«پوپولیسم یا عوام‌گرائی» در اشکال «حکومتی» و «جنبشی» و «حزبی» در چرخه حرکت تحول‌خواهانه 150 ساله جامعه بزرگ ایران – قسمت پنجم

 

بنابراین برای آسیب‌شناسی جنبش رهائی‌بخش مصدق در دو فرایند ضد استعماری و ضد استبدادی و فهم تأثیر جایگاه بیماری پوپولیسم یا عوام‌گرائی در این شکست باید به تضادهای مصدق با جریان‌های سیاسی و در رأس آنها با حوزه فقاهتی روحانیت تحت هژمونی بروجردی و کاشانی تکیه بکنیم؛ زیرا پوپولیسم در جنبش رهائی‌بخش مصدق (برعکس پوپولیسم در فرایند اول و دوم انقلاب مشروطیت) دارای مؤلفه‌های مختلفی بود امثال پوپولیسم راست، پوپولیسم چپ، پوپولیسم حزبی و پوپولیسم حکومتی و غیره.

نمونه عینی یا مصداق پوپولیسم راست دوران مصدق روحانیت حوزه‌های فقاهتی بود که در چارچوب اسلام دگماتیست فقاهتی تحت رهبری بروجردی و بهبهانی و کاشانی و شاخه نظامی فدائیان اسلام نواب صفوی این جدال همه جانبه به صورت مخفی و علنی در دوران جنبش رهائی‌بخش مصدق (در دو فرایند ضد استعماری و ضد استبدادی آن) ادامه داشت. جوهر پوپولیسم راست یا عوام‌گرائی مذهبی در دوره جنبش رهائی‌بخش مصدق در جامعه ایران با پوپولیسم در دو فرایند اول و دوم مشروطیت متفاوت بود. هر چند که آبشخور اولیه هر دو پوپولیسم همان اسلام فقاهتی و دیسکورس روحانیت حوزه‌های فقاهتی بود اما آنچنانکه در بحث پوپولیسم در فرایند آغازین انقلاب مشروطیت مطرح کردیم از آنجائیکه پوپولیسم یا عوام‌گرائی روحانیت در راستای رویکرد کسب قدرت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی روحانیت در عرصه جامعه ایران شکل گرفته است، همین امر باعث شده است که تقدم کسب حمایت یا مشروعیت و یا مفبولیت اجتماعی برای روحانیت بسترساز اصلی آن هدف کسب قدرت سیاسی بشود.

حال اگر با این نگاه به مطالعه پوپولیسم راست (در دوران مبارزه رهائی‌بخش مصدق در دو فرایند ضد استعماری و ضد استبدادی آن) بپردازیم، بدون تردید باید در ابتدا پوپولیسم راست دوره مصدق را به سه شاخه حوزه‌ای، حزبی و چریکی سنتی تقسیم کنیم. آنچه در این رابطه قابل توجه می‌باشد اینکه هدایت‌گری سه شاخه فوق دست روحانیت حوزه‌های فقاهتی بود، چراکه چه تشکیلات سنتی چریکی فدائیان اسلام و چه حزب زحمتکشان مظفز بقائی و حسن آیت در پیوند با راست حوزه فقاهتی تحت هژمونی کاشانی – بروجردی مبارزه خود با مصدق تعریف می‌کردند یعنی آنچنانکه احمد کسروی طبق فتوای حوزه فقاهتی کارد آجین می‌شود، طرح ترور حسین فاطمی نیز در همین چارچوب توسط فدائیان اسلام تعریف می‌گردد؛ بنابراین بهتر است برای فهم جایگاه پوپولیسم راست در دوره مصدق از حوزه‌های فقاهتی شروع بکنیم.

