در عرصه پیدایش و دستاورد آن در ترازوی پیدایش و دستاورد «انقلاب ضد استبدادی سال 57» - قسمت سوم
فراموش نکنیم که خود خمینی نهضت ضد درباری خودش را (جهت مشارکت در قدرت یا کسب قدرت سیاسی در فرایند پسا فوت سیدمحمد تقی بروجردی) از سال 1341 با مبارزه با حق انتخاب زنان ایران در شورای ایالتی ولایتی شروع کرد. البته نکتهای که در اینجا طرح آن حائز اهمیت فراوان دارد، اینکه در فرایند پسا انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران، از زمانیکه روحانیت حوزههای فقاهتی طرفدار خمینی کوشیدند تا دستاوردهای انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران را در راستای تثبیت حاکمیت روحانیت و تثبیت اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام ولایتی بر جامعه ایران و نظام سیاسی و قضائی و تقنینی و اداری جامعه ایران به کار گیرند، آبشخور شکلگیری دو جناح به اصطلاح مشروعهخواهی و مشروطهطلبی در رژیم مطلقه فقاهتی تکوین پیدا کرد؛ که هسته سخت معماران رژیم مطلقه فقاهتی در آن زمان جهت استحکام پایگاه اجتماعی خود در داخل و خارج از کشور و جهت بیمه کردن صوری رژیم مطلقه و اقتدارگرا و تمامیتخواه فقاهتی در حال تکوین، کوشیدند تا «ساختار رژیم مطلقه فقاهتی را دو مؤلفهای آسمانی و زمینی یا مشروعیتی و مقبولیتی بکنند.»
البته این پروژه پس از تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی (بنا به پیشنهاد سید محمود طالقانی، به جای مجلس موسسان، مورد پیشنهادی مهدی بازرگان) در چارچوب پروژه مظفر بقائی – حسن آیت (از اعضای رهبری حزب زحمتکشان ضد مصدق) تکوین پیدا کرد که مطابق این پروژه دو مؤلفهای ساختاری (مظفر بقائی – حسن آیت) اصل اساسی ساختاری رژیم مطلقه فقاهتی در کادر تئوری ولایت فقیه خمینی، مشروعیت نظام از طریق آسمان (که طبق گفته خمینی در کتاب «ولایت فقیه» در ادامه ولایت نبوی پیامبر اسلام و در ادامه انتقال مسئولیت جانشینی امام زمان در زمان غیبت کبیری به فقهای حوزه فقهی شیعه) تعیین میگردد؛ و اما مؤلفه دوم ساختاری این رژیم که جنبه شرطی و روبنائی و صوری جهت استحکام و بیمه نمودن رژیم مطلقه فقاهتی حاکم دارد، موضوع «کپی – پیست» کردن از شکلبندی نظامهای لیبرال سرمایهداری مغرب زمین، مثل تفکیک قوا یا تعیین مجلس مقننه یا موضوع صندوقهای رأی و انتخابات و غیره میباشد.
لذا از آن جا بود که از دوازدهم فروردین ماه سال 58 (50 روز بعد از انقلاب ضد استبدادی بهمن ماه 57، خمینی در برابر پیشنهاد جمهوری دموکراتیک اسلامی مهندس مهدی بازرگان) شعار «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم» سر داد. در نتیجه بدین ترتیب بود که جداسازی مشروعهخواهان و مشروطهخواهان در رژیم مطلقه فقاهتی حاکم شروع شد که الی زماننا هذا در طول 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم این تضاد و نبرد بین دو گروه ادامه داشته است.
لازم به ذکر است که طرح دو ترم مشروعهخواهی و مشروطهطلبی برای نمایش تضاد بین جناحهای درونی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در 40 سال گذشته جهت تقریب به ذهن کردن بحث مقایسه دو انقلاب مشروطیت و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم میباشد و گرنه خود ما هم واقف هستیم که هیچکدام از جناحهای درونی رژیم مطلقه فقاهتی در 40 سال گذشته خود را تحت عنوان مشروطهخواه یا مشروعهخواه تعریف نکردهاند، باری بدین ترتیب است که از 12 فروردین سال 58 الی الان، در طول 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، تمامی جریانهای که از شکل رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (که همان کپی - پیست از شکلبندی نظامهای لیبرال سرمایهداری کشورهای مغرب زمین میباشد) دفاع کردهاند، مطابق این تعریف ما مشروطهخواهان نامیده میشوند؛ و تمامی جریانهائی که از جوهر این رژیم که همان تعیین مشروعیت آسمانی مقام عظمای ولایت از طریق آسمانها میباشد مشروعهخواهان مینامیم.
