پاسخ به سؤالهای رسیده، سؤال یازدهم
«انقلاب چیست؟»، «اصلاحات کدام است؟» و چه تعریفی از «رفرم» دارید؟ - قسمت چهارم
یکی دیگر از پروژههای محصول جایگزینی نهادینه کردن قدرت سیاسی به جای انقلاب فرایندی توسط رژیم مطلقه فقاهتی، پروژه خیمه شب بازی اشغال سفارت آمریکا در 13 آبان 58 بود.
همان پروژهای که سردمداران رژیم مطلقه فقاهتی توسط آن کوشیدند تا:
اولاً توسط آن به دوران مشارکت قدرت با جناح لیبرالیسم (که دوران مصرف آنها برای رژیم مطلقه فقاهتی در نیمه دوم سال 58 به پایان رسیده بود و سردمداران فقاهتی در طول 8 ماه، بعد از انقلاب بهمن ماه 57 توسط محلل جناح لیبرالیسم، توانسته بودند در خلاء تشکیلاتی و خلاء تجربیات و خلاء توانمندی انتقال قدرت سیاسی از رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی به انجام برسانند) پایان دهند.
ثانیاً توسط پروژه خیمه شب بازی اشغال سفارت آمریکا در 13 آبان 58، رژیم مطلقه فقاهتی کوشید تا «جنبش سیاسی ایران را نسبت به شعار ضد امپریالستی، خلع سلاح و خلع شعار نمایند» و با جایگزینی «دشمنی با آمریکا به جای مبارزه ضد امپریالیستی، جنبش سیاسی ایران با جهان سرمایهداری تحت هژمونی امپریالیسم آمریکا، آتش تفرقه و تشتت و انشعاب و پاسیفیست و سردرگمی به درون جریانهای جنبش سیاسی ایران بکشانند». بطوریکه داوری نهائی ما در خصوص فونکسیون پروژه خیمه شب بازی اشغال سفارت آمریکا (که توسط موسوی خوئینیها مهندسی میشد) نسبت به جنبش سیاسی و جریانهای مذهبی و غیر مذهبی و ملیگرای جنبش سیاسی ایران این است که در طول 75 سالی (از بعد از شهریور 20 الی یو منا هذا) که از عمر جنبش سیاسی ایران میگذرد، هیچ فکت سیاسی و اجتماعی تا کنون نتوانسته است، مانند فکت پروژه خیمه شب بازی اشغال سفارت آمریکا در 13 آبان 58 (که توسط موسوی خوئینیها مهندسی میشد)، موجودیت تمامی جریانهای جنبش سیاسی ایران اعم از مذهبی و غیر مذهبی و ملیگرا در خدمت حاکمیتهای استبدادی و توتالیتر ایران به چالش بکشاند.
لذا در این رابطه بود که از بعد از پروژه خیمه شب بازی اشغال سفارت آمریکا، تمامی جریانهای جنبش سیاسی ایران اعم از مذهبی و غیر مذهبی و ملیگرا یعنی از جریان نهضت آزادی با انشعاب عزت سحابی گرفته تا چریکهای فدائی خلق گرفتار سردرگمی و بیتحلیلی و انشعاب و پاسیفیست و غیره شدند. یادمان باشد که خود سازمان مجاهدین خلق هم به صورت شبانه روز در اطراف سفارتخانه آمریکا در این زمان شش دانگ از این پروژه شوم حمایت همه جانبه میکردند.
