نهضتهای جهان عرب:
استقلال طلبانه و آزادی بخش؟ یا ملی ناسیونالیستی و حق طلبانه، یا دمکراتیک و آزادی خواهانه!
1- خود ویژگیهای جنبشهای سیاسی جهان عرب: کلا جنبشهای سیاسی جهان عرب به علت خود ویژگی هائی که دارند به سرعت بینالمللی میشوند و کل جهان را تحت تاثیر خود قرار میدهند. این خودویژگیها عبارتند از:
الف - خود ویژگیهای ژئوپولتیکی: که عبارت است از گستردگی جهان عرب از شمال افریقا تا خلیج فارس که تقریبا قسمت مهمی از دو قاره افریقا و آسیا را در بر گرفتهاند که وجود شاهراههای دریایی باب المندب و هرمز و سوئز و پیوند این خطه توسط مرز آبی مدیترانه با قاره اروپا باعث گردیده تا جهان عرب از نظر سیاسی از دوران شکل گیری تضاد بین دو امپراطوری روم و ایران تا این زمان پیوسته به عنوان یک منطقه سیاسی مورد تنازع ابر قدرتها باشد. در تقسیم جهانی ابر قدرتها به لحاظ همین موقعیت سیاسی، جهان عرب به صورت آخرین خاکریز مورد تقسیم ابر قدرتها بوده است. این امر باعث شده تا این منطقه همیشه سرزمین جنگ بین ابر قدرتها به لحاظ سیاسی و نظامی و اقتصادی باشد. استقرار کشور اسرائیل بعد از متلاشی شدن امپراطوری عثمانی و تشکیل بلوک سوسیالیستی شرق در این رابطه میباشد. چراکه با استقرار کشور اسرائیل توسط قدرتهای امپریالیستی پیروز در جنگ بینالملل ، غرب و امپریالیسم جهانی توانست یک پایگاه ثابت و همیشگی در این منطقه بدست آورد تا توسط این پایگاه ثابت بتواند در عرصه تقسیم باز تقسیم جهان یا نظام بازتقسیم بینالمللی در این منطقه سوق الجیشی موازنه را به سود خود حل کند.
ب - خود ویژگیهای اقتصادی: بی شک پیدایش سرمایه داری صنعتی جهانی از بعد از دو انقلاب سیاسی فرانسه و صنعتی اروپا و پیدایش ماشین ، پیوند تنگاتنگی با نفت و گاز به عنوان منبع استراتژیک انرژی و شریان حیاتی اقتصاد سرمایه داری پیدا کرد. با توجه به اینکه بیش از نیمی از این منابع استراتژیکی در کشورهای عربی قراردارد، این امر باعث گردید که از نیمه دوم قرن نوزده به موازات آگاهی کشورهای متروپل به این شریان حیاتی، جهان سرمایه داری زین خود را جهت سیطره بر این منابع رکاب کند. مضافاً بر اینکه به علت وابسته و عقب مانده بودن اقتصاد سرمایه داری درجهان عرب و وجود سرمایههای باد آورده نفتی در این منطقه و گستردگی جغرافیای، این منطقه یکی از مناسبترین بازارهای عرضه کالاهای سر ریز شده سرمایه داری جهانی اعم از کالاهای نظامی و غیر نظامی و مصرفی میباشد. در این رابطه است که سرمایه داری جهانی پیوسته حیات اقتصادی خود را در گرو حضور و حفظ این منطقه میدانسته و با حمایت استراتژیکی از عقب ماندهترین نظامهای سیاسی حاکم بر سرنوشت ملت عرب میکوشیده تا این پایگاه استراتژیک اقتصادی را برای خود صیانت نماید.
