سخن روز

نگاهی تحلیلی و تبیینی و تئوریک به تحولات سال 88

سال 1388 هم برای مردم ایران و هم برای جنبش ایران و هم برای حاکمیت مطلقه فقاهتی ایران دارای خودویژگی­های استثنائی بود که حداقل فونکسیون این خودویژگی­های استثنائی اینکه، باعث شده است تا سال 88 از سی سال بعد از انقلاب فقاهتی 57 متمایز گردد و همین خودویژگی­های استثنائی سال 88 نسبت به سی سال گذشته است که ما را مجبور می‌سازد تا در کنار گذشت این سال بی تفاوت رد نشویم و بتوانیم پیام لازم از تجربیات این سال بگیریم تا از آن‌ها ره توشه‏ائی جهت تعیین وظایف­مان در سال 89 تهیه نمائیم، چرا که آنچه جای هیچ شکی نیست اینکه سال 88 یکی از سال­هایی است که هرگز هم به لحاظ حرکت توده‌ها و هم به لحاظ ایثار و فداکاری جنبش اجتماعی و جنبش دانشجویی و هم طبیعتاً فجایعی که توسط حاکمیت مطلقه فقاهتی انجام گرفته در تاریخ ایران فراموش نخواهد شد و حتی اگر روزی تاریخ 30 سال گذشته جنبش ایران و حرکت مردم ایران و فجایع حاکمیت مطلقه فقاهتی فراموش گردد، هرگز سال 88 از تاریخ آینده حذف شدنی نخواهد بود و نسل­های آینده تاریخ ایران پیوسته خود را وام­دار حرکت‌ها و ایثارها و فدیه‌ها و تجاربی می‌داند که در این سال در این کشور اتفاق افتاده است، بنابراین در این رابطه بود که کوشیدیم در این سرمقاله نشر مستضعفین به این مهم بپردازیم. امید آن داریم که بتوانیم در این مقاله تحول اجتماعی یک ساله گذشته ایران را تئوریزه نمائیم تا در ظل تئوریزه کردن آن بتوانیم از تبیین تحول سه گانه مردم و جنبش و حاکمیت در سال 88 به تبیین وظایف خودمان در سال 89 برسیم، چرا که زمانی که نتوانیم تحولات اجتماعی و سیاسی سال 88 را تئوریزه نمائیم امکان کشف قانونبندی جهت درک وظایفمان در سال 89 وجود ندارد و شاید طرح دیدگاه فرانسیس بیکن پدر رنسانس اروپا و بنیانگذار مدرنیته در اینجا بی­رابطه با موضوع نباشد آنجا که می‌گوید «افراد در برخورد با حوادث سه نوع عکس­العمل از خود بروز می‌دهند که این سه نوع عکس­العمل عبارتند از: 1 - عکس­العمل مورچه‏ائی 2 - عکس­العمل عنکبوتی 3 - عکس­العمل زنبور»

1 - در عکس‏العمل مورچه­ائی، آنچنانکه فرانسیس بیکن می‌گوید ما تنها حوادث را جمع می‌کنیم و آن‌ها را انبان می نمائیم بی­آنکه کوچک‌ترین عملیاتی روی آن‌ها انجام دهیم. مثلا در رابطه با تحولات اجتماعی - سیاسی ایران در سال 88 ما دو گونه می‌توانیم عمل کنیم: الف - برخورد رپورتی ب - برخورد رفرمی.

در برخورد رپورتی ما فقط حوادث را انبان می‌کنیم و هیچگونه عملیاتی روی آن‌ها انجام نمی‌دهیم، اما در برخورد رفرمی ما علاوه بر جمع آوری اخبار تحولات اجتماعی، آن‌ها را رفرم می‌کنیم یا اصلاح می‌کنیم. بنابراین در حرکت مورچه‏ائی از نظر فرانسیس بیکن برخورد ما با حوادث یک برخورد یک طرفه و رپورتی می‌باشد. در برخورد مورچه‏ائی با حوادث، هرگز حوادث گذشته نمی‌تواند برای ما تبیین کننده وظایف آینده مان باشد چراکه رابطه ما با حوادث صورت خام داشته و پرورده و تئوریزه جهت کشف قوانین نشده است.

