چرا «جنبش کارگری» یا «طبقه کارگران ایران» و «اقشار میانی» یا «طبقه متوسط شهری» در خیزش دی ماه 96 «غایب» بودند؟ - قسمت پنجم

 

41 - تکیه بر پتانسیل استحاله‌پذیر بودن رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، در چارچوب قانون اساسی ولایت‌مدار مطلقه حاکم، برای نفی خیزش اعتراض سیاسی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به عنوان آلترناتیو پروژه اصلاح‌طلبی درون حکومت که مدت 20 سال است به عنوان «گفتمان اصلی» توسط نظریه‌پردازان این رویکرد بر اقشار میانی و طبقه متوسط شهری نهادینه نظری و ذهنی شده است.

42 - محدود کردن پروژه «اصلاح‌گرایانه» در عرصه نظریه‌پردازی به «اصلاح‌طلبی» درون حکومتی در 20 سال گذشته به عنوان گفتمان مسلط بر جامعه ایران در راستای نفی پروسس اصلاح‌گرایانه از پائین و از طریق جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین که در طول 150 سال گذشته عمر حرکت تحول‌خواهانه جامعه ایران، یعنی از دوران پساربع اول قرن نوزدهم یا دوران پساشکست ایران در جنگ‌های فتحعلی شاه قاجار با روسیه الی الان توسط پیشگامان تحول فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جامعه ایران در دستور کار بوده است و در طول 150 سال گذشته چه در فرایند نهضت فرهنگی نیمه دوم قرن نوزدهم تحت هژمونی طالبوف و آقاخان کرمانی و آخوندزاده و چه در دهه آخر قرن نوزدهم تحت مبارزه ضد انحطاطی سیدجمال الدین اسدآبادی و چه در فرایند نخستین انقلاب دموکراتیک آسیا در سال 1905 تحت عنوان فرایند انقلاب مشروطیت و چه در فرایند دهه فتح تهران تا کودتای انگلیسی رضاخان و چه در دهه شهریور 20 تا کودتای آمریکائی 1332 و چه در فرایند پساکودتای 32 تا انقلاب ضد استبدادی سال 57 و تا به امروز، جوهر حرکت تحول‌خواهانه 150 سال گذشته پیشگامان فرهنگی و اجتماعی و سیاسی جامعه ایران، جوهر اصلاح‌گرایانه در اشکال مختلف سه گانه:

الف – اصلاح‌گرائی از بالا.

ب – اصلاح‌گرائی از پائین.

ج – اصلاح‌گرائی از درون بوده است، بنابراین برعکس رویکرد نظریه‌پردازان اصلاح‌طلب درون حکومتی فعلی گرچه پروسه اصطلاح‌طلبی درون حکومتی رژیم مطلقه فقاهتی از خرداد 76 توسط حرکت سیدمحمد خاتمی در عرصه صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناح‌های درونی حاکمیت مطلقه فقاهتی ظهور پیدا کرده است، اما پروسس اصلاح‌گرایانه در سه شکل اصلاح‌گرائی از بالا و اصلاح‌گرائی از پائین و اصلاح‌گرائی از درون در جامعه ایران تاریخ 150 ساله دارد و استحاله فرایند اصلاح‌گرائی به انقلابات سیاسی در سه فرایند مشروطیت و پساشهریور 20 تا سال 32 و فرایند انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران به خاطر مقاومت دستگاه استبدادی و سرکوب حاکمیت‌های توتالیتر و مستبد در برابر حرکت تحول‌خواهانه مردم ایران تکوین پیدا کرده است.

