«جنبش شورائی» کی و چگونه تکوین پیدا می‌کند؟ - قسمت دوم

 

«جنبش شورائی» دموکراسی را هم مانند سوسیالیسم در صورت نظام اجتماعی (نه نظام سیاسی محض) بر پا کند.

«جنبش شورائی»، «نظام شورائی» را به عنوان شکل‌بندی حکومت و دولت جایگزین تز دیکتاتوری پرولتاریا بکند.

«جنبش شورائی» حق شهروندی به صورت برابری برای همه و آزادی برای همه و حق تعیین سرنوشت برای همه در فرایند دموکراسی به عنوان مکانیزم تقسیم قدرت مادیت بخشد.

«جنبش شورائی» جامعه مدنی و مبارزه مدنی و نهادهای مدنی و حق و حقوق مدنی به صورت علی السویه در جامعه گذار از سرمایه‌داری در چارچوب دموکراتیک کردن جامعه میسر سازد.

«جنبش شورائی» موتور جنبش دموکراسی‌خواهانه (طبقه متوسط) با موتور جنبش برابری‌طلبانه (طبقه کارگر) را در پیوند جبهه‌ای با یکدیگر قرار دهد.

«جنبش شورائی» شاخه‌های جنبش دموکراتیک یعنی جنبش زنان و جنبش معلمان و جنبش دانشجویان و جنبش بازنشستگان با شاخه‌های جنبش سوسیالیستی یعنی جنبش کارگران و جنبش مزدبگیران و جنبش زحمتکشان شهر و روستا در عرصه میدانی در پیوند با یکدیگر قرار دهد.

«جنبش شورائی» جامعه را توسط نهادهای دموکراتیک خودجوش دموکراتیزه نماید.

بدین ترتیب است که «جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا سوسیالیسم و دموکراسی به عنوان یک فرایند تدریجی دینامیک از دل جامعه ظهور پیداکنند، نه اینکه به صورت کودتا یا دخالت خارجی یا پروژه «رژیم چنج» و «رژیم رام» قدرت‌های سرمایه‌داری جهانی بخواهد به جامعه تزریق نمایند.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا در مرحله گذار از سرمایه‌داری به دموکراسی سوسیالیستی، مستضعفین و زحمتکشان جامعه را به عنوان نیروی محرکه و عامل تغییر درآورند.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا برعکس آنچه که کارل مارکس ادعا می‌کرد و دموکراسی را تنها برای کسب قدرت سیاسی طبقه کارگر می‌خواست، دموکراسی در جهت اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی تکوین پیدا کند.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا تمامی شاخه‌های تولیدی و توزیعی و خدماتی کارگران به عنوان کسانی که در جامعه سرمایه‌داری جهت استمرار حیات و کسب معیشت مجبور به فروش نیروی کار خود می‌باشند در پیوند با یکدیگر به صورت ارگانیک قرار دهد.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا این باور در ما بوجود بیاید که دموکراسی و سوسیالیسم از دل جنگ بیرون نمی‌آید، بلکه فقط و فقط سنتز شیوه‌های دموکراتیک مبارزه به صورت دینامیک و خودجوش می‌باشد، چراکه همیشه اهداف دموکراتیک فقط و فقط از طریق شیوه‌های دموکراتیک حاصل می‌شود؛ و هرگز با شیوه‌های غیر دموکراتیک نمی‌توان به اهداف دموکراتیک دست پیدا کرد.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا در فرایند سوسیالیستی، دموکراسی سوسیالیستی جایگزین سوسیالیست کمونیستی و سوسیالیست لیبرالیستی بشود.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا برعکس کارل مارکس که سوسیالیسم را از طریق انقلاب طبقه کارگر و دیکتاتوری پرولتاریا دنبال می‌کرد (و هرگز نتوانست به آن دست پیدا کند) از طریق مبارزه دموکراتیک در چارچوب استراتژی جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین حاصل گردد.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا سوسیالیسم به عنوان سرپل پیوند دو پایه تکوین دموکراسی یعنی آزادی شهروندان و برابری شهروندان جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران بشود.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا سوسیالیسم شکل کامل دموکراسی بشود.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا به جای مدل شکست خورده لنین (که توسط استراتژی کسب قدرت سیاسی و تز دیکتاتوری پرولتاریا و حزب - دولت و رویکرد تک حزبی می‌خواست سوسیالیسم کلاسیک نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا از لای کتاب‌ها به عرصه جامعه بکشاند) مدل دموکراتیک از طریق جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین جایگزین نماید.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا توسط تولید و توزیع و خدمات و مبارزه افقی به صورت اجتماعی شرایط برای اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت اجتماعی و تولید و توزیع و سیاست و خدمات و معرفت در فرایند گذار از سرمایه‌داری به سوسیالیسم فراهم بشود (به عبارت دیگر تنها با «جنبش شورائی» است که می‌توانیم به دموکراتیک کردن روند تولید و توزیع و خدمات دست پیدا کنیم).

