سلسله درس‌هائی از نهج‌البلاغه – قسمت پنجم

انسان در نهج‌البلاغه یا رویکرد علی به انسان

کدامین انسان؟ انسان تطبیقی؟ یا انسان انطباقی؟ یا انسان دگماتیسم؟

 

1 - چگونه امام علی به پرورش کادرهای سه مؤلفه‌ائی «بینشی» و «منشی» و «کنشی» می‌پرداخت؟

«أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنِّی وَ اَللَّهِ مَا أَحُثُّکُمْ عَلَی طَاعَةٍ إِلاَّ وَ أَسْبِقُکُمْ إِلَیْهَا وَ لاَ أَنْهَاکُمْ عَنْ مَعْصِیَةٍ إِلاَّ وَ أَتَنَاهَی قَبْلَکُمْ عَنْهَا - ای مردم سوگند به خدا من هرگز شما را به امری دعوت نکردم مگر اینکه قبل از آن خودم در اجرای آن امر از شما سبقت گرفته بودم و شما را از معصیتی نهی نکردم مگر اینکه خودم پیش از شما از آن اجتناب کرده بودم» (نهج‌البلاغه صبحی الصالح - خطبه 175 - ص 250 - س 14).

آنچنانکه مشاهده می‌کنیم در این کلام آنچه بیش از هر چیز به عنوان اصل اول پداگوژیکی امام علی در پرورش کادرهای همه جانبه و سه مؤلفه‌ائی «منشی» و «بینشی» و «کنشی» مطرح می‌کند اصل آموزش کادر در کانتکس عمل است. آنچنانکه در این رابطه باید بگوئیم که این اصل را می‌توانیم به این ترتیب تئوریزه کنیم که «کونوا دعاه الناس به غیر السنتکم» یا آنچنانکه قرآن در آیه 2 و 3 سوره صف مطرح می‌کند:

«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ - کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ - ای مردمی که ایمان آوردید چرا سخنی می‌گوئید که خود عمل بدان نمی‌کنید این یک خصومت بزرگ در پیشگاه خدا است که بگوئید چیزی را که به آن عمل نمی‌کنید» به عبارت دیگر از دیدگاه امام علی تنها در عرصه آکادمی و بینش و یا در عرصه پراتیک صرف اجتماعی و یا توسط خودسازی فردگریاانه عرفانی ما نمی‌توانیم به پرورش کادرهای سنتزی سه مؤلفه‌ائی «منشی» و «کنشی» و «بینشی» دست پیدا کنیم برای انجام این مهم قبل از هر چیز باید به کسب پارادایم کیس فیزیکی و مجسمی بپردازیم که توسط آن بتوانیم به صورت عینی این سه مؤلفه در پیوند با هم به نمایش بگذاریم. اگر پیامبر اسلام در این عرصه در دوران مکی موفق شد به این دلیل بود که او قبل از هر چیز توانسته بود در دوران 15 ساله حرائی خود سه مؤلفه «توحید بینشی» و «توحید منشی» و «توحید کنشی» در وجود خود مجسم کند و به همین دلیل است که حضرت مولانا علامه محمد اقبال لاهوری در فصل جاوید نامه دیوان خود - ص 317 - س 1 به بعد می‌گوید:

نقش قرآن تا در این عالم نشست / نقش‌های کاهن و پاپا شکست

فاش گویم آنچه در دل مضمر است / این کتابی نیست چیزی دیگر است

چون به جان در رفت جان دیگر شود / جان چو دیگر شد جهان دیگر شود

با مسلمان گفت جان بر کف بنه / هر چه از حاجت فزون‌داری بده

و باز در همین رابطه اقبال در ص 350 - س 6 فصل جاوید نامه کلیات خود می‌گوید:

بگذر از فقری که عریانی دهد / ای خنک فقری که سلطانی دهد

الحذر از جبر و هم از خوی صبر / جابر و مجبور را زهر است جبر

و باز در فصل پس چه باید کرد؟ ص 413 - س 1 به بعد کلیات خود خطاب به پیامبر اسلام می‌گوید:

ای تو ما بیچارگان را ساز و برگ / وا رهان این قوم را از ترس مرگ

سوختی لات و منات کهنه را / تازه کردی کائنات کهنه را

در جهان ذکر و فکر انس و جان / تو صلوت صبح تو بانگ اذان

لذت سوز و سرور از لا اله / در شب اندیشه نور از لا اله

نی خداها ساختیم از گاو و خر / نی حضور کاهنان افکنده سر

نی سجودی پیش معبودان پیر / نی طواف کوشک سلطان میر

این همه از لطف بی پایان تست / فکر ما پرورده احسان تست

ای مقام و منزل هر راهرو / جذب تو اندر دل هر راهرو

سازها بی صوت گردید آنچنان / زخمه بر رگ‌های او آید گران

در عجم گردیدم و هم در عرب / مصطفی نایاب و ارزان بولهب

2 - اصل دوم پداگوژیکی امام علی در پرورش کادرهای همه جانبه بر پایه سه مؤلفه «بینشی» و «منشی» و «کنشی» آموزش نگاه منتقدانه (نه منقادگرایانه) به کادرها است، چراکه از نگاه علی جامعه و فردی می‌تواند به صورت همه جانبه رشد کند که دارای نگاه دیالکتیکی و دو طرفه نسبت به دیگران باشد آنچنانکه می‌توان گفت با نگاهی یک طرفه داشتن نسبت به مسائل هر چند می‌توان یک سرباز خوب پادگان توسط اطاعت کورکورانه از مافوق ساخت ولی هرگز نمی‌توان یک کادر همه جانبه یا یک جامعه دموکراتیک پرورش داد. به همین دلیل امام علی در خطبه 216 نهج‌البلاغه صبحی الصالح - ص 335 - س 8 می‌فرماید:

«فَلاَ تُثْنُوا عَلَیَّ به جمیلِ ثَنَاءٍ لِإِخْرَاجِی نَفْسِی إِلَی اَللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ إِلَیْکُمْ مِنَ اَلتَّقِیَّةِ فِی حُقُوقٍ لَمْ أَفْرُغْ مِنْ أَدَائِهَا وَ فَرَائِضَ لاَ بُدَّ مِنْ إِمْضَائِهَا فَلاَ تُکَلِّمُونِی به ما تُکَلَّمُ بِهِ اَلْجَبَابِرَةُ وَ لاَ تَتَحَفَّظُوا مِنِّی به ما یُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ اَلْبَادِرَةِ وَ لاَ تُخَالِطُونِی بِالْمُصَانَعَةِ وَ لاَ تَظُنُّوا بِی اِسْتِثْقَالاً فِی حَقٍّ قِیلَ لِی وَ لاَ اِلْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِی فَإِنَّهُ مَنِ اِسْتَثْقَلَ اَلْحَقَّ أَنْ یُقَالَ لَهُ أَوِ اَلْعَدْلَ أَنْ یُعْرَضَ عَلَیْهِ کَانَ اَلْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَیْهِ فَلاَ تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ به حقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ به عدلٍ فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی به فوقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لاَ آمَنُ ذَلِکَ مِنْ فِعْلِی إِلاَّ أَنْ یَکْفِیَ اَللَّهُ مِنْ نَفْسِی مَا هُوَ أَمْلَکُ بِهِ مِنِّی فَإِنَّمَا أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِیدٌ مَمْلُوکُونَ لِرَبٍّ لاَ رَبَّ غَیْرُهُ یَمْلِکُ مِنَّا مَا لاَ نَمْلِکُ مِنْ أَنْفُسِنَا وَ أَخْرَجَنَا مِمَّا کُنَّا فِیهِ إِلَی مَا صَلَحْنَا عَلَیْهِ فَأَبْدَلَنَا بَعْدَ اَلضَّلاَلَةِ بِالْهُدَی وَ أَعْطَانَا اَلْبَصِیرَةَ بَعْدَ اَلْعَمَی - مرا در مقابل وظیفه‌ائی که انجام می‌دهم سپاس و ستایش نکنید زیرا آزاد ساختن شخصیت از چنگال تمایلات و روانه کردن آن به سوی خداوند نیازمند به سپاسگزاری از جانب شما ندارد من جز این کاری نمی‌کنم که به مقتضای تکلیف انسانی – الهی‌ام حقوقی که از به جای آوردنش فارغ نشده‌ام ادا می‌کنم و وظایف واجبی که بایستی به آن‌ها عمل کنم انجام می‌دهم - مانند جباران با من گفتگو نکنید و در برابر من مانند در برابر اقویا و صاحبان قدرت کرنش نکنید - گمان نکنید که من از انتقاد شما به خودم بیزار باشم و یا اینکه خودم را از حق بالاتر و غیر انتقادپذیر بدانم زیر هر کس که وقتی حق به او گفته شود یا عدالت به او عرضه گردد از شنیدن و پذیرفتن آن‌ها سنگینی احساس کند عمل به آن دو برابر برای او سنگین‌تر خواهد بود - هرگز برای نقد و انتقاد به من و یا مشورت با من برای اجرای حق خویشتن‌داری نکنید زیرا من خودم را بالاتر از خطا نمی‌دانم و در کارهائی که انجام می‌دهم از ارتکاب به خطا در امان نمی‌دانم مگر اینکه خداوندی که مالک‌تر از من به من است کفایتم کند - پس جز این نیست که من و شما بندگان مملوک خداوندی هستیم که جز او پروردگاری نیست مالکیتی مطلق که بر جان و نفس ما دارد ما آن مالکیت را نداریم خداوندی که ما را از موقعیتی که در آن بودیم بیرون آورد به موضعی که صلاح را نصیب ما ساخت پس خداوند سبحان گمراهی ما را به هدایت مبدل ساخت و پس از نابینایی بینش به ما عنایت فرمود.»

