عاشورا و مکتب حسین به عنوان نماد همیشگی و جاویدان نبرد تاریخی، جنبشی، آگاهی‌بخش، رهائی‌بخش، عدالت‌طلبانه و آزادی‌خواهانه جبهه حق با جبهه باطل می‌باشد – قسمت بیست و شش

 

برای فهم این مهم تنها کافی است که «استراتژی حرکت امام‌علی در دوران خلافت‌اش، با استراتژی خلفای پیشین خودش اعم از عمر و عثمان مقایسه کنیم» چراکه امام‌علی برعکس عمر و عثمان، «در تعریف استراتژی حرکت‌اش اصلاح جامعه موجود (به‌جا مانده از حرکت پیامبر اسلام در فرایند پسا 25 سال وفات آن حضرت) در نوک پیکان حرکت خود قرار می‌دهد» و این کاملاً عکس استراتژی عمر و عثمان بوده است، چراکه هم عمر و هم عثمان در تبیین استراتژی حرکت خودشان، «اولویت بر فتوحات خارج از عربستان و یا به‌عبارت دیگر کشورگشایی گذاشته‌بودند» و توسط این استراتژی، «به‌دنبال حل مشکلات داخلی یا به‌عبارت دیگر به‌دنبال حل تضاد داخلی از طریق تضاد خارجی بودند.»

همان استراتژی که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر کشور ایران در طول 43 سال گذشته به‌دنبال آن بوده‌اند و پیوسته و علی‌الدوام از 13 آبان‌ماه 58 با اشغال سفارت آمریکا و در ادامه آن جنگ با صدام حسین و حزب بعث عراق و در ادامه آن در چارچوب استراتژی هژمونی بر هلال شیعه در منطقه توسط جنگ‌های نیابتی، رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تلاش کرده است، و علی‌الدوام هم تلاش می‌کند تا تضادهای و مشکلات داخلی خود را از کانال تضادهای خارجی حل نماید.

باری، در همین رابطه بود که در فرایند پسا وفات پیامبر اسلام، «خلفای قبل از امام‌علی تلاش می‌کردند که تضادها و مشکلات داخلی خودشان در عرصه فتوحات و کشورگشایی یا به‌بیان‌دیگر از کانال تضادهای خارجی حل نمایند». لازم به ذکر است که اگر ابوبکر برعکس عمر و عثمان نتوانست آن‌چنان در این رابطه حرکت کند به‌خاطر آن بوده است که من‌های اینکه دوران عمر، خلافت ابوبکر کوتاه بوده است، مهمتر از آن این بود که با جانشینی ابوبکر به‌جای پیامبر اسلام توسط شورش قبایل بر علیه قدرت مرکزی تضادهای داخلی مرکزیت قدرت را به‌شدت به چالش کشیده‌بود و مع‌هذا، در همین رابطه بود که برای ابوبکر سرکوب هولناک این شورش‌های داخلی قبایل اولویت اول پیدا کرد، اما برای عمر و عثمان به‌علت اینکه «مرکزیت قدرت از ثبات نسبی برخوردار شده بود، در نتیجه همین امر باعث گردید تا آنها بتوانند مشکلات و تضادهای داخلی خودشان را در عرصه فتوحات و کشورگشایی و عمده کردن تضادهای خارجی حل نمایند» بنابراین، از اینجاست که حتی می‌توانیم داوری کنیم که «برای عمر و عثمان فتوحات و جنگ‌های خارجی حکم حلال همه مشکلات داخلی داشته‌اند.»

علی ایحال، در همین رابطه بود که «جامعه مسلمین در عصر عمر و عثمان بدل به امپراطوری مسلمانان شد» اما «با جایگزینی خلافت امام‌علی به‌جای خلافت عثمان، کلاً شرایط تغییر کرد». لهذا در این رابطه است که امام‌علی در نخستین خطبه خود پس از قبول خلافت تحلیل خودش را از اوضاع جاری آن روز این‌چنین مطرح می‌کند: «... أَلَا وَ إِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عَادَتْ کَهَیْئَتِهَا یَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِیَّهُ (ص) وَ الَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّی یَعُودَ أَسْفَلُکُمْ أَعْلَاکُمْ وَ أَعْلَاکُمْ أَسْفَلَکُمْ وَ لَیَسْبِقَنَّ سَابِقُون... - شما گرفتار آشوب‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی شده‌اید، سوگند به خدا که محمد را به‌حق فرستاد، توسط خلافت من شما در غربال امتحان قرار می‌گیرید و چون دیگ غذا بر روی آتش عظیم زیر و روی می‌گردید تا آنجا که پایینی‌های جامعه شما به بالا بیایند و بالایی‌های جامعه شما به پایین بروند» (نهج‌البلاغه صبحی الصالح – خطبه 16 – ص 57 – سطر 5 به‌بعد).