2 - صورت دوم برخورد عنکبوتی با حوادث است. در برخورد عنکبوتی اگر چه مانند برخورد مورچه‏ائی با حوادث ما دیگر حوادث را مانند مورچه‌ها انبان نمی‌کنیم ولی به هر حال مانند مورچه‌ها در برخورد با طعمه‏های خود بدون هیچگونه تحول و استحاله و تغییری از آن‌ها تغذیه می نمائیم. که فونکسیون هر دو متدولوژی مشترک می‌باشد، زیرا نه در برخورد مورچه‏ائی و نه در برخورد عنکبوتی ما نمی‌توانیم به دلیل عدم تئوریزه کردن آن‌ها از مواد و خام و مواد اولیه خویش کشف قوانین و تبیین وظایف نمائیم.

3 - برخورد سوم از نظر فرانسیس بیکن برخورد زنبور عسلی می‌باشد. در برخورد زنبور عسلی برعکس دو نوع برخورد دیگر ما تنها به بهر­ه­برداری مکانیکی از حوادث نمی‌پردازیم بلکه بالعکس حوادث گذشته را مانند شهد گل‌ها جمع می‌کنیم و سپس آن‌ها را در بستر پراتیک نظری از حالت خامی ورز می‌دهیم و توسط طبقه بندی کردن حوادث و تئوریزه کردن حوادث و کشف قانونبندی از حوادث، از آن شهد خام و اولیه گل‌ها عسل می‌سازیم. بنابراین برای اینکه بتوانیم با تحولات یک سال گذشته ایران یک برخورد متدیک داشته باشیم تا بتوانیم از آن تحولات کشف قوانین نمائیم و از آن قوانین تعیین وظایف برای سال آینده کنیم، تنها راه این است که تحولات سال 88 در سه عرصه «مردم و حاکمیت و جنبش» جمع­بندی و تئوریزه و کشف قوانین بکنیم تا بر پایه آن تئوری‌ها برای سال 89 تعیین وظایف نمائیم. تنها در آن صورت است که گذشته چراغ راه آینده مان می‌شود چراکه آنچنانکه مارکوزه می‌گوید: «تاریخ شرکت بیمه نیست آنچه تاریخ را برای یک نیروی پیشگام شرکت بیمه می‌کند.» آنچنانکه امام علی در خطبه 16 می‌فرماید: «إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ اَلْعِبَرُ عَمَّا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ اَلْمَثُلاَتِ حَجَزَتْهُ اَلتَّقْوَی عَنْ تَقَحُّمِ اَلشُّبُهَاتِ - تقوای الهی جهت گرفتار نشدن در شبهه‏های حوادث نصیب کسی می‌گردد که بتواند از حوادث گذشته برای خود چراغ راهی جهت آینده بسازد.»

باید بتوانیم حوادث سال 88 را در سه شاخه «مردمی و جنبش و حاکمیت» تئوریزه نمائیم سپس بر پایه آن به کشف قوانین و تبیین وظایف آینده خود بر مبنای آن قوانین بپردازیم. برای انجام این مقصود موضوع را با این سوال شروع می‌کنیم که در یک نگاه کلی چه عامل جدیدی در سال 88 در کشور ما بوجود آمد که باعث گردید تا اولا این تحولات اجتماعی گسترده در سال 88 تکوین پیدا کند، ثانیا در تحولات اجتماعی سال 88 حرکت مردمی و جنبش و واکنش‌های رژیم مطلقه فقاهتی حالت استثنائی به خود گیرند؟ در رابطه با این سوال کلیدی است که می‌توان پاسخ‌های مختلفی از زاویه‏های مختلفی مطرح کرد:

1 - ممکن است گفته شود علت پیدایش و تکوین تحولات اجتماعی ویژه در سال 88، انتخابات دولت دهم و تقلبات و رای سازی­های گسترده در آن باشد. البته اینکه انتخابات دولت دهم در سال 88 و رای سازی گسترده در آن بستر ظهور تمامی تحولات اجتماعی استثنائی سال 88 در سه مؤلفه «دولت و جنبش و حاکمیت» گردید، جای هیچ شک و شبهه‏ائی نیست اما همان طوری که مطرح گردید انتخابات علت شرطی و اعدادی بود نه علت ایجابی و فاعلی، چراکه از این خیمه شب بازی‌های فقاهتی ما در سی سال گذشته تقریبا همه ساله داشته‌ایم. از اولین آن که در 12 فروردین سال 58 تحت عنوان «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه اضافه» صورت گرفت و نخستین سنگ بنای انتخابات توتالیتر فقاهتی گذاشته شد و از بعد از آن بر پایه این فوندانسیون کج اتوکراتیک و دسپاتیزم فقاهتی هر سال تقریبا یک خیمه شب بازی نمونه آن داشته‌ایم، بنابراین خود انتخابات دولت دهم در سال 88 فقط باید به عنوان یک عامل شرطی در نظر گرفته شود نه یک عامل فاعلی و ایجابی.

