سلسله درس‌های درباب استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران

مبانی تئوریک مدل سیاسی – اجتماعی: «دموکراسی – سوسیالیستی» - قسمت سیزدهم

 

جدای همه این فجایع رژیم مطلقه فقاهتی که توسط نظریه‌پردازان فوق مطرح شده است و همگی واقعیت دارد، از نظر ما، یکی از اصلی‌ترین فاجعه‌های 39 ساله رژیم مطلقه فقاهتی، مسخ فرهنگ و ادبیات انقلابی مردم ایران بوده است؛ و در چارچوب این مسخ فرهنگی 39 ساله بوده است که ترم‌هایی مانند «آزادی، مردم‌سالاری، شورا، انقلاب، عدالت، انسانیت، توحید، مجاهد، استقلال و مستضعفین، به قول امام علی مانند لباس پشمینه وارونه کردند و سپس فرصت‌طلبانه جهت روپوش، به صورت دستکش مخملین بر دستان چدنی خویش قرار دادند؛ و بدین ترتیب بود که از بعد از شکست انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران، ترم «مستضعفین» در دیسکورس رژیم مطلقه فقاهتی، از صورت «طبقه و گروه بزرگ اجتماعی که رسالت ساختن جهان و تاریخ را به عهده دارند» و در نظام‌های طبقاتی استثمارگرایانه و استحمارگرایانه و استعبادگرایانه تاریخ، توسط اصحاب قدرت حاکم به ضعف کشیده شده‌اند و تنها نیروی دینامیک و انقلابی می‌باشند که می‌توانند، جامعه امروز ایران را از فاجعه سرمایه‌داری نجات دهند و عامل نجات انسان‌ها و من‌الجمله مردم ایران از استثمار و استبداد و استحمار بشوند و آینده تاریخ بشر را در زیر چتر امامت و وراثت خود به فرایند دموکراسی - سوسیالیستی فراگیر جهانی هدایت نمایند، بدل به انسان ضعیف و فقیر و محروم و ناتوان و مستمند و منفرد و اتمیزه شده‌اند که حتی توان اداره خودشان را هم ندارند؛ و یا اینکه بدل به عنوانی برای تسمیه نهادهای غارت‌گرانه و سرکوب‌گرانه رژیم مطلقه فقاهتی شده‌اند.

بنابراین حداقل یکی از مهم‌ترین ستم‌های فاجعه آمیز 39 ساله رژیم مطلقه فقاهتی، ستم به واژه‌ها و فرهنگ سیاسی و اجتماعی و قرآنی و انقلابی مردم ایران بوده است؛ که در رأس همه اینها ترم «مستضعفین قرآن» می‌باشد که از صورت یک «طبقه بالنده تاریخ‌ساز دینامیک» (که در مناسبات غاصبانه تولیدی، از برده‌داری تا سرمایه‌داری به استضعاف، اعم از استعباد یا بردگی و استثمار یا بهره‌کشی و استحمار یا جهل و خرافات کشیده شده‌اند) بدل به یک واژه‌ای کرده‌اند که مصداق آن در جامعه امروز ایران، فرد محروم و ضعیفی می‌باشد که به قول ارسطو در چارچوب خلقت وجود توسط خداوند برای همیشه ضعیف خلق شده است، چراکه آنچنانکه ارسطو می‌گوید، خداوند عده‌ای را برده دار و عده‌ای برده خلق کرده است تا بردگان در خدمت برده‌داران باشند و آنچنانکه هرگز برده‌دار برده نمی‌شود، برده نمی‌تواند برده‌دار گردد زیرا جابجائی آنها مستلزم تغییر در خلقت خداوند و جبر حاکم بر وجود می‌باشد. به همین دلیل در دیسکورس 39 ساله رژیم مطلقه فقاهتی حاکم:

اولاً مستضعف و مستضعفین فرد یا مجموعه‌ای از افراد هستند، نه طبقه بالنده و دینامیک.

ثانیاً مجموعه‌ای ضعیف آفریده شده می‌باشند، نه طبقه‌ای به ضعف کشیده شده توسط طبقه حاکمه مناسبات غاصب تاریخ گذشته.

