پاسخ به سؤالهای رسیده - سؤال هفدهم
«پروژه اصلاح دینی» در جامعه ایران از کدامین مسیر باید صورت بپذیرد؟ - قسمت دوم
13 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم به حذف رابطههای دستساز بین خدا و مردم در عرصههای فردی و اجتماعی و حکومتی دست پیدا کنیم.
14 – تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم مقبولیت مردمی و اجتماعی را جایگزین مشروعیت آسمانی بکنیم.
15 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم امکان جایگزینی اراده مردم به جای مشروعیت آسمانی در جامعه امروز ایران فراهم کنیم.
16 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم شرایط برای جایگزینی «اسلام حقی» به جای «اسلام تکلیفی» و نفی تبعیضهای جنسیتی و عقیدتی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و طبقاتی و قومیتی و نژادی در جامعه ایران فراهم سازیم و شرایط برای ظهور کرامت انسانی در عرصه اجتماعی و اقتصادی و سیاسی آماده کنیم؛ به عبارت دیگر «حق» را جایگزین «تکلیف» و «قانون» محصول اراده تودهها را جایگزین احکام فقهی حوزههای فقاهتی بکنیم و به «سکولاریسم سیاسی» و «پلورالیسم معرفتی» و «حقوق طبیعی» برای همه افراد جامعه ایران به صورت برابر و یکسان تحت عنوان حق شهروندی دست پیدا کنیم.
17 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم به اخلاق اجتماعی و اخلاق فردی آنهم در صورت تطبیقی آن دست پیدا کنیم.
18 - تنها توسط اصلاح دینی به صورت تطبیقی اسلام است که ما میتوانیم در عرصه حرکت تحولخواهانه جامعه ایران «استراتژی فرهنگی» را جایگزین «استراتژی نظامی بر پایه کسب قدرت سیاسی» بکنیم.
19 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم در راستای تکوین دینامیزم یا حرکت درونجوش تکوین یافته از پائینهای جامعه ایران، جهت خودسازماندهی و رهبری درونجوش و شوراهای فراگیر و جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین و جامعه دموکراتیک و انقلاب فرهنگی و انقلاب اجتماعی و دموکراسی به معنای محدود کردن قدرت سه مؤلفهای سیاسی و اقتصادی و معرفتی بالائیهای قدرت توسط پائینیها دست پیدا کنیم.
20 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم بسترهای فرهنگی و اجتماعی جهت دستیابی به دموکراسی سوسیالیستی که یک دموکراسی مستقیم و مشارکتی میباشد (نه یک دموکراسی غیر مستقیم و نمایندگی) فراهم بکنیم.
21 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم شرایط جهت اعمال اراده اجتماعی مردم ایران در عرصههای قدرتهای سه مؤلفهای اقتصادی و سیاسی و معرفتی جهت استحاله کل اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به عنوان کنشگران اصلی دو جبهه آزادیخواهانه و برابریطلبانه فراهم سازیم.
22 – تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که میتوانیم نظام دموکراسی سوسیالیستی را جایگزین نظامهای ایدئولوژیک و توتالیتر فقاهتی و سوسیالیستهای دولتی قرن بیستم بکنیم.
23 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم به بازسازی فرهنگ دموکراتیک در جامعه بزرگ ایران بپردازیم.
24 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم اسلام حکومتی فقاهتی و ولایتی را بدل به اسلام دموکراتیک اجتماعی بکنیم.
25 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم به عنوان آلترناتیو فعال، پروژه اصلاح دینی به صورت «بهسازی انطباقی» و پروژه اصلاح دینی به صورت «واسازی تحلیلی و تقلیلی و حداقلی» را به چالش بکشیم.
26 – تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم در چارچوب اسلامشناسی تطبیقی، سیستم تفکر و اندیشه را جایگزین سیستم حدیثی و روایتی بکنیم و عقل را جایگزین نقل بکنیم و نقد اثباتی را جایگزین نقد نفیای بکنیم.