به عبارت دیگر در 150 سال گذشته عمر حرکت تحول‌خواهانه جامعه ایران در شرایطی حرکت اصلاح‌گرایانه جامعه ایران فرایند انقلابی به خود گرفته است که دستگاه استبداد حاکم حاضر به عقب‌نشینی در برابر خواسته‌های اصلاح‌گرایانه جامعه ایران نبوده‌اند. در نتیجه همین عدم استحاله‌پذیری و مقاومت مستبدین حاکم در برابر حرکت تحول‌خواهانه جامعه ایران و تحمیل همه جانبه ستم‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و جنسیتی و قومیتی و غیره بر جامعه ایران توسط آن دستگاه حاکمیت مستبد، باعث «تکوین انقلابات سیاسی» و به حرکت درآمدن کل اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران شده است؛ وگرنه اگر دستگاه‌های مستبد سیاسی حاکم بر جامعه ایران حاضر به عقب‌نشینی در برابر خواسته‌های تحول‌خواهانه جامعه ایران می‌شدند، هرگز نیاز به انقلاب سیاسی در جامعه ایران نبود.

شاید بهتر باشد که در این رابطه اینچنین داوری کنیم که «فرایند انقلاب سیاسی توسط توده‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در 150 سال گذشته شکلی از حرکت تحول‌خواهانه بوده است که توسط دستگاه‌های مستبد حاکمیت بر جامعه ایران تحمیل شده است»؛ و بدین ترتیب است که می‌توانیم بگوئیم «انقلاب نمی‌کنند، بلکه انقلاب می‌شود» و آن زمانی «انقلاب به عنوان یک فرایند حرکت تحول‌خواهانه ظهور می‌کند که تمامی راه‌ها جهت استحاله دموکراتیک حاکمیت‌های مستبد به بن بست رسیده باشد و دستگاه‌های توتالیتر به هیچ وجه حاضر به عقب‌نشینی و انجام اصلاح‌گری سیاسی و اجتماعی و اقتصادی از طریق مسالمت آمیز نباشند

باری، تبیین مانیفست رویکرد جناح به اصطلاح اصلاح‌طلبانه درون نظام مطلقه فقاهتی حاکم در اینجا برای آن است که بتوانیم در پاسخ به سؤال سرتیتر این مقاله (که سؤال شده است که «چرا طبقه متوسط شهری یا اقشار میانی جامعه ایران در خیزش دی ماه 96 حضور نداشتند؟»)، پاسخی تئوریک بدهیم (نه پاسخی سیاسی)، زیرا بر این باوریم که اگر هر کدام از «طبقه کارگر» یا «طبقه متوسط شهری» اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در خیزش سیاسی و اعتراضی و ضد استبدادی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌توانستند به صورت فراگیر و همه جانبه شرکت کنند، علاوه بر اینکه این «خیزش بدل به جنبش اجتماعی» می‌شد و علاوه بر اینکه دیگر «سرکوب آن خیزش استحاله شده به جنبش اجتماعی توسط دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر حزب پادگانی خامنه‌ای ممکن نبود» و علاوه بر اینکه «شرایط برای طولانی شدن عمر آن خیزش استحاله شده به جنبش اجتماعی فراهم می‌گردید» و علاوه بر اینکه «آن خیزش استحاله شده به جنبش اجتماعی می‌توانست در پروسس طولانی شدن مبارزه سیاسی و اعتراضی به صورت درون‌جوش و دینامیک دارای خود سازماندهی دینامیک و رهبری درون‌جوش دینامیک بشود» و علاوه بر اینکه «آن خیزش اعتراضی سیاسی استحاله شده به جنبش اجتماعی می‌توانست در پرتو رهبری دینامیک درون‌جوش و خود سازماندهی دینامیک درون‌جوش و ستاد برنامه‌ریزی دینامیک درون‌جوش به اتخاذ تاکتیک‌ها و استراتژی‌های مشخص و تحلیل‌های مشخص از شرایط مشخص جامعه امروز ایران جهت دستیابی به راه حل مشخص دست پیدا کند» و علاوه بر اینکه «آن خیزش اعتراضی سیاسی ضد استبدادی استحاله شده به جنبش اجتماعی، در بستر پروسس طولانی شدن می‌توانست با پشت سرگذاشتن خاکریزهای امنیتی دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر حزب پادگانی خامنه‌ای فضای باز جهت مبارزه علنی و بسترسازی جهت حضور فراگیر گروه‌های مختلف اجتماعی و بسیج توده‌ای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را فراهم نماید» و علاوه بر اینکه «آن خیزش استحاله شده به جنبش اجتماعی در عرصه پروسس طولانی شدن مبارزه سیاسی و اعتراضی ضد استبدادی می‌توانست به وحدت در شعارها دست پیدا کنند و از ورطه هولناک پراکندگی در شعارها نجات پیدا کنند» و علاوه بر اینکه «به علت خود سازماندهی و رهبری و ستاد درون جوش و دینامیک می‌توانستند از دخالت‌های کنترل از راه دور (جریان‌های راست و چپ) هژمونی‌طلبانه برون مرزی جلوگیری نمایند» و علاوه بر اینکه «آن خیزش سیاسی ضد استبدادی اعتراضی استحاله شده به جنبش اجتماعی می‌توانست توسط تاکتیک‌ها و استراتژی مشخص و ستاد دینامیک برنامه‌ریز درون‌جوش و رهبری درون‌جوش و خود سازماندهی افقی و عمودی درون‌جوش به جنبش اعتصابی کارگران و کارمندان بپیوندد»، خود آن جنبش اجتماعی محصول استحاله خیزش دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران نیز به راحتی می‌توانست با پتانسیل محصول پروسس دینامیک خود به عنوان سرپل اتصال و پیوند، جنبش‌های پیشرو (مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران)، اعم از جنبش کارگران و جنبش معلمان و جنبش بازنشستگان و جنبش دانشجویان و جنبش زنان و جنبش جوانان و جنبش دانش‌آموزان و حتی جنبش 18 میلیون نفری حاشیه‌نشینان کلان‌شهرهای ایران قرار گیرد.