ج - خود ویژگیهای فرهنگی: از آنجائی که بیش از 90%خلق های عرب ساکن در این کشورهای عربی مسلمان میباشند و با عنایت به اینکه خواستگاه تکوین اسلام در آغاز در همین منطقه بوده است و عربی بودن زبان رسمی اسلام، همراه با گستردگی کشورهای مسلمان باعث شده تا کشورهای عربی و در راس آنها دو کشور مصر و عربستان به عنوان هژمونی مسلمانان جهان و مخصوصا مسلمانان اهل تسنن مطرح شوند. این سه خود ویژگیهای جهان عرب است که باعث میگردد که جنبشهای سیاسی جهان عرب علاوه بر اینکه برای خود کشورهای عربی صورت دومینو داشته باشند، برای کشورهای مسلمان و کشورهای پیرامونی در دو قاره بزرگ افریقا و آسیا صورت هژمونیک داشته باشند و تقریبا تمامی کشورهای این دو قاره (منهای قسمت آسیای جنوب شرقی که تحت نظام سرمایه داری ساختی و فرهنگ بودائی هستند) همیشه تحت تاثیر جزر و مدهای سیاسی اجتماعی و اقتصادی کشورهای عربی باشند. البته کاشته شدن کشور اسرائیل توسط کشورهای متروپل غربی و آواره کردن خلق فلسطین توسط این دولت متجاوز و شکل گیری تضاد خلق فلسطین با صهیونیستها و وجود بیت المقدس به مثابه قبله اول مسلمین در کشور اسرائیل و تحمیل سه جنگ فراگیر اسرائیل بر جهان عرب همگی باعث گردید تا تضاد خلق عرب با صهیونیستها پیوسته به عنوان تضاد عمده مطرح شود. این عمده شدن تضاد خلق عرب با صهیونیستها باعث شد تا خلق عرب تا قبل از این سونامی انقلابات دمکراتیک چنین بپندارد که تمامی تضادهای داخلی و خارجیاش میباید از کانال تضاد با اسرائیل عبور کند. این موضوع به خودی خود باعث گردید که علاوه بر اینکه تضاد خلق فلسطین با صهیونیستها به عنوان یک موضوع بینالمللی از آغاز مطرح شود، در عرصه جهانی نیز به عنوان خط سرخ بین دو بلوک خلق و بلوک امپریالیسم مطرح گردد. بطوریکه تقریبا تمامی خلقهای جهان پشتیبان مبارزه حق طلبانه و رهائی بخش خلق فلسطین بودهاند و تمامی کشورهای امپریالیستی و متروپل سرمایه داری پشت سر کشور اسرائیل در این تضاد قرار گرفتهاند. همین موضوع در کنار آن موضوعهای مطرح شده فوق عاملی دیگر جهت هژمونی مبارزه خلق عرب بر مبارزات خلقهای دو قاره آسیا و افریقا نیز گردید. البته نیاز به گفتن ندارد که در همین رابطه بوده که خلق عرب بر خلاف حاکمیتهای عربی همیشه پشتیبان استراتژیک مبارزات حق طلبانه ملت فلسطین بودهاند.
2- انواع نهضتهای فراگیر جهان عرب از نیمه اول قرن بیستم تا کنون: در یک نگاه کلی جنبشهای فراگیر یا نهضتهای مردمی جهان عرب از نیمه اول قرن بیستم تا کنون را میتوانیم به سه بخش کلی تقسیم کنیم:
الف - نهضتهای استقلال طلبانه یا رهائی بخش
ب - نهضتهای ملی و ناسیونالیستی
ج - نهضتهای دمکراتیک و آزادی خواهانه
الف - نهضتهای استقلال طلبانه یا رهائی بخش خلق عرب: از آنجائیکه از قرن نوزدهم که با تکوین سرمایه داری صنعتی و پیدایش و تکوین امپریالیسم که همراه بود با پدیده وابستگی و استعمار کشورهای پیرامونی (و به خصوص از بعد از جنگ بینالملل اول و شکست و متلاشی شدن امپراطوری عثمانی) به علت گستردگی جغرافیای جهان عرب، وابستگی کشورهای عربی به کشور های متروپل صورت یکسانی نداشتند. چرا که بخش افریقائی جهان عرب که شامل کشورهای شمال افریقا (یعنی مغرب و الجزائر و تونس میشدند) به خاطر اینکه با کشور استعمارگر و امپریالیست فرانسه دارای مرز آبی بودند، جز تیول و وابسته به فرانسه بودند (به طوری که دولت استعمارگر فرانسه میگفت آنچنانکه سن از وسط پاریس عبور میکند مدیترانه از وسط کشور فرانسه میگذرد) البته کشور لیبی مثلا