بنابراین مطابق این تعریف صوری ما مشروعهخواهان همان جریانهائی هستند که:
اولاً بر مشروعیت آسمانی رژیم مطلقه فقاهتی تکیه دارند.
ثانیاً بر تقدم ارزشی مشروعیت نظام بر مقبولیت این نظام مطلقه فقاهتی اعتقاد دارند.
ثالثاً بر صوری بودن شکل نظام اعتقاد دارند و موضوع انتخابات و صندوقهای رأی امری تشریفاتی میدانند.
رابعاً این جریانها بر صدور انقلاب شیعی جهت کسب هژمونی بر هلال شیعه در منطقه و شعار «جنگ و جنگ تا پیروزی» و برتری استراتژی نظامی بر استراتژی سیاسی و فرهنگی و اقتصادی اعتقاد دارند.
خامسا این جریا نها در طول 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را تشکیل دادهاند.
سادساً فیلتر اساسی و سر پل حاکمیت جریانهای مشروعهخواهی رژیم مطلقه فقاهتی، در طول 40 سال گذشته شورای نگهبان رژیم و به خصوص نظارت استصوابی این نهاد بوده است.
عنایت داشته باشیم که از زمان خمینی الی الان، پیوسته این سر پل در خدمت هسته سخت رژیم که در تعریف ما در اینجا همان مشروعهخواهان میباشند، قرار داشته است و اعضاء این سر پل تثبیت مشروعهخواهان در میان طرفداران هسته سخت رژیم انتخاب شدهاند که برای مثال شیخ احمد جنتی که در 40 سال گذشته هژمونی شورای نگهبان در دست داشته است و امروز علاوه بر هژمونی شورای نگهبان، هژمونی خبرگان رهبری رژیم مطلقه فقاهتی را نیز در دست دارد از زمان رهبری خمینی توسط خود خمینی انتخاب شده است و در ادامه آن خامنهای پیوسته بر جایگاه احمد جنتی جهت تضمین برتری هسته سخت رژیم که همان مشروعهخواهان میباشند پای فشرده است؛ و به همین دلیل است که امروز احمد جنتی در سن 92 سالگی به عنوان استراتژیکترین مهره هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی جهت تضمین حاکمیت مشروعهخواهان بر مشروطهخواهان مطرح میباشد.
اما در خصوص جریانهای به اصطلاح مشروطهخواهان رژیم مطلقه فقاهتی در 40 سال گذشته عمر این رژیم:
اولاً در این تعریف صوری و شکلی ما مشروطهخواهان شامل تمامی جریانهای میشود که در داخل این رژیم از شکل رژیم (که همان کپی - پیست از شکل رژیم لیبرال سرمایهداری مغرب زمین میباشد) حمایت میکنند و معتقد به برتری شکل نظام از هسته سخت آن میباشند.
ثانیاً در این تعریف صوری و شکلی ما، مشروطهخواهان درون رژیم مطلقه فقاهتی در 40 سال گذشته، چه در فرایند اول نهضت آزادی تحت رهبری مهندس مهدی بازرگان و چه در فرایند دوم تحت هژمونی بنی صدر و چه در فرایند سوم تحت هژمونی حسینعلی منتظری و چه در فرایند چهارم تحت هژمونی سید محمد خاتمی و چه در فرایند پنجم تحت هژمونی میر حسین موسوی در عرصه رقابت و تضاد با جناح مشروعهخواهان هرگز کل نظام را به چالش نکشیدهاند بلکه برعکس معتقدند که اهداف خود را در چارچوب همین نظام دنبال میکنند و البته خود همه آنها در طول 40 سال گذشته جزء معماران رژیم مطلقه فقاهتی بودهاند.
