شریعتی در آینه اقبال – قسمت دوم
در نتیجه ما حداقل اگر از زمان شاه ولی دهلوی اقدام به اجتهاد در اصول و فروع فقه دگماتیسم حوزههای فقاهتی میکردیم، امروز جامعه مسلمانان جهان را که بیش از 5/1 میلیارد نفر جمعیت دارند اعم از شیعه و سنی مجبور نبودند، تا این همه هزینه در پای اسلام فقاهتی موجود داعشی بکنند و به همین ترتیب اشتباه بزرگ سیدجمال الدین اسدآبادی که 100 سال بعد از شاه ولی الله دهلوی کوشید مسلمانان جهان اعم از شیعه و سنی را از خواب گران هزار ساله بیدار کند و آنها را در برابر مبارزه با استعمار جهانی متحد کند، این بود که فکر میکرد میتواند در کانتکس پیوند بین دربارهای ضد خلقی کشورهای مسلمان و دستیابی به «عساکر جرار» و «سلاطین جبار»، مسلمانان جهان را در نیمه دوم قرن نوزدهم در مسیر رهائی قرار دهد.
اگر سیدجمال که آگاه به اسلام بازسازی شده شاه ولی دهلوی بود و در هند قطعا و جزما او با آثار شاه ولی دهلوی آشنائی پیدا کرده بود، در ادامه راه شاه ولی الله دهلوی در چارچوب رنسانس یا رفرماسیون نظری اسلام فقاهتی حرکت میکرد، امروز جامعه مسلمان گرفتار این هیولای اسلام فقاهتی نبودند که از بعد از سیدجمال توسط محمد عبده به عرصه روحانیت و حوزههای فقاهتی محدود و محصور شد تا آنجا که سیدقطب بنیانگذار اسلام فقاهتی و حکومتی موجود قرن بیستم مولود همین حرکت حوزهای و روحانی و فقه و فقاهتی محمد عبده بود که صد البته همه اینها زائیده آن بود که حرکت سیدجمال الدین اسدآبادی در نیمه دوم قرن نوزدهم از قوام فکری و عقیدتی برخوردار نبود و قطعا اگر سیدجمال در قرن نوزدهم میتوانست اندیشه و رنسانس و رفرماسیون فکری و عقیدتی شاه ولی الله دهلوی را پشتیبانی حرکت خود قرار دهد، بی شک نهضت سیاسی و تک بعدی سیدجمال توسط اندیشه شاه ولی الله دهلوی میتوانست از قوام عقیدتی برخوردار شود.
چراکه با اینکه سیدجمال در اواخر عمر خود از فقدان قوام عقیدتی حرکت خودش پی برده بود و دریافته بود که با حرکت تک بعدی سیاسی خودش بدون قوام عقیدتی امکان دستیابی به مسیر رهائی مسلمین نیست، با همه این احوال تکیه سیدجمال در مصر در دوران سرخوردگیاش بر فلسفه یونانی نشان داد که سیدجمال حتی در آخر هم توان آسیبشناسی جدی شکست خود را پیدا نکرده بود و به همین دلیل است که حضرت مولانا علامه محمد اقبال در این رابطه میگوید:
بنا براین وظیفهای که مسلمانان این زمان در پیش دارند، بسیار سنگین است. باید بی آنکه کاملا رشته ارتباط خود را با گذشته قطع کنند، از نو در کل دستگاه مسلمانی بیاندیشند. شاید نخستین مسلمانی که ضرورت دمیدن چنین روحی را در اسلام احساس کرده، شاه ولی الله دهلوی بوده است. ولی آن کس که کاملا به اهمیت و عظمت این وظیفه متوجه شده، و بصیرت عمیق در تاریخ اندیشه و حیات اسلامی، همراه با وسعت نظر حاصل از تجربه وسیع در مردم و اخلاق و آداب ایشان، او را حلقه اتصال زندهای میان گذشته و آینده ساخته، جمال الدین اسدآبادی افغانی بوده است. اگر نیروی خستگی ناپذیر وی تجزیه نمیشد، و خود را تنها وقف تحقیق در باره اسلام به عنوان دستگاه اعتقادی و اخلاقی میکرد، امروز جهان اسلام از لحاظ عقلی بر پایه محکمتری قرار داشت. تنها راهی که برای ما باز است این است که به علم جدید با وضعی احترام آمیز ولی مستقل نزدیک شویم، و تعلیمات اسلام را در روشنی این علم ارزشیابی کنیم، حتی اگر این کار سبب آن شود که با کسانی که پیش از ما بودهاند اختلاف پیدا کنیم (کتاب بازسازی فکر دینی در اسلام – فصل من بشری آزادی و جاودانی آن – ص 109 – س 18).