زیر تیول دولت ایتالیا قرار داشت و کشورهای مرکزی جهان عرب از عراق و عربستان و اردن گرفته تا کشور فلسطین (اسرائیل فعلی) و شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس زیر تیول دولت امپریالیستی انگلیس قرار داشتند. به همین ترتیب کشورهای حاشیه مدیترانه امثال لبنان و سوریه باز وابسته به دولت امپریالیستی فرانسه بودند. و... لذا از بعد از جنگ جهانی دوم به علت اینکه کلا کشورهای عربی قاره افریقا به خاطر مسلمان بودن و پتانسیل مکتبی که ملت عرب قاره افریقا داشتند، هرگز مانند کشورهای دیگر افریقائی در قرن نوزدهم با مشکل برده داری یا مبارزه رهائی بخش ضد برده داری ملتهای افریقائی روبرو نبودند. (چراکه در طول قرون حاکمیت نظام برده داری امپریالیستی بر کشورهای افریقائی که بردههای افریقائی را بسیار پستتر و زنندهتر از شکل حیوانی در بازارهای امپریالیستی غرب معامله میکردند، کشورهای عربی افریقائی به علت پتانسیل مکتبی اسلامی که داشتند حتی حاضر به تن دادن به یک برده هم به امپریالیستها نشدند) اما به علت وابستگی استعماری که این کشورها داشتند از سر آغاز قرن بیستم کشورهای عرب افریقائی و در راس آنها کشورهای عرب شمال افریقا از سر سلسله جنبان خلقهای جهان بودند که مبارزه استقلال طلبانه و رهائی بخش ضد استعماری خود را شروع کردند که این مبارزه استقلال طلبانه دارای فرایندهای مختلف زمانی بود که از انقلاب الجزائر که بعد از جنگ بینالملل دوم در سال 1959 صورت گرفت، شروع شد. پس از آن کشورهای عربی توانستند یکی پس از دیگری استقلال نسبی سیاسی خود را بدست آورند.
ب - نهضتهای ملی یا ناسیونالیستی جهان عرب: پروسه تکوین نهضتهای ملی و ناسیونالیستی جهان عرب بازگشت پیدا میکند به تشکیل کشور اسرائیل توسط استعمار و آواره کردن خلق فلسطین در کشورهای عربی. اما از آنجائیکه مضمون نهضت ملی و ناسیونالیستی کشورهای مختلف صورتی یکسان نداشت (هرچند از نظر شکلی صورتی واحد داشتند مثلا در شیلی نهضت مقاومت ملی به رهبری دکتر آلنده مضمونی سوسیالیستی و ضد استثماری داشت در حالیکه در چین و هند و... مضمون استقلال طلبانه و رهائی بخش داشت یا در ایران و مصر مضمون ضد استعماری داشت و... اما در جهان عرب آنچه به صورت کلی عامل تعیین کننده مضمون نهضت ملی و ناسیونالیستی جهان عرب شد، شکل گیری و تکوین کشور اسرائیل توسط کشورهای امپریالیستی متروپل غربی بود. چراکه اولین فونکسیونی که تشکیل کشور اسرائیل برای جهان عرب به وجود آورد، شکل گیری ملیت عرب بود. بطوریکه اگر بگوئیم تا قبل از تکوین کشور اسرائیل کشورهای عربی بودند اما ملت عرب وجود نداشت، سخنی به گزاف نگفتهایم. کشور اسرائیل از آنجائیکه از همان آغاز پروسه تکوین خود به صورت یک دولت متجاوز فرهنگی و سیاسی و نژادی و اقتصادی و نظامی در منطقه ظاهر شد، کشورهای عربی را در یک حرکت واکنشی و عکس العملی از صورت کشورهای پراکنده عربی به صورت ملت واحد عربی در آورد. به این ترتیب بود که شعار الاسلام دیننا - و العربی لساننا - و الجزائر وطننا. نهضتهای استقلال طلبانه کشورهای عربی بدل به شعار ملت عرب جمال عبدالناصر سلسله جنبان نهضت ملی و ناسیونالیستی کشورهای عربی گردید. طوری که خلق عرب از شمال افریقا تا شیخ نشین های عرب خلیج فارس عکس ناصر را در یک شب در ماه دیدند که با این رویت همگانی عکس ناصر در ماه خلق عرب، نه تنها هژمونی مصر و ناصر را بر نهضت ملی و ناسیونالیستی جهان عرب تائید کردند از آن مهمتر خود این تائیدی بود بر تکوین ملت عرب. آن چنان که فوقاً