جنبش اعتصابی کمپین 1400 کارگران پروژهای – پیمانی 114 مرکز صنایع نفت و گاز، پتروشیمی و پالایشگاه، در 15 استان کشور چه درسهائی به همراه داشته است؟ - قسمت دوم
باری، از اینجا بوده است که خود بیانیهنویسان از همان آغاز شروع این جنبش عظیم اعتصابی (42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) مطرح کردند که این جنبش دارای دو فرایند زمانی میباشد، فرایند اول آن که مدت 10 روز (تا تاریخ 9 تیرماه 1400) میباشد، به عنوان فرایند اخطار (به رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) میباشد و اعلام کردند که در صورتی که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تا نهم تیرماه به خواستههای آنها پاسخ مثبت ندهد و در برابر قبول مطالبات آنها عقبنشینی نکند، آنها از نهم تیرماه به صورت فراگیرتر (که علاوه بر کارگران پروژهای و پیمانی کارگران رسمی هم میباشند) وارد جنبش اعتصابی میشوند. البته در این رابطه باید عنایت داشته باشیم که بیانیه 9 مادهای شورای سازماندهی اعتراضات کارگران «به همان میزان که بسترساز آگاهی و هشیاری و فراخوانی برای کارگران اردوگاه بزرگ کار و زحمت جامعه ایران گردید،
به همان میزان هم باعث آگاهی نیروهای امنیتی و دستگاههای چند لایهای سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی و حزب پادگانی خامنه و دولت یکدست شده و ذوب شده در ولایت مطلقه ابراهیم رئیسی و در ادامه آن پیمانکاران پلکانی وابسته به جناحهای قدرت نیز گردید». چراکه در ادامه اعلام این بیانیه 9 مادهای توسط شورای سازماندهی اعتراضات کارگران بود که نهادهای امنیتی و پیمانکاران مربوطه به صورت فوری دست به کار شدند تا با «عقبنشینی در برابر مطالبات 37 هزار نفر کارگران رسمی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی و پالایشگاهها نسبت به افزایش حقوق آنها، از ورود کارگران رسمی به این جنبش اعتصابی کارگران پروژهای – پیمانی (از نهم تیرماه) جلوگیری نمایند» تا همچنان مانند 42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم «حفره و شکاف دستمزد بین 120 هزار کارگران پروژهای – پیمانی و 37 هزار کارگران رسمی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی و پالایشگاهی عامل بازدارنده کنشگران کارگران بشود». البته در این رابطه باید داوری کنیم که متاسفانه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و حزب پادگانی خامنهای موفق شدند، چراکه توانستند از ورود 37 هزار کارگر رسمی به کمپین اعتصابی 1400 کارگران پروژهای و پیمانی جلوگیری نمایند.
یادمان باشد که «تفاوت بین جنبش اعتصابی کارگران صنایع نفت و گاز و پتروشیمی و پالایشگاهی در شرایط فعلی با جنبش اعتصابی کارگران شرکت نفت در فرایند پسا 17 شهریور 57 (که باعث سرنگونی رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی گردید) در این میباشد که در اعتصاب سال 57 کارگران شرکت نفت این کارگران رسمی شرکت نفت بودند که سکاندار و رهبری آن جنبش اعتصابی عظیم را در دست داشتند و کارگران پروژهای و پیمانی در آن زمان دنبالهرو اعتصاب کارگران رسمی بودند». بدین خاطر از آنجائیکه (برعکس کارگران پروژهای و پیمانی) «چه در رژیم شاه و چه در رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، تنها کارگران رسمی در عرصه تولید و توزیع مستقیم نفت و گاز کشور مشغول به کار میباشند» بنابراین، همین امر باعث گردید که در حداقل زمان ممکن پس از شروع اعتصاب کارگران رسمی (در جنبش اعتصابی پسا شهریور 57 بر علیه رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی) فونکسیون آن اعتصاب توسط قطع نفت چه در داخل و چه در عرصه صادرات به نمایش درآید؛ اما برعکس در جنبش اعتصابی کمپین 1400 کارگران پروژهای – پیمانی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی و پالایشگاهی در 114 مرکز در 15 استان کشور (از آنجائیکه عرصه کار آنها مستقیماً به تولید و توزیع نفت و گاز و غیره مربوط نمیشد) لذا آن جنبش اعتصابی حتی در مدت بیش از سه ماه نتوانست فونکسیون خودش را به مردم ایران نشان بدهد و تنها توانست ضرر و زیان قابل توجهی به پیمانکاران مربوطه وارد بکند.
