سلسله دروس نهجالبلاغه – قسمت ششم
چیستی و چگونگی «عدالت» در رویکرد امام علی
باری، در این رابطه است که میتوانیم داوری کنیم که «هسته اصلی رویکرد خمینی و روحانیت حوزههای فقاهتی و رژیم مطلقه فقاهتی همان رویکرد ذاتگرایانه میباشد» که توسط جایگزین کردن رویکرد ذاتگرایانه خود به جای رویکرد تاریخی قرآن و اسلام و نهجالبلاغه، آنها تلاش میکنند تا توسط «تقدم آسمان بر زمین و تقدم مشروعیت بر مقبولیت مردمی» تمامی امور اجتماعی و انسانی جامعه بشری را با انتقال به آسمان و خدا و امام زمان و غیره به صورت ذاتگرایانه تثبیت نمایند؛ و بر پایه آن تثبیت آسمانی است که آنها میتوانند قدرت سه مؤلفهای خود را در زمین نهادینه نمایند. پر واضح است که تا زمانیکه این «دستگاه ذاتگرایانه» بر جامعه ایران حداقل کنشگری داشته باشد، امکان نیل به دموکراسی سوسیالیستی توسط اجتماعی کردن سه مؤلفهای قدرت در جامعه ایران وجود ندارد؛ و لذا در این رابطه است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (در طول 43 سال حیات درونی و برونی خود در دو فاز سازمانی آرمان مستضعفین و جنبشی نشر مستضعفین) پیوسته بر این باور بوده است که «بدون اصلاح دینی در چارچوب اسلام منهای فقه و فقاهت و منهای روحانیت معلمان کبیرمان شریعتی و اقبال امکان دموکراتیک کردن مسیر دموکراسی سه مؤلفهای در جامعه بزرگ ایران وجود ندارد» و لذا بدین ترتیب است که در طول 43 سال گذشته حیات درونی و برونی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در دو فاز سازمانی آرمان مستضعفین و جنبشی نشر مستضعفین پیوسته از آغاز الی الان، این جنبش بر این باور بوده است که «بدون جنبش فرهنگی توسط اصلاح دینی در مسیر اسلام منهای فقه و فقاهت و منهای روحانیت شریعتی و اقبال، هرگز و هرگز نمیتوانیم در جامعه فقهزده و سنتزده و استبدادزده و استحمارزده و استخفافزده ایران به جنبش اجتماعی دموکراسیخواهانه سه مؤلفهای تکوین یافته از پائین و به جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین دست پیدا کنیم.»
پر پیداست که در رویکرد 43 ساله جنبش پیشگامان مستضعفین ایران هر گونه جنبش سیاسی بدون زیرساخت جنبش اجتماعی و در نهایت بدون جنبش فرهنگی مبتنی بر اصلاح دینی توسط اسلام منهای فقه و فقاهت و منهای روحانیت آب در هاون کوبیدن خواهد بود؛ و باز در این رابطه بوده است که در 43 سال گذشته (حیات درونی و برونی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) این جنبش پیوسته در نوک پیکان حرکت «تحولخواهانه خود، تحول فرهنگی توسط پروژه اصلاح دینی منهای فقه و فقاهت و منهای روحانیت قرار داده است». باری، بدین ترتیب است که امام علی در نهجالبلاغه توسط «تاریخی کردن موضوع عدالت، رویکرد ذاتگرایانه اسلام جبرگرای روایتی که از فردای وفات پیامبر اسلام توسط 30 هزار حدیث جعلی ابوهریره تکوین پیدا کرده بود به چالش میکشد». امام علی با تاریخی کردن اصل عدالت، علاوه بر این که این اصل را فرادینی میکند و علاوه بر اینکه اصل عدالت را جهان شمول و مشمول همه بشریت میکند و علاوه بر اینکه به اجرای عدالت به صورت مشخص و زمانی و مکانی تکیه میکند و علاوه بر اینکه موتور محرکه اجرای عدالت در جوامع بشری، جنبشهای اجتماعی زمینی آن جوامع میداند (نه اصول طلائی مجرد و انتزاعی آسمانی) و علاوه بر اینکه عدالت را بر پایه حق و حقوق طبیعی (نه حقوق قراردادی انسانها) تعریف مینماید و علاوه بر اینکه عدالت را به صورت اجتماعی (نه عدالت فردی اسلام دگماتیست فقاهتی) تعریف میکند و علاوه بر اینکه عدالت را حق همه انسانها به خاطر انسان بودن آنها به عنوان حق طبیعی میداند، توحید که بزرگترین دستاورد و رهآورد پیامبران ابراهیمی و در رأس آنها پیامبر اسلام بوده است را هم به صورت یک امر تاریخی تعریف مینماید.
