پاسخ به سوال‌های رسیده - سؤال هیجدهم – قسمت دوم

جنبش پیشگامان جهت اعتلای خودآگاهی (طبقاتی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی) جامعه بزرگ ایران،
چگونه می‌توانند با پرسش‌های جدید، پاسخ‌های گذشته را به چالش بکشند؟

 

همان رویکرد کاریزماگرایانه و قهرمان‌گرایانه و تماشاگرایانه‌ای که در جریان جنبش ضد استبدادی مردم ایران در سال 57 شاهد بودیم که خمینی توانست توسط آن عکس خود را از حوزه فقاهتی نجف به سطح کره ماه ببرد و شعار: «به کوری چشم شاه / عکس امام تو ماهه» را به عنوان شعار تثبیت هژمونی خود و روحانیت حوزه‌های فقاهتی بر جنبش ضد استبدادی مردم ایران در سال 57 بکند؛ که برای فهم اوج این فاجعه تنها کافی است که عنایت داشته باشیم که حتی جنبش طبقه کارگر ایران تحت رهبری جنبش کارگران صنعت نفت ایران (که از فردای سرکوب خونین 17 شهریور 57 در میدان ژاله توسط دستگاه چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی با جنبش ضد استبدادی جامعه بزرگ ایران متصل شده بودند) هم تحت هژمونی خمینی و روحانیت حوزه‌های فقاهتی درآمدند.

لذا به همین دلیل در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 43 سال گذشته حیات درونی و برونی خود در دو فاز «سازمانی» آرمان مستضعفین و «جنبشی» نشر مستضعفین از همان آغاز الی الان پیوسته «رویکرد پرسش‌گرایانه تطبیقی و دینامیک و انضمامی» جایگزین «رویکرد پاسخ‌گرایانه انطباقی و وارداتی سه مؤلفه‌ای پیشاهنگی» شده است؛ که البته همین جایگزین شدن رویکرد پرسش‌گرایانه تطبیقی و انضمامی و دینامیک پیشگامی (به جای رویکرد پاسخ‌گرایانه انطباقی و وارداتی پیشاهنگی) در 43 سال گذشته باعث گردیده است تا جنبش پیشگامان مستضعفین ایران:

اولاً برعکس رویکرد سه مؤلفه‌ای انتزاعی و انطباقی پیشاهنگی، یک رویکرد تطبیقی و انضمامی و مشخص بشود.

ثانیاً توسط همین جایگزین شدن رویکرد پرسش‌گرایانه تطبیقی به جای رویکرد پاسخ‌گرایانه انطباقی شرایط برای استحاله رویکرد «حزب – جنبش» 78 ساله گذشته جریان‌های پیشاهنگی، به پروسه «جنبش – حزب» در جامعه بزرگ ایران از فرایند پسا انتخابات دولت دوازدهم اردیبهشت 96 فراهم بشود.

ثالثاً همین جایگزین شدن رویکرد پرسش‌گرایانه تطبیقی به جای رویکرد پاسخ‌گرایانه انطباقی (78 سال گذشته جریان‌های سه مؤلفه‌ای پیشاهنگی در جامعه ایران) باعث شده است تا رفته رفته شرایط جهت اعتلای جنبش‌های خودبنیاد دینامیک و مستقل مطالباتی تکوین یافته از پائین در جامعه ایران فراهم بشود.

بنابراین در این رابطه است که داوری ما در خصوص اعتلای جنبش‌های خودبنیاد صنفی و مدنی و سیاسی و اقتصادی (در فرایند پسا شکست جنبش سیاسی و دموکراسی‌خواهانه طبقه متوسط شهری ایران در سال 88 تحت رهبری جنبش سبز میر حسین موسوی، یعنی از سال 96 که برای اولین بار در تاریخ 150 ساله حرکت تحول‌خواهانه جامعه بزرگ ایران صورت گرفته است) بر این امر قرار دارد که این اعتلا معلول و سنتز همین جایگزین شدن رویکرد پرسش‌گرایانه تطبیقی دینامیک به جای رویکرد پاسخ‌گرایانه انطباقی می‌باشد.

