علل شکست انقلاب ضد استبدادی 57

ج – آسیب‌شناسی صد ساله جنبش اجتماعی ایران:

در خصوص جنبش صد ساله اجتماعی ایران هم باز قضیه به همین ترتیب می‌باشد چراکه اگر ما استارت تاریخی شروع جنبش مدرن اجتماعی ایران را از نهضت تنباکو بدانیم تا جنبش اجتماعی خرداد 88، هر چند این جنبش چه در صحنه انقلاب مشروطیت و چه در فرایند جنبش‌های اقلیمی بعد از شکست انقلاب مشروطیت در دهه آخر قرن سیزدهم اعم از جنبش جنگل، جنبش خیابانی تبریز، جنبش کلنل پسیان خراسانی، جنبش شیخ خزعل خوزستانی، جنبش کردستان و همچنین نهضت مقاومت ملی سالهای 20 تا 32، جنبش اجتماعی در قیام 15 خرداد 42، جنبش اجتماعی در انقلاب ضد استبدادی 57 و جنبش اجتماعی در خرداد 88 و غیره همه این فرآیندهای مختلف جنبش اجتماعی هر چند به صورت کنکریت دارای آفات مشخصی بوده‌اند ولی با نگاهی کلی و عام نگرانه و دیالکتیکی همه این فرآیندهای مختلف جنبش اجتماعی ایران در طول 100 سال گذشته از یک سلسله آفات کلی در رنج بوده‌اند که بدون فهم و درک آن امکان ایجاد ضربه خور برای جنبش اجتماعی در فرآیندهای آینده حرکت او وجود نخواهد داشت.

از مهم‌ترین آفات عام جنبش اجتماعی ایران کهام الافات می‌باشد، عدم عبور مبارزات اجتماعی از نهادهای مدنی می‌باشد که البته خود این امر مولود فقدان نهادهای مدنی در جامعه ایران به علت فقدان مبارزه دموکراتیک و فضای دموکراتیک می‌باشد که در نتیجه این امر باعث گردیده است تا به جای نهادهای دموکراتیک و مدنی در جامعه ایران، نهادهای سنتی و مذهبی جایگزین تشکیلات مدنی و دموکراتیک جنبش اجتماعی بشود؛ لذا همین عبور جنبش اجتماعی ایران از کانال نهادهای سنتی و مذهبی یا هیئت‌های محله‌ائی و قومی و منطقه‌ائی باعث گردیده تا افسار و هژمونی جنبش اجتماعی ایران در طول 100 سال گذشته به جای اینکه در دست نهادهای دموکراتیک و انتخاباتی و شورائی و تکوین یافته از پائینی‌های قدرت باشد، در دست نهادهای بالائی قدرت - حال یا به صورت حکومتی و یا به صورت حزبی و جناحی قرار - بگیرد بطوریکه برای نمونه در نهم دیماه سال 88 دیدیم که چگونه این نهادهای هیئتی توسط مداحان حکومتی در اعتراض به قیام عاشورای 88 جنبش دانشجوئی و اجتماعی ایران به حمایت از حزب پادگانی خامنه‌ائی بسیج شدند و امروز هم خود این هیئت‌های مذهبی و قومی به صورت بازوی هدایت شده قدرت حزب پادگانی خامنه‌ائی جهت بسیج اجتماعی درآمده‌اند و همین عامل باعث شده است تا رژیم مطلقه فقاهتی و حزب پادگانی خامنه‌ائی در زیر چتر اسلام زیارتی با استخدام نهادهای زیارتی از چاه‌های مسجد جمکران تا قبرها و ضریح‌های ائمه اطهار که تنها در سال گذشته بودجه‌ائی که توسط رژیم مطلقه فقاهتی و حزب پادگانی خامنه‌ائی صرف این امر گشته است بیش از ده میلیارد دلار بوده است که خود این بودجه که صرف کاروان‌های زیارتی رژیم مطلقه فقاهتی خارج از کشور اعم از عربستان و عراق و سوریه در عرض یکسال گذشته شده است بیش از سه برابر کل بودجه عمرانی کشور ایران در سال گذشته می‌باشد که خود این مشت نمونه‌ائی است علامت خرور تا حدیث مفصل بخوانی از این مجمل.

