سلسله درس‌هائی از قرآن – تفسیر سوره قصص – قسمت پنجم

سوره قصص تبیین کننده «مستضعفین» به عنوان تنها «فاعل اجتماعی» در صحنه تاریخ بشر

 

فراموش نکنیم که هر چند مستضعفین بالنده سیاسی اجتماعی در فرایندهای مختلف تاریخ بشر به لحاظ زمانی و مکانی در صورت مصداقی آن (نه به شکل عام و کلی و غیر کنکرت و غیر مشخص) فاعل اجتماعی جوامع مختلف می‌باشند ولی تا زمانیکه مستضعفین بالنده به صورت کنکرت و مصداقی و مشخص در آن جامعه در شکل جنبش‌های رهائی‌بخش خودجوش و خودسازمانده و خودانگیخته و خودرهبر تکوین یافته از پائین به حرکت درنیایند، هیچگونه تحول ساختاری سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و معرفتی در هیچ جامعه‌ای از جوامع بشر حاصل نمی‌شود.

خامسا سه عنوان و یا سه اصطلاح قرآن در تعریف فاعل اجتماعی در صحنه تاریخ، یعنی «مستضعفین» و «مؤمنین» و «صالحین سه فاعل مختلف اجتماعی نیستند، بلکه سه مشخصه مستضعفین بالنده جامعه می‌باشد» که در آیه 5 سوره قصص این فاعل اجتماعی در صحنه تاریخ را با عنوان «مستضفین» تعریف می‌شود.

«وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ - اراده ما بر وراثت و امامت و پیروزی مستضعفین بر تاریخ و بر زمین می‌باشد» (سوره قصص – آیه 5) و در آیه 105 سوره انبیاء این فاعل اجتماعی در صحنه تاریخ را با عنوان «صالحین» تعریف می‌شود.

«وَلَقَدْ کتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ - و آنچنانکه در کتاب زبور هم اعلام کردیم اراده ما بر وراثت و پیروزی صالحین بر تاریخ و بر زمین می‌باشد» (سوره انبیاء – آیه 105) و البته در آیه 139 سوره آل عمران این فاعل اجتماعی در صحنه تاریخ با عنوان «مؤمنین» تعریف می‌شود.

«وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنِینَ - سست و اندوهگین نشوید که شما برترید اگر از مؤمنین به راه باشید» (سوره آل عمران – آیه 139) و البته در آیه 55 سوره نور دو مشخصه ایمان و عمل صالح را با هم ذکر می‌کند.

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یعْبُدُونَنِی لَا یشْرِکونَ بِی شَیئًا وَمَنْ کفَرَ بَعْدَ ذَلِک فَأُولَئِک هُمُ الْفَاسِقُونَ - اراده خداوند بر آن قرار دارد که اگر شما بر ایمان عمل صالح تکیه بکنید، شما در زمین جانشین دیگران می‌شوید، آنچنانکه ایمان و عمل صالح اسلاف و گذشتگان شما را جانشین کرد و نیز دین‌شان را مستقر کرد و امنیت روزی‌شان کرد تا مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نکنند پس هر کس پس از این کافر شود آنان عصیان‌گر و فاسق هستند» (سوره نور – آیه 55).

باری، فاعل اجتماعی در صحنه تاریخ، در رویکرد و در ادبیات قرآن همان «مستضعفین بالنده و سیاسی اجتماعی جامعه در هر فرایند طولی و عرضی تاریخ و زمین به صورت کنکرت و مصداقی می‌باشند» که دارای دو مشخصه محوری می‌باشند که این دو مشخصه محوری عبارتند: از «ایمان و عمل صالح» و لذا به همین دلیل است که قرآن این «مستضعفین بالنده تاریخی و اجتماعی، گاهی هم با دو مشخصه فوق یعنی مؤمنین و صالحین یاد می‌کند» بنابراین بر خلاف آنچه که طرفداران رویکرد دگماتیستی در تفسیر قرآن می‌گویند بین آیات 5 - سوره قصص، 139 - سوره آل عمران، 105 - سوره انبیاء و 55 سوره نور تناقضی وجود ندارد؛ یعنی اگر در یک آیه (5 سوره قصص) می‌گوید: «سنت الهی بر پیروزی و امامت و وراثت مستضعفین بر زمین و بر تاریخ می‌باشد» و در آیه دیگر (139 سوره آل عمران) می‌گوید: «این سنت الهی بر پیروزی مؤمنین قرار دارد» و در آیه دیگر (105 سوره انبیاء) «این سنت الهی را بر پیروزی صالحین تعریف می‌نماید» و در آیه دیگر (55 سور نور) «این سنت الهی و پیروزی مستضعفین و یا مؤمنین و یا صالحین در گرو ایمان و عمل صالح می‌داند»، همه این‌ها «بیانگر یک اصل، با صورت‌های مختلف می‌باشد» و آن اصل رکین همان است که در شاه‌فرد آیه‌های سوره قصص یعنی آیه 5 به صورت یک اصل کلی برای تاریخ و جهان بیان شده است: «که اراده ما بر تمام مستضعفین تاریخ و زمین این است که ما آنها را پیشوا و وارث قرار بدهیم» (وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ) و بدین دلیل است که «تمامی 88 آیه سوره قصص باید بر پایه آیه 5 سوره قصص تفسیر و تبیین بکنیم» و در غیر این صورت امکان فهم و تفسیر سوره قصص برای ما وجود ندارد.