یادمان باشد که آنچنانکه فوقا هم اشاره کردیم، در باب شاخه‌های مختلف پوپولیسم در عرصه‌های مختلف سه مؤلفه‌ای قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی – مذهبی نمی‌توان به تعریف یکسانی از پوپولیسم دست پیدا کرد و شاید بهتر آن باشد که بگوئیم که هنوز تعریفی جامع و مانع به صورت کلاسیک از پوپولیسم وجود ندارد؛ و دلیل این امر همان است که تا زمانیکه دموکراسی مستقیم یا دموکراسی مشارکتی یا دموکراسی شورائی در جوامع بشری مادیت اجتماعی و تاریخی پیدا نکنند و دولت شهرها جایگزین دولت – ملت‌ها نشوند، حتی در دموکراسی‌های پارلمانی یا دموکراسی‌های نیابتی و یا دموکراسی‌های لیبرال -دموکراسی سرمایه‌داری، پوپولیسم به عنوان یک سونامی و اپیدمی فراگیر می‌تواند ظاهر بشود. آنچنانکه در جوامع امروز سرمایه‌داری شاهد ظهور هیولای پوپولیسم از آمریکا تا برزیل و تا سوئد و غیره هستیم که با مهاجرستیزی و زن‌ستیزی و بیگانه‌ستیزی و نژادپرستی و حقوق بشرستیزی و مطلق کردن منافع ملی و نادیده گرفتن حقوق انسانی و غیره، تمامی هنجارهای گذشته دموکراسی بورژوازی بشر را هم به چالش کشیده‌اند.

بنابراین در این رابطه است که اگر داوری کنیم که در جوامع امروز بشر پوپولیسم به صورت یک اپیدمی جهانی در آمده است (که مقابله نظری به صورت تئوریک جزء وظایف محوری پیشگام جنبش پیشگامان مستضعفین ایران می‌باشد) داوری دور از واقعیتی نمی‌باشد. البته مهمتر از همه اینکه جامعه بزرگ ایران (علاوه بر اینکه در مدت 150 سال گذشته عمر حرکت تحول‌خواهانه خود پیوسته مجبور به پرداخت هزینه رویکرد پوپولیستی اصحاب قدرت سه مؤلفه‌ای حاکم سیاسی و اقتصادی و معرفتی – مذهبی بوده‌اند و در دولت نهم و دهم با ظهور پوپولیسم غارت‌گر جامعه ایران مجبور به پرداخت مضاعف هزینه پوپولیسم‌گرائی در عرصه سه مؤلفه قدرت سیاسی و اقتصادی و معرفتی – مذهبی شد با همه این احوال) امروز هم جامعه ایران آبستن بازتولید هیولای پوپولیسم می‌باشد، طبیعی است که بازتولید هیولای پوپولیسم در این شرایط فقط مشمول پوپولیسم در سه مؤلفه قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی – مذهبی حاکم نمی‌شود، بلکه این هیولای پوپولیسم حتی در لباس تمامی جریان‌های سیاسی داخل و خارج از کشور (که توسط تکیه بر «توده‌های بی‌شکل» می‌خواهند استراتژی کسب قدرت سیاسی یا مشارکت در قدرت سیاسی خود را در چارچوب پروژه رژیم چنج ترامپ – بن سلمان – نتانیاهو و یا پروژه اصلاحات از طریق صندوق‌های رأی رژیم مطلقه فقاهتی در چارچوب قانون اساسی ولایتمدار مطلقه فعلی توسط جناح‌های درونی قدرت در رنگ‌های مختلف سبز و سفید و بنفش و غیره و یا پروژه انقلابی‌گری و تغییر از طریق شورش‌های توده‌های بی‌شکل دنبال می‌کنند) مادیت پیدا کرده است.

