کدامین جنبش؟

جنبش های اجتماعی و طبقاتی و دموکراتیک ایران؟ یا
جنبش های اقلیت های قومی و مذهبی ایران؟ یا
جنبش های خلقی ضد امپریالیستی یا ضد صهیونیستی منطقه ائی یا انترناسیونالیستی؟

پرسش:

  • چرا نشر مستضعفین ایران نسبت به جنبش های قومی و مذهبی ایران موضع سکوت اختیار کرده است ؟
  • چرا نشر مستضعفین ایران نسبت به جنبش های منطقه ائی و در راس آنها جنبش خلق فلسطین بی تفاوت است و هیچگونه عکس العمل سیاسی و تحلیلی نسبت به جنایت هائی که به خلقهای منطقه و در راس آنها خلق فلسطین می رود از خود نشان نمی دهد ؟
  • چرا نشر مستضعفین ایران نسبت به مبارزات ضد سرمایه داری و ضد امپریالیستی جهانی بی تفاوت می باشد ؟
  • چرا نشر مستضعفین ایران به دستاوردهای تئوریک و تجربی مبارزات خلقهای دیگر منطقه و جهان بصورت چراغ را ه هدایت مبارزات طبقاتی و دموکراتیک و اجتماعی و سیاسی ایران نمی نگرد ؟
  • آیا از نظر نشر مستضعفین ایران در عصر ما که جهان بصورت دهکده ارتباطی و اقتصادی و اجتماعی در آمده است بطوریکه می توان گفت نظام اقتصادی مدرنیته در عرصه های بازار تولید و بازار مصرف همراه با نظام خبری و فرهنگی و معرفتی و آگاهی و اجتماعی جهانی در هم ادغام گردیده است و دیگر امکان جداسازی آنها وجود ندارد آیا امکان جدا سازی مبارزات طبقاتی و دموکراتیک و سیاسی و اجتماعی ایران از مبارزات دیگر خلقها وجود دارد ؟
  • چرا اسلاف نشر مستضعفین ایران در سالهای 58 و 59 و 60به جنبش های اقلیت های قومی ایران مثل مبارزات خلق کرد و خلق بلوچ و خلق ترکمن و خلق عرب و ... بیشتر از جنبش های اجتماعی و طبقاتی و دموکراتیک و سیاسی عام ایران بها می دادند و علاوه بر اینکه مبارزات آنها را دنبال می کردند و همیشه اولین جریانی بودند که نسبت به مبارزات خلقهای قومی و منطقه ائی و مذهبی ایران واکنش سیاسی تئوریک نشان می دادند باز همیشه تنها جریانی بود که به مبارزات آزادی بخش و رهائی بخش و دموکراتیک خلقهای ایران به دید مثبت نگاه می کردند، اما در طول یکسال گذشته که نشر مستضعفین حرکت خود را از سر گرفته است کوچکترین اشاره ائی نه مثبت و نه منفی به مبارزات اقلیتهای قومی خلقهای ایران نمی کند ؟
  • چرا اسلاف نشر مستضعفین ایران 30سال پیش یعنی در سالهای 58 و 59 و60 که توان فعالیت برونی داشتند، مبارزات ملت ایران را در آینه مبارزات خلقهای بپا خواسته جهانی می دیدند و برای تمامی خلقهای بپا خواسته جهانی بر علیه سرمایه داری و امپریالیسم جهانی از خلق فلسطین گرفته تا خلق نیکاراگوئه و از خلق ویتنام گرفته تا خلق نامبیا و ... پیوسته بصورت ديناميک و پويا تحلیل مشخص می دادند اما در طول یکساله گذشته کوچکترین تحلیلی از جنبش های ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی و ضد سرمایه داری جهانی ارائه نکرده است ؟
  • آیا نشر مستضعفین ایران فکر می کند در شرایط کنونی ملت ایران در مبارزات ضد ارتجاعی ضد سرمایه داری و ضد امپریالیستی خود دارای متحد آن طبیعی در سطح منطقه و در سطح بین المللی نمی باشد ؟
  • آیا نشر مستضعفین ایران چنین فکر می کند که جنبش های ایران مانند دوران مشروطیت می توانند بدون پیوند با جنبشهای دموکراتیک و ضد سرمایه داری و ضد امپریالیستی و ضد صهیونیسم جهانی در مبارزات دمکراتیک و ضد طبقاتی و ضد ارتجاعی و ... خود پیروز شوند ؟
  • چرا جریان نشر مستضعفین در طول مبارزات چهل سال گذشته جنبش نوین خودآگاهی بخش چه در عرصه داخلی و چه در عرصه بین المللی همیشه بر استراتژی خندقی حرکت می کرده است و هیچگاه حاضر نشده حرکت خود خندق را فدای جبهه بکند ؟
  • آیا تکیه خندقی نشر مستضعفین ایران هم در جبهه درونی و هم در جبهه بین المللی باعث نشده تا نشر مستضعفین به ورطه سکتاریسم و محاق مردمی گرفتار شود ؟
  • آیا بهتر نیست نشر مستضعفین ایران استراتژی خندقی خود را در آینه تاکتیکهای محوری جبهه ائی مطالعه کند ؟
  • آیا استراتژی خندقی نشر مستضعفین ایران در مبارزات ضد طبقاتی و ضد ارتجاعی و ضد استبدادی و ضد استثماری و ضد استحماری و ... باعث منفرد شدن طبقه کارگر و قشر دانشجو و جنبش زنان و ... نمی شود ؟
  • آیا استراتژی خندقی نشر مستضعفین ایران بجای استراتژی جبهه ائی باعث گرفتار شدن نشر مستضعفین ایران در یک ورطه خود محوری و هژمونی طلبانه و سکتاریسم و اگوسانترالیسم و پوپولیسم و ... نمی شود ؟
  • آیا خط کشی های مستمر جریان نشر مستضعفین ایران در طول چهل ساله حیات حرکت حزبی سازمان گرایانه که نشات گرفته از استراتژی خندقی ، چه در عرصه خندق سیاسی و چه در عرصه خندق ایدئولوژیک و چه در عرصه خندق استراتژیک می باشد باعث نمی گردد تا نشر مستضعفین حتی در عرصه های تاکتیک محوری هم نتواند دارای تاکتیک جبهه ائی یا برنامه جبهه ائی بشود ؟
