سلسله درس‌هایی از نهج‌البلاغه – قسمت بیست و هشت

«فهم و شناخت تطبیقی نهج‌البلاغه» برای «فهم و شناخت تطبیقی قرآن»

 

شرح لغات:

«أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوِلَايَةِ أَمْرِكُمْ وَ لَكُمْ عَلَيَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِي لِي عَلَيْكُمْ فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي التَّوَاصُفِ وَ أَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُفِ لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ وَ لَوْ كَانَ لِأَحَدٍ أَنْ يَجْرِيَ لَهُ وَ لَا يَجْرِيَ عَلَيْهِ لَكَانَ ذَلِكَ خَالِصاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لِعَدْلِهِ فِي كُلِّ مَا جَرَتْ عَلَيْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ وَ لَكِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ يُطِيعُوهُ وَ جَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَيْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلًا مِنْهُ وَ تَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ الْمَزِيدِ أَهْلُهُ. ثُمَّ جَعَلَ سُبْحَانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً افْتَرَضَهَا لِبَعْضِ النَّاسِ عَلَى بَعْضٍ فَجَعَلَهَا تَتَكَافَأُ فِي وُجُوهِهَا وَ يُوجِبُ بَعْضُهَا بَعْضاً وَ لَا يُسْتَوْجَبُ بَعْضُهَا إِلَّا بِبَعْضٍ. وَ أَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ سُبْحَانَهُ مِنْ تِلْكَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوَالِي عَلَى الرَّعِيَّةِ وَ حَقُّ الرَّعِيَّةِ عَلَى الْوَالِي فَرِيضَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِكُلٍّ عَلَى كُلٍّ فَجَعَلَهَا نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ وَ عِزّاً لِدِينِهِمْ فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِيَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِيَّةِ فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِيَّةُ إِلَى الْوَالِي حَقَّهُ وَ أَدَّى الْوَالِي إِلَيْهَا حَقَّهَا عَزَّ الْحَقُّ بَيْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّينِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلَى أَذْلَالِهَا السُّنَنُ فَصَلَحَ بِذَلِكَ الزَّمَانُ وَ طُمِعَ فِي بَقَاءِ الدَّوْلَةِ وَ يَئِسَتْ مَطَامِعُ الْأَعْدَاءِ. وَ إِذَا غَلَبَتِ الرَّعِيَّةُ وَالِيَهَا أَوْ أَجْحَفَ الْوَالِي بِرَعِيَّتِهِ اخْتَلَفَتْ هُنَالِكَ الْكَلِمَةُ وَ ظَهَرَتْ مَعَالِمُ الْجَوْرِ وَ كَثُرَ الْإِدْغَالُ فِي الدِّينِ وَ تُرِكَتْ مَحَاجُّ السُّنَنِ فَعُمِلَ بِالْهَوَى وَ عُطِّلَتِ الْأَحْكَامُ وَ كَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ فَلَا يُسْتَوْحَشُ لِعَظِيمِ حَقٍّ عُطِّلَ وَ لَا لِعَظِيمِ بَاطِلٍ فُعِلَ فَهُنَالِكَ تَذِلُّ الْأَبْرَارُ وَ تَعِزُّ الْأَشْرَارُ وَ تَعْظُمُ تَبِعَاتُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ عِنْدَ الْعِبَادِ. فَعَلَيْكُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِي ذَلِكَ وَ حُسْنِ التَّعَاوُنِ عَلَيْهِ فَلَيْسَ أَحَدٌ وَ إِنِ اشْتَدَّ عَلَى رِضَا اللَّهِ حِرْصُهُ وَ طَالَ فِي الْعَمَلِ اجْتِهَادُهُ بِبَالِغٍ حَقِيقَةَ مَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَهْلُهُ مِنَ الطَّاعَةِ لَهُ وَ لَكِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ النَّصِيحَةُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ وَ التَّعَاوُنُ عَلَى إِقَامَةِ الْحَقِّ بَيْنَهُمْ وَ لَيْسَ امْرُؤٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِي الْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ وَ تَقَدَّمَتْ فِي الدِّينِ فَضِيلَتُهُ بِفَوْقِ أَنْ يُعَانَ عَلَى مَا حَمَّلَهُ اللَّهُ مِنْ حَقِّهِ وَ لَا امْرُؤٌ وَ إِنْ صَغَّرَتْهُ النُّفُوسُ وَ اقْتَحَمَتْهُ الْعُيُونُ بِدُونِ أَنْ يُعِينَ عَلَى ذَلِكَ أَوْ يُعَانَ عَلَيْهِ -