لذا برای تعریف مشخص و کنکریت از پوپولیسم یا عوام‌گرائی مجبوریم پوپولیسم را در هر عرصه بر پایه عامل عوام‌گرایانه یا عوام‌فریبانه یا فریبنده عوام آن تکیه بکنیم، چرا که در تحلیل نهائی پوپولیسم یا عوام‌گرائی شیوه و سلاحی است در دست طرفداران کسب قدرت سه مؤلفه‌ای که بر پتانسیل موجود برای بدل شدن به نیروئی در خدمت جریان خود (در عرصه رقابت کسب قدرت سه مؤلفه‌ای) تکیه دارند؛ و بدین ترتیب است که پوپولیسم توسط کسب حمایت مردم حتی از طریق عوامفریبی به دنبال کسب مشروعیت خود در برابر رقیب‌ها یا آلترناتیوهای سه مؤلفه‌ای قدرت می‌باشند؛ بنابراین اگر پوپولیسم تلاش برای به دنبال خود کشانیدن مردم جهت کسب قدرت سه مؤلفه‌ای تعریف بکنیم، در این رابطه می‌توانیم به جوهر پوپولیسم راست حوزه‌های فقاهتی به خصوص در مبارزه با حرکت دموکراسی‌خواهانه دکتر محمد مصدق (در فرایند دوم حرکتش) پی ببریم، چراکه از بعد از 30 تیر سال 1331 بود که پوپولیسم راست حوزه‌های فقاهتی شیعه (تحت هژمونی کاشانی – بروجردی – بهبهانی) در چالش با مصدق بر سر تقسیم قدرت خود را نماینده کل جامعه ایران می‌دانست و توسط این ادعا بود که پوپولیست راست حوزه‌های فقاهتی (تحت هژمونی کاشانی – بروجردی – بهبهانی) چالش ساختار دولت مصدق را در دستور کار خود قرار دادند؛ و در جهت حذف دولت مصدق نه تنها با دربار شاه وارد توافق و معامله شدند، حتی پیش از آن با امپریالیسم آمریکا هم به توافق رسیدند. بطوریکه اگر بخواهیم به هیرارشی تعیین سهم سه عامل راست حوزه فقاهتی و دربار پهلوی و امپریالیسم آمریکا در انجام کودتای 28 مرداد بپردازیم، راست حوزه فقاهتی از سهم بالائی برخوردار می‌باشد؛ و به همین دلیل بود که بروجردی در زمان بازگشت شاه فراری به کشور در فرایند پسا کودتا به او تبریک گفت و نیکسون معاون رئیس جمهور وقت آمریکا در زمان ورودش به ایران در فرایند پسا کودتا و در آذرماه سال 1332، با تماس با ابوالقاسم کاشانی نخستین قدردانی خود را از او کرد.

