سخن روز – به مناسبت یازده اردیبهشت روز جهانی کارگر
جنبش 18 شهریور 57 کارگران ایران در ترازوی سی و یک ساله جنبش اجتماعی، جنبش دانشجوئی و جنبش زحمتکشان ایران
اینچنین به نظر میرسد که جنگ تقسیم قدرت بین جناحهای قدرت رژیم مطلقه فقاهتی که از مبارزات انتخاباتی دولت دهم رو به اعتلاء گذاشت و در مرحله پس از اعلام نتیجه انتخابات دولت دهم از روز 23 خرداد به نقطه اوج خود رسید، از بعد از اینکه جنبش اجتماعی 22 خرداد در عرصه تظاهرات روز قدس و 13 آبان و 16 آذر و مراسم تشیع جنازه منتظری و روز عاشورا با مطلق کردن تضادش با حاکمیت مطلقه فقاهتی و با طرح شعارهای «استقلال - آزادی - جمهوری ایرانی» و «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» و «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر اصل ولایت فقیه» از مرحله شعار ابطال انتخابات 22 خرداد و نفی دولت دهم عبور کرد و کلیت حاکمیت مطلقه فقاهتی حاکم را به چالش کشید و رفته رفته فرآیند عبور از هژمونی جناح رقیب تحت رهبری موسوی – کروبی – خاتمی – هاشمی رفسنجانی را از سر گرفت و میرفت تا با نفی هژمونی جناج رقیب با جنبش دانشجویی که لایقترین و صالحترین رهبری برای او میباشد و جنبش کارگری ایران که تنها رهبری و هژمونی است که میتواند جنبش اجتماعی 22 خرداد را تا پایان راه هدایت نماید - رفته رفته با عقبنشینیهای سیاسی جناح رقیب از شعارهای گذشته خود (که عبارت بود از: الف - ابطال انتخابات 22 خرداد و تجدید انتخابات دولت دهم. ب - نامشروع بودن دولت احمدی نژاد و تلاش جهت بر کناری آن. ج - تلاش جهت ریزش قدرت از بالا به پائین یا حداقل وادار کردند راس قدرت مطلقه فقاهتی به تقسیم باز تقسیم قدرت از راس هرم قدرت مطلقه فقاهتی تا قاعده آن) با اعلام شعارهای جدید آلترناتیوی (که عبارت میباشد از:)
1 - تائید تلویحی دولت احمدی نژاد
2 - تائید انتخابات 22 خرداد
3 - تائید نظام فقاهتی همراه با تائید انقلاب فقاهتی 22 بهمن 57
4 - تائید قانون اساسی نظام فقاهتی بر پایه تائید تمام عیار اصل ولایت مطلقه فقاهتی آن
5 - اعلام جمهوریت لوئی جرگهائی یا اریستوکراسی فقاهتی جهت به مشارکت وادار ساختن جناح فاشیستی سوار بر قدرت با جناح رقیب رو به افول گذاشته و جناح فقاهتی حاکم با تکیه بر فاشیستیترین جناح راست در عرصههای سیاسی، قضائی، پلیسی، نظامی و... سعی میکند توسط ترفند چماق و هویج خود (که از جریان سناریوی عکسسوزی 16 آذر شروع گردید و به خیمه شب بازیهای تبلیغاتی عاشورا در عاشورای 88 ادامه پیدا کرد و بالاخره با راهپیمائی دولتی و قشون کشی فقاهتی نهم دی ماه به اوج خود رسید و از دستگیری روزمره