2 - ممکن است در پاسخ به سوال فوق گفته شود که علت تحولات استثنائی اجتماعی سال 88 ظهور خشونت‌های بی­حد و حصر حاکمیت مطلقه فقاهتی باشد که در سال­های قبل به علت اینکه رژیم فقاهتی حاکم پرده تزویر بر چهره خود کشیده بود، لذا تا آن زمان رژیم مطلقه فقاهتی سعی می‌کرد چنگال‌های خود را توسط دستکش‌های مخملی بپوشاند، اما در سال 88 به دلیل آنکه افشاگری­های رژیم فقاهتی - برعکس سی سال گذشته که افشاگری‌ها از برون انجام می‌گرفت – این بار از داخل رژیم صورت گرفت، لذا این امر باعث گردید تا خودآگاهی توده‌ها و صف­بندی جدید اپوزیسیون در برابر حاکمیت به شدت رشد نماید که ماحصل نهائی این چنین پولاریزاسیونی در رژیم مطلقه فقاهتی صف­بندی عریان در داخل و خارج رژیم فقاهتی شد و در پی ایجاد این صف­بندی بود که رژیم فقاهتی مجبور گردید تا دستکش‌های مخملی عوام فریبانه مذهب را از روی پنجه‏های آهنین خود بر دارد و با برپائی کهریزک‌ها، اوین‌ها و... آنچنان جنایت‏هائی بر پا کند که روی ابوغریب عراق و بگرام افغانستان و ساواک شاه و گوانتانامو را سفید نماید، بطوریکه مقام عظمای فقاهت با فرار از جلو مجبور گردد از آن به عنوان جنایت یاد کند و دستور تعطیلی موقت و صوری آن را صادر نماید و بر کشته‏ها و شکنجه شده کهریزک و خوابگاه‌ها دانشجویان به عنوان جنایت یاد کند. البته در رابطه با این پاسخ آنچه باید بگوئیم عبارت از اینکه گرچه سرکوب و کشتار و شکنجه و اعتراف گیری و... توسط رژیم مطلقه فقاهتی در سال 88 عریان گردید ولی در قیاس با کشتار و سرکوب و شکنجه و اعتراف گیری رژیم مطلقه فقاهتی در هشت سال ( 60 تا 68 ) به هیچ وجه قابل مقایسه نمی‌باشد، چراکه اگر تمامی شکنجه‏ها و کشتارها و فشارها و اعدام‌های 2500 سال تاریخ ایران را هم جمع کنیم، یکجا با جمع کشتار، شکنجه، اعدام، نسل کشی و... که در 8 سال ( 60 تا 68 ) توسط رژیم مطلقه فقاهتی در ایران صورت گرفت قابل مقایسه نمی‌باشد، تا چه رسد به کشتار فقط سال 88. البته این واقعیت را می‌پذیریم که در سال 88 رژیم فقاهتی بدون دستکش مخملی با پنجه‏های عریان تحت تبلیغات شبانه روز دستگاه­های تبلیغاتی خود عمل می‌کرد اما در 8 سال (60 تا 68 ) منهای یک سال آخر که با نهضت افشاگرانه منتظری رژیم فقاهتی هویت دستکش مخملی مذهبی‌اش بر ملا گردید، بقیه 7 سال دیگر آن، رژیم فقاهتی توسط آن دستکش مخملی مذهبی و فقاهتی عمل می‌نمود. علی ایحاله عامل افشاگری­های داخلی و کشتار و شکنجه‏های رژیم فقاهتی در سال 88 هم نمی‌تواند به عنوان علت فاعلی تحولات سال 88 مطرح گردد چراکه از این حیث سال 67 تا 68 که نهضت افشاگری­های منتظری از سر گرفته شد بسیار قوی‌تر از سال 88 بوده است، بنابراین از این مؤلفه هم نمی‌توانیم به عنوان عامل یا علت فاعلی و علت اصلی تحولات اجتماعی سال 88 یاد کنیم.

