پاسخ به سؤال‌های رسیده - سؤال هفدهم

«پروژه اصلاح دینی» در جامعه ایران از کدامین مسیر باید صورت بپذیرد؟ - قسمت دهم

 

بنابراین مشخصات رادیکالیسم اقبال و شریعتی عبارتند از:

1 - رادیکالیسم اقبال و شریعتی یک رادیکالیسم دو مؤلفه‌ای است که شامل: الف – رادیکالیسم نظری، ب – رادیکالیسم عملی یا عینی و حرکتی می‌شود.

2 - در رادیکالیسم اقبال و شریعتی، رادیکالیسم حرکتی مولود و سنتز رادیکالیسم نظری است.

3 - در رادیکالیسم اقبال و شریعتی دستیابی به رادیکالیسم نظری در جوامع مسلمان و دینی از جمله جامعه بزرگ ایران در گرو اصلاح دینی به صورت تطبیقی توسط پروژه بازسازی در کل اصول و فروع اسلام تاریخی با اجتهاد در اصول و فروع حاصل می‌شود.

4 - در رادیکالیسم نظری اقبال و شریعتی اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام فلسفی یونانی‌زده ارسطویی و افلاطونی به صورت همه جانبه به چالش کشیده شده است.

5 - در رادیکالیسم نظری اقبال و شریعتی اسلام تاریخی از ریشه‌ها یعنی ریشه کلامی و ریشه فقهی و ریشه فلسفی و ریشه عرفان صوفیانه فردی به صورت همه جانبه به چالش کشیده شده است.

6 - در رادیکالیسم نظری اقبال و شریعتی برای از میان برداشتن رابطه‌های بین خدا و انسان، شعار اسلام منهای روحانیت به عنوان شعار محوری مطرح گردیده است.

7 - در رادیکالیسم نظری اقبال و شریعتی بدون انکار اسلام روایتی و اسلام فقاهتی امکان ظهور اسلام قرآنی وجود ندارد.

8 - در رادیکالیسم نظری اقبال و شریعتی هدف رسالت پیامبران ابراهیمی و در رأس آنها پیامبر اسلام، قرائتی نو از خدا و جهان و انسان و جامعه و تاریخ می‌باشد (که در پنج آیه اول سوره علق همان پنج آیه آغازین نازل شده بر پیامبر اسلام در غار حرا این موضوع تبیین گردیده است) نه طرح آیات فقهی جامعه عربستان قرن هفتم میلادی که بیش از 80% آیات فقهی قرآن همان ضوابط حقوقی جامعه ماقبل از اسلام عربستان بوده است که توسط پیامبر اسلام به صورت امضائی (نه تأسیسی) در قرآن آمده است.

9 - در رادیکالیسم نظری اقبال و شریعتی، رادیکالیسم عملی و حرکتی و تکوین جنبش رادیکالیسم در جامعه ایران، سنتز روایت‌های بزرگ رادیکالیسم می‌باشد؛ که دستیابی به این روایت‌های بزرگ نظری، تنها توسط اصلاح تطبیقی دینی در چارچوب پروژه بازسازی تمامی اصول و فروع اسلام تاریخی همراه با قرائتی نو از خدا و جهان و انسان و تاریخ و جامعه می‌باشد.

10 - در رادیکالیسم نظری اقبال و شریعتی، روایت‌های بزرگ انسان و اجتماع و تاریخ و جهان، در چارچوب عنوان ایدئولوژی مطرح شده است؛ بنابراین در دیسکورس اقبال و شریعتی «ایدئولوژی و جهان بینی عبارتند از قرائت‌های نو از خدا و انسان و جامعه و تاریخ برای ایجاد جنبش رادیکالیسم در جوامع دینی و مسلمان.»

11 - در رادیکالیسم نظری اقبال و شریعتی، اسلام قرآنی تنها یک اصل دارد و آن هم «توحید» است؛ که با جاری شدن اصل توحید در انسان و جهان و تاریخ اصول دیگر به صورت زیر مجموعه اصل توحید در اشکال مختلف نبوت و معاد و غیره مادیت پیدا کرده است؛ بنابراین به همین دلیل است که در رادیکالیسم نظری اقبال و شریعتی توحید (بر خلاف رویکرد کلام ارسطوزده اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام فلسفی یونانی‌زده حوزه‌های فقاهتی که در اشکال مختلف توحید صفاتی و توحید ذاتی و توحید افعالی تعریف شده است) دارای مؤلفه‌های مختلف توحید انسانی و توحید اجتماعی و توحید تاریخی می‌باشد.

