14 مرداد سالروز انقلاب مشروطیت را گرامی می‌داریم – قسمت چهارم

بازشناسی «انقلاب مشروطیت» در عرصه پیدایش و دستاورد آن در ترازوی پیدایش و دستاورد «انقلاب ضد استبدادی سال 57»

 

بنابراین آنچه که در این رابطه مهم است اینکه «جنبش فرهنگی اجتماعی شریعتی نتوانست عصر روشنگری انقلاب ضد استبدادی 57 را بوجود بیاورد و نتوانست قبل از انقلاب سیاسی 57 در جامعه ایران انقلاب فرهنگی و انقلاب اجتماعی ایجاد نماید». در نتیجه:

وجه مشترک دیگر دو انقلاب مشروطیت و انقلاب ضد استبدادی 57 جامعه ایران این بود که «هر دو انقلاب فاقد عصر روشنگری و فاقد پروسس تقدم انقلاب فرهنگی و انقلاب اجتماعی بر انقلاب سیاسی بودند»؛ که همین امر باعث گردید تا هر دو انقلاب مشروطیت و ضد استبدادی 57 تنها انقلاب سیاسی محض بشوند؛ و همین آفت عامل شکست آنها گردید.

وجه مشترک دیگر انقلاب مشروطیت و انقلاب ضد استبدادی 57 این است که «هر دو انقلاب در پروسه اولیه تکوین خود صورت مخملی و فاقد خشونت و کشتار فراگیر و همه جانبه بودند». بطوریکه در انقلاب مشروطیت تا قبل از به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه قاجار و بازگشت استبداد صغیر به جامعه ایران حتی یک نفر هم کشته نشده بود؛ و در انقلاب ضد استبدادی 57 آنچنانکه شیخ مرتضی مطهری داوری می‌کرد، حاکمیت از راه رسیده موج‌سوار فقاهتی هرگز باور نمی‌کرد که با چهار تا راه‌پیمائی، شاه پا به فرار بگذارد و رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی سرنگون بشود. البته فقدان خشونت فراگیر در دو انقلاب یک حسن می‌باشد چراکه «هر انقلابی که توسط خشونت پیروز بشود، در ادامه برای استمرار حیات خود نیازمند به خشونت می‌باشد» و این حقیقتی است که نه کارل مارکس و نه لنین در خصوص تدوین گذار به سوسیالیسم کلاسیک و سوسیالیسم دولتی توان فهم آن را نداشتند.

نکته‌ای که در عرصه آسیب‌شناسی دو انقلاب مشروطیت و ضد استبدادی 57 جامعه ایران باید به آن عنایت بکنیم، اینکه فقدان خشونت فراگیر در عرصه گذار انقلابی به دو صورت اتفاق می‌افتاد، یکی اینکه از طریق «گذار دموکراتیک» حاصل می‌شود و دیگر اینکه «فقدان خشونت فراگیر و همه جانبه مولود زد و بند بین‌المللی برای سالم نگه داشتن بازوهای چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم فاسد در حال سقوط می‌باشد». پر واضح است که هم در انقلاب مشروطیت و هم در انقلاب ضد استبدادی 57 عامل «فقدان خشونت فراگیر» و «زد و بند بین‌المللی جهت حفظ دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گررژیم های مستبد و اقتدارگرا بوده است.»

برای مثال از بعد از نشست گوادولپ امپریالیسم جهانی جهت سالم نگه داشتن دستگاه‌های سرکوب‌گر و نیروهای نظامی و انتظامی رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی، تحت ماموریتی که به ژنرال هایزر دادند، دستگاه‌های نظامی و انتظامی و سرکوب‌گر رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی را وادار به تسلیم در برابر رهبری خمینی کردند؛ و همین امر باعث گردید تا سیر انتقال قدرت و گذار از پهلوی به رژیم مطلقه فقاهتی تقریباً صورت مسالمت‌آمیزی پیدا کند.