3 - ممکن است که گفته شود که به علت اینکه جنگ تقسیم قدرت در سال 88 بین جناح­های مختلف رژیم فقاهتی به نقطه‏ای رسیده بود که رژیم فقاهتی به هیچ عنوان دیگر امکان تحمل جناح­های مختلف در درون خود را نداشت که این امر بر عکس سی سال گذشته بود، که به هر حال رژیم مطلقه فقاهتی تحت ظل مقام عظمای فقاهت سعی می‌کرد گرگ‌ها را به تقسیم برادرانه قدرت بین خود وادار سازد و سپس آن‌ها را برادرانه در سرکوب جنبش و مردم شرکت دهد. ولی در سال 88 صف­بندی­های درونی حاکمیت مطلقه فقاهتی به درجه‏ائی از پولاریزاسیون رسیده بود که دیگر رژیم فقاهتی در درون خود امکان تحمل حداقل تضاد جناحی درونی را نداشت و تنها رمز بود و نبود رژیم مطلقه فقاهتی در گرو نفی جناح­های رقیب و یکپارچگی قدرت بود و همین سیر به طرف یکپارچگی بود که باعث گردید تا تضادها از درون نظام به طرف توده‌ها ریزش کند و با ریزش تضادها از بالا به سمت پائین‏ها، ریزش نیروها از بالائی­ها به طرف پائینی‏ها هم صورت پذیرد که این صف­بندی‌ها تا به آنجا پیش رفت که رژیم مطلقه فقاهتی حتی توان تحمل بخشیدن یک کرسی مدیریت فرهنگستان هنر به رئیس دولت 8 ساله ( 60 تا 68 ) و قائم مقام حزب جمهوری اسلامی حزبی که این نظام مدیون تلاش او بود، را از دست داد و با زشت‌ترین کودتای اداری این کرسی معیشت را هم از جناح رقیب گرفت. آنچنانکه در عرصه تبلیغات هم، کرسی نماز جمعه - که از قوی‌ترین قطب سیاسی است – از خود هاشمی پس گرفت و قسی علیهذا. بنابراین ممکن است علت تحولات استثنائی سال 88 فرآیند جدید حاکمیت مطلقه فقاهتی بدانیم که دیگر نمی‌توانست مانند گذشته بر پایه تقسیم قدرت بین گرگ‌ها به صورت تضادمند حرکت نماید و چاره‏ائی جز یکپارچه شدن برایش باقی نمانده بود و لذا این استحاله و انتقال قدرت باعث گردید تا ریزش قدرت از بالائی­ها به طرف پائینی‏ها انجام گیرد، بطوریکه بالائی­های گذشته قدرت جهت ایجاد فشار بر رهبری مطلقه فقاهت به منظور وادار کردن او به تقسیم دوباره قدرت از جنبش پائین­ها به عنوان یک اهرم فشار استفاده نمایند و آنچنان این قضیه پیش رفت که تقریبا تمامی عناصر هژمونی جنبش سال 88 همان نیروهای گذشته حاکمیت مطلقه فقاهتی بودند که این بار به خاطر یکدست شدن حاکمیت فقاهتی در برابر حاکمیتی که خود متولی آن بودند صف آرائی کردند تا رژیم مطلقه فقاهتی را وادار به پذیرش تقسیم قدرت مانند گذشته بنماید. البته در رابطه با اصل جنگ گرگ‌ها و تقسیم غنایم جنگی جای هیچ شکی نیست که این جنگ و تضاد در سال 88 ماهیت آنتاگونیسم به خود گرفت و رژیم مطلقه فقاهتی به آن فرآیند از تاریخ تحول خود رسید که در سال 88 دیگر امکان تحمل کوچک‌ترین تحمل تضاد داخلی را نداشت و برای رهبری فقاهت راهی غیر از این نمانده بود که یا می‌بایست دست از قدرت می‌شست و قدرت را تحویل توده‌ها می‌داد و یا اینکه رژیم مطلقه فقاهتی توسط تسویه جناح‌های رقیب یکدست می‌ساخت و جبهه خودی و غیر خودی که در عرض این سی سال گذشته به موازات رشد تضادهای درونی رژیم مطلقه فقاهتی هر سال باز تعریف می‌شد و کوچک‌تر و محدودتر می‌گردید، این بار به صورت مطلق یکپارچه بشود. البته این هم قابل قبول است که برای اولین بار در عرض سی سال گذشته همین پولاریزاسیون و یکپارچگی رژیم مطلقه فقاهتی در سال 88 باعث گردید که جنگ قدرت جناح­های درونی نظام به خیابان‌ها و اوین و کهریزک کشیده شود و یکدیگر را در برابر چشم توده‌ها و چشم جهانیان لت و پار کنند. ولی به هر حال هر چند این موضوع در رابطه با بالائی­ها به عنوان علت قابل قبول است اما در رابطه با تحول پائینی­ها نمی‌تواند به عنوان علت فاعلی مورد تائید قرار گیرد، چرا که حضور توده‌ها و دانشجویان در سال 88 در دو عرصه جنبش اجتماعی و جنبش دانشجوئی به خصوص از بعد از انتخابات 22 خرداد به قدری فعالانه و اکتیو بود که به مرور زمان هژمونی بالائی­ها را پشت سر گذاشتند و آنچنانکه در راهپیمائی­های قدس، 13 آبان، 16 آذر و عاشورا دیدیم از هژمونی بالائی­ها عبور کردند و آن‌ها را پشت سر گذاشتند و همین عامل عبور از هژمونی بالائی­ها بود که رژیم مطلقه فقاهتی را به هراس انداخت و او را مجبور به عقب نشینی در برابر جناح­های قدرت رقیب ساخت، چراکه رژیم مطلقه فقاهتی به یکباره احساس کرد که افسار حرکت از دست جناح رقیب در حال خارج شدن است و با خروج افسار حرکت از دست آن‌ها دیگر برای حاکمیت مطلقه فقاهتی به هیچ وجه امکان کنترل تحولات اجتماعی وجود ندارد و در صورت جایگزینی جنبش دانشجوئی به جای جناح رقیب در هدایتگری جنبش اجتماعی سال 88، باید فاتحه همه چیز را خواند. به این دلیل بود که قبل از اینکه تمام سدها را آب ببرد رژیم مطلقه فقاهتی از بعد از عاشورا دست به کار شد تا با عقب نشینی در برابر جناح رقیب زمینه بازگشت دوباره هژمونی آن‌ها را بر جنبش اجتماعی سال 88 فراهم سازد و تحت فشار همه جانبه تبلیغاتی - پلیسی - نظامی جنبش دانشجوئی را از رهبری جنبش اجتماعی سال 88 دور سازد.