باید داوری کنیم که رمز موفقیت رژیم مطلقه فقاهتی در راستای مقابله با این جنبش عظیم اعتصابی، عقبنشینی این رژیم در برابر مطالبات 37 هزار کارگر رسمی، توسط قبول خواسته افزایش حقوق آنها، قبل از نهم تیرماه بوده است که شورای سازماندهی اعتراضات کارگران در بیانیه 29 خرداد خود اولتیماتم اخطاری آن را اعلام کرده بودند، بنابراین، در چارچوب این سناریوی و نقشه راه رژیم مطلقه فقاهتی جهت ایجاد شکاف بین کارگران پروژهای – پیمانی با کارگران رسمی بود که زنگنه وزیر نفت شیخ حسن روحانی فوراً به صحنه آمد و با قبول خواسته 37 هزار کارگر رسمی، درباره 120 هزار کارگر پروژهای و پیمانی اعلام کرد که «تنها موضوع اعتصاب کارگران رسمی مربوط به دولت و حکومت میباشد، مطالبات کارگران پروژهای مربوط به پیمانکاران و در چارچوب قانون کار است». بدون تردید خود این موضعگیری زنگنه وزیر کهنه کار دولت شیخ حسن روحانی از همان زمان نشانگر آن بود که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم «با جداسازی جنبش مطالباتی کارگران رسمی از جنبش مطالباتی کارگران پروژهای – پیمانی، شرایط برای سرکوب و برخورد مهندسی شده با جنبش عظیم اعتصابی کمپین 1400 کارگران پروژهای – پیمانی فراهم کنند» و در چارچوب همین برخورد مهندسی شده با کنشگران پروژهای – پیمانی بود که در ابتدا رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از کانال پیمانکاران مربوطه با قبول افزایش دستمزد آنها حتی تا دو برابر حقوق سابق آنها و وعده و وعید سر خرمنی دادن به آنها در خصوص بازسازی استراحتگاههای کارگران و حتی قبول قرارداد بیست روز کار و ده روز مرخصی (قابل توجه است که منظور کارگران اعتصابی از پیشنهاد بیست – ده آن است که نظر به اینکه جغرافیای کار کارگران پروژهای نفت گاز خارج از محل زندگی و خانواده آنها میباشد تا قبل از این اعتصاب کارگران به صورت 24 – 6 یعنی 24 روز کار میکردند و شش روز جهت مرخصی به شهرهای خود نزد خانوادههاشان میرفتند که اوج مسافت و فاصله، این شش روز نمیتوانست مدت زمان کافی در طول ماه برای زندگی با زن و بچههایشان باشد) خود به خود شرایط جهت تفرقه بین کنشگران این جنبش عظیم اعتصابی فراهم کرد؛ و در عرصه همین شکاف بین کارگران پروژهای – پیمانی بود که رژیم و پیمانکاران مربوطه به صورت سازماندهی شده، توسط نفوذ گروههای دستساز زرد کارگری خود و نفوذ دانشجویان دستساز به اصطلاح عدالتخواه حکومتی و نفوذ روحانیت حکومتی به حرکت کمپین 1400 کارگران پروژهای – پیمانی، تلاش کردند تا به انحراف رهبری خودجوش این جنبش اعتصابی دست پیدا کنند.