بدین ترتیب است که اگر گذار انقلاب به صورت دموکراتیک صورت بگیرد، از آنجائیکه در گذار دموکراتیک، منهای اینکه جامعه دموکراتیک می‌باشد، نهادهای دموکراتیک در چارچوب جامعه مدنی دموکراتیک خود را سازماندهی مدنی کرده‌اند و فرهنگ دموکراتیک بران جامعه دموکراتیک حاکم می‌باشد، همین امر باعث می‌گردد تا انتقال قدرت در مرحله گذار صورت غیر خشونت‌آمیز فراگیری داشته باشد. پر پیدا است که مخملی بود انقلاب اول مشروطیت و انقلاب ضد استبدادی 57 معلول گذار دموکراتیک نبوده است، بلکه به دلیل تصمیمات قدرت‌های مداخله‌گر امپریالیستی خارجی بوده است. ماحصل آنچه که تا اینجا گفته شد اینکه:

1 - انقلاب مشروطیت نخستین انقلاب دموکراتیک قاره آسیا بود.

2 - انقلاب مشروطیت سنتز پیروزی مشروطه‌خواهان بر مشروعه‌خواهان بود در صورتی که انقلاب ضد استبدادی 57 سنتز پیروزی مشروعه‌خواهان بر مشروطه‌خواهان می‌باشد.

3 - هدف انقلاب مشروطیت قانون و پارلمان بود.

4 - اولین میوه و ثمره انقلاب مشروطیت این بود که توانست جامعه «ایلیاتی ایران» را بدل به «ملت» بکند.

5 - دومین ثمره و میوه انقلاب مشروطیت این بود که توانست «رعییت» جامعه ایران را بدل به «شهروند» بکند.

6 - سومین دستاورد انقلاب مشروطیت این بود که توانست «حق و حقوق شهروندی» را جایگزین «تکلیف و تعبد و تقلید» سیاسی مذهبی جامعه سنتی گذشته ایران بکند.

7- چهارمین دستاورد انقلاب مشروطیت این بود که توانست «قانون زمینی» مصوبه پارلمان انتخاباتی مردم را جایگزین «احکام فقهی» دست‌پخت حوزه‌های فقاهتی بکند.

8 – جامعه امروز ایران هنوز گرفتار پرسش‌هائی است که از دل انقلاب مشروطیت بیرون آمد مثل:

الف - موضوع رهائی زن ایرانی.

ب - تقدم انقلاب فرهنگی و انقلاب اجتماعی بر انقلاب سیاسی.

ج – پیوند جامعه مدنی به نهادهای مدنی و مبارزه مدنی و حقوق مدنی.

د- تغییر دموکراتیک از طریق گذار دموکراتیک و جامعه دموکراتیک و فرهنگ دموکراتیک و مطالبات دموکراتیک و جنبش دموکراتیک و نهادهای دموکراتیک.

ه – پیوند حق حقوق صنفی با حق حقوق مدنی و حق و حقوق سیاسی در جنبش مطالباتی جامعه ایران.

و – لازمه تکوین حق شهروندی در جامعه رنگین کمان ایران توسط حقوق علی‌السویه شهروندی برای همه و حق تعیین سرنوشت برای همه شهروندان ایران.

9 - پنجمین دستاورد انقلاب مشروطیت این بود که «مشروعیت و مقبولیت منشاء قدرت سه مؤلفه‌ای حاکمیت» را از آسمان به زمین منتقل کرد و «اراده مردم» را جایگزین «مشروعیت آسمانی» کرد.

10 - ششمین دستاورد انقلاب مشروطیت این بود که «قانونیت» به عنوان مبنای دموکراسی در گرو سلامت در تصویب قوانین توسط نبودن تبعیض سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و حفظ کرامت انسانی و حق انتخاب آگاهانه مردم و عدالت اجتماعی دانست، چراکه بدون عدالت اجتماعی و برابری حقوق شهروندی امکان برابری در برابر قانون تحقق پیدا نمی‌کند.