12 - در رادیکالیسم نظری اقبال و شریعتی شعار «بازگشت»، بازگشت به گذشته تاریخی قرن هفتم میلادی عربستان آنچنانکه شعار سلفیه (رویکرد سلفی‌گری رشید رضا – سیدقطب) معتقدند نیست بلکه برعکس شعار «بازگشت اقبال و شریعتی»، بازگشت به اسلام قرآنی به عنوان آلترناتیو اسلام دگماتیست فقاهتی و اسلام دگماتیست روایتی و اسلام دگماتیست صوفیانه و زاهدانه فردی می‌باشد.

13 - رادیکالیسم نظری اقبال و شریعتی رادیکالیسم «انسان» به عنوان سوژه مطرح می‌باشد نه به عنوان ابژه.

14 - در رادیکالیسم نظری اقبال و شریعتی حتی خداوند هم به عنوان یک واقعیت در تمامی وجود جاری و ساری می‌باشد و خدای رئالیسم جایگزین خدای یده‌آلیست فارغ از وجود می‌شود.

15 – در رادیکالیسم نظری اقبال و شریعتی «اسلام و دین و فقه برای انسان است، نه انسان برای اسلام و فقه و دین.»

16 - در رادیکالیسم نظری اقبال و شریعتی انسان فی نفسه یا انسان بما هو انسان (فارغ از عقیده و نژاد و غیره) هم جانشین خداوند است و هم کرامت دارد و هم آزاد آفریده شده است و هم دارای حق و حقوق طبیعی می‌باشد.

17 - در رادیکالیسم نظری اقبال و شریعتی تحول عمیق و فراگیر زیرساختی سیاسی در گرو تحول عمیق اجتماعی و تحول عمیق اجتماعی در گرو تحول عمیق فرهنگی و تحول عمیق فرهنگی در جوامع مسلمان در گرو اصلاح تطبیقی اسلام توسط پروژه بازسازی می‌باشد.

18 - در رادیکالیسم نظری اقبال و شریعتی تحول سیاسی و اجتماعی بدون عقبه فرایند روشنگری در جوامع مسلمان ممکن شدنی نیست. لذا در این رابطه در رادیکالیسم اقبال و شریعتی علت شکست تمامی انقلاب‌های جوامع مسلمان در 150 سال گذشته فقدان عقبه فرایند روشنگری می‌باشد که انجام فرایند روشنگری در گرو پروتستانیسم اسلامی توسط پروژه «بازسازی تطبیقی اسلام» است.

19 - در رادیکالیسم نظری اقبال و شریعتی، «روایت‌های بزرگ در قالب عنوان ایدئولوژی از خدا و انسان و جامعه و تاریخ بستر ساز ظهور سنتز ایده‌های بزرگ برای زایش رادیکالیسم حرکتی و عملی در قرن بیست و یکم در جوامع مسلمان می‌باشد»؛ بنابراین در رویکرد رادیکالیسم اقبال و شریعتی بدون روایت‌های بزرگ تطبیقی و بدون ایده‌های بزرگ تطبیقی، هرگز و هرگز نمی‌توان در جامعه بزرگ ایران جنبش‌های عمیق رادیکال تکوین یافته از پائین ایجاد کرد.

20 - در رادیکالیسم نظری اقبال و شریعتی با تاریخی کردن اسلام، توحید، نبوت، انسان، جامعه، فقه، فهم ما از قرآن، فهم ما از خدا، فهم ما از جهان، فهم ما از انسان، فهم ما از تاریخ و غیره همه این‌ها را قابل نقد و تکامل و بازفهمی و بازشناسی و بازیابی و بازسازی می‌داند.

