132 - شریعتی در آینه اقبال57

نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد / حسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد

فطرت آشفت که از خاک جهان مجبور / خودگری، خودشکنی، خودنگری پیدا شد

خبری رفت زگردون به شبستان ازل / حذر ای پردگیان پرده دری پیدا شد

آرزو بی‌خبر از خویش باغوش حیات / چشم وا کرد و جهان دگری پیدا شد

زندگی گفت که در خاک تپیدم همه عمر / تا ازین گنبد دیرینه دری پیدا شد

کلیات اشعار محمد اقبال – فصل افکار – ص 215 – سطر 3 به بعد

مع الوصف در این رابطه است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 43 سال حیات درونی و برونی خود (از خرداد 55 الی الان) چه در دوران سازمانی و عمودی آرمان مستضعفین ایران و چه در دوران افقی جنبشی نشر مستضعفین ایران پیوسته بر این باور بوده است که تنها توسط تئوری و فلسفه و منظومه معرفتی «خودی» محمد اقبال لاهوری است که می‌توانیم در راستای «نهادینه کردن نظری استراتژی جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد شریعتی، هسته فردگرایانه شعار عرفان، آزادی و برابری شریعتی را از بحران تئوریک و فلسفی و نظری نجات بدهیم» و لذا در این رابطه داوری نهائی ما بر این امر قرار دارد که «بدون فیلتر منظومه معرفتی خودی محمد اقبال امکان نجات بحران هسته اولیه تئوری شریعتی چه در عرصه انسانی و چه در عرصه اجتماعی و حتی در عرصه تاریخی وجود ندارد.»

ج - از نظر شریعتی تنها توسط خودآگاهی سیاسی و اجتماعی و طبقاتی، سنتز انتقال دیالکتیک طبقاتی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی به احساس گروه‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران است که می‌توان جنبش‌های خودبنیاد و خودرهاساز و خودسامانگر و خودسازمانده و خودرهبر را به حرکت درآورد و قطعاً بدون خودآگاهی طبقاتی و خودآگاهی سیاسی و خودآگاهی اجتماعی، جنبش‌های خودبنیاد گروه‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران صورت خود به خودی پیدا می‌کنند که در تحلیل نهایی همین جوهر خود به خودی بسترساز رکود و شکست این جنبش‌های خودبنیاد می‌گردد.

د - در رویکرد شریعتی «مستضعفین» به این خاطر تنها نیروی بالنده و جامعه‌ساز و دارای پتانسیل انقلابی می‌باشند که به صورت مستقیم در آتش ظلم ثلاثه «زر و زور و تزویر» قدرت‌های مثلث حاکم می‌سوزند، بنابراین در این رابطه است که از نظر شریعتی تنها مکتب وم درسه آموزش مستضعفین همان زندگی روزمره آنها می‌باشد نه کلاس‌های آکادمیک مجرداندیش، مع الوصف از نظر شریعتی وظیفه پیشگام رهبری مستضعفین نیست، بلکه تنها وظیفه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران بسترسازی برای مبارزه درازمدت طبقاتی و سیاسی و اجتماعی جنبش‌های خودبنیاد مدنی و سیاسی و اقتصادی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران می‌باشد.

ه - از نظر شریعتی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران نه باید پشت سر گروه‌های اجتماعی مستضعفین حرکت کنند و نه باید بیش از یک گام از جنبش‌های خودبنیاد تکوین یافته از پائین اردوگاه بزرگ مستضعفین در عرصه مبارزه مطالباتی و صنفی و سیاسی و مدنی در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه فاصله بگیرند.

و - از نظر شریعتی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران چیزی نیستند، مگر بخش آگاه جنبش‌های گروه‌های مختلف اجتماعی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه.

ز – در منظومه معرفتی شریعتی وظیفه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران تنها وسیع کردن بخش آگاه جنبش‌های خودبنیاد تکوین یافته از پائین اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در سه عرصه صنفی و مدنی و سیاسی می‌باشد.

ح - تکیه بر «خودآگاهی» در دیسکورس شریعتی، کلید رمز و موفقیت حرکت جنبش پیشگامان مستضعفین ایران می‌باشد.