لذا به همین دلیل در این مقاله تلاش می‌کنیم تا به صورت تئوریک (نه سیاسی) به موضوع علل و دلایل عدم حضور دو «طبقه کارگر» و «متوسط شهری» در خیزش دی ماه 96 بپردازیم، چراکه اعتقاد داریم که اگر به صورت تئوریک توانائی تبیین این خلاء در خیزش دی ماه 96 پیدا کنیم، نه تنها توانسته‌ایم «علل و دلایل سرکوب خیزش دی ماه 96 توسط دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر حزب پادگانی خامنه‌ای مشخص کنیم و نه تنها توانسته‌ایم به آسیب‌شناسی خیزش دی ماه 96 بپردازیم و نه تنها توانسته‌ایم به علل و دلایل سرکوب جنبش سبز در سال 88 توسط حزب پادگانی خامنه‌ای دست پیدا کنیم و نه تنها توانسته‌ایم به علل و دلایل سرکوب قیام جنبش دانشجویی ایران در تیرماه 78 دست پیدا کنیم و نه تنها توانسته‌ایم به آسیب‌شناسی جنبش سبز در سال 88 دست پیدا کنیم و نه تنها توانسته‌ایم به آسیب‌شناسی قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی دست پیدا کنیم و نه تنها توانسته‌ایم به بحران فراگیر محصول فقدان خود سازماندهی و رهبری دینامیک و تشکیلات مستقل طبقه کارگر ایران دست پیدا کنیم»، مهم‌تر از همه اینکه چنین «تبیین تئوریک» می‌تواند هدایت‌گر تمامی جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران جهت عبور از تندپیچ مبارزه ضد استبدادی و دموکراسی‌خواهانه و عدالت‌طلبانه بشود.