  • آیا یکی از دلایل بحران تشکیلاتی اسلاف نشر در سال 60 بخاطر همین بحران تئوریک در عرصه استراتژی خندقی و تاکتیک جبهه ائی نمی باشد ؟ چراکه نیروی هوادار در آن زمان از یکطرف بر پایه استراتژی خندقی آن در عرصه تئوریک عام و خاص و مشخص نمی توانست در عرصه پراکسیس سیاسی اجتماعی تن به قبول تاکتیک های محوری جبهه ائی بدهد، لذا این چپ روی سیاسی هواداران باعث میگردید که در عرصه های تاکتیک جبهه ائی به راست در غلطند و یک مرتبه دست به استراتژی جبهه ائی در عرصه های سبژه و ابژه بزنند بدون آنکه توان مرزبندی تئوریک در عرصه های عام و خاص و مشخص داشته باشند ؟
  • آیا مطلق کردن استراتژی خندقی درونی و برونی در عرصه های تئوری عام و خاص و مشخص خود ، معلول برخوردهای عکس العملی تئوریک نسبت به نهضت چریک گرائی مذهبی مدرن در دهه 50 که در کودتای درونی تشکیلات مجاهدین خلق مادّیت خارجی پیدا کرد نمی باشد ؟
  • چرا اینهمه نشر مستضعفین بر طبل خندق کوبیده در صورتیکه معلم عقیدتی نشر مستضعفین، دکتر شریعتی، در مراسلات پلمیکی که با فرانتز فانون داشته ( که بخش از آنها در مقدمه اسلام شناسی مشهد آمده ) اعتقاد تاکتیکی خود را در عرصه تاکتیک محوری جبهه ائی سیاسی هم در سطح منطقه و هم در سطح جهانی اعلام می کند و حتی در مبارزات ضد سرمایه داری رابطه اسلام و مارکسیسم را رابطه دو طبیب با یک بیمار که سرمایه داری جهانی می باشد مطرح می کند .
  • آیا طرح سوسیالیسم در این زمان از طرف نشر مستضعفین ایران که فضای جامعه ایران ملتهب مبارزات دمکراتیک می باشد باعث شکاف تئوریک در جبهه جنبش اجتماعی نمی شود ؟
  • آیا بهتر نبود که نشر مستضعفین در این شرایط بجای اینکه اینهمه بر طبل سوسیالیسم بکوبد به شفاف سازی در عرصه های تئوریک مبارزات دمکراتیک جبهه خلق بپردازد ؟
  • آیا عمده کردن جوهره سوسیالیستی اندیشه شریعتی در این زمان توسط نشر مستضعفین ایران باعث نمی گردد تا اندیشه شریعتی توسط ارتجاع مذهبی و لیبرالیستهای مذهبی و نئولیبرالیستهای مذهبی مدعی طرفدار شریعتی دچار تحریف تئوریک عام و خاص و مشخص گردد و حتی تا آنجا پیش روند که اندیشه شریعتی را در آینه حماقت و سفاهت و جهالت پیروان التقاطی معرفی کنند ؟
  • آیا بهتر نبود که نشر مستضعفین ایران هم فاز با نئولیبرالیستهای مذهبی مدعی طرفدار شریعتی توسط نفی سوسیالیسم و رادیکالیسم و مبارزه طبقاتی اندیشه شریعتی ، جاده را جهت لیبرالیزه کردن حرکت شریعتی باز کند ؟
  • آیا طرح شعار سوسیالیسم علمی توسط نشر مستضعفین ایران در این شرایط که سوسیالیسم بین المللی در حال بحران تئوریک بسر می برد و هنوز نتوانسته نه در عرصه سوبژکتیو و نه در عرصه ابژکتیو از ضربات دهه 90 قد راست کند باعث نمی شود که هم در جبهه داخلی و هم در جبهه خارجی ایجاد گسل بنماید ؟
  • آیا چهل سال تجربه مبارزات گذشته برایش کافی نیست تا نشر مستضعفین ایران به این حقیقت پی ببرد که جامعه ایران سوسیالیسم پذیر نیست و در این شرایط که لیبرالیسم مذهبی چتر هژمونیک خود را بر جنبش اجتماعی ایران مستقر کرده است و توسط شعارهای دموکراتیک و شبه دموکراتیک دست به بسیج مردمی زده است آیا طرح شعار سوسیالیسم نشر مستضعفین باعث نمی گردد تا این جبهه ضد ارتجاعی جنبش اجتماعی هر چند تحت هژمونی لیبرالیستهای مذهبی می باشد دچار شکست و رکود و پراکندگی گردد ؟
  • چرا نشر مستضعفین اینهمه اصرار بر طرح شریعتی سوسیالیست دارد تا شریعتی دمکراتیک ؟
  • چرا نشر مستضعفین در این شرایط که جنبش اجتماعی ایران در حال اعتلا می باشد تنها به مبارزه دمکراتیک با جوهره سوسیالیستی و ضد طبقاتی معتقد است و هرگونه مبارزه و شعار دمکراتیک بدون جوهره ضد طبقاتی در خدمت بورژوازی قداره بند ایران می داند؟
  • چرا نشر مستضعفین ایران در مبارزات برونی خود ، مبارزه ضد ارتجاعی خود را در عرصه مبارزه ضد امپریالیستی خویش تبین نمی کند ؟ آیا این عدم تبین مبارزه ضد ارتجاعی داخلی نشر مستضعفین ایران در کانتکس مبارزه ضد امپریالیستی باعث نمی گردد تا در برابر مبارزه سیاسی ضد آمریکائی و ضد اروپائی ارتجاع مذهبی و سیاسی داخل دچار راست روی گردیم و یا وجه المصالحه مبارزه سیاسی بین بول و غایط بشویم ؟
  • چرا نشر مستضعفین ایران مانند ارتجاع مذهبی حاکم ، امپریالیسم سیاسی و صهیونیسم سیاسی را در کانتکس حاکمیت خود نفی نمی کند چرا معتقد به تنها مبارزه دمکراتیک با مضمون سوسیالیستی بر علیه امپریالیسم و صهیونیسم می باشد و هرگونه مبارزه ضد آمریکائی و ضد اروپائی و ضد اسرائیلی و ضد صدامی و ضد فهدی و ... که بر پایه توسعه سیاسی و نظامی و مذهبی و فرهنگی حاکمیت خود مطرح گردد منحرف می داند ؟
  • چرا نشر مستضعفین ایران هرگونه حل شدگی در عرصه تضادهای داخلی درونی حاکمیت ایران جهت کسب قدرت یا فراهم کردن شرایط برای ریزش قدرت از بالا به پائین و یا جهت گدائی آزادی از دستان خون آلود قدرت حاکم را امری عوام فریبانه می داند ؟
  • چرا برخورد جریان نشر مستضعفین ایران در طول مبارزات برونی اش با نهضت چریک گرائی مدرن چه در شکل مذهبی آن و چه در شکل غیر مذهبی آن، در کانتکس استراتژی سازمان گرایانه حزبی بوده است نه در بستر تئوریهای عام آنچنانکه لیبرالیسم مذهبی تحت رهبری مهندس بازرگان و اسلام دگماتیسم نشات گرفته از افکار مرتضی مطهری برخورد کرده اند ؟