ط –  «خودآگاهی» در دیسکورس شریعتی موتور حرکت جنبش‌های خودبنیاد تکوین یافته از پائین گروه‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه طبقه متوسط شهری و جبهه بزرگ برابری‌طلبانه طبقه زحمتکش شهر و روستا می‌باشد.

«فکر و عمل دو مرحله پشت سر هم و مقدم و موخر نیست و میان این دو، رابطه علیت یک جانبه برقرار نیست، بلکه میان این دو، رابطه علیت متقابل و دو جانبه‌ای وجود دارد که به طور مداوم در تأثیر و تأثر از یکدیگرند و چنانکه یکی از برجسته‌ترین متفکران اجتماعی قرن ما بیان کرده است، میان عقیده و عمل یک رابطه دیالکتیکی وجود دارد» (م.آ - ج 7 - ص 24).

«رسالت روشنفکر در یک کلمه عبارت است از: وارد کردن واقعیت‌های ناهنجار موجود در جامعه به احساس و آگاهی توده‌ها» (م.آ - ج 4).

«من معتقدم که باید از طریق دین در وجدان فردی و اجتماعی یک جامعه حلول کرد و او را بیدار نمود. با او زبان و احساس مشترک یافت و حرف زد. این تنها راه ممکن است و تجربه‌های بسیار آن را ثابت کرده است. مبارزه با مذهب تنها نتیجه‌ای که داشته است اسارت بیشتر مردم در چنگ دسیسه‌های سرمایه‌داری غرب بوده است. یک مذهبی که مذهبش را از او می‌گیرند چه می‌شود؟ یک روشنگر می‌شود؟ هرگز» (م.آ - ج 33 - ص 1032).

«این روشنفکر به وسیله مبارزه با مذهب در جامعه اسلامی توده‌ها را از قطب روشنفکری می‌هراساند و می‌رماند و او را برای فرار از دست روشنفکر ضد مذهبی، به عوامل ارتجاعی و انحرافی و استعماری (روحانیت دگماتیست حوزه‌های فقاهتی) که به ظاهر حامی مذهبند پناه می‌برد و به این شکل رابطه مردم با روشنفکر قطع می‌شود و روشنفکر تنها می‌ماند» (م.آ - ج 20 - ص 284).

«روشنفکر ما باید بفهمد که روح غالب بر فرهنگش روح اسلامی است و اسلام است که تاریخ و حوادث و زیربنای اخلاقی و حساسیت‌های جامعه‌اش را ساخته است و اگر به این واقعیت پی نبرد در جو مصنوعی و محدود خودش گرفتار می‌گردد» (م.آ - ج 20 - ص 283).

«مبارزه روشنفکران علیه مذهب در جامعه‌های اسلامی بزرگترین خدمت را به عمال جنایت و ارتجاع و دشمنان فریبنده مردم (که همان روحانیت دگماتیست حوزه‌های فقاهتی می‌باشد) کرده است، زیرا با مخالفت اینان توده مردم مذهبی دست از دین برنمی‌دارند، ولی کسانی که (همان روحانیت دگماتیست حوزه‌های فقاهتی) خود را پاسدار دین و وضع خود را منطبق با دین معرفی می‌کنند زیر پایشان محکم‌تر می‌شود و در حمله به نهضت روشنفکری و عدالت‌خواهی و آزادی قوی دست‌ترمی شوند. روشنفکر جامعه ما باید این دو اصل را بداند که اولاً جامعه ما اسلامی و ثانیاً اسلام یک حماسه اجتماعی و متحرک است. اگر یک متفکر بتواند نهضت خود را برای بیداری و آگاهی و رشد اجتماعی و فرهنگی توده‌های ما بر این پایه استوار کند موفقیتش حتمی و سریع است» (م.آ - ج 20 - ص 283).

ی - اگر فرایند 5 ساله (47 - 51) حرکت شریعتی در حسینیه ارشاد اوج حرکت شریعتی در عرصه پراتیک اجتماعی تعریف نمائیم و برای فهم منظومه عملی و نظری شریعتی فرایند جنبش روشنگری ارشاد سال‌های 47 تا 51 محور و ترازو قرار بدهیم، بدون تردید می‌توانیم مضمون و جوهر منظومه عملی و نظری شریعتی، جنبش روشنگری تعریف نمائیم.