فراموش نکنیم که مدت 20 سال است که اقشار میانی یا طبقه متوسط شهری جامعه ایران، در «فرایند پساجنگ رژیم مطلقه فقاهتی با صدام حسین و حزب بعث عراق» (با ظهور جناح به اصطلاح اصلاح‌طلب از دل رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از خرداد 76 و انتخابات دولت هفتم تحت هژمونی سیدمحمد خاتمی) جناح به اصطلاح اصلاح‌طلب درون نظام مطلقه فقاهتی حاکم در رنگ‌های مختلف زرد و سبز و بنفش آن به عنوان نماینده سیاسی خود انتخاب کرده‌اند؛ و در طول 20 سال گذشته رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در خیمه شب بازی‌های انتخاباتی حزب پادگانی خامنه‌ای تحت عنوان «جذب رأی‌های خاکستری» جامعه ایران تلاش می‌کردند تا در عرصه صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناح‌های درونی حکومت توسط «کانال فیلترینگ نظارت استصوابی شورای نگهبان دست‌ساز خود» جهت به اصطلاح کسب مشروعیت از مردم ایران، با افزایش رأی‌های به صندوق ریخته شده و جهت نمایش جهانی توسط نمایش‌های رنگارنگ این جناح به اصطلاح اصلاح‌طلب درون نظام، رأی‌های خاکستری یا طبقه متوسط شهری را به پای صندوق‌های رأی بکشانند؛ و البته منهای «انتخابات دولت نهم و دهم» که پوپولیست ستیزه‌گر و غارت‌گر تلاش کرد تا به جای تکیه بر طبقه متوسط شهری، بر 18 میلیون نفر حاشیه‌نشینان کلان شهرهای ایران تکیه نماید و حاشیه‌نشینان کلان شهرهای ایران را جایگزین طبقه متوسط شهری بکند؛ که هزار البته این جابجائی در جریان انتخابات دولت دهم در خرداد 88 همراه با سرکوب و خونریزی و کودتای حزب پادگانی خامنه‌ای گردید، چراکه حزب پادگانی خامنه‌ای که می‌بایست در جنگ جناح‌های درونی حکومت در عرصه صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت بی تفاوت باشد، در انتقام‌گیری از دولت سوم و چهارم میرحسین موسوی، به حمایت از پوپولیست ستیزه‌گر و غارت‌گر پرداخت و همین حمایت حزب پادگانی خامنه‌ای از پوپولیسم ستیزه‌گر و غارت‌گر در انتخابات دولت دهم در خرداد 88 باعث گردید تا جبهه‌بندی جناح‌های درونی حکومت از نماز جمعه 29/3/88 خامنه‌ای رسماً و علناً بدل به جنگ جناح اصلاح‌طلبان درون حکومتی با حزب پادگانی خامنه‌ای بشود.

لذا به همین دلیل بود که در جریان انتخابات دولت دهم در سال 88 برای اولین بار طبقه متوسط شهری یا اقشار میانی جامعه ایران به رویاروئی مستقیم با حزب پادگانی خامنه‌ای پرداختند؛ که البته با سرکوب تمام عیار خامنه‌ای در سال 88 و شکست جنبش سبز، جنبش اجتماعی طبقه متوسط و اقشار میانی هم سرکوب گردید و برای مدت چهار سال این جنبش اجتماعی طبقه متوسط شهری به کمای تاریخی فرو رفت تا اینکه از خرداد سال 92 توسط

نرمش قهرمانانه خامنه‌ای و خوردن جام زهر دوم رژیم مطلقه فقاهتی در پای پروژه خانمان‌سوز و اقتصادسوز هسته‌ای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم که با صرف صدها میلیارد دلار از سرمایه‌های مردم نگون‌بخت ایران تمام شده بود (حزب پادگانی خامنه‌ای پس از عبور از پوپولیست غارت‌گر و ستیزه‌گر دولت دهم) دوباره به همان خیمه شب‌بازی پیشاانتخابات دولت نهم روی آورد و در عرصه صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناح‌های درونی حکومت در بهار سال 92 با علم کردن کهنه‌کارترین مهره امنیتی و سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم یعنی شیخ حسن روحانی (البته با رنگ بنفش نه رنگ زرد سیدمحمد خاتمی و رنگ سبز میرحسین موسوی و در سیمای اعتدالی اصلاح‌طلبان درون حکومتی) پروژه جذب رأی‌های خاکستری طبقه متوسط شهری یا اقشار میانی جامعه ایران را در دستور کار خود قرار داد.