نظام پلیسی فقاهتی تا شکنجه و کشتار و اعتراف گیری و بالاخره شانتاژهای ضد هویتی – تبلیغاتی شبانه و روزی بر علیه سران جناح رقیب از هاشمی رفسنجانی تا موسوی و کروبی و خاتمی و یوسفی صانعی و سید حسن خمینی و... و از ضرب و شتم و تهدید جانی و به آتش کشیدن و پلمپ پایگاههای سنتی و مذهبی آنها از حسینیه جماران خمینی گرفته تا مسجد آتشین دستغیب شیراز و مسجد سید اصفهان طاهری و... و به موازات آن از نسل کشی و قتل عام جنبش اجتماعی در عرصه تظاهرات خیابانی از 25 خرداد به بعد تا حملات مغولوار سراسری به جنبش دانشجوئی و... ادامه داشته است) با چراغ سبز نشان دادن گاه به گاه رهبری مطلقه فقاهتی توسط پیامهای خود با دیپلماسی محسن رضائی و علی لاریجانی و... بین جنبش اجتماعی 22 خرداد و جنبش دانشجوئی رهبری کننده آن با هژمونی جناح رقیب فاصله بیاندازد (تا با شعار رهبری «خواص باید به صورت شفاف موضع گیریهای خود را با فتنه موجود روشن کنند» جناح رقیب مدعی هژمونی جنبش اجتماعی را وادار سازد) تا دوباره با:
الف - قبول هژمونی ولایت مطلقه فقاهتی
ب - تائید دولت احمدی نژاد
ج - حمایت از رژیم فقاهتی حاکم
زمینه بازخوانی جناح رقیب بر سر سفره تقسیم باز تقسیم قدرتهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... گرگها را فراهم کند که حمایت سران جناح رقیب و رقص گرگها جهت شرکت یک دست در راهپیمائی 22 بهمن 88 (از دعوت خاتمی و دعوت هاشمی رفسنجانی در حمایت راهپیمائی واحد 22 بهمن گرفته تا پلاتفرم پنج مادهائی موسوی که به صورت تلویحی دولت احمدی نژاد را و انتخابات 22 خرداد را تائید کرده است و از شعارهای قبلی خود که عبارت بود از ابطال انتخابات 22 خرداد و نفی دولت احمدی نژاد و اعلام دوباره انتخابات دولت دهم عقب نشینی کرده است و بالاخره حمایت تلویحی کروبی از دولت احمدی نژاد و نظام فقاهتی حاکم در مصاحبه بعد از لوئی جرگه حزب مردم سالار و مشایعت سید حسن خمینی از خامنهای و احمدی نژاد در روز 12 بهمن در مقبره... همه محصول این عقبنشینی عریان جناح رقیب در برابر جناح فاشیستی سوار بر قدرت حاکم میباشد که در عرصه انحصارگرائی قدرت حتی حاضر به اعطای یک صندلی فرهنگستان هنر به موسوی نشدند) واکنش مثبت آنها میباشد (البته تنها عقبنشینی جناح فاشیستی انحصارگر سوار بر قدرت حاکم مناظرات افشاگرانه کانال 3 تلویزیون بود که رفته رفته پس از اینکه نظام مطلقه فقاهتی احساس کرد که ممکن است افشاگریهای محصول این مناظرات به سوراخ کردن نظام مطلقه فقاهتی بیانجامد که حاصل آن جاری شدن سیل و آب بردن تاک نشان خواهد بود، این مناظرات را بدل به مذاکره بین جناحهای قدرت ساخت).