البته تا چه اندازه رژیم مطلقه فقاهتی در این امر موفق گردد موضوعی است که بیشتر باید مورد تحلیل و آنالیز قرار گیرد و همین عامل مهم تعیین کننده وظایف ما در رابطه با دو جنبش اجتماعی و جنبش دانشجویان در سال 89 خواهد بود، به هر حال از جنگ تقسیم قدرت بین گرگ­ها نمی‌توان به عنوان علت فاعلی و ایجابی در رابطه با تحولات سال 88 یاد کرد.

4 - ممکن است در پاسخ سوال فوق در خصوص علت تحولات اجتماعی و دانشجوئی سال 88 شرایط جهانی اعم از مؤلفه ابزاری و یا مولف همبستگی یا مؤلفه دیپلماتیک به عنوان عامل تحولات استثنائی سال 88 یاد کنیم که در این رابطه هم باید بگوئیم که تحولات ابزاری مثل اینترنت، ماهواره، اس ام اس، تلفن همراه و... در اعتلای جنبش سال 88 بی تاثیر نبوده است، همچنین در رابطه با مؤلفه همبستگی به علت رشد ابزار ارتباط جمعی باز در سال 88 بی تاثیر نبوده است و یا در رابطه با مؤلفه دیپلماتیک به علت بن­بست پروژه انرژی اتمی رژیم مطلقه فقاهتی در آژانس و شورای امنیت و نشست 1+5 و غیره بی­تاثیر نبوده است ولی از هیچیک از اینها نمی‌توان به عنوان علت فاعلی یاد کرد، بلکه تنها مانند پارامترهای مطرح شده گذشته می‌توانیم به عنوان علت شرطی یاد کنیم چراکه جنبش اجتماعی سال 88 و جنبش دانشجوئی هدایت کننده جنبش اجتماعی در سال 88 نشان داد که در شرایطی که رژیم مطلقه فقاهتی تمامی مؤلفه‏های ابزاری فوق اعم از تلفن همراه، اس ام اس، اینترنت قطع کرده بود و تمامی پایگاه­های اطلاعاتی توده‌ها و کانال‌های ماهواره‏ائی زیر بمباران پارازیت رژیم مطلقه فقاهتی قرار داشتند و امکان کوچک‌ترین رابطه بین جنبش به لحاظ ابزاری با داخل و خارج وجود نداشت و همچنین به لحاظ سیاسی رژیم با اعطای امتیازات غیر قابل تصور به نهادهای قدرت بین­المللی آن‌ها را وادار می‌ساخت تا از حمایت جنبش اجتماعی 88 فاصله بگیرند و به لحاظ تبلیغاتی رژیم مطلقه فقاهتی تمامی بوق‌های تبلیغاتی خود را به صورت شبانه و روز حلقوم گوساله‏های زرین سامری ساخته بود تا یک صدا بر علیه جنبش درآورد، با همه این احوال باز این جنبش اجتماعی 88 روند رو به اعتلای خود را طی می‌کرد بطوریکه خواب از چشم بالائی­ها را گرفته بود، بنابراین از این عامل هم نمی‌توانیم به عنوان عامل ایجابی یاد کنیم.