البته با حمایت همه جانبه سیدمحمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی و سردمداران محصور شده جنبش سبز از شیخ حسن روحانی در انتخابات دولت یازدهم، یخ حزب پادگانی خامنه‌ای (جهت خیمه شب‌بازی اصلاح‌طلبانه جناح‌های درونی حکومت در عرصه صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت) در انتخابات دولت یازدهم (پس از حذف هاشمی رفسنجانی و حذف جریان پوپولیست ستیزه‌گر و غارت‌گر درون نظام) گرفت و بدین ترتیب بود که طبقه متوسط شهری که برای مدت چهار سال در دوران پساسرکوب جنبش سبز توسط حزب پادگانی خامنه‌ای به رکود و کما رفته بود، دوباره از انتخابات دولت یازدهم در بهار 92 با شعار «انتخاب بین بد و بدتر» و شعار «دفع افسد با فاسد» از طریق صندوق‌های رأی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به عرصه خیمه شب‌بازی انتخابات حزب پادگانی خامنه‌ای وارد شد؛ و این بار با انتخاب شیخ حسن روحانی در رنگ بنفش و سیمای اعتدالی جریان‌های اصلاح‌طلبانه درون حکومت، طبقه متوسط شهری یا اقشار میانی جامعه ایران، شیخ حسن روحانی را به عنوان نماینده سیاسی خود در حاکمیت انتخاب کردند.

البته در انتخابات دولت دوازدهم در 29 اردیبهشت 96 به علت پلاریزاسیون یا قطب‌بندی درون حکومتی (در برابر ابراهیم رئیسی کاندیدای شش دانگ حزب پادگانی خامنه‌ای و جناح راست هزار تکه درون حاکمیت) طبقه متوسط شهری یا اقشار میانی جامعه ایران با حضور همه جانبه‌تری در این انتخابات از نماینده سیاسی درون حکومتی خود (شیخ حسن روحانی) حمایت کردند. هر چند که در فرایند پساانتخابات دولت دوازدهم در سال 96 به علت سنگ‌اندازی‌های ترامپ در برابر قطار به گل نشسته برجام، شیخ حسن روحانی جهت جلب حمایت حزب پادگانی خامنه‌ای حاضر شد تا وعده وعیده‌های انتخاباتی خود در عرصه سیاسی و اقتصادی (به طبقه متوسط شهری) وجه‌المعامله یا وجه‌المصالحه با حزب پادگانی خامنه‌ای بکند، اما به موازات شعله‌ور شدن جنبش مالباختگان (در فرایند پساانتخابات دولت دوازدهم) که خود بسترساز ظهور سونامی خیزش اعتراضی ضد استبدادی دی ماه 96 گردید، از آنجائیکه «جنبش مالباختگان» و در ادامه آن «خیزش دی ماه 96» (اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران) خاستگاهی در قاعده اردوگاه بزرگ مستضعفین داشت و با شعار «نه به گرانی» و «مبارزه با فقر و گرسنگی و بیکاری» قیام خود را آغاز کرده بودند، با عنایت به اینکه هم «جنبش مالباختگان» و هم «خیزش دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران» از آغاز «جوهر سیاسی» داشتند و «کل موجودیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را به چالش کشیدند» و در اولین گام از حرکت خود، از خیمه شب‌بازی جناح‌های درونی حکومت در عرصه صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت بین خود، با شعار «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا / دیگر تمام شد ماجرا» عبور کردند و شعار «تغییر از پائین را» جایگزین شعار «اصلاح از طریق جناح‌های درون حکومت و از بالا کردند.»

ادامه دارد