28 صفر سال یازده هجری

محمد در بستر مرگ

فرمانده بزرگ تاریخ بشر محمد در بستر مرگ آرمیده.

در دستی معاد و در دیگر دستش معاش انسانیت قراردارد.

هدف و آرمانش اعتلای مقام و انسانیت است.

پیام اش  کتاب و حکمت و میزان است.

سلاحش قلم و نوشته و خواندن است.

شعارش قولوا لا اله الا اللله تفلحوا

دعوتش الانعبد الا الله و لا نشرک به شئیا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله

وحی اش قرآن کتاب آگاهی و آزادی و قدرت.

 

مردی که در یکدست کتاب دارد و در دست دیگر قدرت قرار دارد.

مردی که آنچنان به عیسی می اندیشد که موسی و ابراهیم را معنی می کند.

مردی که با الله خدایان زر و زور و تزویر زمینی را برای همیشه به چالش کشیده است.

مردی که مانند بندگان می نشست و مانند بندگان می خورد چراکه می دانست که بنده است.

مردی که در اوج صلابت در بین خلق محبوب و در اوج محبوبیت فرمانده بود.

مردی که اندیشه های افلاطونی و ارسطوئی و یونانی را آنچنان به چالش کشید که اندیشه های صوفی‌گرانانه هندی را.

مردی که با اشرافیت و ارزش های ضد انسانی آن آنچنان در افتاد که با روحانیت دین فروش مبارزه کرد.

مردی که ریش های بلند و جامه های بلند و القاب بلند با قیچی توحید کوتاه کرد.

مردی که تنها بر دو دست بوسه زد یکی دست کارگر در بازگشت از غزوه بنی مصطلق و دیگر دست زن (فاطمه).

مردی که به رهائی انسان می اندیشید.

مردی که برای خود آگاهی انسان بعثت کرد.

مردی که بر زبانش وحی جاری گشت و بر رفتارش توحید مادّیت پیدا می کرد و بر کردارش اخلاق معنی می یافت  و بر پندارش عدالت حکومت می کرد.

مردی که به ابوذر آنچنان عشق می ورزید که سلمان را دوست می داشت.

مردی که ضربه علی در یوم جندق در نگاهش از عبادت جن و ملک بر تر بود.

مردی که نبرد علی با عمر ابن عبدود در نگاهش نبرد کل توحید با کل شرک بود.

مردی که به شمشیر و سخن و سیاست در یک زمان می اندیشید.

مردی که هم در کلامش عظمت جاری بود و هم در رفتارش و کردارش عظمت معنی پیدا می کرد.

مردی که پیش از آنکه به حال بیندیشد، آینده را مانند موم در دستان خویش شکل می داد.

مردی که یکساعت اندیشیدن در نگاهش از هفتاد سال عبادت بیشتر ارزش داشت.

مردی که معراج در اسرای می دید و اسرای خلق را در معراج وجودی خویش می یافت.

مردی که خدمت ساقی گری با ما گذاشت، داد ما را آخرین جامی که داشت.

مردی که اخلاق انسان با او تمام گردید.

مردی که در نگاهش دنیای ظلم پلید تر از دنیای کفر بود.

مردی که در نگاهش رضای خدا، از رضای خلق می گذشت.

مردی که قیامت را در قیام این جهانی خویش معنی می کرد.

مردی که هدفش در دنیا قائم بالقسط کردن توده های به رنج کشیده بود.

مردی که به امامت مستضعفین بر زمین می اندیشید.

مردی که به وراثت مستضعفین بر زمین اعتقاد داشت.

مردی که تاریخ را با انسان و انسانیت معنی می کرد.

مردی که جز به رهائی انسان معراج را ترک نکرد.

مردی که 23سال مبارزه کرد تا حکمت و وحی را از آسمان به زمین بیاورد و آنرا تاریخی کند.

مردی که علم و تقوا و عمل جایگزین ارزش های جاهلیت عرب یعنی شمشیر و اسب و سر باز کرد.