لذا در همین رابطه است که امام علی در نهجالبلاغه منهای اینکه عدالت را به عنوان گفتمان غالب عصر خود در سالهای 36 تا 40 مطرح مینماید همه جا در نهجالبلاغه تلاش میکند تا عدالت در عرصه توحید تاریخی پیامبران ابراهیمی و در رأس آنها پیامبر اسلام تبیین و تعریف نماید.
ه - رویکرد امام علی به عدالت یک رویکرد دگماتیست نیست تا توسط آن بخواهد مانند اسلام فقاهتی حوزههای فقهی عدالت را به صورت قالبی در چارچوب دیسکورس فقه فقاهت هزار ساله حوزههای فقهی و اسلام روایتی، به صورت مجرد و انتزاعی از بیرون تبیین و تعریف نماید و بعداً از بالا آن عدالت نظری از پیش تعریف شده مانند حلقهای بر گردن هر جامعهای بیاندازد، بلکه بر عکس «رویکرد امام علی به عدالت، یک رویکرد تطبیقی میباشد» بنابراین در چارچوب این رویکرد تطبیقی (در راستای عدالت اجتماعی و سیاسی و اخلاقی و قضائی به صورت دیالکتیکی در جهت کشف مکانیزم اجرای عدالت در هر جامعهای) بوده است که امام علی معتقد بود که:
اولاً برای اجرای عدالت در جوامع مختلف تنها یک مکانیزم و یک راه وجود ندارد بلکه برعکس مکانیزمها و راههای مختلفی وجود دارد که برای انجام عدالت در آن جوامع بزرگترین رسالت پیشگام کشف آن مکانیزم خاص اجرای عدالت در آن جوامع میباشد.
ثانیاً تا زمانیکه در جامعه جنبشهای عدالتطلبانه و برابریخواهانه به صورت خودبنیاد از پائین تکوین پیدا نکنند، نمیتوان در آن جامعه از بالا به صورت یکطرفه و دستوری به اجرای عدالت دست پیدا کرد.
ثالثاً مسیر کشف مکانیزم عدلت در هر جامعهای تنها از دل فرهنگ آن جامعه حاصل میشود.
لذا در این رابطه است که امام علی در منشور حکومتی خود به مالک اشتر در خصوص مکانیزم اجرای عدالت در جامعه مصر اینچنین مطرح میکند:
«ثُمَّ اعْلَمْ یا مَالِک أَنِّی قَدْ وَجَّهْتُک إِلَی بِلَادٍ قَدْ جَرَتْ عَلَیهَا دُوَلٌ قَبْلَک مِنْ عَدْلٍ وَ جَوْرٍ وَ أَنَّ النَّاسَ ینْظُرُونَ مِنْ أُمُورِک فِی مِثْلِ مَا کنْتَ تَنْظُرُ فِیهِ مِنْ أُمُورِ الْوُلَاةِ قَبْلَک وَ یقُولُونَ فِیک مَا کنْتَ تَقُولُ فِیهِمْ وَ إِنَّمَا یسْتَدَلُّ عَلَی الصَّالِحِینَ بِمَا یجْرِی اللَّهُ لَهُمْ عَلَی أَلْسُنِ عِبَادِهِ فَلْیکنْ أَحَبَّ الذَّخَائِرِ إِلَیک ذَخِیرَةُ الْعَمَلِ الصَّالِحِ فَامْلِک هَوَاک وَ شُحَّ بِنَفْسِک عَمَّا لَا یحِلُّ لَک فَإِنَّ الشُّحَّ بِالنَّفْسِ الْإِنْصَافُ مِنْهَا فِیمَا أَحَبَّتْ أَوْ کرِهَتْ وَأَشْعِرْ قَلْبَک الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَکونَنَّ عَلَیهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَک فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَک فِی الْخَلْقِ - ای مالک، بدان من تو را به سوی جامعهای و مردمی میفرستم (جامعه مصر) که دارای تمدن گذشته هستند و پیش از تو دارای حکومتها و دولتهائی بودهاند که برخی از آن حکومتها عادل