آنچنانکه مشاهده می‌کنید امام علی در کلام فوق تمام تلاشش بر این است که:

اولا خودش را در برابر مردم خطاپذیر بداند و در این رابطه برای خود هیچگونه خودویژگی‌های فوق انسانی قائل نیست.

ثانیا به علت خطاپذیر دانستن خود، خود را نقدپذیر و نیازمند به نقد بداند.

ثالثا از آنجائیکه امام علی در این خطبه خود را خطاپذیر می‌داند در این رابطه علاوه بر اینکه نیازمند به انتقاد می‌داند نیازمند به مشورت با مردم هم می‌داند و از مردم می‌خواهد که به او مشورت بدهند و به این دلیل است که امام علی از مردم می‌خواهد که با او مانند جباران و دیکتاتورها بر خورد نکنند چراکه این امر باعث می‌گردد تا او خودخواه و خودبین و بی نیاز از مشاوره با مردم و مافوق نقد و انتقاد ببیند.

هر که را مردم سجودی می‌کنند / زهرها در جان او می‌آکنند

مولوی

و باز در همین رابطه امام علی در نامه 45 نهج‌البلاغه صبحی الصالح - نامه 45 - ص 418 - س 7 می‌فرماید:

«أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یُقَالَ هَذَا أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ لاَ أُشَارِکُهُمْ فِی مَکَارِهِ اَلدَّهْرِ أَوْ أَکُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِی جُشُوبَةِ اَلْعَیْشِ... - آیا در باره خودم به این قناعت کنم که به من گفته شود» این امیرالمومنین است ولی در ناگواری‌های روزگار با مردم شرکت نورزم یا در سختی زندگی الگوی آنان نباشم؟

و باز در این رابطه امام علی در خطبه 34 نهج‌البلاغه صبحی الصالح - ص 79 - س 2 - می‌فرماید:

«أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ فَالنَّصِیحَةُ لَکُمْ وَ تَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُمْ وَ تَعْلِیمُکُمْ کَیْلاَ تَجْهَلُوا وَ تَأْدِیبُکُمْ کَیْمَا تَعْلَمُوا وَ أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَةِ وَ اَلنَّصِیحَةُ فِی اَلْمَشْهَدِ وَ اَلْمَغِیبِ وَ اَلْإِجَابَةُ حِینَ أَدْعُوکُمْ وَ اَلطَّاعَةُ حِینَ آمُرُکُمْ - ای مردم حقی من بر شما دارم و حقی شما بر من دارید اما حق شما بر من فراوان نمودن بیت‌المال برای تهیه معیشت شما است و تعلیم به شما جهت آنکه از جهل نجات پیدا کنید و اما حق من بر شما وفا به بیعتی است که با من کرده‌اید و پاسخ مثبت دادن در زمانی است که شما را بخوانم و اطاعت از من در موقعی است که به شما دستوری می‌دهم.»