ثالثاً مستضعفین مجموعه‌ای میرنده می‌باشند، نه بالنده و تاریخ‌ساز و جامعه‌ساز و جهان‌آفرین.

رابعاً استضعاف حاکم بر مستضعفین امری مقدر و جبری تعیین شده از آسمان‌ها و خلقت می‌باشد که تنها توسط صدقه‌های صاحبان ثروت و سرمایه از بین می‌رود، نه در چارچوب بالندگی تاریخی این طبقه بالنده و انقلابی و عصیانگر بر علیه صاحبان قدرت حاکم در جامعه طبقاتی، توسط مبارزه پی گیر تاریخی و طبقاتی با آن صاحبان قدرت غاصب اعم از قدرت سیاسی یا استبداد و قدرت اقتصادی یا استثمار و قدرت‌های اجتماعی و معرفتی یا استحمار.

خامسا مبنای تبیین تکوین مستضعفین در رویکرد رژیم مطلقه فقاهتی در 39 سال گذشته «فقر بوده است، نه نابرابری اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی». لذا به همین دلیل رژیم مطلقه فقاهتی تنها راه برخورد با این «مستضعفین اتمیزه و غیر تاریخی و میرنده» دیسکورس خود، تکیه بر صدقه‌های طبقه و هیئت حاکمه می‌داند. در صورتی که «مستضعفین» به عنوان یک طبقه بالنده و تاریخ‌ساز و دینامیک، «قتیل نابرابری‌های اجتماعی و تاریخی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی نظام‌های طبقاتی می‌باشند؛ که فقر مستضعفین تنها یکی از میوه شجره خبیثه این نابرابری‌ها می‌باشد»؛ و لذا در این رابطه است که مبارزه تاریخی مستضعفین به عنوان یک طبقه بالنده و تاریخ‌ساز و جامعه‌ساز و جهان‌ساز با نابرابری‌ها یا تبعیض‌های طبقاتی و سیاسی و جنسیتی و نژادی و قومی و قبیله‌ای می‌باشد که همگی آنها مولود نظام غاصبانه مناسبات تولیدی از برده‌داری تا سرمایه‌داری می‌باشند؛ و دموکراسی سوسیالیستی که مبارزه‌ای جهت رهائی از نابرابری‌های اقتصادی و سیاسی و معرفتی و اجتماعی و تاریخی و نژادی و جنسیتی و غیره می‌باشد، تنها توسط مستضعفین به عنوان طبقه بالنده و دینامیک جامعه امکان پذیر دست یافتنی است.

سادساً از آنجائیکه در دیسکورس رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، «مستضعفین به صورت فردی و جبری و در چارچوب ترم فقر و فقیر تبیین می‌گردد»، به همین دلیل با عنایت به اینکه فونکسیون فردی و اجتماعی فقر و فقیر، «تفرقه و بیگانگی اجتماعی و اتمیزه شده فقیران می‌باشد»، «فقیران یا مستضعفین» مورد ادعای رژیم مطلقه فقاهتی، بهترین بستر و خواستگاه جهت یارگیری و سربازگیری رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در راستای سیاست مداخله‌گرانه منطقه‌ای جهت صدور انقلاب دست‌ساز و مورد ادعای خود می‌باشد. آنچنانکه شاهدیم که از سال 57 همراه با اعتلای جنبش ضد استبدادی مردم ایران، سردمداران از راه رسیده و موج‌سوار فقاهتی، توانستند در چارچوب مذهب سنتی و بیش از 50 هزار مسجد و تکیه در سراسر ایران، در خلاء جنبش پیشگام و جنبش پیشاهنگ و جنبش پیشرو، بر گرده حاشیه‌نشینان کلان شهرهای ایران سوار شوند و عکس خود را در سطح کره ماه قرار دهند و هژمونی غاصبانه خود را بر جنبش و انقلاب ضد استبدادی مردم ایران تثبیت نمایند؛ و همچنین در چارچوب همین دیسکورس فقیرنوازی رژیم مطلقه فقاهتی توسط صندوق‌های صدقه ارباب قدرت بود ه است که این رژیم جهت سربازگیری و یارگیری و پیاده نظام دستگاه سرکوب خود بر مستضعفین مورد تعریف خود تکیه کرده است.

