سرسخن
همبستگی مردم ایران در برابر جنگ 12 روزه اسرائیل و آمریکا و «ایستادگی آنها در عین رنجیدگیهای عمیقی که دارند»، اینک از طرف نیروهای مردمی در ازای پاسداری از مردم، سخن از حق تعیین سرنوشت مردم، توسط خود مردم مطرح میکنند
جنگ 12 روزه رژیم جنگطلب و اشغالگر صهیونیستهای اسرائیل و امپریالیسم آمریکا علیه میهن ما ایران در شرایطی انجام گرفت که از یک طرف مردم ایران با «همبستگی در برابر دشمن متجاوز خارجی، یک بار دیگر مانند گذشته عیار خود را به نیکی محک زدند». این در حالی است که اپوزیسیون برانداز راست خارجنشین که در رأس آنها سلطنتطلبان تحت رهبری رضا پهلوی، در طول 12روز جنگ، «پرچم اسرائیل را در حمایت از آن رژیم نژادپرست بر دوش میکشند به این امید که شاید مانند پدرش و جدش رضاخان میرپنج بتواند توسط حمایت امپریالیسم و صهیونیسم به قدرت بادآورده برسد و رژیم کودتائی پهلوی که با انقلاب عظیم تودهای و ضد استبدادی 57 سرنگون شده بود، بازتولید نماید» و در «میان اپوزیسیون داخلی، میر حسین موسوی بیانیه جدیدی در این رابطه در خرداد 1404 صادر کرد که البته بعداً مهدی کروبی هم از بیانیه او حمایت کرد.»
قابل توجه است که پزشکیان روز سه شنبه 31 تیر ماه 1404 در دیدار با سیاستمداران جبهه اصلاحطلب یعنی گروههایی که در سال 76 تحت عنوان جبهه اصلاحطلبان با گرایشهای مختلف ولی تحت رهبری واحد سید محمد خاتمی در داخل کشور شکل گرفتند، به گفتگو پرداخت و اعلام کرد که «ما امروز حتی آمادگی داریم بر مبنای وحدت هر چه بیشتر با اپوزیسیون نیز گفتگو کنیم چرا که حل مسائل کشور نیازمند گفتگو است» و در همین جلسه بود که مسعود پزشکیان گفت: «امروز حتی آمادگی داریم بر مبنای انصاف و عدالت با اپوزیسیون نیز گفتگو کنیم چراکه حل مسائل کشور نیازمند گفتگو است، نه تقابل است.»
عنایت داشته باشیم که طرحترم «اپوزیسیون» برای جریانهای اصلاحطلب داخل کشور، توسط یک رئیس جمهور رژیم مطلقه فقاهتی برای اولین بار است که مطرح میگردد. مع الوصف، در این رابطه بود که روزنامه هم میهن که متعلق به غلامحسین کرباسچی (شهردار پیشین تهران) است، در روز اول مردادماه یعنی فردای جلسه گفتگو در سرمقالهای با استقبال از این اظهارات مسعود پزشکیان نوشت: «کمتر سابقه داشته که لفظ اپوزیسیون را از زبان رسمی بشنویم.»
باری، در خصوص آخرین بیانیه میر حسین موسوی که او در اواخر خردادماه 1404 یعنی پس از جنگ اسرائیل و آمریکا با ایران مطرح کرد و از این بابت او در این بیانیه مینویسد: «در جریان جنایات اسرائیل و آمریکا علیه میهن عزیزمان یک بار دیگر عیار مردم ایران محک خورد و امتیازاتی بر امتیازات کارنامه تاریخیشأن افزوده شد. و این فقط به خاطر همبستگی آنان در برابر دشمن که به واسطه ایستادگی آنها در عین رنجیدگیهای عمیق بود. در حالی که فرزندان نظامی ملت شهید یا غافلگیر شده بودند، دوراندیشی ستودنی مردم، نقشههای شوم متجاوزان را ناکام گذاشت. اینک پس از سپری شدن آن روزهای هولناک خواهد بود اگر کسانی با رؤیاپردازی واکنش جامعه را تائیدی بر شیوه حکمرانی یا بر شیوه حکمرانی ناکارآمدشان بپندارند یا جلوه دهند. چنینی اشتباهی ملت را دلسرد و بیگانه را امیدوار خواهد کرد. که شاید بار بعد بتواند خدای ناکرده در سپری که او را ناکام گذاشت، رخنهای بپاید.»
علی ایحال برای فهم جوهر آخرین بیانیه میر حسین موسوی، تنها باید در مقایسه با دو بیانیه اول و دوم او به فهم جوهر بیانیه سال 1404 دست پیدا کرد زیرا در بیانیه اول او که در خرداد 1388 با تکوین جنبش سبز، با شعار «اجرای بی تنازل قانون اساسی» مطرح شده بود برای تبیین شعار اجرای بدون تنازل قانون اساسی، عنایت داشته باشیم که:
اولاً به فرض محال اگر رژیم مطلقه فقاهتی تحت فشار جریانهای منادی این شعار، زمانی این شعار اجرای بدون تنازل قانون اساسی بخواهد به اجرا درآورد، همراه این قانون اساسی متمم سال 1367 قانون اساسی هم باید اجرا شود. لذا در آن صورت اگر متمم قانون اساسی بپذیریم که همراه قانون اساسی اولیه سال 1358 اجرا بشود محصول نهایی اجرای این بدون تغییر همین رژیم مطلقه فقاهتی خواهد شد.
