گاز گرفتن اسب‌های درشکه در سربالائی‌های قدرت، تکرار کمیک یک تراژدی – قسمت اول (سرمقاله)

انتخابات 7 اسفند 94 در دو مؤلفه آن یعنی:

الف – «خبرگان رهبری».

ب – «مجلس دهم رژیم مطلقه فقاهتی» دارای خودویژگی‌های می‌باشند که فهم آن در این شرایط به عنوان کلید واژه تحلیل مشخص از شرایط امروز جامعه ایران می‌باشد، این خودویژگی‌ها عبارتند از:

1 – برای اولین بار در تاریخ 36 ساله عمر رژیم مطلقه فقاهتی دو انتخابات «خبرگان رهبری» و «مجلس» (که دو بستر سرنوشت ساز تقسیم قدرت در جناح بندی‌های داخلی رژیم مطلقه فقاهتی می‌باشند) در یک روز انجام می‌گیرد که از آنجائیکه خبرگان رهبری تقسیم قدرت بین جناح‌های داخلی رژیم مطلقه فقاهتی در راس رژیم مطلقه فقاهتی می‌باشد T این انتخابات را از حساسیت ویژه‌ای برخوردار کرده است.

2 - در طول 36 سالی که از عمر رژیم مطلقه فقاهتی می‌گذرد از آنجائیکه پیوسته «انتخابات مردم ایران» در چارچوب «انتخاب شده‌های» شورای نگهبان توسط «نظارت استصوابی» صورت گرفته است، این امر باعث شده است، تا نهادهای «به اصطلاح انتخابی، نه انتصابی» رژیم مطلقه فقاهتی، توسط «انتخاب هدایت شده مردم» تنها به صورت «بستر تقسیم قدرت بین جناح‌های درونی حاکمیت» رژیم مطلقه فقاهتی عمل کند نه به عنوان عامل «ریزش قدرت از بالا به پائین»، آنچنانکه در «انتخابات دموکراتیک» حاصل می‌شود. همین موضوع باعث گردیده است تا در طول 36 سال گذشته «انتخابات دسپاتیزم» حاکمیت مطلقه فقاهتی، جایگزین «انتخابات دموکراتیک» بشود که البته این عمل در این مدت برای رژیم مطلقه فقاهتی دارای دو دستاورد متفاوت بوده است:

اول «پز دموکراسی» در برابر جهانیان برای «هم پوشانی توتالی‌ترین رژیم مطلقه‌ای» که مطابق آن «رهبری این رژیم که بیش از 80% قدرت سیاسی، نظامی، قضائی، مقننه، اداری، انتظامی، اجتماعی، فرهنگی و غیره در اختیار دارد در برابر هیچ نهاد مافوق و مادونی پاسخگو نمی‌باشد» و تنها نهاد ناظر بر این هیولای قدرت (یعنی خبرگان رهبری از آنجائیکه توسط «فیلتر نظارت استصوابی شورای نگهبان منتصب مستقیم همین رهبری انتخاب می‌شوند» و بعد مردم با رای خود این «انتخاب شده‌های شورای نگهبان منصوبین رهبری را تائید می‌کنند»، در تحلیل نهائی «منتصبین خود همین رهبری» می‌شوند «ناظر خود همین رهبر») جل الخلاق، سه معادله و سه مجهول، آخرش پیدا کن پرتغال فروش را.

صد البته از آنجائیکه این هیولای قدرت، در تبیین «مشروعیت قدرت خود» باز این قدرت خود را «تفویض شده از شورای خبرگان رهبری یا مردم یا شورای نگهبان نمی‌داند»، (چرا که در آن صورت مجبور می‌شود تا در برابر این نهادها پاسخگو باشد) بلکه بالعکس «قدرت خود را تفویض شده از آسمان و ولایت پیامبر و امام زمان می‌داند» تا در «غیبت این عوامل او مجبور به پذیرش نظارت و پاسخگوئی در برابر هیچ نهاد زمینی نباشد» به همین دلیل در طول 36 سال گذشته کار این خبرگان رهبری که سالی یکبار تشکیل جلسه می‌دهند فقط تمجید و تعریف و ستایش از رهبری است نه جمعبندی و نقد عملکرد رهبری (چراکه به قول آشپز ناصرالدین شاه این‌ها نوکر ناصرالدین شاه هستند نه نوکر بادمجان) و آنچنانکه در بهمن ماه سال 57 در نامه خمینی جهت انتصاب نخست وزیری مهدی بازرگان دیدیم خمینی در این نامه «مشروعیت قدرت خودش جهت انتصاب مهدی بازرگان نه تفویض شده از جانب مردم اعلام می‌کند بلکه بالعکس خطاب به مهدی بازرگان می‌گوید بنابه حکم شرعی من شما را به نخست وزیری انتخاب می‌نمایم» (که این حکم شرعی چیزی نیست جز همان تفویض قدرت از آسمان یا انتقال ولایت پیامبر اسلام و امام زمان به او).