پر واضح است که تا زمانیکه دیسکورس پرسش‌گرایانه بر جنبش‌های مطالباتی خودبنیاد تکوین یافته و دینامیک و مستقل مطالباتی مدنی و سیاسی و صنفی و اجتماعی گروه‌های مختلف جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران حاکم باشد دیگر این جنبش‌های خودبنیاد نمی‌توانند مانند 78 سال گذشته دنباله‌رو احزاب طالب قدرت سیاسی بشوند. فراموش نکنیم که تمامی جنبش‌های مطالباتی و سیاسی و مدنی ماقبل (اعتلای جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی در فرایند پسا انتخابات اردیبهشت 96 جامعه بزرگ ایران) جنبش‌های دنباله‌رو نخبه‌های سیاسی و احزاب سیاسی بوده‌اند که همین دنباله‌روی این جنبش‌ها در دوران حاکمیت رژیم مطلقه فقاهتی (در فرایند پیشا انتخابات دولت دوازدهم اردیبهشت 96) باعث گردید تا در طول 39 سال عمر حاکمیت مطلقه فقاهتی، این جنبش‌ها به عنوان بازوی قدرت جریان‌های سیاسی در عرصه استراتژی کسب قدرت سیاسی درآیند؛ و لذا از آنجائیکه چه در قیام جنبش دانشجوئی در 18 تیرماه 78 و چه در پیروزی جنبش به اصطلاح اصلاح‌طلبانه تحت هژمونی سید محمد خاتمی در انتخابات خرداد ماه 76 و چه در جنبش سبز محصول انتخابات دولت دهم در خرداد ماه 88 رهبری نخبگان سیاسی و رویکرد پاسخ‌گرایانه این نخبگان سیاسی، جایگزین رویکرد جنبش‌گرایانه تطبیقی پرسش‌گرا شده بود، همین امر باعث گردید که یا جنبش‌های مطالباتی به خصوص برابری‌طلبانه از صحنه غایب باشند و یا اینکه جنبش‌های مطالباتی آزادی‌خواهانه طبقه متوسط شهری به عنوان بازوی عملیاتی آنها درآیند.

باری، از فرایند پسا انتخابات دولت دوازدهم در سال 96 بود که به موازات اعتلای جنبش خودبنیاد دو میلیون خانواده مالباختگان (توسط مؤسسات مالی وابسته به حزب پادگانی خامنه‌ای و سپاه) رفته رفته جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی در شاخه‌های مختلف مدنی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی تطبیقی جایگزین جنبش‌های سیاسی مکانیکی گذشته طبقه متوسط شهری ایران شدند؛ که البته هر چند خیزش دی‌ماه 96 (که یک خیزش فقرستیزانه تکوین یافته از پائین به خصوص از خاستگاه حاشیه‌نشین‌های کلان‌شهرهای ایران بودند) در این رابطه یک استثناء بود (چرا که خیزش دی‌ماه 96 برعکس جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی صورتی اتمیزه و اعتراضی و بدون پیوند با جنبش‌های اعتصابی گروه‌های مختلف جامعه ایران بودند) ولی نباید فراموش کنیم که برعکس جنبش‌های مطالباتی خودبنیاد که بسترساز دستیابی به جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین می‌باشند، خیزش‌های دفعی به علت همان آفت اتمیزه و آفت فقدان رهبری و سازماندهی دینامیک می‌توانند (آنچنانکه در دولت نهم و دهم محمود احمدی‌نژاد شاهد بودیم) بسترساز ظهور هیولای پوپولیسم ستیزه‌گر و غارت‌گر و درون‌زاد رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بشوند. در صورتی که برعکس در عرصه جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی مدنی و صنفی و سیاسی و اجتماعی (هر چند که این جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی در طول دو سال گذشته صورتی کارگاهی و مستقل از هم پیمانان طبیعی خود داشته‌اند ولی با همه این احوال آنچنانکه در جریان جنبش کارگری کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز شاهد بودیم) این جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی، پیوسته استعداد طبقه‌ای شدن و فراگیر شدن همه جانبه و پیوند با جنبش‌های دیگر مطالباتی در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه را دارند؛ و از همه مهمتر اینکه آنچنانکه در جریان جنبش کامیونداران در سال 96 و 97 شاهد بودیم، جنبش‌های مطالباتی خودبنیاد پسا انتخابات 96 دولت دوازدهم هر آن استعداد اعتلا به جنبش‌های خودبنیاد اعتصابی دارند. هر چند که حتی خود همین جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی هم (از فرایند پسا خروج امپریالیسم آمریکا از برجام و تحمیل یکطرفه و همه جانبه تحریم اقتصادی به جامعه نگون‌بخت ایران) در شرایط فعلی وارد فاز تعادلی و تدافعی با دستگاه‌های چند لایه سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی شده‌اند.