البته جنگ تبلیغاتی و افشاگرانه و بگیر و ببند و شاخه شونه کشیدن جناحهای رقیب قدرت پایانی ندارد و هر زمان امکان شعلهور شدن دوباره جنگ فوق وجود دارد، چراکه به قول لنین «گاز گرفتن اسبهای درشکه در سر بالائیهای تقسیم قدرت یک امر طبیعی میباشد» و تا زمانی که حاکمیت بر اثر رشد این تضادهای داخلی امکان حکومت کردن بر تودهها را از دست ندهد این جنگ داخلی قدرت بین جناحهای حاکمیت ادامه خواهد داشت و همین جنگ داخلی جناحهای قدرت است که بالاخره زمینه نفی نهائی آنها را فراهم میکند و عامل ریزش قدرت از بالا به پائین به جای تقسیم قدرت بین بالائیها میشود. اما آنچه در این بازار پر آشوب باز تقسیم قدرت از بعد از انتخابات دولت دهم برای تمامی جناحهای قدرت روشن گردید این حقیقت بزرگ است که باید بین مبارزات جناح رقیب برای باز تقسیم قدرت و جنبش اجتماعی 22 خرداد و جنبش دانشجویی فرق گذاشت (چراکه برعکس ادعای جناح رقیب که معتقد است که جنبش اجتماعی 22 خرداد و جنبش دانشجوئی تحت پوشش جنبش سبز اهرم فشار در دست خود جهت چانه زنی قدرت در بالا میباشد). این جنبش در پروسه مبارزاتی ده ماهه اخیر ثابت کرده است که حقیقت زندهائی است مستقل از بازی قدرت در بالائیها که بر پایه مبارزه جهت نیل به خواستهای تاریخی خویش پیش میرود و گرچه گهگاهی این جنبش بنابه مقتضیات سیاسی خود از شعارهای جناحهای حاکمیت برای پیشبرد تاکتیکی حرکت خود حمایت میکنند، ولی در تحلیل نهائی حمایت آنها از جناحهای حاکمیت یک حمایت بدون قید و شرط و تعریف ناشده نیست و به عنوان چک سفید امضا در دست جناح حاکم نمیباشد، بلکه بالعکس حمایت آنها از شعارهای جناح رقیب در کانتکس خواستههای تاریخی خود میباشد؛ لذا در صورتیکه جناح رقیب از شعارهای خود عدول نماید این جنبش بدون هیچگونه وابستگی تاریخی آن خاکریزها را پشت سر میگذارد و به راه خود ادامه خواهد داد و این خطر بزرگی است که تمامی جناحهای رقیب قدرت در بالائیها به خصوص از بعد از تظاهرات قدس و 13 آبان و 16 آذر و تشیع جنازه منتظری و عاشورای 88 تهدید کرده است و در همین رابطه است که جهت جلوگیری از عبور جنبش اجتماعی از آنها و ممانعت کردن از پیوند جنبش اجتماعی با جنبش دانشجوئی و جنبش کارگری ایران جناحهای مدعی قدرت بالا، سعی میکنند تا دوباره مانند دهه 60 جهت قلع و قمع کردن جنبش اجتماعی و جنبش سیاسی و جنبش دانشجوئی و... در کنار هم قرار گیرند.
البته شانس بزرگی که رژیم مطلقه فقاهتی در عرض این سی و یک سال حکومت خود به دست آورده و عامل اصلی ماندگاری او تاکنون شده است، عدم پیوند جنبش اجتماعی و جنبش دانشجوئی با جنبش کارگری ایران میباشد، چرا که تا زمانی که جنبش اجتماعی و جنبش دانشجویی با جنبش کارگری ایران پیوند پیدا نکند هرگز جنبش اجتماعی و جنبش دانشجوئی امکان تاثیرگذاری استراتژیک بر ساختارهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و پلیسی حاکمیت مطلقه فقاهتی جهت ریزش قدرت از بالا به پائین را نخواهند داشت و در هر زمان امکان سرکوب آنها توسط سیستم و ماشین پلیسی - نظامی حاکمیت مطلقه فقاهتی وجود دارد، فقط تنها زمانی امکان هر گونه سرکوب سراسری از ماشین سرکوب پلیسی - نظامی حاکمیت مطلقه فقاهتی گرفته خواهد شد که بین جنبش اجتماعی و جنبش دانشجوئی با جنبش کارگری پیوند تنگاتنگ بوجود آید و جنبش کارگری ایران مانند 18 شهریور سال 57 بتواند برای بار دیگر هژمونی جنبش اجتماعی را به دست گیرد (در آن صورت است که آنچنانکه پارسونز سفیر انگلیس در 18 شهریور به شاه گفت با به صحنه آمدن جنبش کارگری و بستن شیرهای نفت او باید از ایران برود و با رژیم 2500 ساله شاهنشاهی توتالیتر خداحافظی کند).
