سلسله درسهائی از قرآن – تفسیر سوره قصص – قسمت اول
سوره قصص تبیین کننده «مستضعفین» به عنوان تنها «فاعل اجتماعی» در صحنه تاریخ بشر
کلمه قرآن از «قراء» مشتق شده که به معنای «او خواند» میباشد و معنای صحیح آن «خواندن» است و یا به تعبیری دیگر به معنای «آنچه باید خوانده شود» میباشد.
قرآن در تعریفی که «خود قرآن» از خودش میکند، «فرقان» میباشد که به معنای «آنچه حق را از باطل و خوب را از بد تمیز میدهد»، است.
قرآن با 114 سوره و شش هزار و ششصد و شصت و شش آیه، در طول بیش از 14 قرن گذشته از نقطه نظر ادبی با نثری موزون و مسجع، «شاعرانهترین اثر مشرق زمین بوده است» که حتی با سنگینی عبارات آن، بیاختیار خواننده آن را مجذوب زیبائیهای متعدد خود میکند.
قرآن آنچنانکه کومب در مقایسه آن با انجیل میگوید (با اینکه انجیل دارای مکتب و روش فقاهتی نیست و محتویات انجیل تنها مرکب از قصص و روایات و بیانات و تحریض و ترغیب در نشر عواطف و احساسات عالی و فداکاری و دارای اخلاقیات بدون پیوند و رابطه منطقی بین آنها میباشد) خود «مکتبی است که دستگاه اخلاقی و فلسفی و اعتقادی و اجتماعی و سیاسی آن در پیوند تنگاتنگ با یکدیگر قرار دارند.»
قرآن کتابی است که در هیچ جای آن پیامبر اسلام «ادعای دین جدید و تازهای نکرده است» و پیوسته در آن بر ادامه دین اسلام ابراهیمی که با موسی و عیسی استمرار پیدا کرده است و توسط پیامبر اسلام (در چارچوب پروژه ختم نبوت) تکمیل یافته، پافشاری میکند.
قرآن کتابی است که دین ابراهیمی را در یک نگاه کلی تنها بر دو پایه «ایمان» و «عمل صالح» تعریف و تقسیم و تبیین مینماید.
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَارَی وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ – به راستی آنها که ایمان آوردهاند و کسانی که یهودی و نصاری و صابئین گشتهاند، اگر به خدا و آخرت ایمان بیاورند و عمل صالح انجام بدهند، پاداششان نزد خداوند ثابت است و دیگر ترس و اندوهی بر آنها نیست» (سوره بقره - آیه 62).
قرآن کتابی است که جهان را (در چارچوب توحید در ربوبیت به عنوان جهانبینی) بر ستون و زیرساخت خدا و یا الهی تبیین و تفسیر و تشریح و تعریف مینماید که این «الله» با عظمت غیر قابل درکی قائم بالذات است و قدرتی همیشه حاضر و نیروئی همیشه در حال خلق جدید است که «نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْض» و «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ...» (سوره حدید – آیه 3) و «...لَیسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ...» (سوره شوری – آیه 11) هم میباشد؛ یعنی هم اول است و هم آخر، آنچنانکه هم ظاهر است و هم باطن.
قرآن کتابی است که در رویکرد خود هرگز در اصول عقاید ادیان دیگر مداخله نکرده و هرگز معتقد به مجازات در این رابطه نیست و هیچ باوری به محکمه تفتیش عقاید (انگیزاسیون) ندارد و معتقد به تحمیل عقاید بر دیگران نمیباشد.
«لَا إِکرَاهَ فِی الدِّینِ... - در امر دین اجبار و اکراهی نیست» (سوره بقره – آیه 256).
قرآن کتابی است که در کنار تقوی و جهاد، بیش از هر چیز بر «کسب دانش و علم به عنوان ارزش مینگرد.»
«...قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ إِنَّمَا یتَذَکرُ أُولُو الْأَلْبَابِ - بگو آیا آنانکه علم دارند و آنانکه علم ندارند مساویند؟ فقط خردمندان میتوانند ذاکر این باشند» (سوره زمر – آیه 9).