بدین ترتیب اگر پوپولیسم را عوام‌گرائی ترجمه نمائیم و اگر عوام‌فریبی را تنها ابزاری در دست پوپولیست‌ها بدانیم و بین عوام‌گرائی و عوام‌فریبی تفاوت قائل بشویم و اگر پوپولیسم یا عوام‌گرائی را «یک پدیده تاریخی» بدانیم که بر حسب شرایط مختلف تاریخی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی یک جامعه چهره‌های مختلفی به خود می‌گیرد و هرگز نباید در تحلیل و تفسیر از پوپولیسم تنها یک چهره برای پوپولیسم یا عوام‌گرائی تعریف نمائیم و اگر پوپولیسم یا عوام‌گرائی را تنها منحصر به بالائی‌های قدرت (سه مؤلفه‌ای در راستای جذب قدرت مردمی و اجتماعی جهت بالا بردن قدرت چانه‌زنی خود در عرصه تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناح‌های درونی حکومت) نکنیم و پوپولیسم یا عوام‌گرائی را آنچنانکه برای بالائی‌های قدرت تعیین می‌کنیم در حوزه احزاب و جامعه سیاسی و جامعه مذهبی نیز تعمیم بدهیم و اگر پوپولیسم یا عوام‌گرائی را به صورت یک اپیدمی تعریف کنیم که می‌تواند حتی تمامی جریان‌ها و جنبش‌های پیشرو و پیشگام و پیشاهنگ اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را هم در هر فرایند اجتماعی و تاریخی را آلوده و زمین‌گیر بکند و اگر بپذیریم که تنها راه مقابله با پوپولیسم و عوام‌گرائی نقد جامعه و مردم و توده‌ها توسط جنبش پیشگام و جنبش پیشاهنگ و جنبش پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین می‌باشد و اگر نادیده گرفتن تفاوت گروه‌های اجتماعی یک جامعه و مطرح کردن جامعه به صورت یک کل در راستای جذب حمایت جامعه، پوپولیسم و عوام‌گرائی بدانیم و اگر طرح جامعه خارج از تمایز و تفاوت گروه‌های اجتماعی را «به صورت یک کلی» در شکل «خلق» یا «توده» یا «مردم» نوعی پوپولیسم تعریف بکنیم و اگر پوپولیسم یا مردم‌گرائی را سنتز و مولود رویکرد کسب قدرت سه مؤلفه‌ای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بدانیم و اگر پوپولیسم یا عوام‌گرائی را مهمترین خطری بدانیم که پیشاهنگ و پیشگام و پیشرو در عرصه مبارزه اجتماعی تهدید می‌نماید و اگر پوپولیسم یا عوام‌گرائی را برای جریان‌ها یا افرادی که در تلاش کسب نمایندگی مردم یا کل جامعه هستند، امری گریزناپذیر بدانیم و اگر پوپولیسم یا عوام‌گرائی را در عرصه مذهبی و فرهنگی و سنت‌گرائی خطرناکتر از پوپولیسم در عرصه صرف سیاسی و اقتصادی تعریف کنیم و اگر پوپولیسم و عوام‌گرائی را یک نوع دوپینگ سیاسی و مذهبی تعریف نمائیم و اگر پوپولیسم یا عوام‌گرائی را به صورت یک موضوع ذومراتب بدانیم که در مراتب مختلفش به عنوان یک بیماری تمام جریان‌ها و افرادی که در پی کسب نمایندگی کل جامعه می‌باشند، در بر می‌گیرد و اگر عوام‌محوری و خلق‌گرائی و مردم‌پرستی و توده‌گرائی در صورت بی‌شکل آن انواعی از پوپولیسم بدانیم و اگر طلائی کردن گذشته برای نقد حال نوعی از پوپولیسم تعریف کنیم و اگر تکیه بر اسلام زیارتی و اسلام مداحی‌گری شکلی از اشکال پوپولیسم مذهبی بشناسیم و اگر پوپولیسم را به اقسام پوپولیسم چپ و راست و حاکم و حزبی و فرهنگی و مذهبی و سنتی و اجتماعی و سیاسی تقسیم کنیم و اگر قرآن بر سر نیزه کردن معاویه و عمروعاص در جنگ صفین نوعی از پوپولیسم مذهبی بدانیم و اگر شعار «کونوا مع الناس و لا تکونوا مع الناس - با مردم باشید اما با مردم نشوید» پیشگام را در راستای گریز از پوپولیسم و عوام‌گرائی پیشگام تحلیل کنیم و اگر نهضت مبارزه با بت‌پرستی پیامبران ابراهیمی در راستای مبارزه با پوپولیسم یا عوام‌گرائی یا عوام‌فریبی مذهبی و معرفتی صاحبان قدرت سه مؤلفه‌ای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی تعریف نمائیم و اگر رویکرد سنت‌گرایانه جلال آل احمد و دفاع او از مشروعه‌خواهان در برابر مشروطه‌خواهان مولود رویکرد پوپولیسم و مردم‌گرائی او بدانیم و اگر خرافاتی کردن مذهب و فرهنگ توسط اصحاب سه مؤلفه‌ای قدرت در تاریخ مولود نگرش پوپولیستی آنها بدانیم و اگر ریا بزرگترین آفت جامعه مذهبی مولود بیماری پوپولیسم یا عوام‌گرائی بدانیم و اگر پناه بردن به مشروعیت آسمانی جهت تقدیس قدرت سه مؤلفه‌ای زمینی مولود پوپولیسم یا عوام‌گرائی تعریف بکنیم و اگر تمامی عوام‌فریبی‌های مذهبی و فرهنگی و سنتی سنتر پوپولیسم یا عوام‌گرائی بدانیم و اگر جایگزین کردن عوام‌گرائی به جای انسان‌گرائی یا انسان‌محوری ثمره پوپولیسم بدانیم و اگر رویکرد شیعه‌گرائی آل بویه و صفویه مولود عوام‌گرائی و پوپولیسم بشناسیم و اگر عامل شکست جنبش سیاهکل در بهمن ماه سال 49 عوام‌گرائی یا پوپولیسم پیشاهنگی جریان‌های چریک‌گرا بدانیم و اگر بالا بردن عکس خمینی در سطح کره ماه در سال 57 مولود عوام‌گرائی و پوپولیسم تعریف بکنیم و اگر خطر پوپولیسم چپ بیشتر از خطر پوپولیسم راست بشناسیم و اگر ظهور هیولای ترامپیسم در قرن بیست و یکم مولود پوپولیسم بدانیم و اگر بازتولید پوپولیسم در خلاء جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین یک امر طبیعی بشناسیم، همه این امور باعث می‌گردد تا این حقیقت برای ما مسلم بشود که در شرایط فعلی جامعه ایران آبستن بازتولید اشکال مختلف پوپولیسم است؛ و این همان خطر استراتژیکی است که جامعه امروز ایران و جنبش‌های آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه گروه‌های مختلف امروز اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را تهدید می‌کند؛ و البته از خودویژگی‌های این خطر استراتژیک اینکه امروز در جامعه ایران پوپولیسم در ابعاد مختلف حکومتی و جنبشی و حزبی و فرهنگی و مذهبی و سیاسی جامعه ایران را تهدید می‌نماید.