دوم ایجاد حرکت ضد انگیزه‌ای در مردم جهت «کسب مقبولیت اجتماعی» در راستای آن مشروعیت مقدر آسمانی.

سوم درگیر کردن جناح‌های درونی قدرت رژیم مطلقه فقاهتی به انتخابات هدایت شده (توسط رهبری و شورای نگهبان منتصب همین رهبری) جهت پائین کشیدن فتیله چراغ تضادهای درونی این جناح‌ها در عرصه تقسیم درونی قدرت.

در انتخابات 7 اسفند 94 از آنجائیکه برای اولین بار آتش ریزش تضادهای درونی رژیم به قله رهبری رسیده، بنابراین، به این خاطر است که انتخابات خبرگان رهبری در 7 اسفند ماه 94 برای اولین بار در طول 36 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی «وزن کشی بین دو جناح آلترناتیو رهبری» یعنی جناح خامنه‌ای و حزب پادگانی‌اش (که شامل اصول‌گرایان، جنگ سالاران سپاه و تشکیلات روحانیت، حوزه و غیره می‌شوند) از یک سو و جناح هاشمی رفسنجانی (که شامل جناح روحانیون و اصلاح‌طلبان و کارگزاران و بخشی از جناح به اصطلاح اصول‌گرایان تحت عنوان جریان معتدل اصول‌گرایان تحت رهبری اکبر ناطق نوری و علی لاریجانی و علی مطهری هستند و بخشی از جنبش سبز و حتی جنبش دانشجویان ایران و جریان حسنعلی منتظری و غیره می‌شوند) که البته هاشمی رفسنجانی منهای این‌ها بنا به توصیه محمد خاتمی می‌کوشد تا با وارد کردن سیدحسن خمینی تحت عنوان «علامه سیدحسن خمینی» به انتخابات خبرگان رهبری علاوه بر آلترناتیوسازی برای رهبری خامنه‌ای در آینده در هژمونی خود خبرگان رهبری جدید صف آرائی نیرومندی (بعد از فوت محمدرضا مهدوی کنی) در برابر جریان به اصطلاح اصول‌گرای فعلی تحت رهبری محمد یزدی و مصباح یزدی و موحدی کرمانی ایجاد نماید تا توسط آن بتواند نیروهای بینابینی خبرگان رهبری را جذب نماید از سوی دیگر می‌باشد، تا این بار برعکس خرداد 88 که هاشمی در زیر چتر خامنه‌ای دولت را به چالش کشید رهبری و خبرگان رهبری را به چالش بکشاند، و همین امر باعث شده است تا در این شرایط خامنه‌ای و حزب پادگانی‌اش تمامی توان نرم افزاری و سخت افزاری خود را جهت ضربه زدن به هاشمی رفسنجانی و حامیان استراتژیک و تشکیلاتی او به کار بگیرد.

از زندان کردن مهدی هاشمی تا تهدید و خط کشی احمد جنتی در نماز جمعه 23 مرداد ماه 94 و شاخ و شانه کشیدن کریمی قدوسی در مجلس و برخورد خود خامنه‌ائی در سخنرانی 14 خرداد 94 در مراسم فوت خمینی تحت عنوان «طرح غلط خاطرات از امام» و غیره. که البته پر واضح خواهد بود که هر چه بیشتر به 7 اسفندماه 94 نزدیک‌تر بشویم، این نبرد در تمامی عرصه‌های تبلیغاتی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اداری و غیره آن شدیدتر از این هم بشود، که البته خامنه‌ای و حزب پادگانی‌اش در انتخابات 7 اسفند 94 در دو مؤلفه «خبرگان رهبری» و «مجلس دهم» تنها توسط کودتای انتخاباتی همسان خرداد 88 و تکیه بر فیلترینگ نهادی اطلاعاتی و شورای نگهبان جهت رد صلاحیت و حذف گسترده نیروهای تحت هژمونی هاشمی رفسنجانی می‌تواند برنده این انتخابات جهت گارانتی کردن آینده قدرت خود بشود و گرنه از آنجائیکه هاشمی رفسنجانی تلاش می‌کند تا صف گسترده‌ای از سیدحسن خمینی تا محمد خاتمی و اکبر ناطق نوری و حسن روحانی و علی لاریجانی و علی مطهری در کنار خود در این جنگ درونی قدرت قرار دهد، بی شک برنده اصلی هاشمی رفسنجانی خواهد بود نه خامنه‌ای.

3 - از آنجائیکه در طول 36 سال گذشته نهاد خبرگان رهبری حیات خلوت رهبری بوده است و به جز تمجید و تعریف و ستایش از رهبری نظارت دیگری از این نهاد دیده نشده است، در نتیجه به علت اینکه در انتخابات 7 اسفند ماه 94 خبرگان رهبری برای اولین بار هاشمی رفسنجانی تلاش می‌کند تا در کنار سیدحسن خمینی و اکبر ناطق نوری و محمد خاتمی اقدام به تغییر ساختاری در خبرگان رهبری بکند، این امر باعث می‌گردد تا در خبرگان رهبری آینده برای اولین بار آب در خانه مورچه بیافتد و برای اولین بار جناح بندی قدرت به قله رهبری رژیم مطلقه فقاهتی هم برسد که این امر کم تحولی نخواهد بود.