پاسخ: یکی از محوری ترین مسائل استراتژیک در طول حرکت نشر مستضعفین موضوع رابطه جنبش های اجتماعی و طبقاتی و سیاسی و دموکراتیک عام ایران با جنبش های اقلیتهای قومی و مذهبی خلقهای ایران می باشد. توضیح آنکه جریانات حرکت سازمان گرایانه حزبی از سال 57 همراه با اعتلای جنبش اجتماعی 22 بهمن بعد از چندی کار درونی بصورت نارس و سزارینی تصمیم به برونی کردن حرکت خود گرفتند چراکه شرایط بوجود آمده توسط پیروزی جنبش اجتماعی 22 بهمن که همراه با شکست سیستم مطلقه اتوکراتیک پهلوی بود از یکطرف و عدم توانائی هژمونی فقاهتی انقلاب در تثبیت سلطه فوری خود بر انقلاب (که معلول غیر تشکیلاتی و غیر علمی و غیر تئوریک بودن مبارزه گذشته آنها بود ) از طرف دیگر باعث ایجاد گسلی میان ضبط انقلاب و تثبیت حاکمیت بر انقلاب توسط هژمونی فقاهتی گردید که این گسل زمانی که از بهمن 57 تا خرداد 60 ادامه داشت شرایط نوینی پیش پای تمامی نیروهای سیاسی تشکیلاتی قرار داد که ماحصل آن پاسیف شدن هر حرکت درون تشکیلاتی مجرد از جامعه و توده ها بود که در این رابطه جریانات فوق نمی توانستند از این طوفان و سونامی آزادی بی بهره بماند لذا در این رابطه بود که آنها در کنار دیگر جریانها تصمیم به برونی کردن حرکت خود گرفتند . اما این برونی شدن حرکت تصمیمی نبود که تنها با نشر چند نشریه خلاصه شود چراکه آنچه در این رابطه حائز اهمیت بود عبارت بود از تدوین استراتژی نوین آنچنانکه قبلا مطرح کردیم بر پایه اقدام عملی سازمان گرانه حزبی توسط ایجاد خودآگاهی سیاسی و خودآگاهی طبقاتی و خودآگاهی اجتماعی برپایه خودآگاهی اعتقادی بود که این حرکت بصورت مدون شده و کنکریت در ادامه حرکت ارشاد شریعتی می بایست انجام گیرد اما این استراتژی شریعتی در زمان حیات شریعتی توسط سونامی نهضت چریک گرائی مدرن مذهبی برهبری مجاهدین خلق و غیرمذهبی برهبری مارکسیست های داخلی به حاشیه ساحل سپرده شده بود اگرچه شریعتی در این رابطه کوشید در مدت تقریبا سه ساله حرکت ارشادی خود استراتژی اقدام عملی سازمان گرانه توده ائی و حزبی خود را بصورت آلترناتیو نهضت چریک گرائی مدرنیسم مذهبی جایگزین حرکت آوانگارد چریکی بنماید ولی تنور چریک گرائی مذهبی آنچنان داغ بود که استراتژی اقدام عملی سازمان گرانه حزبی شریعتی نتوانست از بعد از بسته شدن ارشاد بصورت استراتژی وارد جامعه ایران بشود تنها اندیشه شریعتی بصورت عام و کلی جدای از صورت استراتژی آن بود که وارد جامعه گردید که این اندیشه منهای استراتژی بزرگترین آسیب اندیشه شریعتی گردید. حاصل این آسیب آن شد تا با شور و احساسی که این اندیشه منهای استراتژی در جامعه ایران بخصوص بعد از مرگ شریعتی ایجاد کرد عامل اصلی شکل گیری جنبش اجتماعی 22 بهمن بشود که خلا ء فیزیکی شریعتی و خلاء تشکیلات حزبی موضوع استراتژی شریعتی زمینه برای موج سواری نیروهای فقاهتی که سابقه سیاسی - اجتماعی در تاریخ گذشته ایران داشتند فراهم گردید البته آسیب های حرکت منهای استراتژی شریعتی بهمین موج سواری خلاصه نگردید چراکه آفت های دیگری این اندیشه منهای استراتژی شریعتی ببار آورد که مهمترین آن عبارت بود از شکل گیری دو باره سونامی نهضت چریک گرائی مدرن مذهبی و غیر مذهبی پس از پیروزی انقلاب فقاهتی 22 بهمن که اگرچه نهضت چریک گرائی مدرن مذهبی و غیر مذهبی از سالهای 55 بکلی در جامعه به محاق رفته بودند اما این محاق نهضت چریک گرائی مدرن مذهبی و غیر مذهبی بخاطر اینکه همراه با جایگزینی استراتژی سازمان گرایانه حزبی شریعتی صورت نگرفته بود لذا مانند اژده های افسرده مارگیر عراقی که مو لا نا در دفتر دوم مثنوی از آن یاد می کند این اژده های سرما زده وقتی توسط مارگیر ساده لوح برای نمایش به یکی از میدانها بغداد هدایت شده بر اثر آفتاب گرم بغداد اژده های سرما زده که به خیال مارگیر مرده بود یخ های خود را آب کرد و جانی تازه گرفت آنچنانکه مارگیر و آنچه آنجا بود با هجمه خود در خود بلعید و نابود ساخت اژده های نهضت چریک گرائی مدرن مذهبی و غیر مذهبی که همه می اندیشیدند که در سالهای 55 به بعد دیگر به گل نشسته است از آنجائیکه غیر از حرکت سازمان گرایانه حزبی شریعتی هیچ جریان دیگری برخورد جایگزینی استراتژی با این جریان نکرده بود و تمامی برخوردهائی که با جریان نهضت چریک گرائی مدرن مذهبی و غیر مذهبی انجام گرفته بود همه بر پایه برخورد اسکولاستیکی با تئوریهای عام مارکسیستی بود و تنها قهرمان بر خورد استراتژیکی با سونامی چریک گرائی مدرن مذهبی و غیر مذهبی شریعتی بود که بعلت عدم دارا بودن تشکیلات حزبی و حرکت