یادمان باشد که بزرگترین آفتی که باعث شکست جنبش پیشاهنگی و چریکی دهه 40 و 50 و بزرگترین آفتی که باعث انحراف و شکست جنبش ضد استبدادی سال 57 مردم ایران شد و بزرگترین آفتی که باعث ظهور هیولای رژیم مطلقه فقاهتی از دل جنبش ضد استبدادی مردم ایران در سال‌های 58 و 59 در فرایند پسا انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران گردید و بزرگترین آفتی که باعث ظهور هیولای چریک‌گرائی و مسلط شدن گفتمان چریکی و ارتش خلقی و پیشاهنگی در دهه 60 و به خصوص در فرایند پسا 30 خرداد 60 گردید و بزرگترین آفتی که باعث ظهور پروژه به اصطلاح اصلاح‌طلبی جناح‌های درونی قدرت در عرصه صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناح‌های درونی حکومت از نیمه دوم دهه 70 گردید و بزرگترین آفتی که باعث ظهور هیولای پوپولیسم غارت‌گر و ستیزه‌گر در دولت نهم و دهم شد و بزرگترین آفتی که باعث شکست جنبش سبز در سال 88 گردید و بزرگترین آفتی که باعث ظهور و افول خیزش دی‌ماه 96 و عدم مشارکت جنبش کارگری و جنبش اقشار میانی جامعه ایران در خیزش دیماه 96 شد و مهمترین آفتی که امروز باعث هزار تکه شدن جریان‌های راست و چپ اپوزیسیون در داخل و خارج از کشور شده است و بزرگترین عاملی که باعث گردیده است تا رژیم مطلقه فقاهتی در طول 40 سال گذشته عمر خود حداکثر هزینه از سرمایه‌های مردم نگون‌بخت ایران در راستای تثبیت اسلام زیارتی و اسلام مداحی‌گری و اسلام دولتی فقاهتی حوزه‌های فقهی پرداخت بکند و بزرگترین عاملی که باعث گردیده است تا جنبش‌های آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در طول 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی نتوانند به جنبش‌های خودجوش و خودسازمانده و خودمدیریتی و خودرهبری استحاله پیدا کنند و جامعه مدنی جنبشی خودجوش و دینامیک و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین شکل بدهند و بزرگترین عاملی که باعث گردیده است تا جنبش سندیکائی مستقل خودجوش و خودسازمانده و خودمدیریتی و خودرهبر تکوین یافته از پائین (که بسترساز اصلی تکوین جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین می‌باشد) در جامعه ایران در طول 150 سال گذشته حرکت تحول‌خواهانه خود عقیم و سترون بشود و بزرگترین عاملی باعث شده است که حتی در شرایط فعلی ابر بحران‌های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و زیست محیطی نتوانند رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را از پای درآورند، بدون تردید آفت پوپولیسم یا عوام‌گرائی در اشکال مختلف پوپولیسم حکومتی و پوپولیسم جنبشی و پوپولیسم حزبی می‌باشد.

البته اوج فاجعه آنجا است که حداقل در 77 سال گذشته عمر جامعه سیاسی و جامعه حزبی مردم ایران هنوز جامعه سیاسی ایران نتوانسته است در چارچوب آسیب‌شناسی (مستمر مبارزه آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران) به جایگاه و فونکسیون این آفت تشکیلات‌سوز و جامعه مدنی دینامیک جنبشی‌سوز دست پیدا کنند؛ و لذا در این رابطه است که می‌توانیم در اینجا به این داوری بپردازیم که تا زمانیکه به تحلیل مشخصی از این آفت و بیماری و آسیب دست پیدا نکنیم، هر گونه خیزش و جنبش و حرکت تحول‌خواهانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران (مانند 150 سال گذشته عمر حرکت تحول‌خواهانه جامعه ایران) محکوم به شکست و انحراف و بن بست می‌باشد. باز هم تاکید می‌کنیم که برای مبارزه با پوپولیسم یا عوام‌گرائی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید همراه با نقد سه مؤلفه‌ای قدرت و آسیب‌شناسی جامعه سیاسی و جامعه مدنی، جامعه سنتی ایران را هم نقد و آسیب‌شناسی مستمر کنند. لذا بدون آسیب‌شناسی مستمر گروه‌های اجتماعی جامعه ایران نمی‌توان به مبارزه با پوپولیسم و عوام‌گرائی دست پیدا کرد.

پایان