حال که تمامی پاسخ‌های ممکن در رابطه با سوال فوق مطرح کردیم و نتوانستیم پاسخ عامل اصلی تحولات استثنائی 88 پیدا کنیم مجبوریم که دوباره سوال فوق را مطرح کنیم که بالاخره عامل اصلی تحولات استثنائی سال 88 چه بود؟ اگر بخواهیم در یک جمله این عامل اصلی تحولات اجتماعی استثنائی سال 88 بیان کنیم باید بگوئیم که اصلی‌ترین عاملی که باعث تکوین تحولات اجتماعی سال 88 گردید فقط و فقط به قول معلم کبیرمان شریعتی «تبدیل شدن راس‏ها به رای‏ها» در سال 88 برای بخش بزرگی از جمعیت شهرنشین کشورمان بود که مانند یک سونامی این تغییر تمامی مؤلفه‏های قبلی قدرت را درهم نوردید و سال 88 را در تاریخ ایران یک سال استثنائی در تحول اجتماعی ساخت، توضیح آن که در طول سی سال گذشته رژیم مطلقه فقاهتی بر پایه اسلام فقاهتی و انسان تکلیفی دهنه و افسار قاعده جامعه را به دست گرفته بود و توسط این افسار فقاهتی و آن انسان تکلیفی سعی می‌کرد با یک فتوا توده‌ها را گله­وار گاها تا مرز 14 میلیون نفر به پای صندوق‌های رای و انتخابات ببرد و توسط این رای‏های تکلیفی برای حاکمیت توتالی‌تر خود ایجاد مقبولیت نماید، اما در سال 88 و در پروسه انتخابات دولت دهم بر پایه ریزش تضادها و افشاگری­های درونی رژیم مطلقه فقاهتی، توده‌های شهری ایران به یکباره به یک خودآگاهی سیاسی - اجتماعی دست پیدا کردند که سرفصل نوینی در تاریخ حرکت آن‌ها شد، چرا که به یکباره توده‌ها دریافتند که در سی سال گذشته رژیم مطلقه فقاهتی رای آن‌ها وجه المعامله یا وجه المصالحه تقسیم قدرت بین جناح­های بالائی بوده است و همین خودآگاهی سیاسی بود که یک مرتبه شخصیت انسان شهری ایرانی را عوض کرد و آنچنانکه محسن رضائی اعلام کرد «برای اولین بار در تاریخ ایران توده‌ها رای خودشان را ناموس خودشان تلقی کردند»، اینجا است که حال پس از قبول این واقعیت سوال فوق عوض می‌شود چراکه این سوال جدید مطرح می‌گردد که، چه شد که در سال 88 توده‌ها رای خود را ناموس خود تلقی کردند؟