فراموش نکنیم که ترفندهای مهندسی شده رژیم مطلقه فقاهتی حاکم جهت انحراف رهبری این جنبش حاصل تجربهای بود که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در جریان انحراف رهبری جنبش اعتصابی مجتمع نیشکر هفت تپه به دست آورده بود. چراکه قبل از آن شاهد بودیم که «جناح راست حکومتی تحت هژمونی ابراهیم رئیسی (و در چارچوب رویکرد حزب پادگانی خامنهای) توسط همین ترفندها، توانسته بودند رهبری جنبش اعتصابی نیشکر هفت تپه را به انحراف بکشانند» (تا آنجا که همان رهبری جنبش کارگری نیشکر هفت تپه در انتخابات.0 140 رئیس جمهوری سیزدهم رژیم مطلقه فقاهتی حاکم با حضور در پای صندوقهای رأی مهندسی شده رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به حمایت از رئیسی پرداختند). به علت همین موفقیت جریان ابراهیم رئیسی در منحرف کردن و وابسته کردن رهبری جنبش اعتصابی مجتمع نیشکر هفت بود که عین همان پروژه در جهت منحرف کردن رهبری جنبش اعتصابی کمپین 1400 کارگران پروژهای – پیمانی ب i کار گرفتند؛ و این موضوع دومین رمز موفقیت رژیم مطلقه فقاتهتی و حزب پادگانی خامنهای جهت به گل نشاندن جنبش عظیم اعتصابی کمپین 1400 کارگران پروژهای – پیمانی بوده است.
خامسا گرچه مفاد بیانیه 9 مادهای اعلام شده توسط شورای سازماندهی اعتراضات کارگران (که رهبری خودجوش جنبش اعتصابی کارگران پروژهای – پیمانی در دست داشتند) به صورت عریان در راستای خواستههای کارگران رسمی نفت گاز نبود، اما تکیه شورای سازماندهی اعتراضات کارگران «بر دو مرحلهای کردن حرکت اعتصابی (با تعیین مدت اخطاری اولیه تا نهم تیر ماه و بازتولید این جنبش اعتصابی به صورت گسترده از نهم تیر به بعد، توسط پیوند کارگران رسمی به این اعتصاب، در صورت عدم عقبنشینی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در برابر مطالبات آنها) این امر نشان دهنده آن بود که آنها به جایگاه حساس کارگران رسمی نفت و گاز آگاه بودهاند» و خوب میدانستند که «رمز موفقیت آنها در گرو تغییر توازن قوا به سود خود توسط مشارکت کارگران رسمی در این جنبش عظیم اعتصابی میباشد.»
در خصوص علت و دلیل شکست شورای سازماندهی اعتراضات کارگران جهت جذب کارگران رسمی نفت گاز یا پیوند کارگران رسمی با کمپین 1400 یا شرکت کارگران رسمی در جنبش عظیم اعتصابی کارگران پروژهای – پیمانی، باید عنایت داشته باشیم که «وجود شکاف میان بخش رسمی و غیر رسمی کارگران در شرکت نفت و گاز و پتروشیمی و پالایشگاهی در واحدهای کوچک و متوسط و بزرگ، در همه سطوح که یکی از موانع اصلی اتحاد و سازمانیابی فراگیر کارگران نفت و گاز و پتروشیمی و پالایشگاهها در سطح منطقه و کشور میباشد، پروژهای بوده است که در طول 42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، توسط این رژیم به صورت مهندسی شده انتخاب شده است». چراکه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر پایه «جمعبندی که از علت سقوط رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی برای خود داشته است، خوب به این امر واقف بوده است که یکی از محوریترین عوامل سقوط رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی حضور تمام قد کارگران صنعت نفت در بستر جنبش اعتصابی پسا شهریور سال 57 مردم ایران بوده است». به طوری که در صورت «عدم مشارکت آنها در مبارزه ضد استبدادی سال 57 مردم ایران، نه تنها جنبش ضد استبدادی مردم ایران در خلاء جنبش اعتصابی کارگران صنعت نفت نمیتوانست، در کوتاهمدت یعنی تا بهمن 57 به پیروزی برسد، بلکه با درازمدت شدن آنها به علت عدم سازماندهی مردم و خلاء راهبری جامعه سیاسی شرایط برای شکست و سرکوب جنبش ضد استبدادی سال 57 فراهم میگردید». در این رابطه بوده است که در طول 42 سال گذشته رژیم مطلقه فقاهتی حاکم جهت صیانت از حکومت خود (از خطر جنبش اعتصابی کارگران صنعت نفت و گاز و پتروشیمی و پالایشگاهها) پیوسته تلاش کرده است که از «اتحاد و وحدت و سازماندهی مستقل این کارگران جلوگیری نماید.»
