سنگهایی از فلاخن: سلسله بحثهای تئوریک در باب «آزادی و دموکراسی» - قسمت صد و شش
«حقیقت دموکراسی»، «حقیقت سوسیالیسم» و «حقیقت جامعه مدنی»
نباید فراموش کنیم که «اساس این فقه بر تبعیض و نابرابری جنسیتی بین زن و مرد، تبعیض و نابرابری مذهبی بین مسلمان و غیر مسلمان و بین شیعه و سنی و بین فقیه و غیر فقیه، تبعیض و نابرابری طبقهای و یا گروهی بین روحانیت و غیر روحانیت و تبعیض و نابرابری بین برده و آزاد و غیره میباشد.»
بیشک بدینترتیب است که باید بگوییم «فونکسیون و عملکرد فقه و فقاهت در جامعه ایران در طول 42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نهادینهکردن تبعیض و نابرابری در جامعه ایران (در اشکال مختلف نابرابری و تبعیض جنسیتی، مذهبی، قومیتی، نژادی، سیاسی، اجتماعی و طبقاتی و غیره) بوده است». مجازاتهای کیفری در کادر فقه و فقاهت حوزههای فقهی و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و نظریههای فقهی خمینی و حواریونش (اعم از حکم قصاص و اعدام و حکم محاربه و تازیانه و شلاق و غیره) آنچنان ناعادلانه و خشونت زا میباشند که خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم هنوز نتوانسته لایحه قصاص سال 59 خمینی (که حتی در دفاع آن خمینی جبهه ملی ایران را هم تکفیر کرد) پس از چهار دهه در مجلس رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به تصویب برساند و بهصورت قانون حقوقی برای مردم نگونبخت ایران درآورد.
بیافزاییم که در تحلیل نهایی «فقه دگماتیست حوزههای فقاهتی جز قانون مجازات قرون وسطایی هیچ برنامهای برای مدیریت جامعه (اعم از اقتصاد، محیط زیست، سیاست، درمان فقر و فلاکت و طلاق و فحشا، قتل و خودکشی و غیره) ندارد» بهبیاندیگر «فقه دگماتیست حوزههای فقهی نشان داده است که جز مجازاتهای کیفری قرون وسطایی راهی برای جامعهسازی و مدیریت اجتماعی مردم نگونبخت ایران در طول 42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بلد نبوده است». لذا در طول 42 سال گذشته رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در راستای نهادینه کردن رویکرد فقاهتی قرون وسطایی خودشان در جامعه بزرگ ایران پیوسته «دگراندیشان جامعه ایران را به غرب زدگی متهم میکرده و با کودتای فرهنگی سال 59 بهدنبال نهادینهکردن این رویکرد ارتجاعی در دانشگاههای کشور بودهاند و همچنین با شعار پیوند حوزه و دانشگاه در طول 42 سال گذشته کوشیدهاند که هژمونی روحانیت دگماتیست حوزههای فقاهتی را بر دانشگاههای کشور تثبیت کنند و علوم انسانی دانشگاههای کشور را به چالش بکشند و با هر گونه علوم مدرن حتی علوم پزشکی با شعار طب سنتی هم مخالفت کنند.»
20 - بهلحاظ نظری لیبرالیسم دارای چهار پایه مختلف میباشد که عبارتند از:
الف – لیبرالیسم اقتصادی
ب - لیبرالیسم سیاسی
ج – لیبرالیسم اخلاقی
د - لیبرالیسم فلسفی.
اگر خاستگاه تکوین لیبرالیسم از قرن هفدهم تعریف بکنیم بدونتردید لیبرالیسم از آغاز الی الان بهصورت یک پروسه (نه بهصورت یک پروژه تمام شده) دائماً صورت منعکس کننده جهانبینی و خواستهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بورژوازی و سرمایهداری داشته است، بنابراین در آرایش چهار پایه فوق لیبرالیسم مجبوریم بر پایه لیبرالیسم اقتصادی سه پایه دیگر لیبرالیسم را آرایش بدهیم.
21 - جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 45 سال گذشته حرکت درونی و برونی خود چه در فاز عمودی یا سازمانی آرمان مستضعفین ایران و چه در فاز افقی یا جنبشی نشر مستضعفین ایران پیوسته بر این باور بوده است که:
اولاً انجام هر گونه «تحول ساختاری و همه جانبه سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در جامعه بزرگ ایران در گرو حرکت هماهنگ جامعه مدنی جنبشی و پراکسیس سیاسی – اجتماعی تکوین یافته از پایین و مستقل از حاکمیت و جریانهای جامعه سیاسی داخل و خارج از کشور میباشد.»