مع‌الوصف، در این رابطه بود که امام‌علی آن چنانکه در خطبه قبل از قبول خلافت خود در برابر کنش‌گران جنبش عدالت‌خواهانه مردم مصر و مدینه که پس از قتل عثمان خانه او را برای بیعت با او و انتخاب او به جانشینی عثمان محاصره کرده‌بودند، گفته‌بود: «... فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لَا تَثْبُتُ عَلَیْهِ الْعُقُولُ وَ إِنَّ الْآفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ وَ الْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَکَّرَتْ. وَ اعْلَمُوا أَنِّی إِنْ أَجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَی قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ... - ما در این زمان به استقبال امری می‌رویم که جنبه‌ها رنگ‌هایی دارد که دل‌ها بر آن تاب نمی‌آورد و عقول و اندیشه‌ها نمی‌تواند بر آن ثبات پیدا کند چراکه آفاق فضای موجود را ابر گرفته است و مسیرهای حرکت مشوه و ناشناخته می‌باشند» (نهج‌البلاغه صبحی الصالح – خطبه 91 – ص 136 – سطر 8 به‌بعد).

امام علی با آمدن خودش به عرصه خلافت مسلمین، «سیاست و رویکرد نوینی بر امپراطوری و یا جهان اسلام حاکم کرد، که در چارچوب آن سیاست، و برنامه و رویکرد بود که استراتژی گذشته خلفای پسا وفات پیامبر اسلام به چالش کشیده شد» چرا که در استراتژی جدید امام‌علی (برعکس استراتژی خلفای قبلی خودش) «اصلاح انقلابی جوامع مسلمین در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی محور برنامه و حرکت خودش قرار داد، نه فتوحات خارجی و کشورگشایی». آن چنانکه در این رابطه در دومین خطبه خودش پس از قبول خلافت فرمود که: «وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِکَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإِنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ أَضْیَقُ - سوگند به خدا اگر ثروت و سرمایه‌های مردم را پیدا کنم، به مردم بر می‌گردانم، اگر چه به مهریه زنان‌شان رفته باشد و یا با آنها کنیزها خریداری کرده باشند، چراکه گشایش مشکلات امروز جامعه تنها در بستر عدالت (اعم از عدالت اجتماعی و عدالت سیاسی و عدالت اقتصادی و غیره) امکان‌پذیر می‌باشد، پس اگر شما در عرصه عدالت تنگی احساس کنید، بدانید که حاکمیت ظلم و ستم به‌جای عدالت بر شما سخت‌تر خواهد بود» (نهج‌البلاغه صبحی الصالح – خطبه 15 – ص 57 – سطر یک به‌بعد).

باری، از اینجا بود که «استراتژی اصلاح انقلابی امام‌علی از مسیر مبارزه با تضادهای طبقاتی، اجتماعی، سیاسی و غیره داخلی مادیت پیدا کرد، که سنتز این رویکرد بود که باعث گردید، در طول حدود پنج سال خلافت‌اش سه جنگ بزرگ جمل و صفین و نهروان بر امام‌علی تحمیل بشود، که تنها در جنگ صفین بیش از هفتاد هزار نفر از مسلمانان کشته شدند». علی ایحال اگر چه امام‌علی در اجرای استراتژی اصلاح انقلابی عدالت‌محور خودش در جامعه و جهان آن روز اسلام و مسلمین شکست خورد، ولی روش و رویکرد و سیره او به‌عنوان تنها مسیر رهایی جوامع مسلمین باقی‌ماند. هر چند که معاویه بن ابی سفیان در طول 20 سال حاکمیت مطلقه استبدادی خودش بر جهان اسلام، تلاش فراوان کرد تا روش و رویکرد و سیره اصلاح انقلابی عدالت‌محور امام‌علی را حتی در حافظه مسلمانان به فراموشی بکشاند، ولی بدون‌تردید آن چنانکه امام‌حسین در پاسخ به نامه معاویه به او گفت: «ما اراک الا و قد او بقت نفسک و اهلکت دینک و اضعفت الرعیه - ای معاویه امروز من می‌بینم که هم خود را هلاک کرده‌ای و هم دین را تباه کرده‌ای و هم مردم را به ضعف و بیچاره‌ای کشانده‌ای» (بحارالانوار - ج 44 - ص 214).