قابل ذکر است که گرچه این رژیم بیشتر از رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی به نفت و گاز و فروش آنها وابسته میباشد، اما در دوره پهلوی به علت حساسیت جایگاه نفت و گاز و پتروشیمی و پالایشگاهها، تمامی کارگران آنها رسمی بودند و کارگران پروژهای فقط مشمول آنهائی میشد که به علت موقت بودن موضوع کار، نمیتوانستند رسمی بشوند. اضافه کنیم که برعکس رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، در رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی دستمزد کارگران پروژهای چند برابر کارگران رسمی بود و دلیل افزایش دستمزد آنها هم همان موقت بودن کار آنها بود. به بیان دیگر برعکس 42 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، در رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی «حقوق کارگران پروژهای بیشتر از حقوق کارگران رسمی بوده است» و به همین دلیل در رژیم پهلوی برعکس رژیم مطلقه فقاهتی حاکم «این کارگران رسمی بودند که خواستار افزایش حقوق خود در ردیف با حقوق کارگران پروژهای بودند». بدین خاطر در همین رابطه بوده است که این رژیم در 42 سال گذشته جهت ایجاد تفرقه در بین کارگران نفت و گاز و پتروشیمی و پالایشگاههای کشور تلاش کرده است تا در چارچوب «طبقهبندی کردن آنها با انواع قراردادهای رسمی و دائم و پیمانی و روز مزد و ساعتی و کار موقت و کار معین و فصلی و حجمی و غیره توسط رویکرد پیمانکاری تأمین نیروی انسانی امکان اتحاد و پیوند بین آنها را تقریباً غیر ممکن بسازد.»
به طوری که در این رابطه میتوانیم داوری کنیم که در طول 42 سال گذشته رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در این عرصه تقریباً برای خودش موفق عمل کرده است، چراکه برای «یک بار هم نشده که کارگران صنایع نفت گاز و پتروشیمی و پالایشگاههای کشور بتوانند حتی در یک جنبش اعتصابی مطالباتی (نه سیاسی مانند سال 57) به صورت مشترک عمل نمایند» بنابراین، در کمپین 1400 کارگران پروژهای – پیمانی «اگرچه در آغاز شورای سازماندهی اعتراضات کارگران این کمپین، وعده شرکت کارگران رسمی در این جنبش اعتصابی از نهم تیرماه دادند، ولی در عمل دیدیم که این موضوع هرگز اتفاق نیفتاد» و از اینجا است که باید بگوئیم که «طرح شعار حضور کارگران رسمی در جنبش اعتصابی که توسط کارگران پروژهای و پیمانی مطرح گردید، بیشتر برای ترساندن حاکمیت مطلقه فقاهتی بوده است تا برنامهریزی برای انجام آن». چراکه دیدیم که «خروجی این تهدید شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پروژهای – پیمانی قبل از نهم تیرماه، اگرچه به نام کارگران پروژهای – پیمانی بود ولی به کام کارگران رسمی تمام شد.»
برای فهم بیشتر این مهم تنها کافی است که حاصل جلسه ششم تیرماه 1400 مجلس یازدهم ذوبشده در ولایت مطلقه در خصوص مطالبات کارگران رسمی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی و پالایشگاههای کشور تحلیلی دوباره بکنیم که به قول کارگران اعتصابی پروژهای – پیمانی «سرانجام باز هم این کارگران رسمی بودند که به مراد دلشان رسیدند و توانستند در این اعتصاب سور و ساتشان را بر پا کنند». البته در این رابطه ما بر این باوریم که «تا زمانی که این دیوار چین تفرقهساز رژیم مطلقه فقاهتی (که در میان کارگران ایجاد کرده است) از میان برداشته نشود، اتحاد و پیوند و سازماندهی مستقل سراسری بین کارگران امری بعید به نظر میرسد.»
ادامه دارد