21 - در رادیکالیسم نظری اقبال و شریعتی قرآن «خواب‌نامه» نیست و قرآن روایت پیامبر اسلام از جامعه و جهان و تاریخ قرن هفتم میلادی نیست و متن قرآن «نومن» غیر قابل فهم کانت نیست، بلکه برعکس قرآن روایت‌های بزرگ پیامبر اسلام در چارچوب وحی نبوی توسط پیوند با ثقل وجود است. هر چند که به خاطر تاریخی بودن فهم ما از قرآن، به موازات تکامل انسان و تاریخ و جوامع بشری می‌بایست در چارچوب اجتهاد در اصول و فروع از آن روایت‌های بزرگ نبوی پیامبر اسلام و از آن قرائت‌های نو پیامبر اسلام از خدا و جهان و انسان و جامعه به بازتولید پیوسته قرائتی نو برای زایش روایت‌های بزرگ عصری و ایده‌های بزرگ تطبیقی پرداخت.

22 - در رادیکالیسم نظری اقبال و شریعتی، خلاء امروز بشریت و جوامع مسلمان خلاء روایت‌های بزرگ نو بازتولید شده برای زایش ایده‌های بزرگ می‌باشد. لذا به همین دلیل است که اقبال می‌گوید «بشریت امروز به سه چیز نیازمند است تعبیری روحانی از جهان، آزادی روحانی فرد و اصولی اساسی و دارای تأثیر جهانی که تکامل اجتماع بشری را بر مبنای روحانی توجیه کند» (بازسازی فکر دینی – فصل ششم – اصل حرکت در ساختمان اسلام – ص 203 - سطر 16) بنابراین در رویکرد محمد اقبال و شریعتی روایت‌های بزرگ بازتولید شده برای انسجام زندگی اجتماعی امروز بشر به عنوان یک ضرورت می‌باشد نه ذهنیت مجرد.

23 - در رادیکالیسم نظری اقبال و شریعتی بدون بازتولید روایت‌های بزرگ نو از دل روایت‌های بزرگ گذشته توسط فرمول «پیوند ابدیت و تغییر» هرگز نمی‌توان رادیکالیسم نظری تطبیقی برای جامعه امروز بشر مدون کرد لذا در این رابطه است که علامه محمد اقبال لاهوری می‌گوید «باید در زندگی خود مقوله‌های ابدیت و تغییر را با هم سازگار کنیم. بایستی که برای تنظیم حیات اجتماعی خود اصول ابدی در اختیار داشته باشیم، چه آنچه که ابدی و دایمی است، در این جهان تغییر دایمی جای پای محکمی برای ما می‌سازد. ولی چون اصول ابدی به این فهمیده شوند که معارض با هر تغییرند، یعنی معارض با چیزی هستند که قرآن آن را یکی از بزرگ‌ترین آیات خدا می‌داند، آن وقت سبب آن می‌شوند که چیزی را که ذاتاً متحرک است از حرکت باز داریم. شکست اروپا در علوم سیاسی و اجتماعی اصل اول را مجسم می‌سازد و بی‌حرکتی اسلام در ظرف مدت 500 سال اخیر اصل دوم را مجسم می‌کند» (بازسازی فکر دینی در اسلام – فصل ششم – اصل حرکت در ساختمان اسلام - ص 169- سطر پنجم).

24 - در رادیکالیسم نظری اقبال و شریعتی، مانیفست تغییر در عرصه نظری و عملی در چارچوب تغییر از پائین و از ریشه‌ها تعریف می‌شود لذا در این رویکرد هر گونه تغییر از بالا راست‌روی و محافظه‌کاری می‌باشد. به همین دلیل است که اقبال می‌گوید «اکنون وقت آن است که اصول اساسی اسلام را مورد تجدید نظر قرار دهیم» (بازسازی فکر دینی در اسلام – فصل اول - معرفت و تجربه دینی – ص 12- سطر یک).

