جنبشهای «خودجوش پیشرو» در مسیر «خودسازمانیابی» - قسمت اول
جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دوران پسا انتخابات دولت دوازدهم (از 29 اردیبهشتماه 96 الی الان) وارد فرایند جدیدی از حرکت تحولخواهانِ (بیش از یک قرن گذشته) خود شدهاند؛ که اگر بهصورت مشخص بخواهیم در مقایسه با جنبشهای گذشته، خودویژگیهای فرایند جدید این جنبشها (در سالهای 96 و 97) را فرموله کنیم، این خودویژگیها عبارتاند از:
1 - پایگاه اصلی تمامی جنبشهای اجتماعی جامعه ایران در بیش از یک قرن گذشته، طبقه متوسط شهری بوده است (که آخرین نمایش جنبش طبقه متوسط شهری، جنبش سبز در سال 88 میباشد) اما بزرگترین تحولی که در دوران پسا انتخابات دولت دوازدهم الی الان اتفاق افتاده است، عبارت است از «انتقال پایگاه اصلی جنبشهای پیشرو از طبقه متوسط شهری بهقاعده جامعه بزرگ ایران»، بطوریکه بهصورت مشخص از جنبش دو میلیون نفری مالباختگان (که از نیمه اول سال 96 حرکت خود را شروع کردهاند) تا خیزش دیماه 96 و جنبش کامیونداران (در بهار سال 97) و جنبش کارگران نیشکر هفت تپه و کارگران فولاد اهواز (در نیمه دوم سال 97) خاستگاه همه اینها (برعکس طبقه متوسط شهری گذشته) قاعده جامعه بزرگ ایران یعنی «زحمتکشان و تهیدستان و کارگران و حاشیه تولید میباشند». در نتیجه همین انتقال خاستگاه کنشگران اصلی جنبشهای پیشرو از طبقه متوسط شهری بهقاعده جامعه بزرگ ایران، باعث گردیده است تا علاوه بر اولویت پیدا کردند جبهه برابریخواهانه نسبت به جبهه آزادیخواهانه، شرایط برای رادیکالیزه شدن این جنبشها و خیزشها نسبت به گذشته فراهم بشود.
2 - برعکس جنبشهای پیشرو بیش از یک قرن گذشته که به علت سازماندهی از بالا و تابعیت جنبشها از احزاب (که مبارزه جنبشها صورت مشخص دستوری داشتند) در فرایند جدید (در سالهای 96 و 97) به علت خودویژگی دینامیکی این جنبشها، شکل مبارزه جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران یک شکلبندی تعریف شده مشخص قالبی ندارد. آنچنانکه برای فهم اشکال مبارزه جنبشهای پیشرو (اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو جبهه آزادیخواهانه و برابریطلبانه) مجبوریم در چارچوب پراتیک مشخص اجتماعی آنها به کشف شکلبندی مبارزه گروههای مختلف اجتماعی جامعه ایران دست پیدا کنیم. البته با یک نگاه کلی میتوانیم (در مقایسه با جنبشهای پیشرو گذشته) داوری کنیم که این جنبشها در فرایند جدید دارای جوهر مطالباتی سه مؤلفهای صنفی و مدنی و سیاسی میباشند.