منظم تشکیلاتی ارشاد این جریان نتوانست بصورت استراتژی آلترناتیوی چریک گرائی وارد جامعه بشود لذا نهضت چریک گرائی مانند اژده های سرما زده مارگیر بغدادی مثنوی در آفتاب انقلاب فقاهتی 22 بهمن تا سال 60 یخ های خود را آب کرد و بصورت اژده هائی از 30 خرداد 60 تمامی جریانهای سیاسی غیر خود را در خود بلعید و راه هر گونه مبارزه سازمان گرانه حزبی را به بن بست کشانید و بهاءی حتی عرضه یک نسخه از نشریه های حرکت حزبی در نظام مطلقه فقاهتی تثبیت شده را به اعدام و شکنجه رسانید در همین رابطه عرضه شدن اندیشه شریعتی در کادر اندیشه که خود شریعتی در نامه به همایون پس از بسته شدن ارشاد در آبان ماه 51 می نویسد که حسینیه ارشاد شما را بستند اما با بسته شدن حسینیه ارشاد ساختمانی که شما ساختید عوض شد چراکه حسینیه ارشاد شما دیگر یک ساختمان نیست که بتوانند دربهای آنرا ببندند بلکه آن ساختمان شما بدل به حزبی شده است که ایدئولوژی آن تشیع علوی می باشد و آجرهای این ساختمان یا حزب افراد مومنی هستند که از این ایدئولوژی ساخته شده اند " بهر حال گرچه شریعتی واقعاً معتقد بود که خود اندیشه تحزب گرای او می تواند پس از او در عرصه استراتژی تحزب گرای سازمان گرایانه جنبش های اجتماعی و دانشجوئی و دمکراتیک و... جاری و ساری گردد و لی این خیال شریعتی بعلت ويژگی غیر تشکیلاتی بودن ارشاد شریعتی که سازماندهی آن در سالهای 50 تا 51 بوسیله کلاسهای اکادمیک شریعتی بیشتر جنبه نهضت فرهنگی و تشکیلات اکادمیک پیدا کرده بود تا تشکیلات سازمان گرانه حزبی ولی بهرحال آنچنان که شریعتی پیش بینی می کرد اتش خود آگاهی اعتقادی که شریعتی در ارشاد بر افروخت بر هیمه های ارتجاع سلطنتی و ارتجاع فقاهتی کارگر افتاد و همگی را به آتش کشاند اما چه فایده؟ چرا که زمانیکه تشکیلات سازمانگر حزبی نباشد تا این نیروهای موج آسا آزاد شده سازماندهی بنماید و حرکت در راستای استراتژی حزبی شریعتی پیش ببرد تمامی این نیروهای آزاد شده شریعتی ( مانند آن گوسفندی که امام صادق مثال می زند که گله خود را گم کرده و برای پیدا کردن گله خود از این گله به آن گله پناه می برد و زمانیکه گله خود را نمی یابد باز بطرف گله دیگری میرود تا سرانجام در این سرگردانی بین گله ها ،اسیر و طعمه گرگها می شود ) بستر موج سواری نو دولتیان تازه از راه رسیده می شوند. بنا براین اسلاف جریان نشر در تحلیلی که در سال 57 جهت برونی کردن حرکت خود کردند بزرگترین آسیب و آفت حرکت شریعتی، جاری و ساری شدن این حرکت بصورت اندیشه جدای از استراتژی سازمان گرایانه حزبی بود و اینچنین در سر آغاز برونی حرکت خود در سال 57 مسئولیت خود را برپایه پیوند این اندیشه اجتماعی شریعتی با استراتژی سازمان گرانه حزبی شریعتی تعریف کردند. البته گرچه خود این مسئولیت تعریف شده در آن سالها با توجه به تجربه اندک آن ، تعریف بس بزرگ بود ولی غیر از این مسئولیت ،رسالت دیگری را نمی توانست برای خود تعریف کنند چراکه آنان از هر زاویه ائی که با جنبش اجتماعی 22 بهمن 57 برخورد می کردند در نقطه نهائی به این تعریف می رسیدند خواه اسلاف نشر از زاویه هژمونی غاصبانه فقاهتی با جنبش اجتماعی 22 بهمن 57 برخورد می کردند و خواه از زاویه سونامی جان گرفته نهضت مدرن چریک گرائی مذهبی و غیر مذهبی و خواه از زاویه نارس بودن سوبژکتیو و ابژکتیو اجتماعی انقلاب 22 بهمن فقاهتی ، بهر حال حاصل همه اینها غیر از این نمی شد که مشکل اصلی همه اینها خندق ایجاد شده بین شریعتی استراتژی حزبی و شریعتی روشنفکر آکادمیک می شد اینجا بود که وقتی تمام راههای به رم ختم گردید راهی جز این باقی نماند که در سال 57 با اندک ره توشه ائی مبارزه سازمان گرایانه حزبی خود را علنی سازند . در مرحله آغازین حرکت اسلاف نشر مهمترین موضوعی که برای آنان مطرح گردید بستر استراتژی اقدام عملی سازمان گرانه حزبی بود . برای اینکه جریان به ورطه سکتاریسم و آوانگارد نهضت چریک گرائی مدرن مذهبی و غیر مذهبی دچار نگردد، تنها استراتژی علمی حزبی ، عبور حرکت تحزب گرایانه از جنبش های 1- اجتماعی 2- طبقاتی 3- دموکراتیک 4 - سیاسی بود. البته جریان نشر در این مرحله برای خود مشخص ساخته بود که وظیفه او ایجاد جنبشهای اجتماعی و طبقاتی و دموکراتیک و سیاسی نیست چرا که در سالهای 57 و 58 تمامی این جنبش ها اگرچه همگی فاقد یک سوبژکتیو تئوریک بودند ولی بلحاظ ابژکتیو عملی همگی کوههای آتش فشانی بودند که هنوز در حال فوران خستگی ناپذیر خود بودند و لذا در این رابطه بود که جریان وظیفه خود را فقط در دو مؤلفه خلاصه کرد:

اول - انتقال سوبژکتیو تئوریک به ابژکتیوهای طبقاتی و اجتماعی و سیاسی و دموکراتیک.
دوم - سازماندهی این ابژکتیوهای طبقاتی و اجتماعی و سیاسی و دموکراتیک .

در این راستا بود که جریان نشر توسط ارگانهای مختلف طبقاتی و اجتماعی و سیاسی و دموکراتیک در راستای تحقق این مهم پیش رفت اما از همان آغاز تدوین استراتژی فوق آنچه برای نشر بصورت یک موضوع استراتژیک مطرح گردید عبارت بود از رابطه جنبشهای اجتماعی و جنبش های طبقاتی و جنبشهای دموکراتیک و جنبش های سیاسی داخل ایران با جنبش های اقلیتهای قومی و مذهبی داخل ایران که اگر اسلاف نشر در آن تند پیچ استراتژیک خود نمی توانستند به این سوال مردافکن و فربه پاسخی استراتژیک بدهند فنا و نابودی جریان امری محتوم بود اما در رابطه با پاسخ جریان به سوال فوق آنچه در این رابطه می توان گفت عبارت است از اینکه اسلاف نشر در این رابطه به اين امرمعتقد گردیدند که برای تعیین رابطه بین جنبش های عام ایران با جنبشهای خاص منطقه ائی و قومی و مذهبی باید به شرایط هژمونیک این جنبشها توجه کنیم یعنی ببینیم که کدام یک از جنبشها در شرایط مختلف زمانی هژمونی جنبش های دیگر بعهده دارد مثلا اگر در شرایطی جنبش های قومی ایران هژمونی جنبشهای عام اجتماعی و سیاسی و طبقاتی و دموکراتیک ایران در دست دارند در آن صورت ما باید تکیه استراتژیک خود را بر روی جنبشهای قومی قرار دهیم و باز اگر در شرایط دیگری جنبش های اجتماعی یا طبقاتی یا دموکراتیک و یا سیاسی رهبری جنبش های دیگر در دست گرفته اند در آن صورت وظیفه ما تکیه استراتژیک بر جنبش رهبری کننده است چرا که در آن صورت ما می توانیم با تکیه بر آن جنبش های رهبری کننده تمامی جنبشهای دیگر قومی و طبقاتی و دموکراتیک و سیاسی داخل ایران تحت تاثیر قرار دهیم و به این ترتیب بود که در سال 59 و 58 بعلت اینکه جنبش اجتماعی ایران را تحت سلطه فقاهتی ارزیابی کردند در نتیجه از آنجائیکه تمامی جنبشهای طبقاتی و دموکراتیک ایران در آن زمان تحت سلطه جنبش اجتماعی بودند و جنبش اجتماعی تحت سلطه هژمونی فقاهتی بود و این بازار آنچنان گرم بود که حتی رهبری جنبش مدرن چریک گرائی مذهبی هژمونی فقاهتی حاکم را بعنوان رهبر مبارزه ضد امپریالیست ایران مطرح می کرد و آرم تشکیلات خود را جهت کسب هویت اجتماعی در کنار عکس رهبر فقاهتی قرارداده بود بنابراین اسلاف جریان نشر جهت اعتلای حرکت سازمان گرانه خود در آن سالها راهی جز اینکه تکیه استراتژیک سازمان گرایانه خود بر جنبش های قومی بگذارند نداشتند و معتقد بودند که تنها از این طریق می توانند به اعتلای جنبش های اجتماعی و طبقاتی و دموکراتیک مستقل از حاکمیت فقاهتی اقدام کردند بهمین دلیل بود که تمامی تحلیلهای تئوریک و سازمان گرایانه در آن سالها بر این پایه قرار گرفته بود اما از آنجائیکه در سال 88 که نشر مستضعفین فرایند دیگر حرکت خود را از سر گرفت تمامی جنبشهای عام ایران چه جنبش اجتماعی 22 خرداد چه جنبش دانشجوئی ایران و چه جنبش طبقاتی کارگران ایران و چه جنبشهای دمکراتیک ایران مثل جنبش زنان همگی دارای کیفیتی کاملا عکس جنش های فوق در سالهای 58 و59 نیستند جنبش اجتماعی ما برعکس سالهای 58 و59 بعنوان قدرت بسیج ویران کنده نظام فقاهتی حاکم نیستند بلکه آنچنان این جنبش زیر و رو شده بود که هر روز که از 22 خرداد 88 می گذشت با شعاری نوین این جنبش در سرتاسر ایران وارد عرصه مقابله با نظام اتوکراتیک مطلقه فقاهتی حاکم می شود و در همین راستا جنبشهای دیگر طبقاتی و زنان و دانشجویان و ... قابل طرح می باشند که همگی با شعاری نو وارد عرصه کارزار با این حاکمیت می شوند. اینجا بود که نشر مستضعفین در این مرحله از حرکت ، دیگر نمی توانست برپایه استراتژی سالهای 57 و58 که عبارت از تقویت سوبژکتیو جنبش های منطقه ائی و قومی بود پیش ببرد چراکه اتخاذ چنین استراتژی به معنای نفی و تضعیف جنبش اجتماعی و طبقاتی و دموکراتیک و سیاسی عام ایران بود قطعا در این رابطه راهی برای نشر باقی نمی ماند جز اینکه از طریق تقویت سوبژکتیو جنبشهای عام به تقویت سوبژکتیو جنبشهای قومی ایران بپردازد و این همان راهی است که که نشر مستضعفین از 29 خرداد 88 تا این تاریخ دنبال می نماید.