در پاسخ به این سوال جدید است که باید بگوئیم که آنچه که باعث گردید تا در سال 88 توده‌ها رای خود را به عنوان ناموس خود تلقی کنند تبدیل انسان تکلیفی فقاهتی به انسان حقی خودآگاهی یافته اجتماعی - سیاسی در سال 88 بود. به عبارت دیگر در پروسه انتخابات دولت دهم دیگر توده‌ها مانند گذشته بر پایه بند فتوا و تکلیف و فقاهت و شریعت و حماقت و سفاهت به پای صندوق‌ها نیامدند تا شخص انتخاب شده مقام عظمای فقاهت را مانند گذشته تائید کنند، بلکه در سال 88 انسان­هائی به پای صندوق رای در شهرها آمدند که می‌خواستند خودشان انتخاب کنند. به همین دلیل بود که راس‏های سی ساله گذشته در سال 88 بدل به رای‏ها شدند و رای‏ها بدل به ناموس شدند و تکلیف­های اسلام فقاهتی بدل به حق و حقوق انسانی شدند و خودآگاهی سیاسی - اجتماعی - عقیدتی در سال 88 جای خود را به شور بره­وار تکلیفی فقاهتی و عوام فریبانه گذشته داد و با این تحول، توده‌های شهری ایران بدل به کوه‏های آتشفشانی شدند که کوشیدند با فدا کردن تمامی آنچه دارند از این ناموس بر باد رفته خود دفاع کنند و در این رابطه بود که دیگر توده‏های شهری ایران حاضر به هیچگونه معامله‏ائی با صاحبان قدرت و زر و زور و تزویر نشدند و یک دست ایستادند تا فقط یک حقیقت را اعلام کنند و آن این که «رای ما هویت و ناموس و شخصیت ما است» تنها این باید معیار انتخاب قرار گیرد نه هیچ چیز دیگر. به همین دلیل تمامی مولفه‏های دیگر که فوقا از آن‌ها یاد شد در خدمت این حقیقت درآمد، به همین دلیل بود که به موازات اینکه رژیم مطلقه فقاهتی سعی می‌کرد توسط سناریوهای سرکوب، قهر، خشونت، شکنجه، کشتار، تبلیغات شبانه روزی و... این آب رفته را دوباره به جوی اسلام فقاهتی و انسان تکلیفی باز گرداند که امکان آن را پیدا نکرد و هر چه بیشتر در این عرصه پیش می‌رفت ناتوان‌تر و فشل­تر می‌گشت، بنابراین عامل تحول اجتماعی توده‏های شهری ما همین یک اصل بود.

حال پس از شناخت این عامل تحول در اینجا می‌توانیم به تعیین وظایف خودمان در سال 89 بپردازیم که برای تعیین وظایف خودمان در سال 89 باید به یک سوال دیگر در اینجا پاسخ دهیم و آن این سوال است که وظیفه اصلی ما و وظیفه نشر مستضعفین در سال 89 به عنوان ارگان عقیدتی و سیاسی حزب سازمان­گرای مستضعفین ایران در سال 89 چه می‌باشد؟

 

در یک کلام حفاظت از این سونامی و فراهم کردن شرایط جدید برای اینکه دامنه این سونامی از مرز شهرها بگذرد و بتواند به عرصه‏های دیگر این مرز و بوم یعنی آن بخش از جامعه که هنوز به صورت انسان تکلیفی یا انسان فقاهتی یا راس‏ها در اختیار قدرت فقاهتی برای تائید انتخاب مقام عظمای فقاهت هستند برود. چگونه؟

تنها با یک سلاح، آن هم آتش خودآگاهی اجتماعی - سیاسی - طبقاتی - عقیدتی - انسانی - تاریخی

تنها این آتش است که آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی گفت اگر آتش در هیزم معرفت توده‌ها بیافتد انسان تکلیفی را، بدل به انسان حقی می‌کند و انسان فقاهتی را بدل به انسان انتخاب­گر می‌سازد و راس‏ها را بدل به رای می‌کند.

 

پیش به سوی روشن کردن آتش خودآگاهی اجتماعی - سیاسی - طبقاتی - عقیدتی - انسانی - تاریخی توسط نشر مستضعفین در میان توده‌های ایران در سال 89

پیش به سوی استحاله کردن انسان تکلیفی با آتش خودآگاهی به انسان حقی

پیش به سوی تبدیل کردن انسان فقاهتی مقلد به انسان مجتهد انتخابگر

پیش به سوی تبدیل راس‏ها به رای‏ها توسط آتش خودآگاهی

 

زنده باد آزادی

زنده باد آتش خودآگاهی خلق‌ها

زنده باد انسان انتخاب­گر

زنده باد انسان حقی خودآگاه

 

 والسلام