ثالثاً توسط پروژه خیمه شب بازی اشغال سفارت آمریکا در 13 آبان 58، رژیم مطلقه فقاهتی کوشید «تا به صفحه شطرنج رقابت سیاسی جنگ جناحهای درونی امپریالیست آمریکا وارد بشود و با انتقام گرفتن از جناح دموکراتها و بخصوص از شخص کارتر (که عامل اصلی کنفرانس گوادلوپ و سفر هایزر به ایران جهت تسلیم ارتش به خمینی و عدم فروپاشی تشکیلات نظامی و انتظامی رژیم کودتائی و توتالتیر پهلوی دوم بود)، در خصوص حمایت شخص کارتر (بعد از سرنگونی رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی و انتقال قدرت سیاسی و تسلیم ارتش و نیروهای نظامی و انتظامی به خمینی)، از شاه نگونبخت سرنگون شده و دربدر که در تنور بیماری سرطان میسوخت و هیچ کشوری حاضر نبود حتی به عنوان یک بیمار از این دستمال کلینکس جهان سرمایهداری که تاریخ مصرف او به پایان رسیده بود، حمایت کند، انتقام بگیرد، چراکه خمینی به خیال خود از بازگشت شاه نگونبخت پهلوی دوم، مانند کودتای 28 مرداد 32 با حمایت آمریکا و ارتش داخلی وحشت داشت، لذا توسط پروژه خیمه شب بازی سفارت آمریکا او تلاش میکرد تا با ورود به عرصه شطرنج جناحهای درونی قدرت امپریالیسم آمریکا، به خیال خود از تکرار کودتای 28 مرداد 32 و بازگشت شاه به قدرت و عصیان ارتش تسلیم شده شاه توسط کنفرانس گوادلوپ جلوگیری نماید؛ و به همین دلیل بود که رژیم مطلقه فقاهتی علاوه بر اینکه توسط این پروژه شوم 18 میلیارد دلار از سرمایههای بلوکه شده مردم نگونبخت ایران، تقدیم به سرمایهداری جهانی تحت هژمونی امپریالیسم آمریکا کرد و با فرصتسوزی جهت استفاده کردن از ضعفهای کارتر، برای نجات دادن سرمایههای بلوکه شده مردم نگونبخت ایران، رژیم مطلقه فقاهتی کوشید تا توسط این پروژه شوم، حزب دموکرات آمریکا را در پای حزب جمهوریخواهان (که از نظر نوام چامسکی، حزب جمهوریخواهان آمریکا یا کنسروالیستهای آمریکائی، خطرناکترین نهاد سیاسی جهان میباشند) ذبح کند و کارتر را در پای ریگان جنایتکارترین رئیس جمهور تاریخ آمریکا قربانی نماید.
یادمان باشد که رژیم مطلقه فقاهتی که هرگز حاضر نشد تحت هیچ عنوانی در رابطه با آزادی گروگانهای سفارت آمریکا با کارتر و جناح دموکراتها وارد معامله بشود، درست در شبی گروکانهای آمریکا آزاد کرد که ریگان خونخوارترین رئیس جمهور آمریکا وارد کاخ سفید شد و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم با آزادی گروگانها، هدیهای تاریخی به جناح محافظهکاران و ریگان داد.
البته این فرصتسوزی رژیم مطلقه فقاهتی تنها با جریان قربانی کردن کارتر در پای ریگان توسط خیمه شب بازی اشغال سفارت آمریکا پایان نیافت، چراکه تکرار این سناریوی توسط حزب پادگانی خامنهای در دوران 8 ساله اوباما بازتولید شد؛ و دیدیم که اوباما از همان روز ورود به کاخ سفید در مراسم تحلیف اعلام کرد: «من علاوه بر به رسمیت شناختن حق ایران، جهت استفاده از انرژی هستهای، حاضر به مذاکره با این رژیم هستم و دستم را جهت مذاکره به طرف رژیم ایران دراز میکنم» اما از آنجائیکه حزب پادگانی خامنهای تحت هژمونی راست پادگانی و سپاه «تضمین حیات سیاسی خود را مانند کره شمالی در چارچوب پروژه 22 ساله انرژی هستهای با صرف بیش از 500 میلیارد دلار تعریف کرده بودند، نسبت به دعوتها و چراغ سبزهای اوباما مقاومت میکردند و تلاش میکردند تا با پیروزی مهندسی شده محمود احمدی نژاد (در برابر هاشمی رفسنجانی) که تنها دولت دستساز راست پادگانی تحت هژمونی سپاه در 38 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی بود (و سرمایهگذاری بیش از 300 میلیارد دلار توسط محمود احمدی نژاد در عرصه پروژه سیاه انرژی هستهای رژیم مطلقه فقاهتی)، از پروژهای خانمانسوز 22 ساله هستهای خود مانند کره شمالی در برابر جهان سرمایهداری به سرکردگی امپریالیسم آمریکا با چنگ و دندان حمایت نمایند و لذا همین امر باعث گردید تا زمانیکه اوباما در برابر نامههای خصوصی به خامنهای نتوانست کوچکترین چراغ سبز مذاکره با رژیم مطلقه فقاهتی کسب نماید، جهت «جایگزین کردن جنگ اقتصادی، به جای جنگ نظامی» (دوران بوش که ماشین جنگی امپریالیسم آمریکا را در باتلاق خاورمیانه به گل نشانده بود) بزرگترین تحریم اقتصادی تاریخ جهان سرمایهداری، بر رژیم مطلقه فقاهتی تحمیل کند تا آنجا که در نیمه دوم سال 91 با به خطر انداختن موجودیت رژیم مطلقه فقاهتی، توسط این جنگ اقتصادی و تحریم اقتصادسوز، اوباما توسط جنگ اقتصادی توانست رژیم مطلقه فقاهتی را مانند تابستان 67 وادار سازد تا برای بار دوم تحت عنوان «نرمش قهرمانانه، دومین جام زهر خود را بنوشد.»