جنبش های منطقه ائی و بین المللی : و اما در رابطه با جنبشهای منطقه ائی که در راس آنها جنبش خلق فلسطین قرار دارد باید به این نکته کلیدی توجه داشته باشیم که پیوند یک جنبش انقلابی با یک دولت وبا یک جنبش انقلابی دیگر دارای دو مضمون متفاوت می باشد چراکه یک جنبش انقلابی در برخورد با یک دولت از زاویه حمایتی ابژکتیو نگاه می کند اما یک جنبش انقلابی با یک جنبش انقلابی دیگر از زاویه حمایتی سوبژکتیو برخورد می نماید البته در رابطه با پیوند سوبژکتیو جنبش های انقلابی منطقه ائی و بین المللی باز همان رابطه ائی که بین جنبش های عام اجتماعی و دمکراتیک و طبقاتی در داخل که با جنبش های اقلیت قومی دارند در عرصه منطقه ائی و بین المللی نیز دارا می باشند به این ترتیب که گاه با طرح سوبژکتیو جنبشهای منطقه ائی یا بین المللی که در حال اعتلا می باشند می توانیم رکود و خمود جنبشهای طبقاتی و اجتماعی و دموکراتیک و قومی و سیاسی و ... داخلی را بشکنیم گاه بالعکس زمانیکه جنبش های درونی در اشکال مختلف آن در داخل در حال اعتلا می باشند با طرح سوبژکتیو آن می توانیم به اعتلای جنبش منطقه ائی و جنبش بین المللی کمک نمائیم و وضعیت اسلاف نشر در سالهای 57 و 58 و نشر مستضعفین سال 88 باز بر پایه این منحنی شکل گرفته است به این ترتیب که در سالهای 57 و58 بدلیل اینکه با پیروزی انقلاب فقاهتی 22 بهمن و غلبه ارتجاع فقاهتی بر ارتجاع سلطنتی تقریبا بخاطر تثبیت هژمونی فقاهتی بر تمامی شاخ های جنبش بجز جنبش سیاسی ما تقریبا تمامی شاخه های دیگر جنبش دولتی شده بودن و در خدمت حاکمیت فقاهتی در آمده بودند و یا حداکثر موضع بی تفاوتی گرفته بودند و لذا از آنجائیکه جنبشهای خلقی و طبقاتی جهانی چه در عرصه منطقه ائی و چه در عرصه بین المللی همگی در حال اعتلا بودند لذا در این رابطه طرح سوبژکتیو این جنبشها باعث تقویت سوبژکتیو انقلابی جنبش های داخلی در شاخه های مختلف آن می شد اما در سال 88 از آنجائیکه جنبش های داخلی از نظر وضعیت اعتلائی در فرایندی برتر از دیگر جنبشهای منطقه ائی حتی جنبش خلق فلسطین قرار داشتند لذا در این رابطه دیگر فضائی برای طرح جنبشهای منطقه ائی و بین المللی در طول یکسال گذشته باقی نماند البته طرح این موضوع نباید حمل بر تحقیر جنبش های منطقه ائی یا بین المللی بکنیم فقط بیان تئوریک موضو ع است ممکن است باز بر پایه رکود جنبش های داخلی شرایط آنچنان شود که شرایط اعتلائی جنبش های جهانی به مرحله بر تر از جنبش داخلی ایران برسد در آن شرایط قطعا نشر مستضعفین وظیفه خود می داند دو باره به طرح جنبش های منطقه ائی و بین المللی جهت نجات جنبش های داخلی از رکود بپردازد.