مطرح کردیم تکوین ملت عرب در یک رابطه عکس العملی نسبت به خوی تجاوز طلبانه فرهنگی و نظامی و سیاسی و نژادی و اقتصادی اسرائیل بود، لذا برعکس نهضت استقلال طلبانه کشورهای عربی که صورتی خلقی و پائینی داشت نهضت ملی و ناسیونالیستی کشورهای عربی برعکس ایران و شیلی و ویتنام و هند و اندونزی و... صورتی دولتی و کلاسیک به خود گرفت. دلیل آنهم این بود که پروسه تشکیل کشور اسرائیل با حمایت کشورهای متروپل به سرعت پیش میرفت و به علت این سرعت تجاوز نظامی صهیونیستها در نوک پیکان انواع تجاوزهای فرهنگی و... قرار گرفت. نخستین محصول این تجاوز آواره شدن خلق فلسطین در کشورهای مختلف عربی بود. از آنجائی که حتی خود خلق فلسطین در اوان تجاوز و آوارگی از حداقل سازماندهی و تشکیلات جهت مبارزه برخوردار نبودند، این امر باعث گردید که مقاومت در برابر تجاوز نظامی اسرائیل در جهان عرب صورت کلاسیک و دولتی به خود بگیرد که همین موضوع رمز شکست نظامی جهان عرب در برابر تجاوزهای نظامی کلاسیک اسرائیل بود. چراکه خود اسرائیل هم دنبال همین اتخاذ تاکتیک از جانب کشورهای عربی بود و به همین دلیل بود که اسرائیل تنها در کادر جنگ کلاسیک نظامی میتوانست ارتشهای کشورهای عربی را به زانو در آورد نه در بستر جنگهای نامنظم خلقی). با دولتی و کلاسیک شدن شکل مقاومت در برابر اسرائیل بود که تقریبا نهضت ملی و ناسیونالیستی در تمامی کشورهای عربی به صورت کودتاهای نظامی توسط افسران ارتش در آمد. از مصر گرفته تا لیبی و از سودان گرفته تا سوریه و عراق و الجزایر و... و به این ترتیب بود که در طول سه تهاجم نظامی کلاسیک ارتش اسرائیل دولتهای کودتائی توتالیتر عربی یکی پس از دیگری تثبیت شدند و شعار همه آنها این بود که آمدهاند تا اسرائیل را نابود کنند. البته حاصل همه این هارت و پورتها دولتی، جز شکست های پی در پی دولتهای عربی ره آورد دیگری برای ملت عرب نداشت. (البته در خصوص جنبش خلق فلسطین هم به دلیل اینکه این جنبش جز در برهه جنگ کرامه، به جای استراتژی جنگ نامنظم خلقی به استراتژی ترور تکیه کرد. که این تکیه بر ترور هر چند از نظر معنوی توانست در کوتاه مدت در برابر شکست های ارتشهای کلاسیک کشورهای عربی در برابر اسرائیل، به صورت موضعی با ضربه هائی موضعی که ترور بر اسرائیل وارد میکرد، حمایت معنوی مردم کشورهای عربی را به دنبال خود بکشد، اما در دراز مدت هرگز این حمایت معنوی نتوانست شکل عینی و کنکریت به خود بگیرد. یعنی ملت عرب را به یک سازماندهی مبارزه غیر کلاسیک با اسرائیل بکشاند) که حاصل همه اینها آن شد که نهضت ملی و ناسیونالیستی کشورهای عربی تنها دستاوردی که برای ملت عرب ببار آورد جز یک سلسله دولتهای نظامی توتالیتر که تنها به قدرت خود میاندیشیدند و هیچ حق و حقوقی برای ملت خود و ملت عرب قائل نبودند ببار نیاورد. به این ترتیب بود که این دولتهای توتالیتر نظامی به خاطر اینکه از مردم نبودند و جز سرنیزه بر مردم خود ره آوردی دیگر برای مردم خود نداشتند به سمت وابستگی به قدرتهای برونی از شرق گرفته تا غرب روی آوردند (یک روز انورسادات جانشین نظامی ناصر شعار: تنها امکان پس گیری سرزمینهای اشغالی عربی پیوند با امریکا و صلح با اسرائیل است، سر میداد " و به همین دلیل در سال 1979 صلح کمپ دیوید را امضا کرد و پایان صلح امکان هرگونه حمله کلاسیک نظامی دولتهای توتالیتر را به اسرائیل از بین برد و روز دیگر قزافی تمامی دستاوردهای صنعتی هستهائی خود را داخل کشتی میکرد و جهت پیوند با امریکا و غرب روانه آمریکا میکرد و...).