مع‌هذا، در همین رابطه بود که امام‌حسین در فرایند برون‌ی کردن جنبش حق‌طلبانه خودش (که حداقل از ده سال قبل با شهادت امام‌حسن به‌دست معاویه به‌صورت درونی تکوین پیدا کرده بود و حرکت حجر بن عدی و یارانش که همه توسط معاویه به شهادت رسیدند نخستین میوه و سنتز فاز درونی همین جنبش حق‌طلبانه امام‌حسین بود) بعد از مرگ معاویه و بعد از امتناع بیعت با یزید، در منشور حرکت خودش (یا در وصیت‌نامه‌اش که در 28 رجب سال 60 هجری قبل از هجرت از مدینه به مکه تحویل برادرش محمد بن حنفیه داد) استراتژی اصلاح انقلابی عدالت‌محور و حق‌طلبانه خودش در چارچوب همان سیره و روش و استراتژی اصلاح انقلابی عدالت‌محور امام‌علی تعریف کرد، بنابراین، از اینجا بود که او در این منشور حرکت عاشورایی خود فرمود: « انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی (ص) ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و آبی علی ابن ابیطالب - قیام من برای اصلاح جامعه و امت پیامبر در کادر امر به معروف و نهی از منکر آن هم با روش پیامبر اسلام و پدرم علی بن ابی‌طالب می‌باشد نه چیزی بیشتر از آن» (بحارالانوار - ج 44 - ص 330).

باری، در این رابطه است که می‌توانیم در پاسخ به سؤال فوق (اینکه «آیا اگر یزید بن معاویه پس از مرگ معاویه به‌وسیله ولید بن عتبه والی مدینه جهت بیعت‌گیری برای یزید، امام‌حسین را تحت فشار و تهدید به مرگ قرار نمی‌داد، حرکت یا جنبش حق‌طلبانه امام‌حسین (در پنج ماه و دوازده روز از 28 رجب سال 60 تا دهم محرم سال 61) بر علیه نظام بنی‌امیه شکل می‌گرفت؟») بگوییم، اگر مانند صالحی نجف آبادی در کتاب «شهید جاوید» این حرکت امام‌حسین را به‌صورت فردی تحلیل و تببین نکنیم، و اگر مانند صالحی نجف آبادی استارت و شروع حرکت امام‌حسین منحصر به امتناع امام‌حسین از بیعت کردن با یزید در مدینه ندانیم، و اگر حرکت امام‌حسین در فرایند پسا مرگ معاویه از 28 رجب سال 60 هجری، فاز برون‌ی جنبش حق‌طلبانه امام‌حسین بدانیم (که حداقل از ده سال قبل از آن با شهادت امام‌حسن توسط معاویه پروسه تکوین و درونی آن شکل گرفته‌بود) بدون‌تردید در این صورت می‌توانیم در پاسخ به سؤال فوق بگوییم، که «حتی اگر یزید از امام‌حسین بیعت هم نمی‌خواست، و امام‌حسین را هم آزاد می‌گذاشت، باز به‌خاطر اینکه با مرگ معاویه نظام فاسد و ظالم بنی‌امیه دچار ترک عظیم مدیریتی شده بود، و مرحله تنفس سیاسی برای جوامع مسلمان در اقطار جهان اسلام (پس از 20 سال حاکمیت استبداد مطلق معاویه) شکل گرفته‌بود، بی‌تردید امام‌حسین با مرگ معاویه فاز برون‌ی کردن جنبش حق‌طلبانه خودش را آغاز می‌کرد.»

ادامه دارد