«وَلَا تَقْفُ مَا لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کلُّ أُولَئِک کانَ عَنْهُ مَسْئُولًا - بر آنچه که علم و آگاهی و معرفت ندارید پیروی نکنید چراکه تنها عامل مسئولیتآفرین برای انسان شناخت و معرفت است» (سوره اسراء – آیه 36).
«ن وَالْقَلَمِ وَمَا یسْطُرُونَ - سوگند به ن و قلم و به آنچه مینویسد» (سوره قلم – آیه 1).
«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِی خَلَقَ - خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ - اقْرَأْ وَرَبُّک الْأَکرَمُ - الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ - عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ - (ای پیامبر) خوانشی نو کن از پروردگارت، همان که انسان را آفرید از علق و همان که با قلم انسان را بیاموخت» (سوره علق - آیات 1 تا 5) به عبارت دیگر در رویکرد قرآن آنچنانکه پیامبر اسلام میفرماید: «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء - مرکب قلم دانشمندان، از خون شهدا بهتر است» و باز در رویکرد پیامبر اسلام «وَ لَا دِینَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ - کسی که عقل و علم و آگاهی ندارد، دین ندارد» و همچنین در این رابطه است که او میگوید: «یا أیها الناس اعقلوا عن ربکم وتواصوا بالعقل تعرفوا ما أمرتم به وما نهیتم عنه واعلموا أنه ینجدکم عند ربکم - وإنما یرتفع العباد غدا فی الدرجات وینالون الزلفی من ربهم علی قدر عقولهم - ای مردم در باره پروردگارتان تعقل کنید و یکدیگر را به تعقل کردند و خردورزی سفارش کنید تا وظایف خود از قبیل امر و نهی الهی بشناسید و بدانید که خرد و عقل و علم منزلت شما را نزد پروردگارتان بالا میبرد و بندگان خدا در ترازوی عقل و علم و آگاهی و خرد و معرفت به درجات قرب الهی ارتقا مییابند» و در ادامه همین مطلب است که او میگوید: «اطلبوا العلم ولو فی الصین - دانش را بجوئید، حتی اگر در چین باشد»؛ و باز همین پیامبر اسلام است که میفرماید: «مَن عَلَّمَنی حَرفاً فَقَد صَیَّرَنی عَبداً - هر کس حرفی از علم و دانش و آگاهی و معرفت به من بیاموزد، مرا بنده خود میسازد» و «تَفَکرُ ساعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبادَةِ سَبْعینَ سَنَةً - یک ساعت تفکر از هفتاد سال عبادت بهتر است.»
قرآن کتابی است که بنای رابطه انسانی و اجتماعی و سیاسی تنها در چارچوب رابطه شورائی تعریف مینماید.
«...وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ... - ای پیامبر، در کارها با آنان مشورت کن» (سوره آل عمران – آیه 159)
«...وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَینَهُمْ... - و امورشان در میانشان با شورا است» (سوره شوری – آیه 38).
قرآن کتابی است که برای مبارزه با هر گونه اریستوکراسی مذهبی در جوامع بشری، به حذف هر گونه واسطه بین خدا و انسان در چارچوب ایجاد رابطه مستقیم میان خدا و انسان میپردازد.
«وَإِذَا سَأَلَک عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیسْتَجِیبُوا لِی وَلْیؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یرْشُدُونَ - و چون بندگانم از من، از تو بپرسند، من به ایشان نزدیکم و اجابت میکنم خواندن خواننده را هر زمانیکه مرا بخوانند، باشد که با ایمان به من به رشد و تکامل دست پیدا کنند» (سوره بقره – آیه 186).
«...وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ - و ما از شاهرگ گردنش به او نزدیکتریم» (سوره ق – آیه 16).
قرآن کتابی است که «برابری عمومی» انسان را در عرصه «فلسفه خلقت انسان» تعریف مینماید.
«یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکمْ مِنْ ذَکرٍ وَأُنْثَی وَجَعَلْنَاکمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ - ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را گروه گروه گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید و در حقیقت نزدیکترین شما نزد خداوند با تقواترین شما میباشد» (سوره حجرات - آیه 13).