بودهاند و برخی دیگر ستمکار، بدون تردید مردم مصر حرکات و اعمال حاکمیت تو را بر خود در ترازوی تجربه گذشته تاریخی خود میگذارند و بر پایه آن به داوری در باب حکومت و حاکمیت جدید میپردازند و در باره تو آنچنان داوری میکنند که تو در باره آنها داوری میکنی، بنابراین ای مالک، مبادا مانند حیوان درندهای به جان مردم مصر بیافتی تا عقاید خودت را به صورت یکطرفه به آنها تحمیل کنی، مالک با رویکرد انسانی به مردم مصر نگاه کن چرا که مردم مصر یا هم نوع تو هستند در خلقت و یا هم دین تو هستند در عقیده فرقی میان آنها نباید گذاشت» (نهجالبلاغه صبحی الصالح – نامه 53 – ص 427 – سطر 9 به بعد)
باری، بدین ترتیب است که در رویکرد امام علی به عدالت، «عدالت یک پکیج ثابت از پیشمقدر شده در چارچوب احکام فقهی نیست» تا آنچنانکه خمینی میگفت وظیفه حکومت فقط اجرای احکام فقهی حوزههای فقاهتی باشد، بلکه برعکس در نگاه امام علی «عدالت یک فضیلت بنیادین است که تنها در چارچوب تعریف ما از انسان و انسانیت این فضیلت بنیادین قابل تعریف میباشد» بنابراین در رویکرد امام علی «عدالت تنها از زاویه انسان قابل تعریف میباشد نه از زاویه فقه فقاهت» (حوزههای هزار ساله دگماتیست فقاهتی) آنچنانکه خمینی میخواست عدالت را توسط آنها تعریف نماید؛ و بدین خاطر در این رابطه است که عدالت در رویکرد امام علی تنها با «مدل حقی، آن هم به صورت حقوق جهانشمول طبیعی انسانی قابل تعریف میباشد، نه مدل تکلیفی و تقلیدی و تعبدی» آنچنانکه خمینی در پی تعریف آن بود، به عبارت دیگر تا زمانیکه برای انسان فی نفسه و انسان بما هو انسان حقوق طبیعی و جهانشمول قائل نباشیم، نمیتوانیم برای عدالت در چارچوب مدل حقی تعریفی ارائه بدهیم؛ و از اینجاست که میتوانیم در تعیین مبانی عدالت دو اصل «انسان و حق» به عنوان مبانی زیرساختی عدالت تعریف بکنیم.
پر واضح است که تا زمانیکه تعریف جهانشمول از انسان و حق و عدالت نداشته باشیم، نمیتوانیم به اعلامیه جهانی حقوق بشر اعتقادی پیدا کنیم. چراکه لازمه اولیه اعتقاد به اعلامیه جهانی حقوق بشر، «اعتقاد به تعریف جهانشمول انسان و حق و عدالت است». عنایت داشته باشیم که تا زمانیکه ما بخواهیم در چارچوب اسلام فقاهتی و اسلام روایتی برای انسان و حق و عدالت تعریفی ارائه بدهیم، بدون تردید تبعیضات دینی و مذهبی و فرقهای و گروهی که سنتز اسلام فقاهتی میباشند، در تعریف ما از انسان و حق و عدالت دخالت پیدا میکنند. آنچنانکه در 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم شاهد بودهایم که تبعیض در عرصههای اجتماعی و سیاسی و حقوقی (بین زن و مرد، بین مذهبی و غیر مذهبی، بین آخوند و غیر آخوند، بین خودی و غیر خودی، بین مسلمان و غیر مسلمان، بین دیندار و بی دین و غیره و غیره) که سنتز رویکرد دگماتیست اسلام فقاهتی و اسلام روایتی میباشند، به صورت یک امر نهادینه شده حقوقی درآمده است.