ج - نهضتهای آزادی خواهانه یا دمکراتیک جهان عرب: ماحصل اینکه مدت بیش از پنجاه سال است که از نهضت ملی و ناسیونالیستی کشورهای عربی میگذرد و تنها دستاوردی که این نهضت برای مردم به بار آورده است عبارتند از:
1- حاکمیت دولتهای غیر دموکراتیک و توتالیتر از طریق کودتا یا موروثی.
2- وجود مناسبات اقتصادی ویرانگر سرمایه داری وابسته.
3- منهزم شدن وحدت دولتهای عربی در مقابله با اسرائیل که مبنای اولیه حیات این نهضت دولتی بود.
4- حاکمیت مستقیم و غیر مستقیم امپریالیست امریکا بر جهان عرب به خصوص از بعد از حمله به عراق و سرنگونی صدام و حزب بعث عراق که تقریبا حاکمیت امپریالیستی امریکا برجهان عرب بلامنازع شد.
5- شکست استراتژی مسالمت جویانه و پاسیفیسم دولتهای توتالیتر جهان عرب در تشکیل کشور فلسطین که از سال 1979 با صلح کمپ دیوید آغاز شده بود و تهاجمی شدن موضع نظامی سیاسی دولت متجاوز اسرائیل به حقوق ملت عرب و در راس آن خلق فلسطین که در نبرد و محاصره جنون آمیز غزه از سال گذشته تاکنون مشاهده کردیم که چگونه این دولتهای توتالیتر عربی از اسرائیل در این رابطه حمایت مادی و معنوی کردند.
بهر حال فونکسیون همه این عوامل پنج گانه در این زمان قراردادن تنها یک سوال بزرگ در برابر خلق عرب بود و آن اینکه چگونه میتوانیم عزت گذشته خلق عرب را در این عصر و قرن بدست آوریم؟ آیا مانند گذشته میتوان از طریق نهضتهای رهائی بخش و استقلال طلبانه منطقهائی و کشوری این استقلال را بدست آورد؟ آیا مانند گذشته از طریق وحدت عربی دولتهای عربی توسط نهضت ملی و ناسیونالیستی تحت شعار نابودی اسرائیل میتوان این عزت از دست رفته جهان عرب را بدست آورد؟ پاسخی که ملت عرب در این تند پیچ تاریخی به این دو پاسخ فوق در برابر آن سوال تاریخی داد، یک پاسخ منفی بود یعنی از نظر خلق امروز جهان عرب اگرچه امروز بیش از هر زمانی امپریالیسم امریکا حاکمیت بلامنازع نظامی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و... خود را بر جهان عرب گسترده است و اگرچه در این زمان دولت متجاوز اسرائیل بیش از هر زمانی نسبت به پایمال کردن حقوق خلق عرب و در راس آنها خلق فلسطین دندان تیز کرده است و اگرچه در این زمان از نظر حقوق دمکراتیک خلق عرب در نقطه میبینیم خلقهای جهان قرار دارد (یعنی نه تنها فاقد هرگونه حقوق دمکراتیک هستند بلکه حتی در بعضی از این کشورهای عربی از حداقل حقوق انسانی مثل داشتن شناسنامه برای زنان و آموختن سواد و حق انتخاب کردن و انتخاب شدن هم محروم اند) ولی دیگر نمیتوان مانند سالهای بعد از جنگ بینالملل اول و دوم توسط نهضتهای استقلال طلبانه با حاکمیت نظامی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی امریکا بر جهان عرب مقابله کرد. چرا که برعکس گذشته (که آنچه باعث شد تا کشورهای عربی وابسته به