3 - سومین اصل پداگوژیکی امام علی در پرورش کادرهای سه جانبه «بینشی» و «کنشی» و «منشی» مسئولیت پذیر کردن آن‌ها در برابر مشکلات جامعه و مردم در راستای کاهش درد و رنج مردم است.

«هَیْهَاتَ أَنْ یَغْلِبَنِی هَوَایَ وَ یَقُودَنِی جَشَعِی إِلَی تَخَیُّرِ اَلْأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ اَلْیَمَامَةِ مَنْ لاَ طَمَعَ لَهُ فِی اَلْقُرْصِ وَ لاَ عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ...- هیهات اگر هوای نفس بر من پیروز بشود و حرص و آز من به گزینش خوراک‌ها وادارم سازد در حالی که ممکن است در حجاز و یمامه کسی باشد که طمعی در یک قرص نان داشته باشد و سیری را به یاد نداشته باشد یا اینکه من با شکمی پر بخوابم و پیرامون من شکم‌های گرسنه و جگرهای سوخته باشد» (نهج‌البلاغه صبحی الصالح – نامه 45 - ص 418 - س 2).

باز در این رابطه بود که پیامبر اسلام پیوسته دعا می‌کرد که:

«اللهم بارک لنا فی الخبز فانه لو لا الخبز ما صلینا و لا صمنا و لا ادینا فرائض ربنا - خداوندا، نان ما را مبارک فرما زیرا اگر نان نباشد نه نماز خواهیم خواند و نه روزه خواهیم گرفت و نه سایر واجبات خدایمان را ادا خواهیم کرد.»

بنابراین امام علی در راستای پرورش کادرهای همه جانبه مبتنی بر سه مؤلفه «بینشی» و «منشی» و «کنشی» و در کانتکس آموزش جهت کشف حقیقت معتقد به مسئولیت پذیری جهت کاهش درد و رنج مردم می‌باشد لذا در این رابطه است که باز در خطبه 3 - نهج‌البلاغه صبحی الصالح - ص 50 - س 2 می‌فرماید:

«وَ اَلَّذِی فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ لَوْ لاَ حُضُورُ اَلْحَاضِرِ وَ قِیَامُ اَلْحُجَّةِ بِوُجُودِ اَلنَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اَللَّهُ عَلَی اَلْعُلَمَاءِ أَلاَّ یُقَارُّوا عَلَی کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لاَ سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حبل‌ها عَلَی غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ...- سوگند به خدائی که دانه را شکافت و روح را آفرید اگر گروهی برای یاری من آماده نبودند و حجت خداوندی با وجود یاوران بر من تمام نمی‌گشت و پیمان الهی با دانایان در باره عدم تحمل پر خوری ستمکار و گرسنگی ستمدیده نبود مهار این زمامداری را به دوشش می‌انداختم و انجام آن را مانند آغازش با پیاله بی اعتنائی سیراب می‌کردم در آن هنگام می‌فهمیدید که این دنیای شما در نزد من از خلط دماغ یک بز ناچیزتر است.»

و در همین رابطه است که امام علی باز در خطبه 33 - نهج‌البلاغه صبحی الصالح - ص 76 - س 12 می‌فرماید:

«قَالَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ عَبَّاسِ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ دَخَلْتُ عَلَی أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ ع بِذِی قَارٍ وَ هُوَ یَخْصِفُ نَعْلَهُ فَقَالَ لِی مَا قِیمَةُ هَذَا اَلنَّعْلِ فَقُلْتُ لاَ قِیمَةَ لَهَا فَقَالَ ع وَ اَللَّهِ لَهِیَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ إِمْرَتِکُمْ إِلاَّ أَنْ أُقِیمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلاً...- عبدالله بن عباس می‌گوید در ذی قار بر امیر المومنین وارد شدم در حالی که او داشت کفشش را وصله می‌کرد به من فرمود ارزش این کفش چقدر است؟ گفتم ارزشی ندارد، فرمود سوگند به خدا این کفش در نزد من محبوب‌تر از زمامداری و حکومت است مگر اینکه حکومت بر شما باعث گردد تا من حقی را بر پا دارم یا باطلی را ایزوله کنم.»

ادامه دارد