ولی به هر حال با همه این فراز و فرودها، جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی صنفی و مدنی و سیاسی و اجتماعی جامعه بزرگ ایران در دو جبهه آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه متوسط شهری از آنچنان استعداد بالقوه‌ای برخوردار می‌باشند که می‌توانند مانند سال‌های 96 و 97 دوباره روند رو به اعتلای بالنده پیدا کنند.

باری، در این رابطه است که می‌توانیم نتیجه بگیریم که «پرسش‌گرائی» و «پاسخ‌گرائی» به عنوان دو رویکرد می‌باشند، نه مکانیزم دیالوگ و پلمیک، به عبارت دیگر «پرسش‌گرائی» و «پاسخ‌گرائی» به عنوان دو رویکرد متفاوت نخبه‌گرایانه (که بر پایه رویکرد پاسخ‌گرایانه است) و جنبش‌گرایانه دینامیک (که بر پایه رویکرد پرسش‌گرایانه می‌باشد) هستند؛ که مطابق رویکرد پرسش‌گرایانه، کنش‌گران تلاش می‌کنند تا توسط طرح پرسش‌های جدید و عینی و مشخص و انضمامی روابط گذشته اقتصادی و اجتماعی و مدنی و سیاسی حاکم بر جامعه بزرگ ایران را به چالش بکشند؛ بنابراین در این رابطه است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در کادر رویکرد پرسش‌گرایانه باید در عرصه عین و ذهن در جهت اعتلای خود آگاهی کنشگران اصلی این جنبش‌ها گام بردارند.

یادمان باشد که تمامی جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی سال‌های 96 و 97 و در رأس همه آنها جنبش کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز از جوهر رادیکال مذهبی برخوردار بودند و با سلاح مذهب در جامعه مذهبی ایران به جنگ اسلام فقاهتی حاکم آمده‌اند. بطوریکه در این رابطه به ضرس قاطع می‌توانیم داوری کنیم که هیچکدام از شاخه‌های جنبش خودبنیاد مطالباتی مدنی و صنفی و سیاسی و اجتماعی سال‌های 96 الی الان در جامعه بزرگ ایران (با اینکه حزب پادگانی خامنه‌ای و جناح‌های درونی حاکمیت همه با سلاح مذهب فقاهتی به جنگ این جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی آمده‌اند) نه تنها مذهب‌گریز یا مذهب‌ستیز نیستند، بلکه برعکس این جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی با سلاح اسلام رادیکال (استکبارستیز و استحمارستیز و استثمارستیز و استبدادستیز و استخفاف‌ستیز) به جنگ رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و اسلام فقاهتی مربوطه آمده‌اند؛ که البته این موضوع به شدت مسئولیت جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در جامعه بزرگ و رنگین کمان امروز ایران بیشتر می‌کند چراکه شعار محوری جنبش پیشگامان ایران در طول 43 سال گذشته حیات درونی و برونی خود در دو فاز سازمانی و جنبشی بر این امر قرار داشته است که در جامعه دینی امروز ایران هر گونه جنبش فرهنگی و جنبش اجتماعی و جنبش مطالباتی صنفی و سیاسی و مدنی می‌بایست از کانال اسلام تاریخی بازسازی شده تطبیقی صورت بگیرد.

البته تفاوت این فرایند با فرایند جنبش ضد استبدادی سال 57 که این رویکرد بسترساز ظهور هیولای رژیم مطلقه فقاهتی بر جامعه ایران شد، در این می‌باشد که در سال 57 اسلام ارتجاعی و دگماتیست فقاهتی و روایتی و ولایتی حوزه‌های فقهی شیعه رهبری ذهنی آن جنبش را در دست داشتند، در صورتی که در فرایند فعلی اسلام استبدادستیز و استثمارستیز و استحمارستیز و استخفاف‌ستیز بازسازی شده شریعتی و اقبال است که با شعار «اسلام منهای فقاهتی» یا «اسلام منهای روحانیت» به جنگ اسلام فقاهتی تکلیف‌گرا و تقلیدمحور و تعبدگرا آمده است.