لذا به همین دلیل بود که رژیم مطلقه فقاهتی توسط انتخابات مهندسی شده 92 کوشید «تا با پروژه برجام تحریمهای اقتصادی جهانی را بشکند» و موجودیت به لرزه درآمده خود را بازسازی نماید. در نتیجه به موازات اینکه این رژیم به طور نسبی توانست تحریمهای اقتصادی جهانی با برجام بشکند و نفت خود را به عنوان تنها شریان اقتصادیاش به فروش برساند، جهت انتقامگیری از جناح راست اعتدالی تحت هژمونی هاشمی رفسنجانی و شیخ حسن روحانی که در انتخابات دو قلوی اسفند ماه 94 مجلس دهم و خبرگان پنجم، رهبریت حزب پادگانی خامنهای به چالش کشیده بودند، توسط پروژه موشکپرانیهای کودکانه راست پادگانی تحت هژمونی سپاه، جهت پیشرفت پروژه برجام، سنگ اندازی نمایند.
پر پیداست که در مدت بیش از یکسال گذشته، این سنگاندازی راست پادگانی، تحت هژمونی سپاه و حمایت حزب پادگانی خامنهای، بسترساز انتقامگیری حزب پادگانی خامنهای (مانند سالهای بعد از خیمه شب بازی اشغال سفارت آمریکا در 13 آبان 58) از حزب دموکرات و اوباما گردید، البته علت این بود که (مانند پروژه خیمه شب بازی اشغال سفارت آمریکا در سالهای 58 تا 62) رژیم مطلقه فقاهتی و حزب پادگانی خامنهای با عمده کردن تسویه حسابهای درونی قدرت بین جناحهای درون رژیم مطلقه فقاهتی، تضاد برونی را در خدمت تضاد درون حکومتی خود قرار دادند، همین امر باعث گردید تا آنچنانکه، از «پروژه خیمه شب بازی اشغال سفارت آمریکا، ریگان زائید»، «پروژه موشک پرانیهای کودکانه راست پادگانی تحت حمایت حزب پادگانی خامنهای، ترامپیسم بزاید.»
البته با ظهور هیولای ترامپیسم در کاخ سفید در جریان انتخابات گذشته آمریکا، حزب پادگانی خامنهای تحت هژمونی راست پادگانی دریافت که این بار هم مانند گذشته فرصتسوزی کرده و همین فرصتسوزی حزب پادگانی خامنهای باعث ذبح حزب دموکرات آمریکا در پای نئوکانهای پوپولیسم ستیزهگر شده است.
5 - رابطه «انقلاب» با «اصلاحات». در صورتی که «اصلاحات، به معنای رفرم و حرکت رفرمیستی تزریق شده از بالا به پائین جامعه تعریف نکنیم و اصلاحات را هم مانند انقلاب، با رویکرد فرایندی تعریف کنیم، نه رویکرد فراوردهای، یعنی اصلاحات، به عنوان یک پروسس و حرکت تحولخواهانه زیرساختی، تکوین یافته از پائین (نه تزریق یافته از بالا) بدانیم، در آن صورت برای تبیین رابطه «انقلاب فرایندی» با «اصلاحات زیرساختی و پروسسی» باید قبل از آن، پاسخ دو سؤال مطرح شده در استراتژی پیشگامی (نه پیشاهنگی) روشن کنیم.
ادامه دارد