27 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم «اجتهاد در اصول و فروع اسلام» را جایگزین اجتهاد فقهی حوزههای فقاهتی بکنیم.
28 – تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم اصل تقدم فرهنگ دموکراتیک بر تکوین نهادهای دموکراتیک در جامعه بزرگ ایران عملیاتی سازیم.
29 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم توسط فرهنگ دموکراتیک به جنگ فرهنگ فقاهتی و زیارتی و روایتی و ولایتی حاکم بر ذهنیت اجتماعی جامعه امروز ایران برویم.
30 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم توسط تحقق سکولاریسم سیاسی در جامعه ایران به جنگ نظری و تئوریک با سکولاریسم کلامی و فلسفی دینستیزان خارجنشین چپ و راست برویم.
31 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم به اصل حضور دین اجتماعی در حوزه عمومی به عنوان نهاد پایدار جامعه مدنی تکوین یافته از پائین لباس عینیت بپوشانیم.
32 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم شرایط برای دوران گذار دموکراتیک از جامعه سرمایهداری به جامعه دموکراسی سوسیالیستی خارج از استراتژی جهنمی کسب قدرت سیاسی لنین و استراتژی جهنمی نظامی مائو و رژی دبرهای فراهم سازیم.
33 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم در دوران پسا فروپاشی سوسیالیسم دولتی قرن نوزدهم و در دوران پسا شکست سوسیالیسم کلاسیک قرن نوزدهم (که امروز همه آنها سر از سرمایهداری هار استثمارگر و استحمارگر و استبدادگر قرن بیست و یکم در آوردهاند به طوری که استثمار بیش از 500 میلیون نفر کارگران امروز جامعه چین و جامعه روسیه و غیره وحشتناکتر از استثمار کارگران حتی دوران تکوین سرمایهداری انگلستان و مغرب زمین و دوران بردهداری آغازین عصر سرمایهداری امپریالیسم آمریکا میباشد که آفریقا را بدل به شکارگاه انسان کرده بودند، میباشد) دموکراسی سوسیالیست اقبال و شریعتی را به عنوان آلترناتیو سرمایهداری و لیبرال دموکراسی سرمایهداری مغرب زمین مطرح کنیم.
34 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم شرایط برای گذار دموکراتیک به انقلاب اجتماعی و انقلاب سیاسی (و همچنین شرایط برای اجتناب از خشونت فراگیر و اجتناب از جنگ داخلی و اجتناب از جنگ مسلحانه درازمدت تودهای آنچنانکه مائو و جیاپ در قرن بیستم منادی آن بودند) فراهم کنیم.
35 – تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم شرایط برای پروسس تکوین فرهنگ مدنی و حقوق شهروندی و مبارزه مدنی و نهادهای مدنی و حقوق مدنی و نیروهای مدنی در جامعه بزرگ ایران فراهم نمائیم و شهروند ایرانی را با حقوق برابر در عرصه آزادی و عدالت برای همه مردم ایران به صورت علی السویه جایگزین رعیت و تکلیف و تقلید و تعبد دیسکورس اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام زیارتی و اسلام ولایتی حاکم بکنیم.
36 – تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم اسلام استثمارستیز و استحمارستیز و استبدادستیز را جایگزین اسلام فقاهتی و روایتی و زیارتی و ولایتی یا حکومتی طرفدار قدرت سه مؤلفهای اقتصادی و سیاسی و معرفتی حاکم بر جامعه ایران بکنیم.
37 – تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم حقوق مدنی و حقوق سیاسی و حقوق صنفی و حقوق برابر برای همه مردم ایران و حق تعیین سرنوشت برای همه شهروندان ایرانی به عنوان دیسکورس مسلط جامعه امروز ایران درآوریم تا توسط مبارزه برابریطلبانه و آزادیخواهانه جامعه بزرگ ایران بتوانیم به مبارزه با آپارتاید جنسیتی و آپارتاید طبقاتی و آپارتاید عقیدتی و آپارتاید نژادی و قومی حاکم بر جامعه امروز ایران بپردازیم.