3 - تمامی جنبشهای پیشرو (اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران) برعکس گذشته که تابع احزاب سیاسی و جناحهای درونی قدرت بودند، در فرایند جدید مستقل از جناحهای درونی قدرت و مستقل از جناح راست و جناح رادیکال جامعه سیاسی ایران (و یا مستقل از اپوزیسیون داخل و خارج از کشور) میباشند؛ که البته این خودویژگی استقلال جنبشهای دینامیک در فرایند جدید زمانی اهمیت خود را به نمایش میگذارد که دریابیم که در مقایسه با فرایند اعتلای جنبشهای پیشرو گروههای مختلف جامعه ایران (در دوران پسا شهریور 20 تا 28 مرداد 32) از آنجائیکه جنبشهای پیشرو جامعه ایران در دو جبهه آزادیخواهانه و برابریطلبانه در آن دوران تحت تأثیر جریانهای سیاسی جامعه سیاسی ایران بودند، همین دخالت جریانهای سیاسی، جامعه سیاسی ایران باعث گردید تا به علت مدیریت تزریق شده یکطرفه از بالا (در بزرگترین فرایند اعتلای تاریخی جنبشهای پیشرو ایران) این جنبشها سترون و عقیم بشوند. آنچنانکه شاهد بودیم که در فردای کودتای 28 مرداد (ارتجاع مذهبی – دربار توتالیتر پهلوی – امپریالیسم تازه نفس آمریکا) کوچکترین واکنش و عکسالعملی از جنبشهای پیشرو جامعه ایران در دو عرصه آزادیخواهانه و برابریطلبانه انجام نگرفت. بدین خاطر یکی از خودویژگیهای بارز جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در فرایند جدید (سالهای 96 و 97) عبارت است از اینکه این جنبشها علاوه بر اینکه مستقل از تشکیلات زرد حاکمیت میباشند و علاوه بر اینکه این جنبشها در فرایند جدید مستقل از جناحهای درونی قدرت میباشند، مستقل از جریانهای سیاسی یا اپوزیسیون راست و چپ داخل و خارج از کشور نیز میباشند.
4 - چهارمین خودویژگی جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در فرایند جدید (سالهای 96 و 97) گرایش این جنبشها به اسلام رادیکال و سیاسی میباشد. بطوریکه برای نمونه تمامی اعلامیههای جنبش کارگران فولاد اهواز و نیشکر هفت تپه که در نوک پیکان جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران (در فرایند جدید) قرار دارند، صورت مذهبی دارند و با آیاتی از قرآن شروع میشوند و با آیاتی هم تمام میگردند و مهمترین و بارزترین شعار کارگران فولاد اهواز و هفت تپه شعار «هیهات من الذله» امام حسین در کربلا بود. همچنین ذکر پیوند جنبش خود با قیام امام حسین در جریان جنبش کارگران فولاد اهواز و نیشکر هفت تپه توسط جنبش کارگران بارها و بارها تکرار گردید؛ که البته خود این خودویژگی، یعنی تکیه بر اسلام سیاسی جنبشهای پیشرو (اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران) در فرایند جدید نشان دهنده آن است که بر خلاف فونکسیون منفی 40 ساله گذشته اسلام حکومتی یا اسلام فقاهتی یا اسلام روایتی یا اسلام ولایتی دگماتیست حوزههای فقاهتی، «دوباره اسلام سیاسی غیر حکومتی تطبیقی رادیکال استثمارستیز و استحمارستیز و استبدادستیز و سرمایهداریستیز» (که معتقد به رویکرد دموکراسی سوسیالیستی و معتقد به رهبری جامعه مدنی جنبشی خودجوش و خودسازمانده و مستقل از حاکمیت و جامعه سیاسی میباشد) از اعماق جنبشهای خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در حال جوشیدن میباشند.
فراموش نکنیم که جنبش کارگران فولاد اهواز و نیشکر هفت تپه (که در فرایند جدید در نوک پیکان جنبش کارگری ایران و جبهه برابریخواهانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران قرار دارند) در شرایطی به رویکرد اسلام استثمارستیز و استبدادستیز و استحمارستیز روی آوردهاند که جریانهای سیاسی خارج از کشور در دو جبهه راست و چپ اپوزیسیون، 24 ساعته توسط بوقهای تبلیغاتی خود به مذهبستیزی و دینستیزی مشغول میباشند.