ثالثاً همه این جریانها در تعریف صوری و شکلی ما به اصطلاح مشروطهخواهان درون نظام مطلقه فقاهتی حاکم علاوه بر اینکه برعکس مشروعهخواهان معتقد به کسب قدرت سیاسی از طریق صندوقهای رأی میباشند و علاوه بر اینکه استراتژی آنها جهت کسب قدرت سیاسی فشار از پائین و چانهزنی در بالا جهت تقسیم قدرت با حاکمیت میباشند و علاوه بر اینکه با هر گونه مبارزهای که موجودیت رژیم مطلقه فقاهتی را به چالش بکشد مخالف هستند و علاوه بر اینکه همه اینها در عرصه اقتصادی معتقد به رویکرد سرمایهداری و تکیه بر مناسبات سرمایهداری حاکم میباشند و علاوه بر اینکه همه اینها برعکس هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی معتقد به برتری استراتژی سیاسی بر استراتژی نظامی میباشند و علاوه بر اینکه همه این جریانها (برعکس هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی که به رابطه استراتژیک با روسیه اعتقاد دارند) در تعیین سیاست خارجی، معتقد به رابطه با جهان سرمایهداری مغرب زمین میباشند، مهمتر از همه اینها اینکه تمامی این جریانها معتقدند که در چارچوب همین قانون اساسی ولایتی و فقاهتی و در چارچوب همین نظام مطلقه فقاهتی حاکم، میتوان از درون به اصلاح نظام مطلقه فقاهتی دست پیدا کرد؛ و تغییر نظام مطلقه فقاهتی حاکم تنها از طریق اصلاحات درونی و توسط خود جریانهای اصلاحطلب درونی این نظام ممکن میباشد.
البته در این رابطه از سال 76 که سیدمحمد خاتمی به عنوان نماینده این جریانها توانست دو قوه مجریه و مقننه نظام مطلقه فقاهتی را صاحب بشود، رویاروئی این جریانهای به اصطلاح اصلاحطلب با هسته سخت نظام مطلقه فقاهتی که شامل جریانهای راست اعم از حزب پادگانی خامنهای و راست پادگانی و راست بازاری و راست داعشی و راست تکنوکرات تا راست پوپولیست احمدینژاد میشود، عریانتر گردید؛ و رویکرد جریانهای به اصطلاح اصلاحطلب توانست به عنوان گفتمان مسلط جامعه ایران درآید و تا سال 88 (که جنبش سبز در ادامه همین رویکرد، البته در فرایندی جدیدی ظاهر شد و سپس توسط حزب پادگانی خامنهای سرکوب گردید) جریان سیدمحمد خاتمی تحت شعار تقدم اصلاحات سیاسی بر اصلاحات اقتصادی از درون نظام مطلقه فقاهتی حاکم به عنوان گفتمان مسلط جامعه ایران بود.
البته از «خیزش دیماه 96» که قاعده جامعه ایران با شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگر تمام شد ماجرا» دوران تسلط گفتمان اصلاحات از درون نظام مطلقه فقاهتی به پایان رسید. هر چند که جریانهای رویکرد اصلاحات از درون، از بعد از خیزش دیماه 96 (که سر فصلی در حرکت تحولخواهانه 150 ساله جامعه ایران بود) با تغییر استراتژی گذشته خود (که بر پایه فشار از پائین و چانهزنی در بالا استوار بود) توسط شعار «سوریزاسیون یا سوریهای شدن ایران» استراتژی «ترساندن از پائین و تسلیم در بالا» در دستور کار خود قرار دادند تا توسط آن بتوانند به «بازتولید گفتمان شکست خورده اصلاحات از درون دست پیدا کنند» اما آنچه در 36 سال عمر این رویکرد (از 58 تا دیماه 96) در جامعه ایران نشان داده است، اینکه که هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی که همان مشروعهخواهان معتقد به مشروعیت آسمانی به جای مقبولیت زمینی هستند، هرگز و هرگز حاضر به عقبنشینی در برابر جریانهای مشروطهخواهان معتقد به تقدم مقبولیت مردمی و زمینی بر مشروعیت آسمانی یا همان جریانهای طرفدار اصلاحطلبی از درون نظام نیستند؛ و چارچوب حقوقی مشروعهخواهان در قانون اساسی فعلی که همان اصل ولایت مطلقه فقاهتی و اصل شورای نگهبان دست پخت مقام عظمای فقاهت و ولایت میباشد، راه هر گونه نفوذ جریانهای غیر خودی اصلاحطلب معتقد به تغییر از درون بسته است؛ و تلاش تمامی این جریانها را در 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی سترون و عقیم کرده است. آنچنانکه بدون تردید در این رابطه میتوان داوری کرد که اصلاً و ابداً در چارچوب این قانون اساسی و دو اصل «ولایت مطلقه فقاهتی» و «شورای نگهبان صاحب نظارت استصوابی» امکان تغییر از درون این نظام وجود ندارد.