ماحصل اینکه، مسخ فرهنگی رژیم مطلقه فقاهتی در 39 سال گذشته باعث گردیده است تا بین گروه‌های بزرگ اجتماعی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، اعم از کارگران صنعتی و کارگران خدماتی و کارگران توزیعی و کارگران فکری یا معلمان و کارگران اداری یا حقوق بگیران از پرستاران تا بازنشستگان و از حاشیه‌نشینان و دستفروشان تا پرولتاریای صنعتی جامعه بزرگ ایران، شکاف و اختلاف بوجود بیاید، تا آنجا که امروز حتی در تظاهرات اعتراض‌آمیز و صنفی این گروه‌های مختلف اجتماعی ایران، در برابر مجلس رژیم مطلقه فقاهتی، اتحاد و پیوندی حتی به صورت صوری هم وجود ندارد. تا آنجا که حتی کارگران دو کارگاه مختلف جاده کرج که هر دو دارای مطالبات یکسان صنفی که همان دریافت حقوق معوقه و افزایش حداقل مزد و امنیت شغلی و مخالفت با قراردادهای سفید امضاء می‌باشند، در اعتراض صنفی در برابر مجلس رژیم مطلقه فقاهتی با هم متحد نمی‌شوند؛ و برعکس از قبل برنامه‌ریزی می‌کنند که در زمانیکه مثلاً آنها در برابر مجلس اعتراض می‌کنند، گروه دیگر هم سرنوشت خود، آنجا حاضر نشوند و اعتراض خود را به زمان دیگری محول سازند؛ و برای فهم اوج این فاجعه باید عنایت داشته باشیم که شکست مبارزه مستقل سندیکای هفت تپه و مبارزه مستقل سندیکای شرکت واحد به عنوان پیشکسوتان مبارزه سندیکائی مستقل کارگران ایران همه در این رابطه قابل تعریف می‌باشند.

یادمان نرود که حتی تظاهرات اعتراض‌آمیز چندین هزار نفره جنبش معلمان ایران در برابر مجلس رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در سال 93، در آخرین تظاهرات آنها در سال 95 تعداد آنها حداکثر به 200 نفر رسید؛ که خروجی همه اینها آن شده است که با اینکه جنبش مطالباتی امروز جامعه ایران به صورت فراگیر و همه جانبه شده است و هر روز شاهد ده‌ها اعتراض گروه‌های مختلف کارگری از کارگران هپکو تا معلمان و پرستاران و بازنشستگان و غیره می‌باشیم، با همه این احوال - این اعتراضات فراگیری که اگر نصف آنها حتی در کشورهای متروپل صورت می‌گرفت، می‌توانست رژیم‌ها و دولت‌های بزرگ سرمایه‌داری متروپل مغرب زمین را به زانو درآورد - در داخل جامعه امروز ایران حتی نمی‌توانند به مطالبات معوقه خود دست پیدا کنند.

آنچنانکه دیدیم کارگران هپکو نتوانستند 24 ماه حقوق معوقه خود را دریافت نمایند، فراموش نکنیم که اعتراض کارگران هپکو در میان تمامی اعتراضات گروه‌های کارگری ایران که حداکثر به جلو مجلس رژیم مطلقه فقاهتی می‌رسند تنها اعتراضی بود که با شعار «زیر بار ستم نمی‌کنیم زندگی - وای از این وضع، وای از این وضع» عرصه اعتراضات خود را به خیابان‌های کلان شهر اراک کشانیدند؛ و توانستند در این رابطه با جنبش اجتماعی پیوند پیدا کنند. با همه این احوال حتی اعتراضات کارگران هپکو در خصوص مطالبه حقوق معوقه 24 ماهه خود نتوانست برای آنها دستاوردی به دست آورد. چرا؟ و چرا؟ و چرا؟