من این حدیث نوشتم چنانکه غیر ندانست / تو هم زروی محبت چنان بخوان که تو دانی

بنابراین برای اینکه بدانیم علت این همه تکیه رژیم مطلقه فقاهتی و حزب پادگانی خامنه‌ائی جهت توسعه اسلام زیارتی و اسلام شفاعتی و اسلام مداحی‌گری برای آن است تا توسط این نهادهای سنتی و قومی و مذهبی در فقدان نهادهای مدنی در جنبش اجتماعی ایران رخنه کند و با استخدام سنتی و مذهبی این نهادهای سنتی در زیر چتر اسلام فقاهتی خلاء تشکیلات اجتماعی و حزبی خود را پر کند و هژمونی جنبش اجتماعی ایران که در سال 88 توسط هدایتگری جنبش سبز از کف او خارج شده بود در دست بگیرد.

لذا به همین دلیل است که می‌بینیم در اربعین سال 93 رژیم مطلقه فقاهتی با خرج میلیاردها دلار کاروان میلیونی جهت زیارت به عراق اعزام می‌کند و در سال 93 تنها هزینه حج عمره کاروان‌های زیارتی به عربستان طبق اعلام خود نهادهای رژیم مطلقه فقاهتی بیش از 5/3 میلیارد دلار بوده است و در همین رابطه است که برای اعزام ضریح و درب طلائی قبور در عراق علاوه بر اینکه میلیاردها تومان خرج طلا و نقره مربوطه می‌کند تمامی ادارات دولتی در زمان عبور، شهر به شهر این ضریح‌ها و درب‌های طلائی تعطیل می‌کنند. باز در این رابطه امروزه بزرگ‌ترین پروژه‌های چند منظوره عمرانی در نجف و کربلا توسط سرمایه‌های ملت ایران در حال اجرا می‌باشد.

تمامی این دعاهای رژیم مطلقه فقاهتی برای همین به استخدام کشیدن جنبش اجتماعی ایران از طریق نهادهای سنتی و مذهبی زیر چتر اسلام زیارتی و اسلام شفاعتی و اسلام مداحی‌گری می‌باشد، همان امام زاده‌ائی که حتی جهت معجزه کردن آن جلال احمد را در فرایند دوم حیات سیاسی‌اش به سراب گرفتار کرد و دیدیم که پس از قیام 15 خرداد در این رابطه جهت بیعت با خمینی به همراه همسرش سیمین دانشور به قم رفتند و پس از بیعت خودش با خمینی جهت بیعت سیمین دانشور همسرش با خمینی تشت آب آوردند و خمینی و سیمین دانشور با داخل کردن دست در آن تشت آب، با هم بیعت کردند. شاید به این خیال که آنچنانکه جلال آل احمد می‌اندیشید سنت مذهبی و این نهادهای سنتی و اجتماعی زیر چتر اسلام فقاهتی و اسلام تکلیفی و اسلام تقلیدی و اسلام تعبدی خمینی بتوانند جنبش اجتماعی ایران تحت هژمونی خمینی و روحانیت و حوزه به حرکت درآورند و صد البته آنچنانکه جلال آل احمد می‌اندیشید این جنبش اجتماعی تحت هژمونی خمینی و روحانیت و حوزه زیر چتر اسلام فقاهتی و اسلام تقلیدی و تکلیفی و تعبدی و زیارتی و شفاعتی در بهمن 57 در غیبت جلال و آرزوهای او به پیروزی رسید و آنچنانکه احمد کسروی می‌گفت «ملت ایران با حاکمیت روحانیت یک بدهی تاریخی خودش را پرداخت کرد» ولی حقیقتی که جلال آل احمد توان درک و فهم تاریخی آن را نداشت اما معلم کبیرمان شریعتی به وضوح آن را مطرح می‌کرد این بود که رژیمی که بر تن سرنیزه و دسپاتیزم لباس تقوی و شریعت و مذهب و فقه بپوشاند، بزرگ‌ترین فاجعه تاریخ بشر می‌باشد.

