133 - شریعتی درآینه اقبال58

شریعتی در آیینه اقبال – قسمت پنجاه و هشت

«جنبش روشنگری ارشاد شریعتی» اکنون در چرخه «بحران استراتژی» و «بحران تئوری برنامه سیاسی» و «بحران هدایت‌گری عملی» قرار دارد

 

ع - دو عنصری که باعث می‌گردد تا حرکت نظری و عملی شریعتی صورت جنبشی پیدا کند عبارتند از:

1 - تکیه بر مستضعفین به عنوان تنها نیروی بالنده و جامعه‌ساز در طول تاریخ بشر.

2 - تکیه بر خودآگاهی (در اشکال مختلف آن یعنی خودآگاهی طبقاتی، خودآگاهی اجتماعی، خودآگاهی سیاسی، خودآگاهی انسانی و غیره) به عنوان موتور حرکت مستضعفین برای همیشه.

ف - اگر دو عنصر مستضعفین و خودآگاهی را از منظومه نظری و عملی شریعتی جدا کنیم کل خیمه منظومه نظری وع ملی شریعتی فرو می‌ریزد.

ص – آنچه که باعث می‌گردد تا ما در تحلیل نهائی رویکرد شریعتی را رویکرد جنبشی تعریف نمائیم، وجود دو عنصر خودآگاهی و مستضعفین در دستگاه عملی و نظری شریعتی به عنوان اصول زیرساختی می‌باشد.

ق - بحران استراتژی منظومه نظری و عملی شریعتی باعث گردیده است که نزدیک به نیم قرن گذشته یعنی در فرایند پسا بسته شدن حسینیه ارشاد توسط ساواک شاه در آبان‌ماه 51 الی الان دیگر چراغ ارشاد روشن نشود.

ر - بحران استراتژی منظومه عملی و نظری شریعتی باعث گردیده است تا جنبش روشنگری ارشاد شریعتی دیگر توان بازتولیدی خود را از دست بدهد.

ش - تنها تکیه جنبشی به عنوان استراتژی تغییر و تحول در منظومه عملی و نظری شریعتی است که می‌تواند بحران فلج کننده استراتژی در منظومه عملی و نظری شریعتی را حل نماید.

ت - جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 43 سال گذشته حرکت درونی و برونی خود چه در فاز سازمانی آرمان مستضعفین ایران و چه در فاز جنبشی نشر مستضعفین ایران تمام تلاش نظری و عملی خودش در راستای حل بحران استراتژی منظومه نظری و عملی شریعتی بر همین استراتژی محوری «جنبشی» قرار داده است و در این رابطه تلاش وافری داشته است تا بتواند منظومه نظری و عملی حرکت شریعتی را در چارچوب همین استراتژی جنبشی آفت‌زدائی بکند و توسط آن بتواند بحران استراتژی موجود در منظومه عملی و نظری شریعتی حل نماید.

ن – در این شرایط تندپیچ حرکت جامعه ایران برای اینکه بتوانیم شریعتی را از لای کتاب‌ها و بحث‌های آکادمیک دانشگاهی به صحنه حق و باطل زمان بکشانیم و به جدال و مبارزه با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (که مدت 40 سال است که جامعه ایران را توسط استحمار و استخفاف و استثمار و استبداد زمینگیر کرده است) وادار سازیم و بادبان جنبش روشنگری ارشاد شریعتی را دوباره در عرصه مبارزه با اسلام دگماتیسم فقاهتی و اسلام خرافه‌پرور روایتی و زیارتی و اسلام استبدادپرور ولایتی بر افراشته کنیم، باید در چارچوب همین رویکرد استراتژی جنبشی شریعتی حرکت کنیم.

ث - حل بحران استراتژی دستگاه نظری و عملی شریعتی در گرو آن است که حزب جنبشی در دستگاه نظری و عملی شریعتی محدود به «بخش آگاه شده» جنبش‌های مطالباتی سه مؤلفه‌ای مدنی و اجتماعی و سیاسی در دو جبهه آزادی‌خواهانه طبقه متوسط شهری و جبهه برابری‌طلبانه طبقه زحمتکش شهر و رو ستای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بکنیم.