البته وجه مشترک جریانهای مشروطهخواه انقلاب مشروطیت با جریانهای به اصطلاح طرفدار اصلاحات از درون نظام رژیم مطلقه فقاهتی در این میباشد که هر دو رویکرد در دو فصل مختلف تاریخ حرکت تحولخواهانه جامعه ایران از جانب اقشار میانی یا طبقه متوسط شهرنشین جامعه ایران حمایت شدهاند و حمایت نیز میشوند. برعکس رویکرد مشروعهخواهان که در دو انقلاب مشروطیت و انقلاب ضد استبدادی 57 از جانب اقشار سنتی پائین جامعه حمایت شدهاند و حمایت میشوند.
وجه مشترک دیگر دو انقلاب مشروطیت و انقلاب ضد استبدادی 57 جامعه ایران در این میباشد که تقریباً هر دو انقلاب فاقد عصر روشنگری یا تقدم انقلاب فرهنگی و انقلاب اجتماعی بر انقلاب سیاسی بودهاند؛ به عبارت دیگر هر دو انقلاب مشروطیت و ضد استبدادی 57 جامعه ایران «انقلاب سیاسی صرف بودهاند» و همین فقدان پروسس انقلاب فرهنگی و انقلاب اجتماعی در تکوین این دو انقلاب سیاسی باعث گردید تا هر دو انقلاب مشروطیت و ضد استبدادی 57 در فرایند اول تکوین خود شکست بخورند. البته در خصوص این داوری ما، در اینجا لازم است ذکر کنیم که هر چند حرکت سیدجمال و حرکت فرهنگی روشنفکران نیمه دوم قرن نوزدهم در راستای ایجاد عصر روشنگری بوده است، ولی به علت رویکرد انطباقی حرکت سیدجمال و حرکت روشنفکران فرهنگی نیمه دوم قرن نوزدهم ایران (که بر پایه تاسی یکجانبه از انقلاب کبیر فرانسه شکل گرفته بود) این رویکرد انطباقی آنها مانع از آن شد تا حرکت آنها بدل به عصر روشنگری برای انقلاب سیاسی مشروطیت بشود. آنچنانکه در خصوص انقلاب سیاسی ضد استبدادی 57 به علت شکست جنبش ارشاد شریعتی در فرایند پسا تعطیلی حسینیه ارشاد در آبانماه 51 آن جنبش فرهنگی – اجتماعی شریعتی (به خصوص در فرایند پسا درگذشت او در خرداد 56) نتوانست بدل به انقلاب فرهنگی و انقلاب اجتماعی و در نتیجه عصر روشنگری در جامعه ایران بشود و البته اوج فاجعه آنجا بود که اصلاً جنبش فرهنگی – اجتماعی شریعتی از نیمه دوم سال 56 بدل به جنبش سیاسی صرف گردید؛ که همین استحاله انحرافی جنبش ارشاد شریعتی از نیمه دوم سال 56 از صورت فرهنگی – اجتماعی به شکل سیاسی صرف در غیبت شریعتی و غیبت پیشگامان باعث گردید تا نیرویهای جنبش ارشاد شریعتی در چارچوب شعار سرنگونی شاه خمینی، دنبالهرو اسلام فقاهتی و رهبری خمینی بشوند.
آنچنانکه برای مثال حسن حبیبی و میرحسین موسوی از پیروان جنبش فرهنگی اجتماعی شریعتی جزء معماران اولیه هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی که همان مشروعهخواهان بودند، درآمدند.
ادامه دارد