قدرتهای امپریالیستی بشوند، ضعف و شکست نظامی از امپریالیسم نظامی حاکم بر جهان بود) در این زمان آنچه که باعث سلطه نظامی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی امپریالیسم امریکا بر جهان عرب شده است، فقط و فقط سست عنصری دولتهای توتالیتر عربی است که تنها در راه حفظ و صیانت از قدرت خود تن به هر ذلتی از جمله وابستگی به امپریالیسم اقتصادی و نظامی و سیاسی و فرهنگی امریکا میدهند. همچنین برعکس گذشته که عامل تهاجم نژادی و فرهنگی و نظامی و سیاسی و اقتصادی نظام صهیونیستی اسرائیل پراکندگی ملی و دولتی و نظامی و سیاسی و اقتصادی کشورهای عربی و خلق عرب بود، در این زمان آنچه زمینه گستاخی اسرائیل جهت حمله و محاصره به غزه وپایمال شدن حیثیت فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و جغرافیائی جهان عرب را فراهم کرده است ضعف نظامی و اقتصادی و سیاسی دولتهای عربی نیست بلکه بالعکس دولتهای عربی در این شرایط به خاطر اقتصاد وابسته و سلاحهای آمریکائی و غربی در نقطه اوج قدرت قرار دارند و به همین دلیل خلق عرب در این شرایط نهضت ناسیونالیستی و ملی را مانند گذشته داروی درد خود نمیداند. در میان این پاسخهای تکراری و رد آن از جانب خلق عرب بود، که در نهایت خلق عرب پاسخ سوال تاریخی خود را (که چگونه در این زمان میتوان عزت جهان عرب را باز گردانید) پیدا کرد؟ و آن پاسخ این بود که علت عمده تمامی بدبختی هائی که امروز بر جهان عرب هجمه آورده است نه امریکا است و نه اسرائیل است و نه... میباشد بلکه در یک کلام علت عمده همه آنها این دولتهای درمانده و توتالیتری هستند که تمامی حقوق انسانی و دموکراتیک خلق عرب را به خاطر صیانت از حکومت توتالیتر خود نابود کردهاند و به علت تکیه بر مناسبات عقب مانده سرمایه داری وابسته و فساد های اداری و مالی، ملت عرب را به فقر و بیچارگی و تضاد طبقاتی ویرانگر کشاندهاند و در راه صیانت از حکومت های خود تن به هر گونه ذلتی در برابر امپریالیسم و صهیونیسم میدهند و تمامی قدرت نظامی و سیاسی و اداری که در این مدت حاصل کردهاند، همگی در راه نابودی و سرکوب خلق عرب به کار میبرند و تا زمانیکه این دولتهای ضد مردمی که هر کدام با شعاری بر گرده تودههای جهان عرب حکومت میکنند بر سر کارند، امکان هیچگونه تحولی در جهان عرب وجود ندارد و ملت عرب تحت این نظامهای سیاسی روز بروز ذلیلتر میشوند. بنا بر این در راستای این پاسخ تاریخی ملت عرب بود که همگی همگام به صورت یکپارچه در شکل یک سونامی بر سر دولتهای توتالیتر و وابسته و ضد مردمی برپایه یک نهضت آزادی خواهانه و دمکراتیک شوریدند تا توسط آن با نفی این رژیمهای پوشالی بتوانند عزت از دست رفته خود را باز یابند و از این مرحله بود که آب در خانه موران افتاد و رژیمهای مستبد عرب سقوط دومینوئی خود را از سر گرفتند.