ک - شعار استراتژیک جنبش روشنگری ارشاد شریعتی همان شعاری است که شریعتی در کنفرانس «قاسطین، مارقین و ناکثین» در نیمه دوم سال 51 (قبل از بستن حسینیه ارشاد توسط ساواک پهلوی) مطرح می‌نماید؛ یعنی شعار «آگاهی، آزادی و برابری» که در مقایسه با شعار محمد اقبال یعنی «آزادی، برابری وهمبستگی» و شعار انقلاب کبیر فرانسه یعنی «آزادی و برابری و برادری» و شعار انقلاب اکتبر روسیه یعنی «صلح، نان، آزادی» این حقیقت برای ما روشن می‌سازد که شریعتی آزادی و برابری را محصول آگاهی و خودآگاهی می‌داند، نه برعکس.

ل – شریعتی موتور حرکت جنبش‌های خودبنیاد، حرکت دیالکتیک طبقاتی و سیاسی و اجتماعی می‌داند که البته توسط آگاهی بدل شده به خودآگاهی طبقاتی و سیاسی و اجتماعی مادیت پیدا می‌کند.

م - در شعار استراتژیک شریعتی (که همان «آگاهی، آزادی و برابری» می‌باشد) برابری و آزادی در عرصه پراتیک اجتماعی محصول آگاهی و خودآگاهی می‌باشد در صورتی که در شعار استراتژیک محمد اقبال (که همان آزادی و برابری و مسئولیت اجتماعی یا همبستگی می‌باشد) آزادی و برابری محصول همبستگی اجتماعی می‌باشد، بنابراین در این رابطه است که بزرگترین دغدغه محمد اقبال پیوند جوامع مسلمان می‌باشد و باز در این رابطه است که آنچه بیش از هر موضوعی محمد اقبال آزرده ساخته بود، «تفرقه جوامع مسلمان از بعد از فروپاشی امپراطوری عثمانی بود» و اگرچه محمد اقبال در فرایند پسا فروپاشی امپراطوری عثمانی به صورت موقت از دولت – ملت‌ها و به خصوص از حکومت ترکان جوان در ترکیه حمایت می‌کرد، ولی بدون تردید دغدغه نهائی محمد اقبال پیوند جوامع مسلمین در چارچوب دموکراسی و سوسیالیست یا آزادی و برابری بود؛ و مع الوصف در این رابطه است که در شعار محمد اقبال، دموکراسی و سوسیالیسم اجتماعی در جوامع مسلمان تنها سنتز همبستگی جوامع مسلمان می‌باشد و تا زمانیکه جوامع مسلمان نتوانند به همبستگی دست پیدا کنند هرگز و هرگز نخواهند توانست به دموکراسی و سوسیالیسم پایه‌دار دست پیدا کنند.

ن - در دیسکورس شریعتی، آگاهی و خودآگاهی همان کاری می‌کند که همبستگی در منظومه نظری و عملی محمد اقبال می‌کند؛ و البته در عرصه مقایسه دو شعار استراتژیک شریعتی و محمد اقبال است که می‌توانیم به ضرس قاطع به این داوری دست پیدا کنیم که «موتور حرکت منظومه عملی و فکری شریعتی آگاهی و خودآگاهی می‌باشد» و آنچنانکه بر سر در معبد آکادمی افلاطون نوشته شده بود که «کسی که هندسه نمی‌داند، وارد نشود»، بر سر در معبد منظومه عملی و نظری شریعتی نوشته شده است که «کسی که خودآگاهی (سنتز آگاهی‌های طبقاتی و سیاسی و اجتماعی) نمی‌فهمد وارد این منظومه عملی و نظری نشود.»

س - آنچنانکه همبستگی رمز فهم منظومه عملی و نظری محمد اقبال می‌باشد، خودآگاهی رمز فهم منظومه عملی و نظری شریعتی است.

ادامه دارد