بنابراین رویکرد اسلام‌گرائی جنبش‌های مطالباتی امروز جامعه ایران هرگز گرایش به اسلام حکومت‌گرا و قدرت‌محور اعتقادی ندارند. «اسلام جنبش‌گرای» امروز اسلام فقه‌گرا و قدرت‌گرا نیست، اسلام فرهنگ‌ساز و اسلام بسترساز جنبش فرهنگی در جامعه امروز ایران می‌باشد. همان جنبش فرهنگی که بسترساز تکوین و اعتلای جنبش‌های مطالباتی تکوین یافته از پائین و بسترساز دستیابی به جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد تکوین یافته از پائین می‌باشد. باری نکته‌ای که در این رابطه نباید از نظر دور بداریم اینکه رویکرد پرسش‌گرایانه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 43 سال گذشته در دو فاز سازمانی آرمان مستضعفین و جنبشی نشر مستضعفین یک رویکردی است که با تاسی از رویکرد معلمان کبیرمان اقبال و شریعتی و رویکرد سید جمال و رویکرد اسلام قرآنی پیامبر اسلام و رویکرد عدالت‌گرایانه امام علی (شاگرد بلافصل مکتب وحی نبوی) و رویکرد پیامبران ابراهیمی در رأس آنها رویکرد ابراهیم خلیل تکوین پیدا کرده است، چراکه در رویکرد همه اینها در جهت ایجاد تحول فرهنگی و اجتماعی جوامع خاص خود بر رویکرد پرسش‌گرایانه تکیه داشته‌اند نه رویکرد پاسخ‌گرایانه.

بر این مطلب بیافزائیم که وقتی می‌گوئیم «پرسش‌گرایانه» و «پاسخ‌گرایانه» این دو ترم نباید در ذهن مخاطب راه زنی کند و مخاطب را گرفتار دو اصطلاح پرسش و پاسخ کند که در دیسکورس دیالوگی مطرح می‌شود، شد و در چارچوب پرسش و پاسخ مخاطب سؤال می‌کند و مدعی پاسخ می‌دهد که در تحلیل نهائی هدف از پرسش و پاسخ، دستیابی به اغنای مخاطب می‌باشد، البته در مقایسه بین دو رویکرد پرسش‌گرایانه و پاسخ‌گرایانه با اصطلاح پرسش و پاسخ در دیسکورس دیالوگی باید بگوئیم اصلاً این دو شباهتی به هم ندارند، چرا که مقصود ما در این جا از دو رویکرد پرسش‌گرایانه و پاسخ‌گرایانه اشاره به دو متد جهت تحول ذهنی و نظری و خودآگاهی‌سازی جامعه و گروه‌های اجتماعی می‌باشد، نه سؤال کردن و پاسخ دادن است.

برای مثال وقتی شریعتی می‌گوید: «از کجا آغاز کنیم؟» و یا «چه باید کرد؟» اصلاً منظور او این نیست که یک سؤال مطرح کند و بعد خود او به آن سؤال جواب بدهد. بلکه برعکس هدف او این بوده است که با قرار دادن این سؤال در مسیر حرکت تحول‌خواهانه جامعه بزرگ ایران در دهه 50 این حر کت را وارد فرایند نوینی از حرکت خود بکند؛ و همچنین توسط این حرکت به نقد گفتمان‌های سه مؤلفه‌ای پیشاهنگی چریک‌گرائی مدرن (که در زمان او به عنوان گفتمان مسلط بوده است) و ارتش خلقی مائوئیستی و تحزب‌گرایانه طراز نوین لنینیستی بپردازد؛ و به تبیین استراتژی خودش که همان «جنبش روشنگری بر پایه اصلاح دینی و انجام جنبش فرهنگی از پائین و در راستای دستیابی به جنبش‌های اجتماعی تکوین یافته از پائین بوده است»، بپردازد؛ و در این رابطه است که می‌توانیم داوری کنیم که در چنین چارچوبی دیگر سؤال شریعتی یک سؤال نیست بلکه «یک آدرس جدید و تعیین مسیر آینده راه‌پیمائی حرکت تحول‌خواهانه جامعه بزرگ ایران می‌باشد.»

ادامه دارد