3- آسیب شناسی نهضت آزادی خواهانه و دمکراتیک فعلی جهان عرب: بی شک در درستی راهی که امروز خلق عرب برای رهائی خویش انتخاب کردهاند، جای هیچ شک و شبههائی نیست. به همین دلیل است که امروز هیچ نظریه پردازی و صاحب نظری نمیتواند به درستی راهی که خلق عرب انتخاب کرده است اشکال و تردیدی کند. و این امر مسلمی است که تنها راه رهائی خلق عرب از اسارت امپریالیسم و صهیونیسم از طریق سرنگونی دولتهای پوشالی عربی میگذرد. آنچه امروز باز به صورت یک بحران جدید میرود تا دستاوردهای دمکراتیک خلق عرب را تهدید کند، بحران تئوریک این انقلاب سراسری خلق عرب است که البته این بحران تئوریک علاوه بر اینکه ریشه در نظامهای توتالیتر حاکم دارد (که توسط آن امکان هرگونه تجربه دموکراتیک و رشد نظری و عملی را از خلق عرب و پیشگامان نظری و عملی آنها تا کنون گرفتهاند) باید به انتقال بحران تئوریک نیروهای پیشگام کشورهای عربی هم عنایت داشته باشیم که چگونه هنوز حتی در عرصه تشکیلات پیشاهنگ نتوانسته اند به یک اعتلای تئوریک دست پیدا کنند و هنوز در عرصه پیشگام این تئوریهای سنتی القاعده و اخوان المسلمین و... هستند که حرف اول را میزنند و همین بحران تئوریک پیشگام است که نخستین فونکسیون آن سنت گرائی و بی برنامه گی و نداشتن استراتژی و تن دادن به تغییرات تاکتیکی و نداشتن شعار و تشکیلات آلترناتیوی برای این نظامهای متزلزل و یا در حال سقوط عربی میباشد به طوری که در تونس دیدیم با فرار بن علی مردم خلع شعار شدند و یا در مصر با فرار مبارک و حاکمیت نظامیها مردم سرگردان شدند. البته نیاز به گفتن ندارد که همیشه در مبارزات تودهها بزرگترین افتی که تودهها و دستاوردهای سیاسی آنها را به چالش میکشد همین بحران نظری و عملی آلترناتیوی است که مطابق آن در تحلیل نهائی تودهها میدانند چه نمیخواهند اما نمیدانند چه میخواهند و پس از اینکه چه نمیخواهند آنها تحقق پیدا کرد دوباره به علت خلا ء چه میخواهند همان چه نمیخواهند با تغییر شکل و لباس به صورت چه میخواهند بر کرسی نمیخواهند های رفته مینشیند. آن چنان که به قول معلم کبیرمان شریعتی در خصوص مردم ما در نهضت مشروطیت ما این موضوع را تجربه کردیم چراکه آنچنانکه وی میگوید در مشروطیت از مجسمه عین الدوله در دو مرحله پرده بر داری شد یکی در مرحله اول که عین الدوله یک عنصر ضد مردمی و آزادی خواه کش بود، دیگر در چهره یک انقلابی مردمی. به این ترتیب است که بحران تئوریک مادّیت خود را در بحران هژمونی به نمایش میگذارد. در آنجا است که انقلاب شکست میخورد و تمامی دستاوردهای سیاسی تودهها دوباره به تاراج میرود.
سلام بر مبارزات آزادی خواهانه و دمکراتیک خلق عرب
سلام بر بیداری و خودآگاهی فراگیر خلقهای جهان عرب
سلام بر آزادی و حقوق دمکراتیک خواسته خلقهای به پا خاسته جهان عرب
سلام بر شهدای راه آزادی و حقوق دمکراتیک خلقهای عرب
زنده باد مبارزه ضد استبدادی ملتهای عرب
زنده باد مبارزات ضد امپریالیستی خلقهای محروم عرب
زنده باد مبارزات ضد صهیونیستی خلقهای عرب
بر افراشته باد پرچم مبارزات ضد سرمایه داری و ضد استثماری کشورهای عربی
بر افراشته باد پرچم پیوند مبارزات دمکراتیک خلقهای عرب
پیش به سوی وحدت خلقهای عرب در مبارزات دمکراتیک و آزادی خواهانه خلق عرب
زنده باد مبارزات رهائی بخش و ضد صهیونیستی خلق فلسطین
زنده باد پیوند مبارزه دمکراتیک جهان عرب با مبارزه رهائی بخش و حق طلبانه خلق فلسطین
زنده باد آزادی
زنده باد آگاهی
زنده باد برابری
والسلام