11 - هفتمین دستاورد انقلاب مشروطیت این بود که «بدون اعتقاد به حق و حقوق طبیعی برای همه بشریت» نمی‌توان به قانون عادلانه زمینی دست پیدا کرد.

12 - هشتمین دستاورد انقلاب مشروطیت این بود که «بدون نفی تبعیض جنسیتی و تبعیض عقیدتی و تبعیض قومی و نژادی نمی‌توانیم به هویت ایرانی به عنوان یک ملت پایدار دست پیدا کنیم.»

13 - نهمین دستاورد انقلاب مشروطیت این بود که «بدون دستیابی به فرهنگ دموکراتیک در جامعه ایران امکان تحقق دموکراسی پایدار وجود ندارد.»

14 - دهمین دستاورد انقلاب مشروطیت این بود که «بدون دستیابی به جامعه مدنی و نهادهای مدنی نمی‌توان قدرت‌های سه مؤلفه‌ای حاکمیت را محدود و کنترل کرد.»

15 - یازدهمین دستاورد انقلاب مشروطیت این بود که «دموکراتیک کردن جامعه ایران تنها از طریق نهادهای دموکراتیک مردمی ممکن می‌باشد نه به صورت دستوری و تزریقی از بالا.»

16 - دوازدهمین دستاورد انقلاب مشروطیت این بود که «هر گونه حکومت فقاهتی در هر شکل و صورتی غیر دموکراتیک و توتالیتر و اقتدارگرا و تمامیت‌خواه می‌شود.»

17 - سیزدهمین دستاورد انقلاب مشروطیت این بود که «سکولاریسم سیاسی جدائی نهاد دین از دولت است، نه جدائی نهاد دین از جامعه» چراکه نهاد دین می‌تواند یکی از ستون‌های جامعه مدنی در جامعه دینی ایران باشد و دین می‌تواند در جامعه دینی در عرصه فرهنگ‌سازی دموکراتیک برای مردم نقش کلیدی و مثبت داشته باشد و حضور دین در حوزه اجتماعی یک جامعه دینی نه تنها منافی با دموکراسی نیست بلکه برعکس قوام‌بخش دموکراسی می‌باشد.

18 - چهاردهمین دستاورد انقلاب مشروطیت این بود که «بدون حمایت همه جانبه طبقه متوسط شهری در ایران نمی‌توان به دموکراسی دست پیدا کرد و بدون حمایت همه جانبه گروه‌های اجتماعی قاعده جامعه ایران نمی‌توان به سوسیالیسم رسید»، به عبارت دیگر «طبقه متوسط موتور دموکراسی در جامعه ایران می‌باشد و طبقه زحمتکش موتور سوسیالیسم در جامعه ایران می‌باشد و تنها با پیوند دو جبهه آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه است که در جامعه امروز ایران می‌توان به دموکراسی سوسیالیستی دست پیدا کرد.»

19 - پانزدهمین دستاورد انقلاب مشروطیت این بود که «با اقتصاد نفتی و اقتصاد دولتی و اقتصاد رانتی و اقتصاد پادگانی در جامعه ایران نمی‌توان به دموکراسی رسید.»

20 - شانزدهمین دستاورد انقلاب مشروطیت این بود که «دموکراسی معادل انتخابات نیست دموکراسی منهای حقوق برابر شهروندی جامعه رنگین کمان ایران بی‌معنا و غیر ممکن می‌باشد» انتخابات خارج از دموکراسی وسیله استحکام پایگاه قدرت بالائی‌ها خواهد بود.

21 - هفدهمین دستاورد انقلاب مشروطیت این بود که «بدون دموکراتیک کردن اجتماعی جامعه ایران نمی‌توان به دموکراسی در جامعه ایران دست پیدا کرد و برای دموکراتیک کردن جامعه ایران نیازمند به فرهنگ دموکراسی و نهادهای دموکراتیک و جامعه مدنی هستیم.»

پایان