أَذْلَالِ: جمع ذل: مدارا.

ذل الطریق: در اثر رفت و آمد راه هموار شد.

إِدْغَالُ: تباه کردن.

اسخف: ناتوان و کوچک کرد.

أَجْحَفَ بهم: ریشه آنها را از بین برد.

اقْتَحَمَتْهُ: با حمله و از روی دشمنی داخل آن شد.

آنچه که از عبارات فوق امام‌علی در بخش اول خطبه 216 برای ما قابل فهم است اینکه:

اولاً محور صحبت امام‌علی در این بخش از خطبه بر پایه «موضوع حق و دو طرفه بودن حق در عرصه عدالت سیاسی و عدالت حکومتی بین مردم و حکومت می‌باشد». آنچنانکه امام‌علی در نامه شماره 50 نهج‌البلاغه (صبحی الصالح – جزء دوم – ص 424 – سطر 1 به‌بعد) مطرح کرده است این «رابطه سیاسی یا حق و حقوق در چارچوب عدالت سیاسی و حکومتی صورت دو طرفه دارد» و البته «شروع این رابطه دو طرفه از حاکم می‌باشد نه از مردم» به این ترتیب که از نظر امام‌علی (در نامه 50 نهج‌البلاغه) «برای ایجاد رابطه دو طرفه بین مردم و حکومت در چارچوب عدالت حکومتی و سیاسی ابتدا حاکم و حکومت باید هیچ رازی به‌جز اسرار نظامی از مردم پنهان نکنند». همچنین در این رابطه «حاکم و حکومت در اجرای حق و حقوق مردم باید با تمام افراد جامعه فارغ از هر گونه مرزبندی به‌صورت بالسویه عمل نمایند» و باز در همین رابطه حاکم و حکومت باید «هیچ‌کاری بدون مشورت مردم انجام ندهند»؛ و باز «حاکم و حکومت در اجرای هرگونه حق و حقوق مردم نباید کوتاهی بکنند و تا پایان آن باید بایستد». تنها با این شروط است که (آنچنانکه امام‌علی در نامه 50 نهج‌البلاغه مطرح می‌نماید) امکان ایجاد و تکوین رابطه دو طرفه بین حاکم و حکومت به وجود می‌آید و حاکم و حکومت می‌توانند انتظار داشته‌باشند که مردم از حکومت حمایت نمایند. پر واضح است که از نگاه امام‌علی «با حذف این شروط و انجام آن توسط حاکم و حکومت دیگر در جامعه امکان تکوین عدالت سیاسی و یا عدالت حقوقی وجود ندارد.»