در این کلام و نوشتار علامه محمد اقبال لاهوری به این موارد تاکید میکند:
1 - وظیفه پیشگامان مسلمان امروز در جوامع اسلامی بسیار سنگین است چراکه این پیشگامان باید بی آنکه رشته خود را با گذشته اسلامی قطع کنند از نو کل دستگاه اسلام را مورد بازسازی قرار دهند.
2 - طبق بیان فوق از نظر اقبال در این بازشناسی و بازسازی «کل دستگاه اسلام» باید مورد بازسازی قرار گیرد نه بخشی از آن مثل فقه یا غیره.
3 - اقبال در بیان فوق معتقد است که سختترین کار پیشگام مسلمان در جوامع اسلامی در این زمان «بازسازی کل دستگاه اسلام» میباشد.
4 - اقبال مهمترین کانتکس امر بازسازی اسلام را «پیوند با اسلام اولیه و اتصال با جامعه متحول و مدرن توسط اجتهاد در اصول و فروع میداند» بنابراین از نظر اقبال نه شعار «سلفیه سیدجمال و عبده و سید قطب» درست است که معتقد بودند، باید به اسلام اولیه پناه ببریم و به کشف اسلام اولیه بپردازیم، و در همان اسلام اولیه باقی بمانیم، چراکه از نگاه آنها اسلام اولیه میتواند با تمام قد و سیمای خود امروز ما را کفایت نماید؛ و نه شعار «سر سید احمد خان هندی» که معتقد بود بدون اتصال به گذشته ما باید به شکل انطباقی تنها طوفان مدرنیته با عینک اسلام مطالعه کنیم.
5 - از نظر اقبال تفاوت اسلام تطبیقی یا اسلام بازسازی شده با اسلام انطباقی در این است که در اسلام تطبیقی یا اسلام بازسازی شده، ما با عینک اسلام اولیه پیامبر اسلام به تبیین و مطالعه جامعه خود در عصر مدرنیته میپردازیم، در صورتی که در اسلام انطباقی آنچنانکه سر سید احمد خان هندی میکرد ما تحولات و طوفان حرکت مدرنیته را در جامعه کنونی به صورت یکطرفه به اسلام اولیه تزریق میکنیم. یا به عبارت دیگر از نظر اقبال تفاوت اسلام تطبیقی یا بازسازی شده با اسلام انطباقی در این است که در اسلام تطبیقی یا اسلام بازسازی شده ما با عینک اسلام اولیه پیامبر اسلام طوفان تحولات جامعه مدرنیته را مطالعه و تبیین مینمائیم، در صورتی که بالعکس در اسلام انطباقی آنچنانکه سر سید احمد خان هندی میکرد با عینک امروز اسلام اولیه پیامبر اسلام را تبیین می نمائیم، پر واضح است که در اسلام دگماتیسم سلفیه ما تنها به شناخت اسلام اولیه اکتفا میکنیم و کاری به طوفان تحولات مدرنیته در جامعه امروز نداریم فقط تلاش میکنیم تا از اسلام سلفیه اول پیامبر اسلام، یک قبائی بسازیم و آن قبا را بدون در نظر گرفتن سایز جوامع امروز مسلمان بر تن این جوامع بکنیم.
6 - در بیان فوق اقبال با صراحت اعلام میکند که در عصر جدید نخستین کسی که به ضرورت اصل بازسازی اسلام پی برد شاه ولی الله دهلوی است و به این ترتیب علامه محمد اقبال لاهوری سر سلسله جنبان پروسه بازسازی اسلام را شاه ولی الله دهلوی میداند.
7 - اقبال در بیان فوق در آسیبشناسی حرکت سیدجمال الدین اسدآبادی افغانی معتقد است که گرچه سید جمال در عرصه مبارزه رهائیبخش جوامع مسلمان در قرن نوزدهم به اهمیت جایگاه اسلام بازسازی شده پی برده بود و به ایجاد اتصال بین جامعه کنونی با اسلام اولیه پیامبر اسلام واقف شده بود اما به علت استراتژی اشتباه او در ایجاد تحول در جامعه مسلمین با «عساکر جرار و سلاطین جبار و تکیه بر دربارهای کشورهای مسلمان» انرژی او تجزیه شد و لذا او برعکس شاه ولی الله دهلوی نتوانست به اسلام بازسازی شده دست پیدا کند، در نتیجه به بن بست رسید.