بر این مطلب اضافه کنیم که پیوند داستان موسی و فرعون در ادامه این اصل کلی برای جهان و تاریخ (آیه 5 - سوره قصص) در این رابطه است که قرآن می‌خواهد بگوید که در شرایطی که فرعون و عمله و اکره‌اش بی‌خبر از اصل کلی حاکم بر تاریخ بشر مشغول نهادینه کردن قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت مذهبی و فرهنگی خود در جامعه مصر بودند و مشغول کشتار مستضعفین و بنی‌اسرائیل و جنگ و مبارزه با حرکت رهائی‌بخش موسی بودند، «اصل کلی حاکم بر تاریخ بر خلاف میل فرعون در خدمت جنبش رهائی‌بخش موسی عمل می‌کرد». در نتیجه همین امر باعث گردید تا «در تحلیل نهائی این موسی و جنبش رهائی‌بخش او در میان بنی‌اسرائیل بر فرعونیان پیروز بشود.»

سادساً آنچنانکه در آیه 137 سوره اعراف مطرح شده است:

«وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کانُوا یسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِی بَارَکنَا فی‌ها وَتَمَّتْ کلِمَتُ رَبِّک الْحُسْنَی عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَا کانَ یصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا کانُوا یعْرِشُونَ - ما وراثت زمین را برای مستضعفینی گذاشتیم، به دلیل صبر و مقاومتی که در عرصه مبارزه با نظام حاکم فرعونیان زمین و تاریخ کرده‌اند»، سه مفهوم «استضعاف شده» و «وراثت بر زمین و تاریخ» و «مقاومت و مبارزه» در «اردوگاه بزرگ مستضعفین» بر علیه «اردوگاه سه مؤلفه مستکبرین صاحب قدرت سیاسی و اقتصادی و مذهبی حاکم» در هم تنیده و مرتبط با یکدیگر می‌باشند؛ که خود این موضوع معرف این اصل است که «به دلیل صبر و مقاومت پیروزی نهائی تاریخ و جهان قطعاً از آن مستضعفین زمین و تاریخ می‌باشد» و البته خود این اصل معرف آن می‌باشد که «مستضعفین هر چند از جانب مستکبران صاحب قدرت سه مؤلفه‌ای زر و زور و تزویر مورد ظلم واقع می‌شوند، اما خودآگاهی آنها نسبت به ستم سه مؤلفه‌ای مستکبران سیاسی و اقتصادی و مذهبی حاکم، مستضعفین را به عنوان نیروی بالنده و تاریخ‌ساز و جامعه‌ساز و یا به عنوان فاعل اجتماعی در صحنه تاریخ می‌سازد.»

سابعاً آنچنانکه در آیه 26 سوره انفال مطرح شده است:

«وَاذْکرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ یتَخَطَّفَکمُ النَّاسُ فَآوَاکمْ وَأَیدَکمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکمْ مِنَ الطَّیبَاتِ لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ - ای مؤمنین و ای مسلمانان به یاد آرید آن روزی که شما به لحاظ کمی عده‌ای قلیل بودید و جزء مستضعفین زمین بودید و می‌ترسیدید تا جوامع دیگر شما را بربایند، ولی ما با نصرت خود شما را یاری کردیم و از طیبات روزیتان دادیم، شاید شکر بگزارید.»

قرآن از آنجائیکه عامل حرکت فاعل اجتماعی در صحنه تاریخ بر پایه خودآگاهی اجتماعی و سیاسی و طبقاتی تعریف می‌نماید، بدین خاطر قرآن در راستای دستیابی مستضعفین به این خودآگاهی سیاسی و اجتماعی و طبقاتی بر این نکته توجه می‌دهد که آنها عنایت داشته باشند که «پیوسته کجا بوده‌اند و به کجا رسیده‌اند و بالاخره به کجا خواهند رسید» «رَحِمَ اللّهُ اِمْرَاً عَلِمَ مِن أینَ وَفی أینَ وَ إلی أینَ

ثامناً بر پایه قاعده معروف که می‌گویند: «تعرف الاشیاء با ضدادها» یکی از راه شناخت مستضعفین به عنوان فاعل اجتماعی در صحنه تاریخ و تنها نیروی بالنده جامعه‌ساز و تاریخ‌ساز بشر در هر فرایند طولی و عرضی، شناخت این مستضعفین بالنده «توسط شناخت نیروهای مخالف سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی یعنی مستکبرین صاحب قدرت حاکم سه مؤلفه‌ای زر و زور و تزویر می‌باشد» که عامل اصلی به ضعف کشیده شدن مستضعفین در عرصه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی بوده‌اند، بنابراین در این رابطه است که قرآن پیوسته در راستای تبیین و تعریف و تحلیل مستضعفین زمین و تاریخ به عنوان نیروی بالنده جامعه‌ساز و تاریخ‌ساز «بر دیالکتیک تاریخی و اجتماعی، یا مبارزه استضعاف شدگان (سه مؤلفه‌ای استثمارزده و استبدادزده و استحمارزده) در مبارزه با استضعاف‌گران سه مؤلفه‌ای سیاسی و اقتصادی و مذهبی تکیه می‌کند». طرح داستان مبارزه موسی با فرعون در سوره قصص در راستای تبیین این دو جبهه می‌باشد.