استراتژی خندقی و استراتژی جبهه ائی : و اما آنچه می بایست در رابطه با استراتژی خندقی و استراتژی جبهه ائی مطرح کرد عبارت از اینکه اولا باید توجه داشته باشیم که موضوع این دو استراتژی کاملا متفاوت می باشد به این ترتیب که موضوع استرتژی خندقی سبژه یا عقیده و یا تئوری عام و اندیشه می باشد در صورتیکه موضوع جبهه ائی عبارت است از ابژه و عمل و پراکسیس اجتماعی بنابراین هر گز این دو استراتژی نباید در یک راستا در ترازوی مقایسه قرار داد بعبارت دیگر از نظر نشر مستضعفین بهمان میزان که باید در عرصه سبژه و اندیشه و عقیده و تئوری عام بر استراتژی خندقی تکیه کرد بهمان میزان در بستر حرکت و رفتن می توانیم بر استراتژی جبهه ائی تکیه کنیم در این رابطه است که آنچنانکه از نظر نشر مستضعفین تکیه جبهه ائی در عرصه اندیشه و سبژه و تئوری عام مرگ اندیشه می باشد در عرصه ابژه و حرکت و رفتن تکیه بر استراتژی خندقی به معنای سکتاریسم و مرگ حرکت می باشد بنابراین نشر مستضعفین آنچنانکه در عرصه تئوری و اندیشه پیوسته بر طبل استراتژی خندقی کوبیده است در عرصه حرکت و رفتن پیوسته معتقد به استراتژی جبهه ائی بر پایه حفظ هویت و تحلیل مشخص از شرایط مشخص می باشد.

ثانیا در صورتیکه موضوع استراتژی خندقی اندیشه باشد و موضوع استراتژی جبهه ائی حرکت باشد در آن صورت نه تنها استراتژی خندقی برپایه وحدت تئوریک و وحدت استراتژی و وحدت تشکیلات حزبی ( پلورالیسم در درون و وحدت در برون )عامل سکتاریسم و انزوای از توده ها نمی شود بلکه بالعکس خود این استراتژی خندقی باعث تقویت استراتژی جبهه ائی نیز می گردد.