ثانیاً حتی اگر قانون اساسی سال 1358 هم بدون متمم آن قبول بکنند که اجرا شود، مهمترین اصل همان قانون اساسی اول، «اصل ولایت فقیه» میشود.
یادمان باشد که در قانون اساسی اول، بخشی از وظایف ولی فقیه در چارچوب اصل 110 قانون اساسی مطرح شده است. وظایف و اختیارات رهبر در اصل 110 قانون اساسی عبارتند از:
1 - تعیین سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی پس از مشورت با مجتمع تشخیص مصلحت نظام.
2 - نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام.
3 - فرمان همه پرسی یا رفراندم.
4 - فرماندهی کل نیروهای مسلح.
5 – اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها.
6 - نصب و عزل و قبول استعفا:
الف – فقهای شورای نگهبان
ب - عالیترین مقام قوه قضائیه
ج – رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
د - رئیس ستاد مشترک
ه - فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
و – فرماندهان عالی نیروهای نظامی و انتظامی
7 - حل اختلاف و تنظیم روابط سه گانه.
8 - حل معضلات نظام که از طرق عادی قابل حل نیست، از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام.
9 – امضاء حکم ریاست جمهور پس از انتخاب مردم. صلاحیت داوطلبان ریاست جمهوری از جهت دارا بودن شرایط که در این قانون میآید، باید قبل از انتخابات به تائید شورای نگهبان و در دور اول به تائید رهبری برسد.
10 - عزل رئیس جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور پس از حکم دیوان عالی کشور به تخلف وی از وظایف قانونی با رأی مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت وی بر اساس اصل هشتاد نهم.
11 - عفو یا تخفیف مجازات محکومین در حدود موازین اسلامی پس از پیشنهاد رئیس قوه قضائیه. رهبر میتواند بعضی از وظایف و اختیارت خود را به شخص دیگری تفویض کند.
ماحصل اینکه بیانیه اول میر حسین موسوی که بر پایه اصل «اجرای بی تنازل قانون اساسی بود»، مهمترین مشخصه آن اینکه مانند اصلاحات سید محمد خاتمی، «اصلاحات از درون خود نظام بود، نه از بیرون نظام.»
اما بیانیه دوم میر حسین موسوی که در 15 بهمن ماه 1401 یعنی پس از افول ابر خیزش ملی پائیز توسط سرکوب هولناک آن ابر خیزش ملی صورت گردید و در شرایطی که گرمی آتشین آن تنور هنوز ادامه داشت، او با تجدید نظر در بیانیه اولش و اصل اجرای بی تنازل قانون اساسی، در بیانیه دوم «کل حاکمیت را به چالش کشید و جایگاه اصلاحطلبان درون حکومت بیانیه اول بدل به اپوزیسیون شد و از خارج نظام قانون اساسی و حاکمیت را به چالش کشید.»
اما در بیانیه سوم، میر حسین موسوی که بعد از جنگ 12 روزه اسرائیل و آمریکا با ایران پس از تمجید از مردم با شعار «رفراندوم نظام از کل توسط مردم باید بازسازی شود» البته آنچنانکه فوقا هم مطرح کردیم، مشکلی اساسی سه بیانیه میرحسین این است که «در هر سه بیانیه، او تلاش میکند حرکت مکانیکی از بالا و تحت رهبری خودش و امثال خودش از بالا انجام بگیرد، نه از پائین جامعه یا حرکت خودجوش و خودسازمانده و با رهبری دینامیک تکوین یافته از پائین.»
این حرکت میر حسین اگر «بتواند مانند جنبش سبز سال 88، نیروهای روشنفکر جامعه را جذب نماید ولی هرگز نمیتواند یک حرکت دینامیکی ریشهای در جامعه ایران حتی در حد انقلاب 57 را صاحب بشود و شرایط برای زایش بعدی هرگونه آفتی فراهم سازد». البته اگر رفراندمی که در بیانیه سوم میرحسین موسوی بتواند از پائین به صورت دینامیک تکوین پیدا کنند و بالائیها در راستای نتیجه رفراندم حرکت کنید، شرایط فرق میکند.
موضوع مهم دیگری که از مقایسه شعار اجرای بدون تنازل قانون اساسی (بیانیه سال 88 میرحسین موسوی) تا بیانیه سوم او که «اجرای رفراندم قانون و شکل رژیم» نشان دهنده این است که حرکت و تحول او تابع حرکت جامعه میباشد یعنی به مرور زمان حرکت او از جنبش سبز تا ابر خیزش ملی پائیز 1401 یا رادیکال شدن مبارزه تودهها تغییر کرده است. معنای دیگر این حرف آن است که اگر جامعه در مدت 21 سال (بین 1388 تا 1401) راکت میماند و هیچگونه حرکت رادیکالیزهای پیدا نمیکرد، تحول شعارها هم ثابت میماند. شاید بهتر باشد که بگوئیم که اصل حرکت انطباقی بوده نه تطبیقی.
فراموش نکنیم که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، در حیات 49 ساله درونی و بیرونی چه در فاز عمودی یا سازمانی آرمان مستضعفین ایران و چه در فاز افقی بیش از 15 ساله گذشته پیوسته بر مبنای حرکت پیشگامی نه پیشاهنگی و نه پیشرویی حرکت کردهایم و پیوسته و علی الدوام بر این باور بودهایم، «تنها تکیه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران تکیه بر تودهها و حرکتهای خودجوش و خودسازمانده و رهبری دینامیک تکوین یافته از پائین بوده و هست.»
پایان