«ما» چه میگوئیم؟ - قسمت هفتم
ما میگوئیم هر گونه «جنبش آلترناتیوسازی» در جامعه بزرگ و رنگین کمان امروز ایران چه در داخل و چه در خارج از کشور و چه در چارچوب پروژه رژیم چنج ترامپ – بن سلمان – نتانیاهو و چه در کادر رویکرد انقلابیگری جهت کسب قدرت سیاسی در چارچوب تکیه بر شورشهای تودههای بیشکل جامعه ایران و چه در عرصه رویکرد تجزیهطلبانه اقلیتهای قومی باشند، در این شرایط تندپیچ تاریخ ایران «باعث انسداد سیاسی در جامعه ایران میشود» که البته خود «انسداد سیاسی» علاوه بر اینکه باعث شکاف در جبهه اپوزیسیون در داخل و خارج از کشور میگردد، به علت امنیتی کردن فضا جامعه بزرگ ایران (توسط دستگاههای چند لایهای سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، یا حزب پادگانی خامنهای و راست پادگانی تحت هژمونی سپاه) بسترساز رکود جنبشهای مطالباتی صنفی و مدنی و سیاسی مستقل دینامیک تکوین یافته از پائین گروههای مختلف اجتماعی قاعده و بدنه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میگردد.
آنچنانکه در خصوص تأثیر تحریمهای تحمیلی اقتصادی جناح هار امپریالیسم آمریکا بر جامعه امروز ایران، بر این باوریم که این تحریمهای همه جانبه اقتصادی امپریالیسم آمریکا، در تحلیل نهائی بسترساز مطلق شدن مطالبات معیشتی و صنفی و کارگاهی اتمیزه شده و خیزش ضد فقر حاشیه تولید 19 میلیون نفری کلانشهرهای ایران (که خود بسترساز افول و رکود جنبشهای مطالباتی صنفی و مدنی و سیاسی دینامیک گروههای پیشرو اجتماعی بدنه و قاعده اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران و زمینه ساز ظهور هیولای پوپولیسم ستیزهگر و غارتگر درون حکومتی) میشود.
ما میگوئیم «انسداد سیاسی» مولود تحریمهای اقتصادی جناح هار امپریالیسم آمریکا و یا مولود جنبش آلترناتیوسازی جریانهای طرفدار پروژه رژیم چنج ترامپ – نتانیاهو - بن سلمان، از سلطنتطلبان تا مجاهدین خلق، به جای جنبش گفتمانسازی و استراتژی دموکراتیک (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) در تحلیل نهائی زمینهساز بازتولید پروژه اصلاحطلبی درون حکومتی (که از خیزش دیماه 96 به محاق و دخمه اجتماعی و تاریخی و سیاسی رفته بودند) میشود.
ما میگوئیم جنبش گفتمانی و استراتژی دموکراتیک جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران) باید بر محور «نقد سرمایهداری» موجود جامعه امروز ایران استوار باشد، چراکه در تحلیل نهائی عامل تمامی تبعیضهای موجود جامعه ایران، از تبعیض جنسیتی تا تبعیض قومیتی تا تبعیض طبقاتی و تا تبعیض سیاسی و تا تبعیض حقوقی و فرهنگی و مذهبی و عقیدتی، مناسبات اقتصادی و فرهنگی و سیاسی سرمایهداری موجود میباشد که بسترساز آن شده است تا تمامی امور عینی و ذهنی در جامعه ایران صورت «کالائی» پیدا کنند؛ و به همین دلیل در جا معه امروز ایران تمام امور از «نیروی کار» طبقه کارگر گرفته تا «آموزش» و تا «محیط زیست» و تا «بهداشت و مسکن» و غیره در چارچوب مناسبات سرمایهداری موجود صورت «کالائی» پیدا کردهاند.
بدین خاطر در این رابطه است که ما بر این باوریم که «نقد سرمایهداری» در کادر جنبش گفتمانی و استراتژی دموکراتیک (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) علاوه بر اینکه میتواند باعث پیوند دو جبهه بزرگ آزادیخواهانه و برابریطلبانه افقی و عمودی در قاعده و بدنه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بشود، میتواند تمامی تبعیضهای موجود جامعه ایران از تبعیض جنسیتی تا تبعیض قومیتی و تا تبعیض طبقاتی و تبعیض سیاسی و تبعیض اجتماعی و تبعیض حقوقی و تبعیض عقیدتی و مذهبی و فرهنگی را به چالش بکشند.
ما میگوئیم در چارچوب «جنبش گفتمانی و استراتژی دموکراتیک» (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) در این شرایط، این جنبش برای نقد سرمایهداری موجود حاکم بر جامعه ایران، باید ترمهای «سرمایهداری و امپریالیسم و طبقه و کارگر» و غیره دوباره «بازتعریف» بکنند، چراکه در چارچوب تعاریف کلاسیک سوسیالیستهای نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا و یا در چارچوب تعاریف سوسیالیستهای حزب دولت قرن بیستم لنینیستی نمیتوانیم به نقد سرمایهداری حاکم در جامعه امروز ایران بپردازیم.