ثانیاً پیوسته ما بر این باور بودهایم که «شکاف بین طبقه متوسط شهری ایران با اردوگاه بزرگ کار و زحمت ایران در طول 80 سال گذشته (از شهریور 20 الی الان) بهعنوان پاشنه آشیل تمامی حرکتهای برابریطلبانه و آزادیخواهانه و جنبشهای مطالبهمحور سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بوده است» زیرا بهغیر از جنبش ملی کردن صنعت نفت و جنبش ضد استبدادی سال 57 در هیچ زمانی این دو جبهه بزرگ طبقه متوسط شهری و اردوگاه بزرگ کار و زحمت در کنار یکدیگر قرار نگرفتهاند. همچنین یکی از عوامل ماندگاری رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول 42 سال گذشته همین خندق بین طبقه متوسط شهری با اردوگاه بزرگ کار و زحمت ایران میباشد. لهذا تا زمانیکه «این دو جبهه عظیم در کنار یکدیگر قرار نگیرند موفقیت هر گونه تحول ساختاری تکوین یافته از پایین در جامعه بزرگ ایران غیر ممکن میباشد» لازم به ذکر است که بهخاطر همین «خندق بین طبقه متوسط شهری با اردوگاه عظیم کار و زحمت ایران بوده است که در طول 42 سال گذشته بین جامعه بزرگ ایران با حاکمیت مطلقه فقاهتی سه نوع دیالوگ مختلف جدا از هم صورت گرفته است و یا همچنان در حال صورت گرفتن میباشند.»
الف – از 30 خرداد سال 60 تا دوم خرداد سال 76 بهمدت 16 سال شکل دیالوگ بین جامعه ایران با حاکمیت مطلقه فقاهتی تنها بهصورت دیالوگ قهرآمیز و خونین و آنتاگونیستی تک مؤلفهای جامعه سیاسی ایران با حاکمیت بوده است که البته در تحلیل نهایی «این دیالوگ شکست خوردهاست» هر چند که «بازماندههای جامعه سیاسی خارجنشین همچنان بر طبل همان رویکرد سرنگونطلبانه قدرت سیاسی حاکم از بالا میکوبند و از بالای سر مردم ایران به دنبال کسب قدرت سیاسی برای جریان خاص خود (از راست راست تا چپچپ در اشکال مختلف چریکگرایی و ارتش خلقی و تحزبگرایانه مارکسیستی و لیبرالیستی) میباشند، ولی تاکنون راه به دهی نبردهاند.»
ب - از دوم خرداد 76 تا دیماه 96 در طول دو دهه «دیالوگ حاکم بین جامعه ایران با حاکمیت مطلقه فقاهتی حاکم بهصورت دیالوگ تک مؤلفهای طبقه متوسط شهری یا اقشار میانی جامعه ایران از کانال گفتمان اصلاحطلبان حکومتی بر پایه انتخابات مهندسی شده حزب پادگانی خامنهای در راستای انجام اصلاحات سیاسی از بالا بوده است» که البته از خیزش دیماه 96 با شعار «اصلاحطلب، اصولگرا - دیگه تمامه ماجرا» جنبش دانشجویی دانشگاه تهران مردم ایران پایان این پروژه شکست خورده جناحهای قدرت حاکمیت در عرصه تقسیم باز تقسیم قدرت بین خود شان اعلامکردند.
معالوصف در همین رابطه بود که حزب پادگانی خامنهای هم از فردای خیزش دیماه 96 و آبان ماه 98 دریافتند که دیگر «جناحهای اصلاحطلبان حکومتی (در رنگهای مختلف سفید، سبز، بنفش و غیره در عرصه پروژه تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناحهای درونی حکومت) برای مردم نگونبخت ایران رنگی ندارد. علیهذا به همین دلیل است که حزب پادگانی خامنهای «پروژه پادگانی کردن کل حاکمیت یا بهبیاندیگر پروژه یکدست کردن حاکمیت تحت هژمونی سپاه (همراه با حذف جناح اصلاحطلبان حکومتی و دیگر جریانهای رنگارنگ درون حکومتی اعم از سفید، سبز و بنفش حتی راستهای میانه رو حاکمیت) در دستور خود قرار دادند.»
ج - دیالوگ سوم بین جامعه ایران با حاکمیت مطلقه فقاهتی دیالوگ جامعه مدنی جنبشی و خیزشی میباشد که بهصورت فراگیر از تابستان 96 الی الان بهصورت دو مؤلفهای:
1 - جنبشی مطالبهمحور مدنی و سیاسی و اجتماعی
2 - خیزشی اتمیزه معیشتی، در حال جریان میباشد.
ادامه دارد