ثانیاً در عبارات فوق خطبه 216 نهج‌البلاغه امام‌علی به طرح یک موضوع مهم دیگر در ادامه طرح موضوع حق حقوق دو طرفه در چارچوب عدالت سیاسی و عدالت حکومتی (که در نامه 50 نهج‌البلاغه مطرح کرده بود) می‌پردازد و آن اینکه «از نظر او بدون تحقق عدالت سیاسی و یا عدالت حکومتی بر پایه حق و حقوق دو طرفه بین مردم و حکومت امکان دستیابی به عدالت اجتماعی و تحول جامعه وجود ندارد». لذا در همین رابطه است که امام‌علی در پاراگراف سوم بخش اول خطبه 216 نهج‌البلاغه می‌فرماید: «...فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِيَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِيَّةِ فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِيَّةُ إِلَى الْوَالِي حَقَّهُ وَ أَدَّى الْوَالِي إِلَيْهَا حَقَّهَا عَزَّ الْحَقُّ بَيْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّينِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلَى أَذْلَالِهَا السُّنَنُ فَصَلَحَ بِذَلِكَ الزَّمَانُ وَ طُمِعَ فِي بَقَاءِ الدَّوْلَةِ وَ يَئِسَتْ مَطَامِعُ الْأَعْدَاءِ. وَ إِذَا غَلَبَتِ الرَّعِيَّةُ وَالِيَهَا أَوْ أَجْحَفَ الْوَالِي بِرَعِيَّتِهِ اخْتَلَفَتْ هُنَالِكَ الْكَلِمَةُ وَ ظَهَرَتْ مَعَالِمُ الْجَوْرِ وَ كَثُرَ الْإِدْغَالُ فِي الدِّينِ وَ تُرِكَتْ مَحَاجُّ السُّنَنِ فَعُمِلَ بِالْهَوَى - هرگز امور مردم جامعه بدون صلاحیت حکام اصلاح نمی‌شود آنچنانکه امور حکام و حکومت بدون اصلاح جامعه و مردم غیر ممکن می‌باشد پس زمانی حق و حقوق دو طرفه در چارچوب عدالت حکومتی و سیاسی در جامعه امکان‌پذیر می‌شود که زمامداران حق و حقوق مردم را ادا نمایند و مردم جامعه حق حکومت را ادا کنند، لهذا از این مرحله است که حق در میان حاکم و مردم عزیز شمرده می‌شود و نشانه‌های عدالت بر پا می‌گردد و سنت‌های جامعه در مجرای حقیقی خود به جریان می‌افتند و زمان اصلاح می‌شود و حاکمیت و حکومت می‌تواند به‌صورت اصولی به حیات خود ادامه بدهد و آز دشمنان خارجی جهت تسلط بر آن جامعه به یأس کشیده می‌شود و جامعه و مردم از درون به وحدت می‌رسند اما برعکس اگر این عدالت سیاسی و حکومتی توسط حق و حقوق دو طرفه بین حکومت و مردم مادیت پیدا نکند استبداد و ستم بر جامعه حاکم می‌شود و جامعه از درون دچار تفرقه و تشتت می‌گردد و فریب‌کاری در دین فراوان می‌شود و دیگر عمل و امور بر پایه هواهای قدرت‌طلبانه و ثروت‌طلبانه و هواهای نفسانی انجام می‌گیرد» (نهج‌البلاغه صبحی الصالح – خطبه 216 – ص 333 - سطر 13 به‌بعد).