سوسیالیسم یا دمکراسی؟ و اما در رابطه با طرح سوسیالیسم در این شرایط توسط نشر مستضعفین باید بگوئیم که:

اولا طرح سوسیالیسم همراه با دمکراسی کاری نیست که نشر مستضعفین از سال گذشته بر آن تکیه کرده باشد بلکه بالعکس آنچه اسلاف این جریان نیز در آن رابطه از همان آغاز تکوین به آن اعتقاد داشتند این حقیقت بوده که کلا جوهر تمامی اندیشه شریعتی که بعنوان معلم اعتقادی نشر می باشد فقط و فقط مبارزه طبقاتی و سوسیالیسم طبقاتی و سوسیالیسم ساختاری و سوسیالیسم علمی می باشد و اگر ما این ستون خیمه تمامی اندیشه شریعتی را ( آنچنانکه نئولیرالیستهای مذهبی مدعی هوادار شریعتی می خواهند این ستون خیمه را از خیمه گاه شریعتی بیرون بکشند) بر داریم دیگر چیزی از اندیشه شریعتی جز یک مشت حرفهای پراکنده سرگرم کننده صوفیانه باقی نخواهد ماند آنچه به اندیشه شریعتی حیات و عزت و بالندگی و دینامیسم می بخشد فقط و فقط همین اندیشه مبارزه طبقاتی و سوسیالیسم و رادیکالیسم شریعتی می باشد.

ثانیا این یک نظریه انحرافی است که ما جوهر سوسیالیسم نشر مستضعفین را در برابر جوهر دمکراتیک نشر قرار بدهیم و آنچنانکه لیبرالیستهای مذهبی ایران از بازرگان تا سروش تبلیغ می کنند بگوئیم یا باید به اندیشه سوسیالیسم همراه با دسپاتیزم سیاسی و اجتماعی معتقد گردیم یا به اندیشه لیبرالیسم در تمامی شاخه های آن اعم از سیاسی و اقتصادی و معرفتی و اخلاقی و اجتماعی معتقد گردیم راه سومی وجود ندارند آنچه در این رابطه باید در پاسخ این پاچه خواران استانه سرمایه داری و لیبرالیسم مطرح کنیم اینکه که برحسب نوع بینش ما نسبت به سوسیالیسم برداشت ما از دمکراسی هم عوض می شود که در این رابطه اگر بخواهیم دست به تقسیم بندی بزنیم باید بگوئیم که سه نوع سوسیالیسم داریم که عبارتند از:

1- سوسیالیسم عامیانه
2- سوسیالیسم دولتی
3- سوسیالیسم علمی

که برحسب این سه نوع سوسیالیسم اگر ما از زاویه سوسیالیسم به آزادی و دمکراسی نگاه کنیم سه نوع دمکراسی و آزادی مطرح می شود یک نوع آزادی بورژوازی یا لیبرالیسم می باشد دوم آزادی عوام فریبانه اهدائی دولتی می باشد سوم دمکراسی به معنای واقعی کلمه که عبارت است از حاکمیت دموها که این آخری هرگز تحقق پیدا نمی کند مگر با تحقق سوسیالیسم علمی بنابراین اگر سوسیالیسم دولتی بخواهد سخن از آزادی بگوید قطعا آزادی مورد نظر آن همان آزادی بورژوازی است که بورژوازی در عرصه لیبرالیسم سیاسی و لیبرالیسم معرفتی و لیبرالیسم اخلاقی جهت قوام لیبرالیسم اقتصادی که همان سرمایه داری است تعریف می کند و همچنین اگر سوسیالیسم عامیانه اخلاقی و تخیلی بخواهد از آزادی صحبت بکند آزادی مورد نظر او چیزی جز یک سلسله عطا های اهدائی از بالا نخواهد تنها سوسیالیسم علمی است که اگر از آزادی صحبت بکند آزادی مورد نظر او دموکراسی واقعی خواهد بود چراکه در آن شرایط دیگر آزادی جز حقوق جامعه نمی باشد کدام جامعه آن جامعه که سوسیالیسم علمی با حیات خود به آن تحقق بخشیده است.

در این چنین آزادی چه در عرصه آزادی بیان باشد چه آزادی قلم باشد و چه آزادی احزاب و تشکلات صنفی و اجتماعی و سیاسی باشد و ... همه و همه خود بجای اینکه نفی کننده سوسیالیسم علمی باشد تبین کننده سوسیالیسم علمی می شود که بی آن سوسیالیسم علمی هرگز امکان حرکت و حیات نخواهد داشت طبیعی است که با چنین برداشتی از سوسیالیسم دیگر سوسیالیسم و دمکراسی دو ترم مخالف هم نیستند که با وجود یکی آنچنانکه مولانا در قصه باد و موریانه سلیمان در دفتر سوم نقل می کند دیگری فرار بکند بلکه بالعکس این دو ترم لازم و ملزوم یکدیگر می شوند و بجای اینکه آزادی گرفتار بازار عکاظه دارالندوه قریش بورژوازی گردد حیات واقعی و جایگاه اصلی خود را پیدا خواهد کرد.

والسلام