بنابراین بزرگترین آفت جنبش اجتماعی 22 خرداد و جنبش دانشجوئی 18 تیر در عرصه آسیب شناسی و آناتومی و جراحی آن در شرایط فعلی همین سکتاریسم جنبش اجتماعی و جنبش دانشجوئی از جنبش کارگری ایران میباشد و در همین رابطه است که تا زمانی که ما نتوانیم پاسخی مناسب و تئوریک برای این سوال فربه و استراتژیک خود پیدا کنیم که: چرا آنچنانکه موسوی در راهپیمائی چهار میلیون نفری 25 خرداد تهران تهدید میکرد که این جنبش بزودی با جنبش کارگری ایران پیوند پیدا خواهد کرد، تاکنون چنین اتفاقی رخ نداده است؟ و جنبش کارگری ایران در این مدت ده ماهه بعد از انتخابات 22 خرداد نه تنها صحنه گردان جنبش اجتماعی و جنبش دانشجوئی نمیباشد بلکه بالعکس تنها به عنوان تماشاچی مسابقه و منازعه و مناظره جنبش اختماعی با حاکمیت باقی مانده است؟
تا زمانی که ما نتوانیم برای این سوال تاریخی یک پاسخ علمی و تئوریک پیدا کنیم آینده چندان امیدبخشی در انتظار جنبش اجتماعی 22 خرداد و جنبش دانشجوئی 18 تیر نخواهد بود و باز هر زمان زمینه برای سرکوب سراسری این جنبش توسط ماشین پلیسی - نظامی رژیم مطلقه فقاهتی آماده خواهد بود، آنچنان سناریوی که رژیم مطلقه فقاهتی در 18 تیرماه 68 انجام داد، و این یکی از مشخصات روانشناسی جنبش اجتماعی ایران میباشد که از بعد از هر سرکوب سراسری مدتی این جنبش دچار رکود و خمود میشود و به محاق و خسوف و کسوف میرود و با کسوف این جنبش است که شرایطی دوباره برای حاکمیت مطلقه فقاهتی فراهم میگردد تا به بازسازی مجدد خود بپردازد.
اگر جنبش اجتماعی 17 شهریور در سال 57 توانست دودمان 2500 ساله نظام شاهنشاهی ایران را در هم بپیچد، به علت پیوند آن جنبش در تاریخ 18 شهریور 57 با جنبش کارگری ایران به رهبری جنبش کارگران صنعت نفت خوزستان بود. اگر در سال 57 جنبش کارگری وارد صحنه مبارزه با رژیم توتالیتر شاه نمیشد هزار برابر جنبش اجتماعی 17 شهریور و مراسم چهلم قم و یزد و تبریز و غیره نمیتوانست رژیم شاه را به پائین بکشد و پایان 2500 سال رژیم شاهنشاهی را در ایران اعلام کند. رمز پیروزی جنبش ضد استبدادی سال 57 نه از تفنگ جریانی میگذرد و نه از پیامهای نواری و نه از عکس در ماه و نه از رهبری روحانیت و بازار و... عبور میکند، بلکه بالعکس رمز پیروزی جنبش اجتماعی ضد استبدادی 22 بهمن 57 در یک کلمه به علت رهبری جنبش کارگری ایران از 18 شهریور ماه 57 بر جنبش اجتماعی ایران میباشد، زیرا این رهبری سراسری طبقه کارگری ایران بود که شیرهای نفت را بست و تمام کارخانههای تولیدی را به تعطیلی کشانید و گلوی اقتصادی شاه را تا مرگ در هم فشرد؛ لذا تا زمانی که در عرصه پاتولوژی و آسیبشناسی 31 ساله جنبش اجتماعی و جنبش دانشجوئی از 57 تاکنون نتوانیم یک پاسخ صحیح و تئوریک برای این سوال به دست آوریم، صد بار دیگر هم که جنبش اجتماعی ما قیام کند، صد برابر این همه زندانی، کشتار، شکنجه و... - که جنبش اجتماعی و جنبش سیاسی و جنبش دانشجوئی ما از سال 57 تا کنون داده است - هم بدهیم، باز کلنگ میرزا آقاسی به آب نخواهد رسید، تنها دستاورد این جنبشها وجه المعامله یا وجه المصالحه قرار گرفتن جنبشهای فوق توسط جناحهای قدرت خواهد بود.
