پاسخ به سوال‌های رسیده – سؤال بیست و یک - قسمت اول

چرا در 45 سال گذشته شعار استراتژیک جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «آگاهی، آزادی و برابری» بوده است؟

 

البته همراه با طرح سؤال فوق، سؤال‌های دیگری هم در همین رابطه مطرح شده است که ما تلاش می‌کنیم در کادر پاسخ به سؤال فوق، آن سوال‌ها هم مطرح کنیم و پاسخ بدهیم.

چرا در طول 43 سال گذشته (از اردیبهشت سال 58 که حرکت برونی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران شروع شده الی الان) شما در میان تمامی شعارهای شریعتی، به صورت محوری تنها بر شعار «آگاهی، آزادی و برابری» تکیه کرده‌اید؟

چرا شما تنها شعار استراتژیک مشترک جامعه‌سازانه اقبال و شریعتی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران را در چارچوب شعار «آگاهی، آزادی و برابری» شریعتی تعریف می نمائید؟

چرا در نگاه شما استراتژی آگاهی‌بخش اقبال و شریعتی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران تنها در کادر شعار «آگاهی، آزادی و برابری» قابل تعریف می‌باشد؟

چرا استراتژی حرکت ضد استثماری، ضد استبدادی و ضد استحماری اقبال و شریعتی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران تنها در بستر شعار «آگاهی، آزادی و برابری» قابل تبیین و تعریف می‌باشد؟

چرا از نظر شما شعار «آگاهی، آزادی و برابری» وجه ایجابی شعار نفی «زر، زور و تزویر» شریعتی می‌باشد؟

چرا شعار «آگاهی، آزادی و برابری» (که شریعتی برای اولین در کنفرانس سه جلسه‌ای «قاسطن، مارقین و ناکثین» در آبان‌ماه 51 قبل از بستن حسینیه ارشاد توسط ساواک رژیم کودتائی و مستبد پهلوی مطرح کرد) از نظر شما بر شعار «عرفان، آزادی و برابری» شریعتی ارجحیت و برتری دارد؟

چرا از نظر شما شعار «آگاهی، آزادی و برابری» همان شعار «مساوات، مسئولیت مشترک و آزادی» است که محمد اقبال (در کتاب گران‌سنگ بازسازی فکر دینی در اسلام فصل ششم – اصل حرکت در ساختمان اسلام – ص 177 – سطر سوم) مطرح می‌کند؟

چرا شریعتی توانست در چارچوب استراتژی آگاهی‌بخش خودش با شعار «آگاهی، آزادی و برابری» حرکت سیاسی اجتماعی خودش را در جامعه بزرگ ایران توده‌ای کند؟

چرا جوهر حرکت جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (در طول 45 سال گذشته، چه در فاز عمودی و یا سازمانی آرمان مستضعفین ایران و چه در فاز افقی یا جنبشی نشر مستضعفین ایران) تنها در کادر شعار «آگاهی، آزادی و برابری» قابل تعریف و تبیین می‌باشد؟

چرا شعار «آگاهی، آزادی و برابری» نمایش دهنده برنامه حداکثری جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، یعنی دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای (اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت سیاسی، اقتصادی و معرفتی) می‌باشد؟

چرا شعار «آگاهی، آزادی و برابری» تنها شعاری است که در مبارزه رهائی‌بخش امروز جامعه بزرگ ایران می‌تواند بسترساز پیوند جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه اقشار میانی با جبهه عظیم اردوگاه بزرگ کار و زحمت ایرانیان بشود؟

چرا شعار «آگاهی، آزادی و برابری» نمایش دهنده اصالت آگاهی به جای اصالت سیاسی و اصالت اقتصادی در حر کت جنبش پیشگامان مستضعفین ایران می‌باشد؟

چرا شعار «آگاهی، آزادی و برابری» معرف اصالت جامعه‌محوری (به جای طبقه‌محوری و یا حزب‌محوری و یا قدرت‌محوری) در رویکرد تطبیقی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران می‌باشد؟

چرا شعار «آگاهی، آزادی و برابری» تنها شعاری است که می‌تواند به عنوان نمایش گفتمان‌ساز مسلط امروز جامعه بزرگ ایران بشود؟

چرا شعار «آگاهی، آزادی و برابری» تنها شعاری است که می‌تواند نشان دهد که آگاهی در گفتمان جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، یک آگاهی مجرد و انتزاعی و ذهنی و روشنفکرانه نیست؟

چرا شعار «آگاهی، آزادی و برابری» نشان دهنده آن است که در استراتژی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، آگاهی تنها موتوری است که توسط پیشگامان می‌تواند موتور بزرگ (جامعه بزرگ ایران) را برای یک حرکت عظیم تحول‌خواهانه ساختاری سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به حرکت درآورد؟

چرا شعار «آگاهی، آزادی و برابری» نشان دهنده آن است که در استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، آگاهی صورت ثابت و راکد ندارد، بلکه برعکس آگاهی صورتی کنکرت، مشخص، تاریخی و اجتماعی – سیاسی دارد؟

