جنبش‌های «خودجوش پیشرو» در مسیر «خودسازمان‌یابی» - قسمت دوم

 

6 - ششمین خودویژگی جنبش‌های دینامیک در فرایند جدید سال‌های 96 و 97، خودویژگی پیوند دینامیک (نه پیوند استاتیک دستوری و تزریق شده از بالا) میان شاخه‌های مختلف جنبش‌های اعتلا یافته (خودجوش و خودسازمانده و تکوین یافته از پائین و مستقل از جناح‌های درونی قدرت در رنگ‌های مختلف سفید و سبز و بنفش و مستقل از جامعه سیاسی ایران در داخل و خارج از کشور) می‌باشد؛ که بدون تردید این پیوند از پائین جنبش‌های دینامیک «عامل اصلی و نقشه راه پروسس تکوین جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین و مستقل از جناح‌های قدرت می‌باشد.»

برای مثال این خودویژگی پیوند دینامیک تکوین یافته از پائین در جریان اعتلای جنبش کارگری فولاد اهواز و نیشکر هفت تپه با جنبش دانشجوئی و جنبش معلمان و جنبش بازنشستگان کشوری و لشکری به شدت قابل توجه بود. شعار «ما فرزندان کارگرانیم - کنارتان می‌مانیم» جنبش دانشجوئی ایران، در این شرایط معرف این خودویژگی «پیوند دینامیک تکوین یافته از پائین بین شاخه‌های مختلف جنبش می‌باشد.»

7 - هفتمین خودویژگی جنبش‌های دینامیک در فرایند جدید سال‌های 96 و 97، «مطالباتی و معیشتی بودن جوهر و مضمون و شکل کلیه این جنبش‌ها از جنبش کارگری تا جنبش معلمان و تا جنبش بازنشستگان کشوری و لشکری و جنبش کامیونداران و حتی جنبش دانشجوئی می‌باشد»؛ که در مقایسه با جنبش‌های اجتماعی سال 57 جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران، خودویژگی مطالباتی و معیشتی جنبش‌های فرایند جدید (سال‌های 96 و 97) بسیار قابل توجه می‌باشد، چراکه «جنبش‌های اجتماعی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران در سال 57 تماماً جنبش‌های سیاسی بودند و حتی یک جنبش مطالباتی و معیشتی در سال 57 وجود نداشت» و به همین دلیل بود که تمامی جنبش‌های اجتماعی ایران در دو جبهه آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه در سال 57 هم‌دوش در مبارزه ضد استبدادی با رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی شرکت داشتند، اما در فرایند جدید سال‌های 96 و 97، منهای جنبش مالباختگان که یک جنبش صد در صد اعتراضی بود و کل حاکمیت مطلقه فقاهتی را به چالش کشید (و به همین دلیل رژیم مطلقه فقاهتی برای اولین بار تن به عقب‌نشینی داد و با پرداخت بیش از 35 هزار میلیارد تومان از کیسه مردم نگون‌بخت ایران، غارت موسسه‌های مالی خصولتی و رانتی و ژن‌های خوب وابستگان رژیم مطلقه فقاهتی و راست پادگانی و حزب پادگانی خامنه‌ای را تأمین مالی کرد) هیچکدام از جنبش‌های اجتماعی ایران در دو جبهه آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه، وارد فاز سیاسی نشدند.

یادمان باشد که «جنبش‌های مطالباتی علاوه بر اینکه صورت فرایندی دارند، خود شامل شاخه‌های سه گانه جنبش‌های صنفی، جنبش‌های مدنی وجنبش‌های سیاسی نیز می‌شوند». البته باز هم تاکید می‌کنیم که این داوری ما مربوط به جنبش‌های خودجوش تکوین یافته در فرایند جدید سال‌های 96 و 97 می‌باشد، نه در رابطه با خیزش‌های سال 96 و 97، زیرا در خیزش‌های فرایند جدید سال 96 و 97:

اولاً کنشگران اصلی آن خیزش‌ها نیروهای تهیدست حاشیه تولید یا توده‌های بی‌شکل بودند، در صورتی که کنشگران اصلی جنبش‌های دینامیک فرایند جدید سال‌های 96 و 97، کارگران و کارمندان و بازنشستگانی هستند که همه آنها در چارچوب پروسس کارگاهی و زندگی افقی یا پراتیک اجتماعی مشترک با هم متحد شده‌اند.