پاسخ به همه این چراها، اینکه تشتت و تفرقه بین اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران عامل اصلی شکست حتی جنبش مطالبات صنفی امروز مردم ایران شده است، لذا تا زمانیکه این تشتت و تفرقه و شکاف و اپیدمی اتمیزه بر اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران حاکم باشد، نه تنها جنبش‌های مطالباتی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در مقابله با طبقه و هیئت حاکمه فقاهتی نمی‌توانند به خواسته‌های اولیه صنفی خود دست پیدا کنند، بلکه مهمتر از آن اینکه هیچگونه بستری جهت پیوند جنبش پیشگامان مستضعفین ایران با اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران و با جنبش‌های بزرگ اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران وجود نخواهد داشت. فراموش نکنیم که اگر با رویکرد دینامیزمی و دیالکتیکی به ساختار و حرکت تحول‌خواهانه جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران نگاه کنیم، تنها عاملی که می‌تواند بسترساز وحدت درونی جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بشود بی‌شک «خود فعالین محلی و کارگاهی» این جنبش‌ها می‌باشند که با پیوند این فعالین محلی و کارگاهی با جنبش‌های وابسته به خود است که علاوه بر اینکه عامل فراگیر و سراسری شدن جنبش مطالباتی می‌گردند، بستر جهت سازمان‌گری از درون این جنبش‌ها فراهم می‌شود؛ و در چارچوب این سازمان‌گری درونی و از پائین این جنبش‌های پراکنده اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران است که تشکیلات فراگیر و سراسری مستقل کارگری در شکل سندیکا و اتحادیه‌ای و شوراها حاصل می‌شود.

پر پیداست اگر با رویکرد مکانیستی مانند حزب توده در دهه 20 و 30 و جریان‌های پیشاهنگی اعم از چریکی و ارتش خلقی و حزب طراز نوین لنینیستی در 64 سال گذشته (از 28 مرداد 32 الی زماننا هذا) بخواهیم موضوع تفرقه و سکتاریست متصلب و زمخت درونی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را مورد مطالعه قرار دهیم، باید به جای اینکه بر فعالین محلی و کارگاهی در راستای سازمان‌گری درونی کارگران تکیه کنیم، بر تشکیلات هرمی و عمودی جریان‌های سیاسی چه در داخل و چه در خارج کشور تکیه نمائیم؛ یعنی تشکیل ارتش خلقی و احزاب طراز نوین لنینیستی در بیرون از اردوگاه راه حل موضوع بدانیم. در این راستا بوده است که نشر مستضعفین در 9 ساله گذشته عمر خود، به عنوان ارگان عقیدتی سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در ادامه حرکت 41 ساله آرمان مستضعفین، در نوک پیکان برنامه و استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه جنبشی خود، جهت دستیابی به جامعه مدنی مستقل جنبشی تکوین یافته از پائین، برای مقابله و مبارزه با این تشتت و تفرقه جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، در کادر آسیب‌شناسی جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در 76 سال گذشته (از شهریور 20 الی الان) تلاش کرده و تلاش می‌کند و پیوسته تلاش خواهد کرد تا بر این زخم تشتت و تفرقه جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، به صورت دینامیزم درونی (نه دینامیزم برونی) مرهمی بگذارد، چراکه معتقدیم که تا زمانیکه نتوانیم به صورت دینامیزم درونی، این زخم جانکاه جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را درمان نمائیم، نخواهیم توانست به پیوند بین جنبش‌های مطالباتی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، در راستای اعتلای مبارزاتی جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران و دستیابی به تشکیلات مستقل و فراگیر و سراسری جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران و مبارزه با سکتاریست متصلب و جان سخت و زمخت بین جنبش پیشگامان مستضعفین ایران با جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران و به توازن قوا بین اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران و رژیم مطلقه فقاهتی و نجات جنبش کارگران ایران از سکتاریست 39 ساله گذشته (از بهمن ماه 57 الی یومنا هذا) دست پیدا کنیم.