و باز در همین رابطه «اصل برابری عمومی انسانها در عرصه فلسفه خلقت» است که امام علی در منشور سیاسی خود به مالک اشتر مینویسد:
«...وَ لَا تَکونَنَّ عَلَیهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَک فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَک فِی الْخَلْقِ... - (ای مالک) مبادا مانند حیوان درندهای به جان مردم مصر بیافتی و خوردن جان و مال آنها را غنیمت بشماری، چراکه مردم در عرصه اجتماع دو صنفاند، یا هم عقیده تو در دیناند و یا هم نوع تو در فلسفه خلقت میباشند» (نهجالبلاغه صبحی الصالح – نامه 53 – ص 427 – سطر 16 به بعد).
قرآن کتابی است که «تساوی حقوق زن و مرد» یا برابری عمومی زن و مرد را به عنوان یک «امر وجودی در عرصه فلسفه خلقت» تعریف میکند.
«یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکمُ الَّذِی خَلَقَکمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کثِیرًا وَنِسَاءً... - ای مردم نسبت به خداوندی تقوا بورزید که همه شما را از نفس واحدی آفرید و بعد جفتش را از آن پدیدار کرد و سپس از آن دو، گسترانید زنان و مردان بسیاری» (سوره نساء – آیه 1).
قرآن کتابی است که بر تبلیغ دین و اسلام به عنوان یک عقیده، بر پایه «شناخت و آگاهی و معرفت» تکیه میکند نه زور و تیغ و داغ و درفش و شمشیر.
«ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ... - با حکمت مردم را به پروردگارت دعوت کن و با آنان به شیوه نیکو مجادله کن» (سوره نحل - آیه 125).
قرآن کتابی است که بر این باور است که «کمال انسان با عمل انسان» (پراکسیس سه مؤلفهای باطنی و اجتماعی و طبیعی) تحقق میپذیرد، نه با ذهنیت مجرد و انتزاعی و کلیگرا و دور از عمل.
«الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیاةَ لِیبْلُوَکمْ أَیکمْ أَحْسَنُ عَمَلًا... - آنکه برای انسان مرگ و حیات آفرید تا آنها را با احسن عمل بیازماید» (سوره ملک – آیه 2).
لذا در این رابطه است که پیامبر اسلام در وصف امام علی میفرماید: «ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین - یک ضربت علی در روز خندق از همه عبادتها برتر میباشد.»
قرآن کتابی است که آنچنانکه محمد اقبال لاهوری میگوید:
«تنها زمانی برای ما قابل فهم است که به همان صورتی که بر پیامبر اسلام وحی شده است، ما آن را فهم کنیم.»
«بنابه گفته یک صوفی مسلمان (منظور پدر خود محمد اقبال لاهوری است) فهم کتاب آسمانی ممکن نیست، مگر آن زمانی که این کتاب به همان صورتی که بر پیغمبر وحی شده است، برای مؤمن نیز حالت وحی پیدا کند» (بازسازی فکر دینی در اسلام – فصل هفتم – آیا دین ممکن است؟ - ص 187 – سطر 15).
قرآن کتابی است که آنچنانکه محمد اقبال لاهوری میگوید: «توانست جریان تاریخ بشر را در مجرای تازهای بیندازد.»
«بعضی گفتند که حضرت محمد (ص) مبتلا به بیماری روانی است. بسیار خوب، اگر یک بیمار روانی قدرت آن را دارد که جریان تاریخ را در مجرای تازهای بیندازد، از لحاظ روانشناختی این امر بسیار جالب است که در حال و تجربه ابتدائی وی تحقیق شود و این مطلب به دست آید که چگونه چنین تجربهای سبب شده است تا بردگان به صورت پیشوایان در آیند و چگونه چنان بیماری توانسته است الهامبخش رفتار و تعیین کننده خط مشی نژادها و اقوام متعددی از نوع بشر شود» (بازسازی فکر دینی در اسلام – فصل هفتم – آیا دین ممکن است؟ - ص 195 – سطر 15 به بعد).
ادامه دارد