پس تنها یک راه برای پیشرفت و اعتلای جنبش اجتماعی و جنبش دانشجوئی ما در این شرایط تند پیچ تاریخی وجود دارد، فقط یک راه و آن پیدا کردن پاسخ این سوال استراتژیک که:
چرا جنبش کارگران ایران از سال 57 تاکنون، مدت 31 سال است که سر در جیب مراقبت فرو برده است و از صحنه زمان غایب است؟
چرا مدت 31 سال است که جنبش کارگری ما (در شرایطی که جنبش اجتماعی و جنبش دانشجوئی ما تمامی خاکریزهای تاکتیکی صنفی و اقتصادی و اجتماعی را پشت سر گذاشته و در عرصه جولانگاه سیاسی رژیم را به چالش میکشد) هنوز گرفتار مبارزه صنفی میباشد و یک گام از مبارزه صنفی خود در این مدت 31 ساله فاصله نگرفته است؟
چرا مدت 31 سال است که جنبش کارگری ایران به عنوان تماشاگر بیرون صحنه سیاست ایستاده و تنها در عرصه مبارزه صنفی به کف زدن از برای جنبش اجتماعی ایران مشغول میباشد؟
چرا جنبش کارگری ایران که در عرض 24 ساعت از حادثه میدان ژاله در 17 شهریور 57 به صورت یک دست وارد مبارزه سیاسی شد، هنوز در مدت 31 سال بعد از آن نتوانسته است حداقل وحدت صنفی - طبقاتی خود را به دست آورد و همین عدم وحدت درون طبقاتی باعث گردیده است تا هر بخشی از جنبش کارگری ایران به صورت انفرادی وارد جنبش سیاسی - صنفی یا صنفی - سیاسی بشود که خود این عامل و زمینه برای سرکوب رژیم فقاهتی آماده ساخته است؟ (آنچنانکه این موضوع در سرکوب کارگران اتوبوس واحد تهران، یا کارگران نیشکر هفت تپه، یا کارگران لاستیک سازی البرز و... دیدیم)
چرا فعالیت سندیکائی طبقه کارگر ایران در عرض این 31 سال هنوز نتوانسته به یک تشکیلات سراسری هدایتگر صنفی طبقه کارگر بدل گردد؟
چرا و چرا و چرا؟
پیش به سوی پیوند جنبش اجتماعی 22 خرداد و جنبش دانشجوئی 18 تیر با جنبش کارگری 18 شهریور ماه 57
پیش به سوی اعتلای جنبش کارگری 18 شهریور ایران از «طبقهائی در خود» به «طبقهائی برای خود»
پیش به سوی اعتلای جنبش کارگری 18 شهریور ایران از مرحله صنفی به مرحلههای صنفی - سیاسی و مرحله سیاسی – صنفی
پیش به سوی تحول ذهنی طبقه کارگر ایران بر پایه خودآگاهی اعتقادی، خودآگاهی اجتماعی و خودآگاهی طبقاتی توسط نشر مستضعفین ایران
پیش به سوی پیوند طبقاتی جنبش 18 شهریور کارگران ایران توسط ارگان حزبی نشر مستضعفین ایران
زنده باد جنبش صد ساله طبقه کارگر ایران از مشروطیت تا سال 89
مبارک باد یک صدمین سال جنبش کارگران ایران سر سلسله جنبان جنبش خلق ایران از آغاز تاکنون
زنده باد رهبری جنبش کارگران ایران بر جنبشهای اجتماعی و دانشجوئی ایران
بر افراشته باد پرچم پیوند طبقه کارگر ایران با دیگر اقشار زحمت کش ایران
سلام بر کارگران ایران
سلام بر زحمتکشان ایران
سلام بر دانشجویان ایران
سلام بر زنان ایران
سلام بر معلمان ایران
سلام بر خلق همیشه بیدار ایران
زنده باد آزادی
زنده باد سوسیالیسم
زنده باد پلورالیسم اجتماعی، سیاسی، عقیدتی و اطلاعاتی
والسلام