8 - اقبال در آسیبشناسی حرکت سیدجمال میگوید اگر نیروی خستگی ناپذیر سیدجمال در دربار سلاطین جبار مشغول و تجزیه نمیشد و سیدجمال به جای تکیه بر حرکتهای سیاسی سلاطین تنها مانند شاه ولی الله دهلوی انرژی خود را وقف بازسازی اسلام میکرد، نه تنها شکست نمیخورد و به بن بست نمیرسید بلکه مهمتر از آن امروز جهان اسلام از لحاظ عقلی بر پایه محکمتری قرار میداشت.
9 - در بیان فوق اقبال پروسه بازسازی اسلام را اینچنین تبیین میکند که به علم جدید و مدرنیته با احترام ولی مستقل نزدیک بشویم و تعلیمات اسلام اولیه را در روشنی این علم جدید ارزشیابی بکنیم. البته اقبال در جائی دیگر از کتاب بازسازی فکر دینی در اسلام خود به تبیین مکانیزم بازسازی اسلام در فرایند اول میپردازد و مکانیزم شاه ولی الله دهلوی در بازسازی اسلام یا دستیابی به اسلام بازسازی شده که همان اسلام تطبیقی در فرایند اول پروسه تکوین خود میباشد اینچنین تبیین مینماید:
«سوال مهمی که پیش میآید، اینکه آن دسته از احادیث پیامبر اسلام تا چه اندازه مشتمل بر آداب و رسوم پیش از اسلام عربستان است که، در بعضی از حالات پیغمبر اسلام آنها را دست نخورده باقی گذاشته است و در بعضی از حالات دیگر پیامبر آنها را تغییر داده است، کشف این مطلب دشوار است چه نویسندگان قدیم ما همیشه به آداب و رسوم پیش از اسلام اشاره نکردهاند؛ و نیز کشف این مطلب ممکن نیست که آیا در مورد آن آداب و رسومی که پیغمبر (ص) به صورت صریح یا تلویحی در آنها تغییری نداده، غرض کلیت استعمال آنها بوده است یا نه؟ شاه ولی الله دهلوی تحقیقی در این باره دارد که مطلب را روشن میکند، و من در اینجا روح نظر او را بیان میکنم. روش آموزش پیغمبرانه به عقیده شاه ولی الله، عبارت از این است که به صورت کلی در شریعتی که به وسیله پیغمبری وضع میشود، توجه خاصی به عادات و آداب و خصوصیات مردمی که آن پیغمبر بر آنان مبعوث شده است، دیده میشود. ولی، پیغمبری که برای آوردن اصول کلی و جهانگیر فرستاده شده، نه میتواند اصول گوناگون برای ملتهای گوناگون وضع کند، و نه میتواند مردمان را واگذارد که خود برای خویش قواعد رفتار و کردار را وضع کنند. روش وی آن است که قوم خاصی را تربیت کند و تعلیم دهد و آن قوم را همچون هستهای برای بنای یک شریعت کلی قرار دهد. با این عمل، وی اصولی را که شالوده زندگی اجتماعی را تشکیل میدهند برجسته میسازد، و آنها را، با در نظر گرفتن رسم و عادات خاص قومی که بلافاصله در برابر وی قرار دارند، در حالات خاص مورد استعمال قرار میدهد. احکام دینی که از این راه فراهم میشود (مثلا حدود شرعی که در مقابل جرایم معین میشود) از لحاظی مخصوص آن قوم است، و چون مراعات آنها به خودی خود هدفی نیست، نباید منحصرا همانها را عینا در نسلهای آینده مورد عمل قرا دهند» (کتاب بازسازی فکر دینی در اسلام – فصل اصل حرکت در ساختمان اسلام – ص 178 – 179 - س 21).