ثالثاً در پاراگراف اول خطبه 216 نهج‌البلاغه «امام‌علی تعریفی از جایگاه حق و حقوق و عدالت حقوقی می‌کند که در تمام نهج‌البلاغه و کلام امام‌علی چنین تعریفی از حق و حقوق انسان‌ها بی‌بدیل می‌باشد». او می‌فرماید: «...فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي التَّوَاصُفِ وَ أَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُفِ لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ... - حق گسترده‌ترین اشیا در حرف و توصیف است و تنگ‌ترین اشیا در موقع اجرا و عمل است. هیچ‌کس را بر دیگری حقی نیست مگر اینکه آن دیگری را نیز بر او حقی می‌باشد» امام علی در این تعریف از حق می‌خواهد بگوید که «وقتی که ما درصدد تعریف حق و حقوق بر می‌آییم و به توصیف زبانی از حق و حقوق می‌پردازیم زمینه آن بسیار گسترده است، چون بر زبان راندن امری ساده است؛ اما عمل کردن به‌حق و حقوق و زیر بار عدالت رفتن امری بسیار سخت و مشکل می‌باشد». عنایت داشته باشیم که در عبارت فوق «امام‌علی از باب استعاره برای کلمه حق صفت سعه و ضیق را که از لوازم جا و مکان محسوس است به کار می‌برد تا با آن بگوید حق به اعتبار اینکه در حرف دامنه توصیف آن زیاد و عمل کردن به آن دشوار است مانند مکانی است که برای بعضی امور وسیع و پهناور است ولی گنجایش امور دیگری را ندارد». بر این مطلب بیافزاییم که امام‌علی در خطبه 15 نهج‌البلاغه در توصیف عدل و عدالت می‌فرماید: «...فَإِنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَقُ - گشایش جامعه در اجرای عدالت است و جامعه و مردمی که اجرای عدالت برای آنها تنگی ایجاد نماید ظلم و ستم برای آنها تنگ‌تر خواهد بود». اگر این کلام امام‌علی را با کلام فوق او درباره حق و حقوق در سرآغاز خطبه 216 و عبارت امام‌علی در حکمت 437 نهج‌البلاغه که می‌فرماید: «...الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ... - عدالت اصلی عامی است که شامل همه اجتماع می‌شود» در کنار هم بگذاریم و با هم مقایسه کنیم می‌توانیم داوری کنیم که «امام‌علی در کادر عدالت به‌عنوان یک اصل عام است که حق و حقوق را تعریف می‌نماید»؛ به‌عبارت دیگر در رویکرد امام‌علی «حق و حقوق انسان‌ها در عرصه‌های مختلف تنها در چارچوب عدالت در مؤلفه‌های مختلف آن قابل تقسیم می‌باشد نه برعکس»، شاید بهتر باشد که بگوییم «امام‌علی حق را با عدالت تعریف می‌نماید نه عدالت را با حق.»

علی‌هذا در همین رابطه است که آنچنانکه طه حسین در جلد اول کتاب الفتنه الکبری مطرح می‌کند، در جریان جنگ جمل وقتی که یکی از سپاهیان امام‌علی دچار تردید می‌شود که چطور می‌شود که شخصیت‏هایی مثل طلحه و زبیر بر خطا باشند؟ موضوع را به‌عنوان یک سؤال با امام‌علی در میان می‌گذارد و امام‌علی در پاسخ به او می‌گوید: « إن الحق والباطل لا يعرفان بأقدار الرجال، اعرف الحق تعرف أهله، واعرف الباطل تعرف أهله - حق و باطل با شخصیت‏ها قابل شناخت نیست، برعکس شخصیت‌ها با حق و باطل قابل شناخت می‌باشند پس اول باید حق و باطل را شناخت و بعد از آن است که می‌توان در باب شخصیت‏ها داوری کرد». طبیعی است که «برای شناخت حق و باطل ما راهی نداریم جز اینکه این دو را در ترازوی عدل و ظلم فهم کنیم یعنی حق را در ترازوی عدل و باطل را در ترازوی ظلم فهم نمائیم.»

7 - در خصوص رویکرد امام‌علی نسبت به رابطه بین عدالت اقتصادی و عدالت سیاسی یا حکومتی در نهج‌البلاغه امام‌علی (در سه جزء خطبه‌ها و نامه‌ها و کلمات قصار نهج‌البلاغه) در صورت‌های مختلفی برخورد کرده است، به این ترتیب که در بعضی از خطبه‌ها و نامه‌ها و کلمات قصار امام‌علی تحقق عدالت اقتصادی در گرو تحقق عدالت سیاسی می‌داند و در جاهایی هم برعکس تحقق عدالت سیاسی در گرو تحقق عدالت اقتصادی می‌داند. البته از نظر امام‌علی «تحقق عدالت اقتصادی با شیوه استبداد و اقتدار قدرت سیاسی غیر ممکن می‌باشد.»

پایان

مرتبط با مقاله