آنچنانکه این فاجعه سترگ بیش از 36 سال است ملت ایران با گوشت و پوست خود آن را تجربه می‌کنند و شاهد و ناظر آن می‌باشند و آنچنانکه رادها کریشنان هندی می‌گوید «وقتی زور لباس تقوی و روحانیت به تن کرد بزرگ‌ترین جنایت و فاجعه بشریت اتفاق می‌افتد» و به این ترتیب بود که در 36 سال پیش در انقلاب ضد استبدادی 57 «شد آنچه را که نمی‌باید می‌شد.»

بنابراین هر چند جنبش اجتماعی ایران در طول صد سال گذشته تاریخ حرکت خود در فرآیندهای مختلف تاریخی دارای آسیب مشخص و کنکریت بوده است ولی با یک نگاه دیالکتیکی و کلی نگر و برون بین، تمامی این آسیب‌های کنکریت و مشخص دارای آبشخور واحدی بوده‌اند که از مهم‌ترین این آسیب‌های عام حاکم بر جنبش اجتماعی ایران در طول صد سال گذشته فقدان نهادهای مدنی در ساختار جنبش اجتماعی به علت فقدان مبارزه دموکراتیک و فقدان تجربه دموکراسی در جامعه ایران بوده است که خود این امر بسترساز ظهور تشکیلات سنتی مذهبی و هیئتی در زیر چتر اسلام زیارتی، اسلام فقاهتی، اسلام روایتی، اسلام مداحی‌گری، اسلام شفاعتی و اسلام ولایتی در طول صد سال گذشته شده است.

لذا تا زمانی که این ام الافات جنبش اجتماعی ایران توسط جایگزین شدن نهادهای مدنی به جای نهادهای سنتی و مذهبی از بین نرود اگر صد بار و صد سال دیگر هم جنبش اجتماعی ایران مانند صد سال گذشته بخواهد قیام بکند باز آبستن همان ناکامی و شکستی خواهد بود که در صد سال گذشته نصیبش شده است و صد البته تا زمانی که جنبش اجتماعی از این ام الآفات خود رهائی پیدا نکند امکان نجات جنبش‌های چهارگانه کارگری و دموکراتیک و سیاسی و اجتماعی ایران از حصار و سلطه روحانیت و اسلام فقاهتی، اسلام روایتی، اسلام زیارتی، اسلام تقلیدی، تکلیفی، تعبدی و ولایتی نخواهد بود چراکه در هر زمانی تنها سکوی پرش روحانیت و اسلام فقاهتی جهت موج سواری و میوه چینی از شجره دستاورد سیاسی مردم، همین نهادهای سنتی خواهد بود آنچنانکه دیدیم که چگونه خمینی تنها در نیمه دوم سال 57 در عرض کمتر از 5 ماه از بعد از 17 شهریور 57 توانست توسط این بستر آماده سنتی و اجتماعی عکس خود را بر سقف ماه ببرد و هژمونی خود را بر جنبش اجتماعی و ضد استبدادی 57 مردم ایران تثبیت نماید.

د - آسیب‌شناسی عام و کلی حرکت تحول‌خواهانه مردم ایران در طول صد سال گذشته:

حال پس از اینکه توانستیم تا اینجا هر چند به صورت موجز و مجمل و مختصر و کپسولی به آسیب‌شناسی جنبش‌های گوناگون حرکت تحول‌خواهانه مردم ایران در طول یکصد سال گذشته بپردازیم و این حقیقت را تبیین نمائیم که اگر چه جنبش‌های مختلف ایران در طول یکصد سال گذشته حیات و حرکت خود دارای آفات و آسیب‌های مشخص و کنکریت بوده‌اند ولی حقیقتی که در این صد سال به عنوان یک فرمول بر آسیب‌شناسی این جنبش‌ها حاکم بوده است اینکه:

اولا در چارچوب هر یک از این جنبش‌ها آفات مشخص و متفاوت و کنکریت این جنبش‌ها مولود و معلول آفات عام و کلی همین جنبش‌ها بوده است.