ثانیاً از آنجائیکه انگیزه حرکت خیزش‌های فوق فقرستیزی می‌باشد، همین دو امر باعث شده است که «خیزش‌ها در فرایند جدید سال‌های 96 و 97 از بدو تکوین خود صورت سیاسی داشته باشند نه مطالباتی»، البته ضعف‌های ساختاری خیزش‌های توده‌های بی‌شکل و اتمیزه فوق باعث گردیده است تا این خیزش‌ها اگر توسط جنبش‌های پیشرو جذب و هدایت و رهبری نشوند، در تحلیل نهائی بسترساز ظهور پوپولیسم در عرصه حاکمیت بشوند.

فراموش نکنیم که ظهور پوپولیسم غارت‌گر و ستیزه‌گر دولت نهم و دهم سال‌های 84 تا 92 در عرصه حاکمیت مطلقه فقاهتی، به علت حمایت همین سونامی حاشیه‌نشینان سرخورده از دولت سیدمحمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی بود (که طبق آمار خود رژیم مطلقه فقاهتی جمعیت حاشیه تولید ایران بیش از 19 میلیون نفر می‌باشند) و اما در خصوص اینکه چرا جنبش‌های اجتماعی جامعه ایران در سال 57 همه سیاسی بودند، اما جنبش‌های خودجوش جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران در فرایند جدید سال‌های 96 و 97 جوهر و مضمون مطالباتی دارند، باید به این نکته عنایت بشود که شرایط نظام سرمایه‌داری حاکم بر جامعه ایران در سال 57 با شرایط مناسبات سرمایه‌داری حاکم در سال‌های 96 و 97 متفاوت می‌باشد؛ زیرا به علت شکست پروژه اصلاحات ارضی شاه – کندی در دهه 40 (که از سال 42 شروع شده بود) این شکست پروژه اصلاحات ارضی شاه – کندی باعث تکوین سونامی خروج یا مهاجرت زحمتکشان روستائی به حاشیه شهرها شده بود.

همچنین به علت اینکه از بعد از جنگ رمضان اعراب – اسرائیل قیمت نفت به صورت اگراندیسمان افزایش پیدا کرد، همین افزایش قیمت نفت باعث گردید تا در نیمه اول دهه 50 شرایط برای رشد تولید ناخالص ملی و سرمایه‌گذاری و جذب سرمایه‌های خارجی فراهم بشود، اما تورم و رکود سال‌های 56 و 57 باعث گردید تا شرایط برای اعتلای خیزش‌های حاشیه‌نشینان کلان‌شهرهای ایران و جنبش‌های اعتراضی خودجوش اجتماعی که همگی از جوهر سیاسی برخوردار بودند فراهم بشود. برعکس از آنجائیکه سرمایه‌داری حاکم بر جامعه ایران در طول 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی، به خصوص در فرایند پسا جنگ بین رژیم مطلقه فقاهتی با رژیم صدام حسین هم روند رکودی داشته است و هم روند تورمی، همین امر باعث گردیده است تا در سال‌های 96 و 97 (به خصوص از بعد خروج امپریالیسم آمریکا از توافق برجام و اعمال تحریم‌های همه جانبه اقتصادی بر مردم نگون‌بخت ایران) اقتصاد سرمایه‌داری حاکم وارد روند همزمان «رکود، تورمی» گسترده و فراگیر و همه جانبه شد که فونکسیون و دستاورد این «رکود، تورمی» برای جامعه و مردم نگون‌بخت ایران عبارت از «کاهش قدرت خرید زحمتکشان و سقوط آزاد پول ملی کشور و بالا رفتن خط فقر و رسیدن آن به مرز 6 میلیون تومان و افزایش بیکاری و سونامی گرانی و تعطیلی مراکز تولیدی و غیره می‌باشد.»

شاید بهتر باشد که بگوئیم حاصل این سونامی «رکود، تورمی» سال‌های 96 و 97 فروپاشی نظام اقتصادی سرمایه‌داری حاکم می‌باشد؛ که البته در تحلیل نهائی دستاورد این فروپاشی نظام اقتصادی برای زحمتکشان شهر و روستا که بیش از 70% جامعه ایران را تشکیل می‌دهند (و در شرایط موجود درآمد آنها کمتر از یک پنجم خط فقر اعلام شده دستگاه‌های آماری خود رژیم مطلقه فقاهتی می‌باشد) نزول از خط فقر و رسیدن به خط بقاء است. در نتیجه همین امر باعث گردیده است تا حداکثر خواسته‌های مطالباتی و معیشتی جنبش‌های مطالباتی امروز جامعه ایران پرداخت حقوق معوقه و افزایش حداقل حقوق و تسهیلات اولیه تأمین اجتماعی باشد. لذا به همین دلیل جنبش‌های خودجوش تکوین یافته از پائین جامعه ایران در فرایند جدید سال‌های 96 و 97 محصور مطالبات صنفی کارگاهی – معیشتی شده‌اند.