خ - حزب در رویکرد شریعتی سنتز جدیدی است که از دل اعتلای جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی تکوین یافته از پائین حاصل می‌شود و لذا در این رابطه است که می‌توان داوری کرد که در رویکرد شریعتی هر گونه حزب‌گرائی از بالا توسط نخبگان نه تنها باعث تحول اجتماعی در جامعه (استبدادزده و فقه‌زده و تصوف‌زده و استثمارزده و استحمارزده و استخفاف‌زده) ایران نمی‌شود، بلکه بالعکس باعث فرقه‌گرائی و حرکت‌های فرصت‌طلبانه در جهت مشارکت در قدرت و یا کسب قدرت سیاسی می‌گردد. بنابراین بدین ترتیب است که می‌توانیم نتیجه‌گیری کنیم که در شرایط فعلی که جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران و جنبش‌های مطالباتی مدنی و صنفی و سیاسی گروه‌های مختلف اجتماعی در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه وبرابری‌طلبانه در مراحل اولیه خوان پراتیک جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد تکوین یافته از پائین قرار دارند و بخش آگاه این جنبش‌های خودبنیاد هم به لحاظ تئوریک و هم به لحاظ سازماندهی در مرحله صغاری و کودکی به سر می‌برند و طرح مطالبات آنها صورت حداقلی و در حد پرداخت حقوق معوقه و افزایش حداقل حقوق قرار دارند، «شرایط برای حزب‌سازی نخبگان از پائین و در پیوند با جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد تکوین یافته از پائین در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه فراهم نمی‌باشد» و بدین خاطر هر گونه حزب‌سازی توسط هواداران شریعتی در این شرایط باعث حرکت به راست و گرایش به کسب قدرت سیاسی و یا مشارکت در قدرت سیاسی می‌شود.

پر پیداست که هرگونه ائتلاف و همگرائی جریان‌های هوادار حرکت شریعتی در این شرایط باید در عرصه پیوند با جنبش‌های مطالباتی صنفی و سیاسی و مدنی و در راستای اعتلای این جنبش‌ها صورت بگیرد. یادمان باشد که تمامی جریان‌ها و احزابی که در تئوری معتقد به استراتژی جنبشی هستند، ولی در عمل به طرف نخبگان و حرکت از بالا گرایش دارند، سرنوشتی جز پراگماتیسم و رفرمیسم و راست روی و کسب قدرت نخواهند داشت.

ذ - حزب نخبگان تنها در شرایطی می‌توانند سمت و سوی جنبشی پیدا کنند و می‌توانند به عنوان نماینده جنبش‌های پائینی جامعه مادیت پیدا کنند که مانند محمد مصدق بتوانند، توسط پراتیک اجتماعی ملی کردن صنعت نفت، شرایط برای بسیج و اعتلای جنبش‌های مطالباتی سیاسی و مدنی و صنفی فراهم کنند. بنابراین تنها در این صورت است که سازمان‌ها و جریان‌ها و احزاب نخبگان می‌توانند در عرصه حرکت افقی پائینی‌های جامعه «مضمون و جوهر اجتماعی پیدا کنند». بر این مطلب بیافزائیم که با اینکه نزدیک به 30 سال است که با فروپاشی شوروی و بلوک شرق رویکرد حزب – دولت لنین (که قرن بیستم را بدل به قرن فاجعه‌ها کرده بود) از سلطه گفتمانی فرو افتاده است ولی به علت اینکه هنوز گفتمان آلترناتیوی دموکراتیک حزبی به صورت تئوریک نتوانسته است در برابر آن مطرح بشود، در نتیجه همین امر باعث گردیده است تا هنوز رویکرد حزب - دولت لنین در قرن بیست و یکم به عنوان یک آفتی تمامی جریان‌های سیاسی مختلف را زمینگیر بکند، بنابراین بدین ترتیب است که در جامعه امروز ایران تمامی جریان‌های سیاسی مختلف اعم از غیر مذهبی و مذهبی و ملی هنوز در آتش آن آفت حزب – دولت لنینیستی می‌سوزند و این همه باعث گردیده است که هنوز شرایط برای نهادینه کردن استراتژی جنبشی و جایگزین کردن استراتژی جنبشی به جای استراتژی حزبی فراهم نشود.

ض – آفت‌های اصلی که رویکرد حزب – دولت لنین به همراه داشته است، منهای حرکت از بالا و منهای جایگزین کردن نخبگان به جای طبقه و به جای جنبش، از همه مهمتر اینکه توسط تزریق یکطرفه حزب از بالا، جنبش‌های خودبنیاد پائینی را قالب‌ریزی می‌شوند و به جای اینکه حزب در خدمت جنبش باشد، جنبش‌های خودبنیاد تکوین یافته از پائین، در خدمت حزب نخبگان درمی‌آیند.

ظ - در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «استراتژی جنبش‌گرائی غیر از استراتژی حزب‌سازی و حزب‌گرائی است.»