علیهذا در 9 سال گذشته عمر حیات سیاسی نشر مستضعفین به عنوان ارگان عقیدتی – سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، از آنجائیکه نشر مستضعفین ریشه و بن مایه و زیرساخت آسیب‌شناسی جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در چارچوب سه بحران:

1 - ایدئولوژیک یا تئوریک.

2 - استراتژی و برنامه.

3 – نمایندگی، ارزیابی کرده است، لذا در راستای دستیابی به اهداف فوق، در کادر مقابله با سه بحران تئوریک و برنامه و نمایندگی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، نشر مستضعفین تلاش کرده است تا مقدمتا به باز تعریف ترم «کارگر» در جامعه امروز ایران بپردازد، چراکه در این رابطه نشر مستضعفین معتقد است که یکی از عوامل بحران جنبش سیاسی رادیکال ایران در سه مؤلفه مذهبی و غیر مذهبی و ملی در 76 سال گذشته (از شهریور 20 تا این زمان) در این رابطه بوده است که جریان‌های مختلف استراتژی پیشاهنگی در سه شکل تحزب‌گرایانه طراز نوین لنینیستی و چریک‌گرایانه رژی دبره‌ای و ارتش خلقی مائوئیستی، تلاش می‌کرده‌اند تا در چارچوب تعریف کلاسیک سوسیالیست‌های نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا، ترم «کارگر» را در ایران، فقط مشمول پرولتاریای صنعتی بدانند، در نتیجه برعکس جوامع صنعتی مغرب زمین از آنجائیکه طبقه کارگر صنعتی ایران (به خصوص از بعد از رفرم شاه – کندی در دهه 40 تا به امروز) هم گرفتار بحران طبقاتی بوده و هم گرفتار بحران ساختار اقتصادی می‌باشد و همین امر باعث گردیده است تا در طول بیش از نیم قرن گذشته تاریخ ایران، به لحاظ کمی طیف اقشار متوسط شهری و روستائی، از طبقه کارگر صنعتی پیشی بگیرند و در نیم قرن گذشته، همین طیف اقشار متوسط شهری و روستائی بوده است که نقش تعیین کننده‌ای در عرصه جنبش سیاسی و اجتماعی و اقتصادی جامعه ایران داشته است. خروجی این امر باعث گردیده است تا طبقه کارگر صنعتی ایران در نیم قرن گذشته حرکت تحول‌خواهانه جامعه ایران، در برابر سونامی طیف اقشار متوسط شهری و روستائی، در یک سکتاریست زمخت قرار بگیرد.

یادمان باشد که حتی از فردای 17 شهریور 57 که جنبش کارگران صنعتی ایران تحت هژمونی کارگران صنعت نفت ایران، وارد عرصه مبارزه سیاسی و پیوند با جنبش اجتماعی ضد استبدادی مردم ایران شدند، جنبش پرولتاریای صنعتی ایران به علت همین بحران طبقاتی و بحران ساختاری جامعه ایران نتوانستند در عرصه جنبش ضد استبدادی 57 رهبری جنبش ضد استبدادی مردم ایران را در دست بگیرند تا با استحاله و تعمیق جنبش ضد استبدادی مردم ایران بتوانند، انقلاب سیاسی بهمن ماه 57 مردم ایران را بدل به انقلاب اجتماعی و اقتصادی بکنند و از شکست انقلاب ضد استبدادی بهمن ماه 57 جلوگیری نمایند. بر این مطلب بیافزائیم که علت دنباله‌روی طبقه کار صنعتی ایران (از فردای 17 شهریور 57) از طیف اقشار متوسط شهری و در رأس آنها از حاشیه‌نشینان کلان شهرهای ایران در عرصه جنبش ضد استبدادی 57 که بسترساز پذیرش هژمونی روحانیت میوه چین از راه رسیده موج سوار حتی از جانب کارگران صنعت نفت نیز گردید، همه مولود همین بحران طبقاتی کارگران تولیدی و صنعتی ایران بود.

ادامه دارد