8 - هشتمین خودویژکی جنبش‌های اجتماعی جامعه ایران در فرایند جدید سال‌های 96 و 97، «جایگزین شدن جنبش دینامیک به جای جنبش‌های وابسته به احزاب سیاسی قبلی است» که در دهه پسا شهریور 20 این جنبش‌های وابسته به احزاب سیاسی و جریان‌های سیاسی، جامعه سیاسی، در جامعه ایران فعال بوده‌اند. در نتیجه همین تکوین جنبش‌های دینامیک مستقل از جامعه سیاسی و حاکمیت در فرایند جدید سال‌های 96 و 97 باعث شده است تا این جنبش‌های اجتماعی در فرایند جدید:

اولاً فاعل‌محور باشند.

ثانیاً تکوین یافته از پائین باشند.

ثالثاً خودسازمانده و خودجوش و خودمدیریتی باشند.

9 - نهمین خودویژگی جنبش‌های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و جنبش‌های مطالباتی در فرایند جدید سال‌های 96 و 97 تکوین و اعتلای همزمان جنبش‌های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی با جنبش‌های مطالباتی می‌باشد.

یادمان باشد که جنبش‌های مطالباتی شامل سه مؤلفه می‌شوند که عبارتند از جنبش‌های صنفی، جنبش‌های مدنی و جنبش‌های سیاسی. در صورتی که جنبش‌های عام تحول‌آفرین نظری و عملی اجتماعی که همان مبانی زیرساخت پراتیک اجتماعی گفتمان‌ساز و آلترناتیوساز می‌باشند، شامل سه مؤلفه می‌شوند که عبارتند از جنبش فرهنگی، جنبش اجتماعی و جنبش سیاسی؛ به عبارت دیگر اعتلا و پیوند سه مؤلفه‌ای جنبش‌های مطالباتی، یعنی جنبش‌های صنفی و جنبش‌های مدنی و جنبش‌های سیاسی، خود باعث اعتلای جنبش‌های سه گانه پراتیک‌ساز اجتماعی یعنی جنبش فرهنگی و جنبش اجتماعی و جنبش سیاسی در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران شده‌اند؛ که به لحاظ ساختاری متفاوت از هم می‌باشند، چراکه زمانیکه از گروه‌های مختلف اجتماعی در عرصه جنبش مطالباتی صحبت می‌کنیم، منظورمان جنبش‌های صنفی و مدنی و سیاسی هستند (که از جنبش کارگران گرفته تا جنبش معلمان و جنبش بازنشستگان و جنبش کامیونداران و جنبش دانشجویان و جنبش زنان و غیره شامل می‌شوند) و اما زمانیکه در خصوص مؤلفه‌های جنبشی زیرساخت پراتیک اجتماعی صحبت می‌کنیم، منظورمان همان جنبش‌های فرهنگی و روشنگری و جنبش‌های نظری و عملی اجتماعی و سیاسی می‌باشند.

باری، در این رابطه است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در شرایط تند پیچ امروز جامعه ایران، استراتژی محوری خود را در چارچوب گفتمان‌سازی تعریف کرده است (نه آلترناتیوسازی).

بدین ترتیب است که در عرصه تئوریزه کردن استراتژی محوری خود بر پایه گفتمان‌سازی (که مولود و سنتز کشف جنبش پیشگامان مستضعفین از پراتیک اجتماعی موجود جامعه ایران می‌باشد نه نظریه‌بافی ذهنی) باید در چارچوب پراتیک اجتماعی که نماد آن در جنبش‌های مطالباتی یا جنبش‌های مدنی و جنبش‌های صنفی و جنبش‌های سیاسی مادیت پیدا می‌کنند، عمل بکنیم و عملکرد جنبش کارگری و جنبش معلمان و جنبش بازنشستگان و جنبش مزدبگیران و جنبش حاشیه‌نشینان و جنبش زنان و جنبش کامیونداران و جنبش دانشجویان و جنبش مالباختگان و غیره همه در آئینه همین پراتیک اجتماعی موجود جامعه امروز ایران ارزیابی نمائیم.

ادامه دارد