4 - به علت اینکه در طول 36 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی مهم‌ترین «نهاد انتخاباتی» (نه «نهادهای انتصابی» رهبری) درونی نظام مطلقه فقاهتی جهت «تقسیم قدرت بین جناح‌های بالائی و درونی نظام» دو نهاد «ریاست جمهوری» و «مجلس» بوده است و انتخابات «خبرگان رهبری» به علت حساسیت جایگاهش بیشتر جنبه «نمایشی» داشته است تا واقعیت انتخاباتی، به همین علت در این شرایط زمانی نظر به اینکه تمامی جناح‌های درونی قدرت اعم از به اصطلاح «اصول‌گرا» یا «اعتدالیون» یا «اصلاح‌طلب» یا «روحانیون» یا «روحانیت» یا حتی جریان‌های مختلف درونی جنبش سبز به این حقیقت دست پیدا کرده‌اند که تا زمانی که هژمونی نهاد خبرگان رهبری را در چنگ خود نگیرند امکان تحول در سمتگیری خامنه‌ائی و جانشینان بعد از او وجود ندارد.

در همین رابطه در انتخابات 7 اسفند ماه 94 برای اولین بار در 36 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی این انتخابات خبرگان رهبری است که انتخابات ریاست جمهوری و مجلس و شوراها را تحت الشعاع خود قرار می‌دهد و می‌تواند قفل باز نشدنی 26 ساله رهبری را برای جناح به اصطلاح اصلاح‌طلب و اعتدالیون و روحانیون و حتی جریان‌های مختلف جنبش سبز باز کند چراکه به علت «تثبیت هژمونی جناح راست‌گرا یا به اصطلاح اصول‌گرایان» در طول 26 سال گذشته بعد از فوت خمینی بر خبرگان رهبری، سمتگیری حرکت و حمایت خامنه‌ای به طرف «تثبیت قدرت جناح راست‌گرای یا به اصطلاح اصولیون بر ارگان‌های انتصابی و انتخابی رژیم مطلقه فقاهتی بوده است» و بالطبع بر علیه صد در صد جناح به «اصطلاح اصلاح‌طلب و روحانیون و جنبش سبز و منتظری و حتی اعتدالیون بوده است» در نتیجه تمامی جناح‌های داخلی قدرت اعم از جناح به اصطلاح اصول‌گرا یا جناح به اصطلاح اصلاح‌طلب و حتی جناح منتظری و جریان‌های جنبش سبز و جناح روحانیون و روحانیت تضمین آینده حیات سیاسی خود را در گرو کسب هژمونی خبرگان رهبری آینده (که در انتخابات خبرگان رهبری 7 اسفند 94 مشخص می‌شوند) می‌دانند.

البته موفقیت آلترناتیو «هاشمی رفسنجانی – سیدحسن خمینی» در کسب هژمونی خبرگان رهبری آینده در برابر آلترناتیو راست‌گرای به اصطلاح اصولیون تحت رهبری محمد یزدی و مصباح یزدی و موحدی کرمانی و احمد جنتی موضوعی است که مورد توافق همه جریان‌های به اصطلاح اعتدالیون و اصلاح‌طلبان و روحانیون و جریان‌های جنبش سبز و جریان منتظری می‌باشد چراکه هیچکدام از جریان‌های فوق «به صورت مستقل» توان آلترناتیوسازی در برابر «جریان راست حاکم بر خبرگان رهبری» ندارند، لذا آلترناتیو هاشمی رفسنجانی – حسن خمینی تنها جریان آلترناتیوی است که در خبرگان رهبری آینده در «صورت عدم کودتای انتخاباتی» می‌تواند پس از 26 سال هژمونی خبرگان رهبری را از دست جناح راست‌گرای به اصطلاح اصولیون بگیرد.

به همین دلیل جریان آلترناتیوی «هاشمی رفسنجانی – سیدحسن خمینی» در انتخابات خبرگان رهبری 7 اسفند ماه 94 پیچیده‌ترین دستاورد هماهنگی جریان‌های به اصطلاح اعتدال‌گرا و اصلاح‌طلب و روحانیون و جنبش سبز و منتظری می‌باشد (که در صورت عدم کودتای انتخاباتی بسان خرداد 88 قطعا در انتخابات 7 اسفند ماه 94 می‌تواند هژمونی خبرگان رهبری به این آلترناتیو انتقال پیدا کند) و با انتقال هژمونی در خبرگان رهبری آینده به جریان آلترناتیو «هاشمی رفسنجانی – سیدحسن خمینی» راهی برای خامنه‌ای جهت تضمین آینده رهبری‌اش باقی نماند جز اینکه اقدام به «نرمش قهرمانانه دوم خود» این بار به جای انرژی هسته‌ای و سیاست خارجی در رابطه با «سیاست داخلی که در اوج آن» شکست حصر رهبران جنبش سبز است بکند.

ادامه دارد