باری، بدین ترتیب است که می‌توان نتیجه‌گیری کرد که برای اینکه بشناسیم که قرآن به جوهر حرکت انبیاء ابراهیمی با چه دیدی نگاه می‌کند «یکی از روش‌های آن توجه به اردوگاه مخالفین دعوت آنها است» که از طریق فهم جوهر آنها ما می‌توانیم در چارچوب قاعده «تعرف الاشیاء باضدادها» جوهر حرکت انبیاء را فهم نمائیم. در نگاه اول به این موضوع یادمان باشد که «قرآن همیشه اغنیاء و مترفین و ملاء و مستکبرین را به عنوان اردوگاه مخالفین دعوت پیامبران مطرح می‌کند». همچنین از مستضعفین بالنده به عنوان به عنوان گروه موافق و طرفدار دعوت پیامبران ابراهیمی یاد می‌کند.

ک - ظهور دو اردوگاه بزرگ مستضعفین و مستکبرین در پروسس درازمدت حرکت انبیاء ابراهیمی (از ابراهیم خلیل تا پیامبر اسلام) به خاطر آن بوده است که (آنچنانکه در آیه 25 سوره حدید آمده است) جوهر حرکت تمامی انبیاء ابراهیمی «دعوت به عدالت و قسط و شورانیدن نظری و عملی توده‌ها برای برپائی قسط و عدالت در جوامع خودشان بوده است». نکته‌ای که در این رابطه ذکر آن ضرورت دارد اینکه «پیامبران ابراهیمی از طریق دعوت به توحید و خداپرستی و مبارزه با بت‌پرستی جایگاه عدالت و قسط در انسان و جامعه و تاریخ و وجود و هستی تبیین و تعریف می‌کرده‌اند». به بیان دیگر «پیامبران ابراهیمی ارزش‌های انسانی و اجتماعی و تاریخی مثل عدالت و قسط را در چارچوب جهان‌بینی توحیدی خود تبیین و تعریف می‌کرده‌اند». در نتیجه همین امر باعث می‌شده تا جامعه در برابر دعوت پیامبران ابراهیمی به دو دسته تقسیم بشوند:

1 - دسته اول آنهائی هستند که در چارچوب جنبش رهائی‌بخش عدالت‌خواهانه و قسط‌جویانه پیامبرانه ابراهیمی زندگی‌شان دچار تحول زیرساختی می‌شده که البته این‌ها همان «مستضعفین بالنده جامعه بودند که هسته اصلی طرفداران پیامبران ابراهیمی را تشکیل می‌دادند.»

2 - دسته دوم آنهائی بودند که جنبش رهائی‌بخش و عدالت‌طلبانه و قسط‌جویانه پیامبران ابراهیمی باعث فروپاشی حیات سیاسی و اقتصادی و مذهبی آنها می‌شده. بدون تردید این دسته که همان مستکبران صاحب قدرت سه مؤلفه‌ای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی حاکم بوده‌اند، هسته اصلی مخالفین دعوت پیامبران ابراهیمی را تشکیل می‌دادند.

ل – به صورت مشخص «موضوع سوره قصص تبیین جایگاه مستضعفین به عنوان فاعل اجتماعی در صحنه تاریخ در چارچوب فلسفه تاریخ قرآن می‌باشد» به عبارت دیگر می‌توان اینچنین گفت که «سوره قصص تبیین فلسفه تاریخ در رویکرد قرآن بر پایه مستضعفین به عنوان فاعل اجتماعی در صحنه تاریخ می‌باشد». بدون تردید در این رابطه شاه‌فرد 6666 آیه قرآن در خصوص تبیین فلسفه تاریخ بر پایه فاعل اجتماعی در صحنه تاریخ، «آیه 5 سوره قصص می‌باشد که تمامی فلسفه تاریخ در نگاه قرآن را به صورت یک اصل کلی برای تاریخ و جهان درآورده است» و مطابق این آیه و این اصلی کلی است «وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ - اراده ما بر جهان و تاریخ این است که مستضعفین زمین و تاریخ پیشوا و وارث جهان و تاریخ قرار بدهیم» (آیه 5 سوره قصص) که در «سوره قصص، به جایگاه مستضعفین در جامعه و تاریخ به عنوان یک فاعل اجتماعی در صحنه تاریخ می‌پردازد» و مطابق همین تبیین و تعریف از مستضعفین در سوره قصص است که در این سوره «پایگاه فکری و ایدئولوژیکی هر کدام از این جریان‌ها را در چارچوب پایگاه اجتماعی آنها تعریف می‌کند نه برعکس.»

ادامه دارد