آنچه از عبارات فوق اقبال در باب مکانیزم بازسازی اسلام توسط شاه ولی الله دهلوی در فرایند اول فهم میشود اینکه:
الف – اقبال در عبارات فوق موضوع مکانیزم بازسازی اسلام در فرایند اول توسط شاه ولی الله دهلوی را با طرح یک سوال آغاز میکند و آن اینکه، چرا پیامبر اسلام در احادیث فقهی که تعیین کننده نظام حقوقی مورد نظر خود برای جامعه آن روز مکه و مدینه بوده است در بعضی از این احادیث مثل «غسل جنابت یا غیره» که از قبل از اسلام در جامعه جاهلیت وجود داشته است (زیرا جاهلیت عرب قبل از اسلام در خصوص جنابت معتقد به پیوند فرد با جن و اجنه بودند لذا برای دوری از جن و اجنه معتقد به غسل بودند و غسل جنابت را وسیله دوری از جن و اجنه میدانستند) پیامبر اسلام عین همین غسل جنابت عرب عربستان قبل از اسلام را وارد فقه فردی مسلمانان کرد؟ همچنین در ادامه باز سوال اقبال این است که چرا پیامبر اسلام در بعضی از احادیث فقهی خود به صورت دست نخورده آداب و رسوم عرب جاهلیت قبل از اسلام را وارد نظام حقوقی و فقه فردی و اجتماعی مسلمانان کرده است؟ و در بعضی دیگر آن آداب و رسوم را تغییر داده است؟
ب – سوال دیگری که اقبال در عبارات فوق برای تبیین رنسانس نظری حرکت شاه ولی الله دهلوی مطرح میکند اینکه، آیا در مورد آن دسته از آداب و رسومی از عرب قبل از اسلام که پیامبر اسلام در احادیث فقهی خود به صورت صریح یا تلویحی در آنها تغییر نمیدهد و عینا انجام آن را به مسلمانان توصیه میکند، غرض پیامبر اسلام در کلیت استعمال آن اعمال و آداب و رسوم جاهلیت عرب بوده یا که نه؟
ج – پس از طرح این سوالها است که اقبال در عبارات فوق به طرح تز و دکترین شاه ولی الله دهلوی میپردازد.
د – اقبال در طرح دکترین شاه ولی الله دهلوی میگوید، شاه ولی الله معتقد است که از آنجائیکه طبق نص آیات قرآن، پیامبر اسلام برعکس پیامبران ابراهیمی سلف خودش رسالتش آوردن اصول کلی و جهانگیر بوده است قطعا اینچنین پیامبری برعکس پیامبران ابراهیمی سلف خودش نمیتوانسته اصول گوناگون برای ملتهای گوناگون وضع کند چراکه پیامبر اسلام مثلا مانند حضرت موسی تنها با یک قوم خاص بنی اسرائیل روبرو نبوده تا به ارائه یک فقه و نظام حقوقی مشخص بپردازد او به علت رسالت تاریخی و جهانیاش:
اولا با جوامع مختلفی روبرو بوده است.
ثانیا از آنجائیکه هر جامعهای دارای خودویژگیهای خاص خود میباشد، این امر باعث شده تا پیامبر نتواند اصول حقوقی و فقهی واحدی برای این جوامع گوناگون بیاورد. بنابراین از «نظر شاه ولی الله دهلوی این که پیامبر اسلام بتواند نظام حقوقی و فقهی گوناگونی برای جوامع گوناگون بشریت بیاورد، غیر ممکن میباشد.»
ه – شاه ولی الله دهلوی معتقد است که پیامبر اسلام در برابر این پارادوکس نمیتواند به عنوان یک پیامبر «جهانشمول و تاریخ شمول» پیروان خود را آزاد بگذارد که خود برای خویش قواعد رفتار و کردار وضع کنند.
و – راهی که از نظر شاه ولی الله دهلوی پیامبر اسلام برای برخورد با این مشکل انتخاب کرده این بوده که پیامبر اسلام در کانتکس «مدینه النبی خود در طول ده سال دوران مدنی خود قوم خاصی را تربیت و تعلیم کرد و بعد آن قوم یا آن مدینه النبی خود را همچون هستهای برای بنای یک شریعت کلی قرار داد تا مسلمانان و جوامع گوناگون مسلمان در آینده با در نظر گرفتن رسم و عادات خاص قومی که در برابر آنها قرار دارند، بتوانند به صورت یک روش برای ارائه نظام حقوقی و فقهی جامعه خود از حرکت پیامبر اسلام تاسی کنند.»
ز - از نظر شاه ولی الله دهلوی از آنجائیکه «مراعات این نظام حقوقی و فقهی به خودی خود هدف پیامبر اسلام نبوده است، لذا جوامع مسلمان بعد از پیامبر نباید منحصرا همین نظام حقوقی و فقهی را مورد عمل قرار دهند.»
ادامه دارد