همچنین عنایت داشته باشیم که در جنبش کارگران فولاد اهواز و نیشکر هفت تپه نه تنها هیچگونه شعاری در حمایت از جناحهای درونی حکومت یا به اصطلاح جریانهای اصلاحطلب (بخوانید استمرارطلب) در رنگهای مختلف سفید و سبز و بنفش آن داده نشد، مهمتر از آن اینکه حتی یک شعار هم در حمایت جناح راست و یا چپ جامعه سیاسی مذهبستیز خارج از کشور داده نشد. بر این مطلب بیافزائیم که در جریان خیزش تودههای بیشکل دیماه 96 و مرداد 97، جناح راست و چپ مذهبستیز خارجنشین تلاش وافر کردند تا توسط تزریق مالی و آدمهای اجارهای از ماهیت تودههای بیشکل این خیزشها استفاده کنند و توسط شعارهای انحرافی، آن هم بهصورت حاشیهای و موردی (مثل شعار ارتجاعی «رضا شاه، روحت شاد») آن خیزشهای برابریطلبانه و فقرستیزانه حاشیهنشینان و تهیدستان و مستضعفین اتمیزه شده را به انحراف بکشانند؛ که البته با ظهور جنبش دانشجوئی در آخرین روزهای خیزش دیماه 96، علاوه بر اینکه خلاء رهبری (این خیزشهای تودههای بیشکل که در بیش از 100 شهر کشور اعتلا پیدا کرده بود) توانست تا اندازهای بر طرف بشود و رهبری جنبش دانشجوئی بر خیزش دیماه 96 در روزهای واپسین آن تثبیت گردد. جنبش دانشجوئی در تهران با شعار استراتژیک «اصلاحطلب، اصولگرا - دیگه تمامه ماجرا» توانست فصل نوینی در مبارزه تحولخواهانه جامعه ایران ایجاد کنند.
فراموش نکنیم که شعار «اصلاحطلب، اصولگرا - دیگه تمامه ماجرا» برعکس آنچه که می گویند، شعار خیزش دیماه 96 نبود، بلکه شعار جنبش دانشجوئی ایران بود که در روزهای واپسین آن خیزش توسط جنبش دانشجوئی تهران به این خیزش تزریق شد؛ و با تزریق این شعار استراتژیک به خیزش دیماه 96 بود که «پراکندگی شعارهای خیزش دیماه 96 سر و سامان پیدا کرد» و آنچنان این شعار استراتژیک جنبش دانشجوئی فونکسیون مثبت سیاسی و بسیجگرایانه داشت که اصلاً این شعار به عنوان تابلو خیزش دیماه 96 در تاریخ حرکت تحولخواهانه جامعه ایران ثبت گردید (البته خود این موضوع میتواند برای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به عنوان یک ایده و الگو و پیام و درس باشد که دریابند تا چه اندازه «شعار بسیجگرایانه» میتواند در عرصه حرکت تحولگرایانه جامعه مؤثر واقع شود. آنچنانکه شعار «ملی کردن صنعت نفت دکتر محمد مصدق» در دهه 20 نه تنها توانست باعث اعتلای جنبش رهائیبخش کشورهای پیرامونی در فرایند پسا جنگ بینالملل دوم بشود، همچنین توانست امپریالیسم هار انگلیس را برای اولین بار به زانو درآورد).
باری، با همه این تفاسیر طلوع اسلام استثمارستیز و استبدادستیز و استحمارستیز یا اسلام سیاسی و یا اسلام اجتماعی و یا اسلام تطبیقی قرآن و نهجالبلاغه و عاشورای حسین از دل جنبشهای خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر کارگران فولاد اهواز و نیشکر هفت تپه، بار مسئولیت جنبش پیشگامان مستضعفین ایران را در این شرایط تندپیچ و خودویژه امروز جامعه ایران صد برابر میکند، چراکه رژیم مطلقه فقاهتی در 40 سال گذشته عمر حاکمیت توتالیتر خود بر جامعه نگونبخت ایران نشان داده است که در تعریف «استراتژی سرکوب» (توسط دستگاههای چند لایهای سرکوبگرایانه) خود، «همیشه سرکوب جریانهای مذهبی استبدادستیز و استحمارستیز و استثمارستیز را در اولویت استراتژی سرکوب خود قرار داده است.»