چرا شعار «آگاهی، آزادی و برابری» تنها شعاری است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران می‌تواند در سه فاز حرکت ترویجی، تبلیغی و تهییجی خودآگاهی‌بخش خود در جامعه بزرگ ایران، بر آن تکیه محوری بکند؟

چرا شعار «آگاهی، آزادی و برابری» نشان دهنده آن است که تبیین مشخص تئوری آزادی و برابری در هر جامعه تنها در گرو تبیین نوع سه گانه آگاهی (آگاهی انطباقی، آگاهی دگماتیست و آگاهی تطبیقی) می‌باشد؟

چرا شعار «آگاهی، آزادی و برابری» نشان دهنده آن است که استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (برعکس استراتژی کسب قدرت سیاسی از بالای رویکردهای پیشاهنگی حزبی و چریک‌گرا و ارتش خلقی) تنها از مسیر جامعه مدنی جنبش‌های خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و تکوین یافته از پائین و مستقل چه در جبهه عظیم آزادی‌خواهانه اقشار میانی و چه در جبهه عظیم اردوگاه کار و زحمت تحقق یافتنی می‌باشد؟

چرا شعار «آگاهی، آزادی و برابری» نشان دهنده آن است که در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران تا زمانیکه در بستر آگاهی‌بخش، باور مردم ایران (اعم از باورهای اعتقادی، باورهای اجتماعی و باورهای سیاسی) تغییر نکنند، امکان تحول فرهنگی تکوین یافته از پائین وجود ندارد؟

چرا شعار «آگاهی، آزادی و برابری» نشان دهنده آن است که در جامعه بزرگ ایران تنها توسط تحول آگاهانه تکوین یافته از پائین است که می‌توان به آزادی و برابری نهادینه شده دست پیدا کرد، نه تحول سیاسی، نظامی و اقتصادی از بالای سر مردم ایران؟

چرا شعار «آگاهی، آزادی و برابری» نمایش دهنده آن است که هر گونه راه حل جامع دینامیک در جامعه بزرگ ایران، تنها از درون این جامعه حاصل می‌شود، نه از بیرون مرزها؟

چرا تنها با شعار «آگاهی، آزادی و برابری» است که می‌توان به دموکراسی اجتماعی بر پایه تحول فرهنگی از پائین (در راستای دموکراسی سیاسی و اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت سیاسی، قدرت معرفتی و قدرت اقتصادی) دست پیدا کرد؟

چرا تنها با شعار «آگاهی، آزادی و برابری» است که می‌توان بین دموکراسی سه مؤلفه‌ای (اقتصادی، سیاسی و معرفتی) با لیبرال دموکراسی سرمایه‌داری مرزبندی کرد؟

چرا تنها در چارچوب شعار استراتژیک «آگاهی و آزادی و برابری» است که علاوه بر دستیابی به پیوند جبهه آزادی‌خواهانه اقشار میانی با جبهه اردوگاه بزرگ کار و زحمت جامعه بزرگ ایران، می‌توانیم به جامعه مدنی قوی جنبشی فراگیر خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و مستقل و تکوین یافته از پائین هم دست پیدا کنیم؟

چرا تنها با تکیه استراتژیک بر شعار «آگاهی، آزادی و برابری» است که می‌توانیم سوسیالیسم جامعه‌محور را جایگزین سوسیالیسم طبقه‌محور و سوسیالیسم حزب‌محور بکنیم؟

چرا تنها با تکیه استراتژیک بر شعار «آگاهی، آزادی و برابری» است که می‌توانیم همراه با تقدم تحول فرهنگی از پائین و تقدم دموکراسی اجتماعی بر دموکراسی سیاسی و دموکراسی اقتصادی، به سوسیالیسم جامعه‌محور تکوین یافته از پائین به جای سوسیالیسم طبقه‌محور تکوین یافته از بالا (توسط دیکتاتوری پرولتاریا، یا دیکتاتوری حزب – دولت) دست پیدا کنیم؟

چرا تنها با تکیه استراتژیک بر شعار «آگاهی، آزادی و برابری» است که می‌توانیم به «دموکراسی با تعریف برابری در آزادی برای همه شهروندان» دست پیدا کنیم؟

چرا تنها با تکیه استراتژیک بر شعار «آگاهی، آزادی و برابری» است که می‌توانیم در عرصه عمل و نظر داوری کنیم که هر گونه حرکت دموکراسی و سوسیالیستی بدون تقدم تحول فرهنگی محکوم به شکست خواهد بود؟

چرا تنها با تکیه استراتژیک در عرصه عمل و نظر بر شعار «آگاهی، آزادی و برابری» است که می‌توانیم ثابت کنیم که دستیابی به دموکراسی سه مؤلفه‌ای و یا سوسیالیسم سه مؤلفه‌ای (که به عنوان مانیفست و برنامه درازمدت و حداکثری می‌باشند) تنها توسط دموکراتیک کردن جامعه بر پایه تحول فرهنگی دموکراتیک تکوین یافته از پائین (نه دموکراتیک کردن دولت و نه نخبگان و نه حزب) حاصل می‌شود؟

ادامه دارد