ما میگوئیم در جامعه امروز ایران بدون دستیابی به «پلورالیزم فرهنگی» نمیتوانیم به «پلورالیزم اجتماعی» و «پلورالیزم سیاسی» دست پیدا کنیم؛ بنابراین «جنبش گفتمانسازی» (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) جهت بسترسازی برای دستیابی به روش دموکراتیک یا استراتژی دموکراتیک در جهت نیل به دموکراسی سه مؤلفهای سیاسی و اقتصادی و معرفتی (در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران) لازم است که بر سه مؤلفه «پلورالیزم فرهنگی و اجتماعی و سیاسی» تکیه محوری بکنند. در این رابطه است که اعتقاد به «پلورالیزم فرهنگی» در جامعه ایران به عنوان زمینهساز «پلورالیزم اجتماعی و پلورالیزم سیاسی» یکی از محورهای کلیدی است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در عرصه «جنبش گفتمانسازی و استراتژی دموکراتیک خود» باید بر آن تکیه بکند.
البته «پلورالیزم فرهنگی» در جامعه دینی ایران حاصل نمیشود مگر از طریق «اصلاح دینی» توسط «پروژه بازسازی اسلام محمد اقبال و شریعتی» چراکه تنها پروژه بازسازی اسلام اقبال و شریعتی است که میتواند پیوند «آزادی و عدالت» و پیوند «خودمختاری انسان با آزادیهای فردی و اجتماعی و سیاسی تبیین کلامی و تاریخی بکند» و تنها اسلام تطبیقی محمد اقبال و شریعتی است که در این زمان میتواند «روح دموکراتیک» را به عنوان آلترناتیو «روح فقاهتی» و «روح مداحیگری» و «روح زیارتی» اسلام دگماتیست و روایتی حوزههای فقاهتی شیعه و سنی مطرح نماید؛ بنابراین تا زمانیکه اسلام فقاهتی حاکم توسط پروژه اصلاح دینی اقبال و شریعتی مورد بازسازی کلامی و فلسفی و عرفانی و فقهی و سیاسی قرار نگیرد، امکان دستیابی به پلورالیزم فرهنگی در جامعه ایران وجود ندارد.
پر واضح است که بدون «پلورالیزم فرهنگی» در جامعه دینی ایران امکان دستیابی به «پلورالیرم اجتماعی» و «پلورالیزم سیاسی» و در نهایت به «دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی وجود ندارد». شکست 150 ساله گذشته حرکت تحولخواهانه جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران جهت نیل به «دموکراسی سه مؤلفهای پایدار» مولود انحراف از این «استراتژی دموکراتیک سه مؤلفهای پلورالیزم فرهنگی و پلورالیزم اجتماعی و پلورالیزم سیاسی بوده است.»
باری بدین ترتیب است که ما معتقدیم جهت دستیابی به «دموکراسی سکولار» (جدائی دین از حکومت، نه جدائی دین از جامعه) در جامعه امروز ایران باید ابتدا توسط پروژه بازسازی اسلام اقبال و شریعتی به «اصلاح دینی همه جانبه اسلام فقاهتی و اسلام زیارتی و اسلام روایتی و اسلام ولایتی و اسلام مداحیگری حاکم بپردازیم.» فراموش نکنیم که هسته اصلی اسلام تطبیقی محمد اقبال در چارچوب پروژه «ختم نبوت» (در کتاب گرانسنگ بازسازی فکر دینی در اسلام او) بر این نظریه استوار میباشد که «در دوران ختم نبوت، عقل سکولار بشری به عنوان آلترناتیو جایگزین پروژه وحی نبوی میشود» چراکه از نظر محمد اقبال لاهوری «پروژه وحی نبوی مربوط به دوران کودکی بشر بوده است» لذا اقبال معتقد است که با ظهور «عقل برهان استقرائی» در قرن هفتم میلادی در بشریت، «دوران بلوغ بشریت فرا میرسد» به همین دلیل است که از نظر محمد اقبال در دوران ختم نبوت «عقل سکولار» جایگزین «پروژه وحی نبوی» میشود. بدین ترتیب است که تنها توسط «اصلاح دینی از طریق پروژه بازسازی اقبال لاهوری» است که ما میتوانیم به «دموکراسی سکولار» در جامعه ایران دست پیدا کنیم. یادمان باشد که هم محمد اقبال و هم شریعتی مخالف هر گونه «تئوکراسی فقاهتی و ولایتی» بودند.
ماحصل اینکه، ما معتقدیم که «کارزار اصلی» امروز جامعه ایران «کارزار دموکراسی – اقتدارگرائی» است، چراکه در چارچوب «کارزار دموکراسی – اقتدارگرائی» توسط «گفتمان دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای اقتصادی، سیاسی، معرفتی» جنبش پیشگامان مستضعفین ایران است که تضادهای «سنت – مدرنیته» و «کار – سرمایه» قابل حل میباشند.
بنا براین تکیه مکانیکی کردن و مطلق کردن تضاد «سنت – مدرنیته» و «کار – سرمایه» در شرایط تندپیچ امروز تاریخ ایران باعث میگردد تا هدف «دموکراسی» نتواند از مسیر دموکراتیک توسط استراتژی دموکراتیک و گفتمان دموکراسی – سوسیالیستی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران حاصل بشود.
پایان