آمار کشتهها و زندانیان سیاسی 40 ساله گذشته رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به وضوح نشان میدهد که بیرحمی سرکوبگرایانه رژیم مطلقه فقاهتی بر جریانهای مذهبی رادیکال بسیار بیشتر از جریانهای سیاسی غیر مذهبی راست و چپ بوده است؛ که البته در مقایسه با استراتژی سرکوب رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی، موضوع غیر از این میباشد، چراکه در رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی، به خاطر عمده بودن دشمنی با بلوک شرق و شوروی در نوک پیکان استراتژی سرکوب (رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی) سرکوب جریانهای چپ غیر مذهبی قرار داشت، اما در خصوص رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از آنجائیکه این رژیم در طول 40 سال گذشته عمر خود، «تنها آلترناتیو حاکمیت ذهنی و عینی خودش را رویکرد اسلام استثمارستیز و استبدادستیز و استحمارستیز غیر فقاهتی و غیر روایتی و غیر حوزهای تعریف کرده است» و (رژیم مطلقه فقاهتی در 40 سال گذشته) پیوسته بر این باور بوده است که «تنها رویکردی که میتواند در جامعه امروز ایران دارای پایگاه اجتماعی بشود و موضع گفتمانی مسلط و آلترناتیوی پیدا کنند، فقط و فقط اسلام رادیکال استثمارستیز و استبدادستیز و استحمارستیز و ضد مناسبات سرمایهداری غیر فقاهتی و غیر روایتی و غیر حوزهای میباشد»، به همین دلیل رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در 40 سال گذشته عمر خود حتی حاضر نشده است یک گام هم در این رابطه عقبنشین نماید.
بنابراین در این رابطه است که بر جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط تندپیچ اجتماعی و تاریخی ایران فرض است که توسط تکیه بر «استراتژی گفتمانسازی» (به جای آلترناتیوسازی) در چارچوب اسلام استبدادستیز و استثمارستیز و استحمارستیز و سرمایهداریستیز غیر فقهی و غیر روایتی و غیر حوزهای (همراه با به چالش کشیدن تمامی استراتژیهای آلترناتیوساز و دینستیز راست و چپ درون و برون حکومتی و داخل و خارج از کشور)، شرایط برای تعمیق و فراگیر شدن و گفتمان مسلط شدن رویکرد اسلام رادیکال استثمارستیز و استبدادستیز و استحمارستیز و ضد سرمایهداری غیر فقهی و غیر روایتی و غیر حوزهای در کادر دموکراسی سوسیالیستی مورد اعتقاد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران فراهم نمایند.
5 – پنجمین مشخصه و خودویژگی جنبشهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه جامعه بزرگ ایران در فرایند جدید سالهای 96 و 97، «خودویژگی جنبشی، خودسازمانده و دینامیک و تکوین یافته از پائین و خودرهبر و خودمدیریتی مستقل از حاکمیت و جامعه سیاسی ایران است». آنچنانکه در این رابطه میتوانیم بین خیزشها و جنبشهای رو به اعتلای فرایند جدید سالهای 96 و 97 مرزبندی همه جانبه بکنیم. بطوریکه به عنوان مصداق این موضوع، اگر خیزش فراگیر دیماه تودههای بیشکل و اتمیزه حاشیهنشینان فقرزده دیماه 96 که در بیش از 100 شهر ایران شعلهور گردید با جنبش کارگری فولاد اهواز و نیشکر هفت تپه شوش و جنبش کامیونداران و جنبش معلمان و جنبش بازنشستگان در ترازوی مقایسه قرار دهیم، بدون تردید در این رابطه میتوانیم داوری کنیم که جنبشهای فرایند جدید سالهای 96 و 97 (به استثنای جنبش دو میلیون خانواده مالباختگان سال 96) هر چند برعکس خیزشهای اعتراضی (سالهای 96 و 97) در دایره صنفی و کارگاهی محصور بودهاند و هر چند که آن خیزشها (آنچنانکه در خیزش دیماه 96 در بیش از 100 شهر ایران شاهد بودیم) از بدو تکوین آن جوهر اعتراضی و سیاسی داشتهاند، ولی با همه این اوصاف میتوانیم در این رابطه داوری کنیم که پرو سس جنبشهای خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و دینامیک تکوین یافته از پائین و مستقل از جناحهای قدرت و جامعه سیاسی ایران، در فرایند جدید سالهای 96 و 97 به مراتب بیشتر از خیزشهای (تودههای بیشکل همزمان و موازی آنها) توانستهاند «توازن قوای میدانی حاکمیت را به نفع قاعده جامعه ایران تغییر بدهند.»
ادامه دارد