38 – تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم به دموکراسی دموکراتیزه شده توسط توزیع عمودی قدرت (نه توزیع افقی قدرت) دست پیدا کنیم.
39 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم به تبیین کرامت انسانی در چارچوب رویکرد الهی و توحیدی و انسان فی نفسه یا انسان بماهو انسان دست پیدا کنیم.
40 – تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم به رنسانس اسلامی نه توسط سلفیه و بازگشت به دوران قرن هفتم میلادی (ظهور اسلام در عربستان) و غیره دست پیدا کنیم، بلکه توسط «بازگشت به قرآن» آنهم با رویکرد تطبیقی علامه محمد اقبال یعنی توسط فرمول پیوند بین ابدیت و تغییر برسیم.
41 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم به «رنسانس اسلامی» یا «تولد مجدد» به عنوان «عصر روشنگری» در جامعه بزرگ ایران، آنهم نه توسط «بازتولید شرایط تاریخی زمان پیامبر اسلام» در عربستان آنچنانکه جریان سلفیگری اعتقاد داشتند و از زمان سیدمحمدرضا رشید رضا شاگرد محمد عبده توسط ایجاد انحراف در رویکرد اصلاح دینی محمد عبده تکوین پیدا کردند.
قابل ذکر است که رشید رضا به دلیل پیوند با خانواده سعودی در عربستان و پیوند با رویکرد محمد بن عبدالوهاب و ابن تیمیه و اعتقاد به نظام خلافت در دوران اولیه اسلام، جریان سلفیگری با تکیه بر رویکرد اسلام حکومتی بنیانگذاری کرد؛ که البته در ادامه این حرکت انحرافی رشید رضا بود که شاگرد او حسن البنا توسط جریان اخوان المسلمین، رویکرد سلفیگری و اسلام حکومتی و تلاش در جهت کسب قدرت سیاسی و بازگشت به دوران خلافت قرن اول هجری به عنوان یک رویکرد سیاسی تشکیلاتی درآورد؛ که در ادامه آن این مسیر انحرافی به سید قطب رسید که او با طرح نظریه «جاهلیت جدید» و نفی مدرنیته (پس از باز گشت از آمریکا) نظریه انحرافی سلفیگری و شعار بازگشت تاریخی به دوران خلافت قرن اول هجری عربستان و محوری بودن اسلام حکومتی، کسب قدرت سیاسی و تکوین خلافت اسلامی در عصر حاضر (بویژه از بعد از فروپاشی امپراطوری عثمانی) به صورت یک راهبرد و استراتژی تمام عیار درآورد و بدین ترتیب بود که رویکرد اسلام حکومتی از سید قطب توسط ترجمه آثارش به وسیله سیدعلی خامنهای، به خمینی منتقل گردید و از تابستان سال 46 که خمینی طی یک سلسله سخنرانی در نجف تئوری فقاهتی «ولایت فقیه» برای اولین بار در تاریخ هزار ساله روحانیت شیعه مطرح کرد، «اسلام حکومتی» در بستر رویکرد سلفیگری در دو شاخه سنی و شیعه جاری گردید.
رود خونی که در 40 سال گذشته با شیعهکشی و سنیکشی در منطقه جاری شده است، محصول همین رویکرد سلفیگری در شیعه و سنی میباشد؛ که هر دو نحله در راستای دستیابی به حکومت اسلامی و دوران خلافت اولیه، از القاعده و داعش گرفته تا رژیم مطلقه فقاهتی علی الدوام تلاش میکنند. البته به موازات پروسس تکوین رویکرد انحرافی سلفیگری، رویکرد اصلاح دینی در شاخههای «بازسازی تطبیقی»، «بهسازی انطباقی»، «نوسازی فقهی» و «واسازی انکاری»، جاری و ساری گردیده است.
ادامه دارد