مردی که دروازه های طبیعت آنچنان بر بشریت باز کرد که دروازه های ماوراء الطبیعت را بر بشریت تعریف می نمود.

مردی که هم دل داشت و هم دماغ هم معاد داشت و هم معاش هم قلم داشت و هم کتاب هم میزان داشت و هم آهن.

مردی که هم نماز را دوست داشت و هم زن و عطر.

مردی که هم به معراج می رفت وهم با خلق سیر می کرد.

مردی که هم به توحید طبقاتی می اندیشید و هم به توحید نژادی و هم به توحید جنسی.

مردی که امی بود و از مردم بود و برای مردم قیام کرد.

مردی که مردم را مانند دانه های شانه مساوی می دید.

مردی که معجزه اش قلم بود و کتاب و آگاهی و نوشته.

مردی که رسالتش عدالت بود انسانیت و اخلاق.

مردی که از ما بود و برای ما آمده بود و بخاطر ما قیام کرد.

 

خداحافظ محمد، رسول خدا، پیامبر انسانیت

خداحافظ محمد، پیامبر قلم و اندیشه و کتاب و نوشته و آگاهی

خداحافظ محمد، پیامبر اخلاق و حکمت و انسانیت

خداحافظ محمد، پیامبر معراج و اسرا و نبوت

خداحافظ محمد، موسای شورشی بر فرعون و قارون و بلعم

خداحافظ محمد، ابراهیم عاصی بر نمرود و بت پرستی شرک

خداحافظ محمد، عیسای مسیح اخلاق بشریت

خداحافظ محمد، پرومته آتش آگاهی انسان

خداحافظ محمد، اسوه همیشه بشریت

خداحافظ محمد، مالم الطریقه انسانیت

خداحافظ محمد، رهائی‌بخش انسان از بت پرستی

خداحافظ محمد، آزادی‌بخش انسان از بردگی خدایان زمین

خداحافظ محمد، آگاهی‌بخش انسان از جهل زندانهای خودی

خداحافظ محمد، مرد عبادت و مبارزه و تفکر و نظم و کار

خداحافظ محمد، ای امام انسان در شدن

خداحافظ محمد، ای دوستدار خدا و انسان

خداحافظ محمد، ای مرد معاد و معاش

خداحافظ محمد، ای مرد دل و دماغ

خداحافظ محمد، ای مرد آسمان و زمین

خداحافظ محمد، ای مرد کتاب و شمشیر

خداحافظ محمد، ای مرد مکه و مدینه

خداحافظ محمد، ای مرد مسئولیت و تعهد

خداحافظ محمد، ای رسول آگاهی و برابری و برادری

خداحافظ محمد، ای انسانی که با خود انسانیت را معنی کردی

خداحافظ محمد، ای معجزه انسان بودن

خداحافظ محمد، ای شکننده لات و منات و کهنه ها

خداحافظ محمد، سر سلسله جنبان تاریخ نوین بشریت

خداحافظ محمد، ای صلات صبح، ای بانگ اذان انسانیت

خداحافظ محمد، ای شاه شاهان جهان، ای نور چشم عاشقان

 

ای رهنمای مومنان ای موسی عمران ما

ای عیسی روح خدا ای یوسف خوش نام ما

ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما

ای جویبار راستی

ای عقل کل ذوفنون ای آفتاب جان و دل

ای صورت عشق ابدا

ای هفت گردون مست تو

ای دین ما از دین تو

ای عشق ما از عشق تو

ای نور ما از نور تو

ای علم ما از علم تو

ای آسمان عاشقان

ای جان جان عاشقان

ای عاشق و معشوق من

ای گوهر دریای دل

 

تو غصه ها شادی کنی

تو گمرهان هادی کنی

تو خاک را عنبر کنی

تو خاک را عبهر کنی

تو زهر را شکر کنی

تو خاک را گوهر کنی

تو مرده را زنده کنی

تو درد را درمان کنی

 

والسلام