به همین دلیل بوده است که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول 40 سال گذشته هرگز و هرگز نتوانسته است در برابر قبول اعلامیه جهانی حقوق بشر چراغ سبز نشان بدهد، چراکه تمامی رویکرد سیاسی و اجتماعی و انسانی این رژیم مخالف اعلامیه جهانی حقوق بشر میباشد فراموش نکنیم که ماده اول اعلامیه جهانی حقوق بشر میگوید: «تمام افراد بشر آزاد به دنیا میآیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند» و ماده دوم اعلامیه حقوق بشر میگوید: «هر کس میتواند بدون هیچگونه تمایز مخصوصاً از حیث نژاد و رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر و همچنین ملیت، وضع اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر موقعیت دیگر، از تمام حقوق و کلیه آزادیهایی که در اعلامیه حاضر ذکر شده است بهرهمند گردد به علاوه هیچ تبعیضی به عمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی، اداری و قضایی یا بینالمللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد، خواه این کشور مستقل تحت قیمومت یا غیر خودمختار بوده یا حاکمیت آن به شکلی محدود شده باشد»؛ و در ماده سوم اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است که «هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد» و در ماده ششم اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است که: «هر کس حق دارد که شخصیت حقوقی او در همه جا به عنوان یک انسان در مقابل قانون شناخته شود» و در ماده هفتم این اعلامیه جهانی گفته شده است که: «همه در برابر قانون مساوی هستند و حق دارند بدون تبعیض و بالسویه از حمایت قانون برخوردار شوند. همه حق دارند در مقابل هر تبعیضی که ناقض اعلامیه حاضر باشد و بر علیه هر تحریکی که برای چنین تبعیضی به عمل آید به طور مساوی از حمایت قانون بهرهمند شوند.»
باری با یک نگاه اجمالی و کپسولی به 5 ماده فوق اعلامیه جهانی حقوق بشر میتوانیم داوری کنیم که اصول زیرساختی برای تحقق اعلامیه جهانی در جامعه ایران و جوامع دیگر عبارتند از: «دستیابی و اعتقاد به تعریف جهانشمول از انسان و جایگزین کردن مؤلفه حق و حقوق انسانی به جای مؤلفه تکلیف و تقلید و تعبد اسلام فقاهتی حوزههای فقهی و اعتقاد به حقوق طبیعی برای همه انسانها به خاطر انسان بودن آنها و اعتقاد به فرادینی بودن اصل عدالت میباشد»؛ و تا زمانی که به این اصول مبادی اعلامیه جهانی حقوق بشر در جامعه خودمان و در دیگر جوامع کشورهای پیرامونی و کشورهای متروپل سرمایهداری اعتقاد حاصل نشود هرگز و هرگز امکان نهادینه کردن اعلامیه جهانی حقوق بشر در جامعه ایران و در دیگر جوامع پیرامونی و متروپل وجود ندارد.
طرح رویکرد امام علی در جامعه امروز ایران در راستای پروژه اصلاح دینی و جنبش فرهنگی در جامعه ایران میتواند علاوه بر بسترسازی جهت ایجاد اصلاح دینی و تحول فرهنگی و تحول اجتماعی و تحول سیاسی در جامعه بزرگ ایران شرایط برای نهادینه کردن فرهنگی اعلامیه جهانی حقوق بشر در جامعه ایران هم مهیا نماید. یادمان باشد که تا زمانیکه فرهنگ اعلامیه جهانی حقوق بشر در جامعه ایران به صورت فرهنگی نهادینه نگردد حتی اگر به فرض محال هم اعلامیه جهانی حقوق بشر در جامعه ایران به صورت دستوری و تزریقی از بالا مطرح بشود، باید بر این باور باشیم که این پروژه نمیتواند در جامعه ایران به صورت پایدار و درازمدت ادامه پیدا کند، چراکه آنچه که مهمتر از خود اعلامیه جهانی حقوق بشر میباشد فرهنگ زیرساختی این اعلامیه است که عامل نهادینه کردن پایدار این اعلامیه در جامعه ایران میگردد؛ و لذا در رابطه با فرهنگسازی اعلامیه جهانی حقوق بشر در جامعه ایران بوده است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 43 سال حرکت درونی و برونی خود در دو فاز سازمانی آرمان مستضعفین و جنبشی نشر مستضعفین بر این باور بوده است که تنها توسط باز تفسیر و باز تحلیل نهجالبلاغه امام علی در جامعه ایران میتوان به این مهم دست پیدا کرد.
عنایت داشته باشیم که خود امام علی در نهجالبلاغه در راستای باز تفسیر قرآن در جامعه فرمود «باید قرآن را در هر زمان و در هر عصری به حرف درآورد» چراکه قرآن فینفسه صامت است و تا زمانیکه توسط پیشگامان جامعه به حرف درنیاید خود به خود نمیتواند فونکسیون مثبتی در عرصه فرهنگسازی جامعه داشته باشد.
ادامه دارد