غ - منهای بحران استراتژی منظومه عملی و نظری شریعتی در عرصه تداخل دو رویکرد حزبی و جنبشی موضوع دیگری که باعث پیچیدگی این بحران استراتژی در منظومه عملی و نظری شریعتی شده است، «ایدئولوژیک کردن جوهر و مضمون استراتژی جنبشی توسط شریعتی است». عنایت داشته باشیم که آنچنانکه فوقا تاکید و تکرار کردیم مشخصه اصلی استراتژی جنبشی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، «مطالباتی بودن جوهر این جنبش‌ها در سه عرصه صنفی و سیاسی و مدنی می‌باشد» در نتیجه همین مطالباتی بودن جوهر این جنبش‌ها باعث شده است تا این «جنبش‌ها به جای جوهر ایدئولوژیک مضمون و جوهر اجتماعی پیدا کنند» و البته خود این جوهر اجتماعی جنبش‌ها شرایط برای تولد احزاب سیاسی (نه احزاب ایدئولوژیک) از دل این جنبش‌ها به صورت سنتز جدید فراهم می‌کند.

همچنین شرایط برای ارائه برنامه سیاسی توسط جنبش پیشرو یا بخش آگاه این جنبش‌ها فراهم می‌سازند؛ اما مشکلی که در این رابطه در استراتژی جنبشی شریعتی وجود دارد این است که از آنجائیکه شریعتی توسط تز «تشیع سرخ و سیاه» و یا «تشیع صفوی و علوی» و غیره بستر پیوند دادن تاریخی بین این جنبش‌ها با جنبش‌های ایدئولوژیک گذشته به خیال خود فراهم می‌کند، در نتیجه همین رویکرد شریعتی باعث می‌گردد تا جنبش‌های عدالت‌خواهانه یا برابری‌طلبانه و آزادی‌خواهانه موجود جامعه ایران را ایدئولوژیک بکند و همین ایدئولوژیک کردن جنبش‌ها باعث می‌گردد تا:

اولاً فاصله‌ای عظیمی بین جنبش‌های گذشته با جنبش‌های فعلی بوجود بیاید.

ثانیاً ایدئولوژیک کردن جنبش‌های گذشته تحت عنوان «شیعه علوی و شیعه صفوی» باعث می‌گردد تا در عرصه استراتژی جنبشی دیگر سخن از برنامه سیاسی به عنوان ستون خیمه احزاب سیاسی در میان نباشد.

ثالثاً این امر باعث می‌گردد تا آنچنانکه شریعتی معتقد بود، چنین باور کنیم که توسط کلاس‌های ایدئولوژیک و تکیه بر جنبش دانشجوئی می‌توانیم جنبش روشنگری خود را به صورت فراگیر گسترش بدهیم، در صورتی که برعکس گروه‌های اجتماعی تنها برای زندگی بهتر است که مبارزه می‌کنند؛ و در همین رابطه تنها در بستر زندگی و مبارزه برای زندگی بهتر است که هم به سازمان‌یابی دست پیدا می‌کنند و هم می‌توانند رشد پیدا کنند و هم می‌توانند به همبستگی بین خود دست پیدا کنند.

ژ - با ایدئولوژیک کردن جوهر جنبش در چارچوب رویکرد شیعه‌گری، باعث می‌گردد تا بحران استراتژیک منظومه عملی و نظری شریعتی هزار بار پیچیده‌تر از گذشته بشود.

گ - ایدئولوژیک کردن جوهر و مضمون جنبش‌های مطالباتی باعث گردید تا جنبش‌های حواریون شریعتی در جریان جنبش ضد استبدادی سال 57 جامعه ایران (از آنجائیکه روحانیت دگماتیست حوزه‌های فقاهتی تحت رهبری خمینی توانستند هژمونی جنبش ضد استبدادی سال 57 ر ا در دست بگیرند) به صورت فراگیر به سمت روحانیت دگماتیستی که هژمونی این جنبش در دست داشتند، حر کت نمایند. بدون تردید اگر به جای جنبش ایدئولوژیک، بر جنبش‌سازی از پائین با مضمون سیاسی در چارچوب همان جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی تکیه بکنیم، دیگر در جریان جنبش‌های ضد استبدادی این جریان‌ها به سمت روحانیت دگماتیسم حوزه‌های فقاهتی حرکت نمی‌کنند و البته حاضر هم نمی‌شوند تا به راحتی رهبری و هژمونی روحانیت در جریان جنبش ضد استبدادی بپذیرند.

پایان