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در راستای حرکت افقی خود نیازمند به تشکیل حزب جدای از جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران نباشد.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا شرایط اجتماعی برای تکوین سوسیالیسم توسط بر انداختن کار مزدوری در جامعه سرمایه‌داری ایران از طریق دموکراتیک (و بدون ظهور هیولای جنگ داخلی آنچنانکه در روسیه پسا انقلاب اکتبر 1917 شاهد بودیم) فراهم بشود.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا برعکس کارل مارکس و سوسیالیسم کلاسیک نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا و انترناسیونال اول که توسط مطلق کردن طبقه کارگر می‌خواستند به سوسیالیست طبقه‌ای دست پیدا کنند (که البته در دو قرن گذشته در این رابطه شکست خوردند) تمامی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو جبهه «نان و آزادی» به عنوان کنشگران اصلی وارد عرصه و میدان بکنند.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا جنبش صنفی طبقه کارگران ایران را در این تندپیچ تاریخی از صورت «کارگاهی» وارد فرایند فراگیر «طبقه‌ای» (که خود بسترساز استحاله جنبش صنفی به جنبش سیاسی می‌باشد) بکند.

«جنبش شورائی»، باعث می‌گردد تا این حقیقت بزرگ به نظریه‌پردازان سوسیالیسم کلاسیک انترناسیونال اول و سوسیالیسم دولتی انترناسیونال سوم و سوسیالیسم دولت رفاه سرمایه‌داری انترناسیونال دوم آموزش دهد که «سوسیالیسم یک نظام اجتماعی است، نه یک نظام سیاسی» تا از طریق کسب قدرت سیاسی حاصل بشود و سوسیالیسم به عنوان یک فرایند است (نه یک پروژه) که تنها زمانی می‌تواند به عنوان آلترناتیو مناسبات ظالمانه سرمایه‌داری مادیت پیدا کند که صورت نظام اجتماعی پیدا کند.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا فرایند سوم استراتژی پیشگامان مستضعفین ایران (که مرحله تحزب‌گرایانه می‌باشد، در چارچوب استراتژی افقی تقدم جنبش بر حزب) بر مبنای هدف‌های اجتماعی تکوین پیدا نماید.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا در فرایند گذار از سرمایه‌داری به سوسیالیسم، شرایط برای نهادینه کردن پلورالیسم سیاسی و پلورالیسم تحزب‌گرایانه و پلورالیسم معرفتی و پلورالیسم اجتماعی در جامعه رنگین کمان ایران در عرصه‌های اعتقادی و قومیتی و غیره فراهم بشود.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا ما حزبی جدای از جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران ایجاد نکنیم.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا ما جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بر پایه احزاب عمودی قالب‌ریزی نکنیم.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا وظیفه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران این گردد که مسیر راه‌پیمائی دینامیک جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران ر ا پیدا کنند و آن را تقویت نمایند.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا آینده ایران را از آن جنبش‌هایی بدانیم که از پائین جامعه به صورت دینامیک و خودجوش تکوین و اعتلا و سازماندهی و رهبری پیدا می‌کنند.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا جنبش اکثریت عظیم برای اکثریت عظیم در راستای رهائی گروه‌های مختلف اجتماعی جامعه بزرگ ایران اعم از زنان و کارگران یا مزدبگیران و اقلیت‌های قومی و مذهبی و غیره فراهم بشود.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا همبستگی ملی و مذهبی در جامعه بزرگ رنگین کمان ایران به صورت اختیاری و آگاهانه نه تحمیلی و اجباری و مکانیکی حاصل بشود.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا در این شرایط تندپیچ تاریخ جامعه ایران «بدیل دموکراتیک» جایگزین «بدیل پوپولیستی» و «بدیل رژیم چنج» و «بدیل رژیم رام» و «بدیل انقلابی‌گری یا شورش‌گری» بشود.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا در این شرایط تندپیچ تاریخ ایران، جنبش مطالبات صنفی و جنبش مطالبات مدنی و جنبش مطالبات سیاسی گروه‌های مختلف جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران در راستای دموکراتیک کردن جامعه بزرگ ایران اعتلا پیدا کنند.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا در این شرایط تندپیچ تاریخ ایران نهادهای دموکراتیک و فرهنگ دموکراتیک و تجربه‌های دموکراتیک و اهداف دموکراتیک در جامعه ایران نهادینه بشوند.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا در این شرایط تندپیچ تاریخ ایران هدف‌های دموکراتیک گروه‌های مختلف اجتماعی جامعه بزرگ ایران از دل روش‌های دموکراتیک حاصل بشوند (نه توسط رویکردهای خشونت‌آمیز و تکیه کردن بر جنگ و تجاوز خارجی و اعتقاد به رویکرد رژیم چنج امپریالیستی و تجزیه ایران و تکوین جنگ داخلی و غیره).

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا ایدئولوژی بسیج‌گر و رهبری بسیج‌گر و سازمان‌گری خودجوش جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به صورت دینامیک و بدون هدایت‌گری بوق‌های امپریالیستی و خارج‌نشینان دین‌ستیز یا تجزیه‌طلب در جامعه ایران ظهور پیدا کنند.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا در این شرایط تندپیچ تاریخ ایران، مقاومت‌های مدنی و مقاومت‌های فرهنگی و مقاومت‌های سیاسی (در راستای مبارزه دموکراتیک جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران) در پیوند تمام عیار با یکدیگر قرار گیرند.

«جنبش شورائی» باعث می‌گردد تا (برعکس رویکرد گذشته چریکی دهه 40 و 50 که معتقد بودند که این موتور کوچک است که باید موتور بزرگ جامعه ایران را به حرکت درآورد) شرایط برای به حرکت درآوردن دموکراتیک موتور کوچک توسط موتور بزرگ فراهم بشود.

ادامه دارد