ثانیا از منظری دیگر هر چند که هر یک از جنبش‌های چهارگانه مردم ایران در طول صد سال گذشته خود دارای آفات عامی بوده‌اند که تمامی آفات مشخص و خاص آن شاخه از جنبش صد ساله مردم ایران متاثر از آن آفات‌های عام شاخه‌ائی بوده‌اند با نگاهی کلی‌تر همه شاخه‌های متعدد جنبش ایران متاثر از یک سلسله آفاتی می‌باشند که تمامی آفات عام و مشخص آن شاخه‌های متعدد جنبش ایران در طول حرکت صد ساله تحول‌خواهانه مردم ایران تحت تاثیر آن آفات عام کلی قرار داشته‌اند و لذا تا زمانی که این آفات کلی و عام حرکت تحول‌خواهانه مردم ایران در طول صد سال گذشته فهم و درک نکنیم، امکان شناخت علل شکست فرآیندهای مختلف انقلابات و قیام‌ها و نهضت‌های یکصد ساله گذشته مردم ایران برای ما ممکن نمی‌باشد.

به عبارت دیگر برای فهم علل شکست انقلاب 57 هر چند می‌توانیم آنچنانکه در درس اول درس‌هائی از تاریخ مشاهده کردید با تبیین علل کنکریت و مشخص شکست انقلاب 57 به آسیب‌شناسی و فهم کنکریت علل شکست انقلاب 57 دست پیدا کنیم اما نکته‌ائی که در این رابطه نباید از نظر دور بداریم اینکه، تا زمانی که به علل عام شکست انقلاب 57 دست پیدا نکنیم این دستیابی به علل خاص شکست انقلاب 57 نمی‌تواند برای ما کامل و تمام باشد چراکه آنچنانکه قبلا هم به اشاره مطرح کردیم هر چند انقلاب 57 ایران به لحاظ آسیب‌شناسی دارای آفت‌های مشخص و کنکریت می‌باشد که این آفت‌ها بسترساز شکست این انقلاب در فرآیندهای درونی و برونی و هژمونیک و تکوینی و تاسیسی و تثبیتی آن شده است.

همین انقلاب 57 زمانی که به عنوان یک فرایند در چارچوب پروسس صد ساله حرکت تحول‌خواهانه مردم ایران قرار می‌دهیم دارای قانونبندی عام دیگری در علل شکست آن می‌شود که این قانونبندی عام و کلی همسان و مشترک با قانونبندی علل شکست انقلاب مشروطیت و جنبش‌های منطقه‌ائی دهه آخر قرن سیزدهم و نهضت مقاومت ملی و قیام 15 خرداد و جنبش اجتماعی خرداد 88 می‌باشد؛ لذا در این رابطه است که تا زمانی که ما به فهم این قانونبندی عام شکست تمامی انقلابات و قیام‌های مردم ایران در طول یکصد سال گذشته دست پیدا نکنیم نمی‌توانیم به تئوری علل شکست انقلاب 57 دست پیدا کنیم تا با چراغ راه آینده خود کردن آن تئوری عام، بتوانیم در آینده حرکت تحول‌خواهانه مردم ایران را از بن بست و ناکامی و شکست نجات دهیم.

بنابراین در این رابطه است که در ادامه درس دوم درس‌هائی از تاریخ در باب علل شکست انقلاب 57 در اینجا به طرح آفات عام و کلی حرکت تحول‌خواهانه یکصد سال مردم ایران می‌پردازیم که این آفات کلی و عام بسترساز عام شکست یکصد سال گذشته انقلابات و قیام‌های مردم ایران شده است و به همین ترتیب در چارچوب فهم این درد عام و کلی انقلابات و قیام‌های گذشته مردم ایران است که ما می‌توانیم به درمان علمی و تجویز نسخه جهت رهائی از شکست‌های پی در پی که امروز در مردم ایران به صورت یک باور درآمده است و جزء ایمان مردم ایران شده است و باعث شده تا شعار مردم ایران این بشود که «سال به سال دریغ از پارسال» یا «کی بد رفته که جانشین آن بدتر نشود» دست پیدا بکنیم.

ادامه دارد