25 - در رادیکالیسم نظری اقبال و شریعتی، اگر شعار بازگشت - مانند شعار سلفیه - سلفی‌گری رشید رضا – سیدقطب برگشت به گذشته تفسیر نکنیم و بازگشت را بازگشت پیامی تفسیر نمائیم و توسط بازگشت پیامی به کشف روایت بزرگ از خدا و جهان و جامعه و انسان و تاریخ دست پیدا کنیم بدون تردید بازگشت پیامی تضاد و تناقضی با تغییر ندارد. آنچنانکه محمد اقبال می‌گوید «ادعای نسل جدید مسلمانان پیرو آزادی به اینکه می‌خواهند اصول حقوقی اساس اسلام را در پرتو تجربه خود و اوضاع جدید زندگی را از نو تفسیر کنند، به عقیده من، ادعای کاملاً بر حقی است. تعلیم قرآن به اینکه زندگی فرایند آفرینش تدریجی است، بالضروره مستلزم آن است که هر نسل به راهنمایی و نه در زیر قید و بند کارهای گذشتگان، مجاز باشد که مسائل و دشواری‌های مخصوص به خود را حل کند» (بازسازی فکر دینی در اسلام – فصل ششم – اصل حرکت در ساختمان اسلام – ص 192 – سطر چهارده).

26 - در رادیکالیسم عملی اقبال و شریعتی به دلیل اینکه معتقد به تغییر از پائین و از ریشه‌ها هستند، مناسبات سرمایه‌داری جهانی را به عنوان ام الفساد همه بشریت به چالش می‌کشند آنچنانکه در این رابطه شریعتی می‌گوید:

«زندگی برادرانه در یک جامعه جز بر اساس یک زندگی برابرانه محال است زیرا نمی‌توان در درون مناسباتی که رنج اکثریت برای اقلیتی گنج می‌سازد و بنیاد آن بر رقابت و بهره‌کشی و افزون‌طلبی جنون‌آمیز و حرص استوار است با پند و اندرز و آیه و روایت اخلاق ساخت» (م آ 20 - ص 481).

«شکم خالی هیچ چیز ندارد جامعه‌ای که دچار کمبود اقتصادی و مادی است مسلماً کمبود معنوی هم خواهد داشت آنچه را که به نام مذهب و اخلاق می‌نامند، در جامعه‌های فقیر یک سنت موهوم انحرافی است، معنویت نیست» (م آ 20 - ص 289).

«اول مردم باید آگاهی پیدا کنند و سپس خودآگاهی. مردمی را که آب قنات ندارند به جستجوی آب حیات در پی اسکندر روانه کردن و قصه خضر در گوش‌شان خواندن، شیطنت بدی است. آن‌ها که عشق را در زندگی خلق جانشین نان می‌کنند فریبکارانند که نام فریب‌شان را زهد و عرفان گذاشته‌اند. مردمی که معاش ندارند، معاد ندارند» (م آ 13 - ص 1266).

27 - در رادیکالیسم عملی اقبال و شریعتی تمام جریان‌های سیاسی که معتقد به کسب قدرت سیاسی جهت انجام سوسیالیسم از بالا می‌باشند (آنچنانکه لنین در انقلاب اکتبر 1917 روسیه کرد) راست تلقی می‌شوند و لذا در این رابطه است که شریعتی می‌گوید:

«با مارکسیسم دولتی که تعمیم بورژوازی از یک طبقه به تمامی اندام جامعه است و سلطه فراگیرنده و همه جانبه و پایان‌ناپذیر دولت و پوشش نام جامعه و تمامی ابعاد زندگی مادی و روحی انسان‌ها در یک شبکه پیچیده بوروکراتیک و دیکته کردن عقیده و ذوق و علم و فلسفه و هنر و ادب و حتی زیبائی و زندگی خصوصی از جانب یک سازمان رسمی دولتی و از هستی مادی و معنوی ساقط شدن همه افراد انسانی در برابر قدرت ربانی و ولایت مطلقه دستگاه حاکم و قالبی شدن همه کس و همه چیز در یک نظام و نصب شدن انسان‌ها در یک سازمان و بالاخره ادغام فرعون و قارون و بلعم باعورا در یک رهبر مخالفم» (م آ 4 - ص 96).

28 - در رادیکالیسم عملی اقبال و شریعتی آنچنانکه آزادی با عدالت اجتماعی تعریف می‌گردد، همچنین عدالت اجتماعی با آزادی تعریف می‌شود و مبارزه طبقاتی در کنار مبارزه دموکراتیک به عنوان دو موتور جنبش‌های رهائی‌بخش و آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه بشریت در عرصه تاریخ می‌باشد.

پایان