سوره کافرون اعلام مرامنامه فلسفی، سیاسی، اقتصادی محمدبخش چهارم

 

چگونگی پیدایش تاریخی نظام اعتقادی غاصب و بت پرستی: بنابراین تا اینجا آموختیم که کلید فهم سوره کافرون در فهم تاریخی تکوین نظام اعتقادی غاصب که همان نظام بت پرستی در تاریخ بشر می باشد نهفته است چراکه موضوع سوره کافرون اعلام رسمی محمد در مخالفت با بت پرستی است که در این سوره محمد نظام اعتقادی بت پرستی را بصورت دین مطرح می کند و علت اینکه محمد در سوره کافرون نظام اعتقادی بت پرستی را بصورت دین مطرح می کند عبارت از این است که: بت پرستی بعنوان یک نظام مطرح است نه یک پدیده خرافه پرستی فرهنگی و بهمین علت بوده است که مخالفت ابراهیم تا محمد با بت مخالفت با مجسمه پرستی نیست چراکه مخالفت با مجسمه پرستی تازه اگر بصورت یک حرکت تاریخی هم درآید یک حرکت روشنفکرانه جهت مخالفت با خرافه پرستی مردم بیشتر نخواهد بود در صورتیکه نهضت ضد بت پرستی ابراهیم تا محمد بخاطر مخالفت کردن با یک نظام اعتقادی است که توسط این نظام اعتقادی طبقه حاکمه یا حکومت غصب سعی می کند نابرابریهای و تبعیضات اقتصادی - اجتماعی - نژادی موجود در جامعه را توسط بت ها به آسمان منتقل کنند

و با انتقال این تبعیض ها از زمین به آسمان وجود تبعیض ها را برای توده ها بصورت امری جبری و محتوم در آورند و به تبعیضات و اختلافات طبقاتی موجود در جامعه معنای آسمانی بخشند تا توسط آن توده ها راحت تر بتوانند نا برابری های و تبعیضات اجتماعی را تحمل کنند و حکومت غاصب هم توسط این نظام اعتقادی راحت تر بتواند این نظام را نگهداری کنند و از هرگونه مخالفت با این نظام طبقاتی از جانب توده ها جلوگیری نماید. اینجا است که هنگامیکه سران قریش پس از تماس با ابوطالب بعنوان رهبر بنی هاشم برای محمد پیغام فرستادند که ما آماده ایم با محمد در خصوص پرستش خدای محمد و بت های خود یک شرکت سهامی ایجاد کنیم بطوریکه یکسال محمد بت های ما را بپرسید و بعد یکسال ما خدای محمد را بپرستیم محمد زمانیکه در برابر این پلاتفرم پیشنهادی اصحاب دارالندوه قرار گرفت جمله ای به ابوطالب گفت که ابوطالب با شنیدن آن جمله برای همیشه فاصله تاریخی بین محمد و سران قریش را احساس کرد: محمد در پاسخ به پیشنهاد سران قریش در خصوص پرستش زمانی بت ها به عموی خود ابوطالب گفت بخدا قسم اگر خورشید را در دست راستم قرار دهند و ماه را در دست چپم و از من بخواهند که برای یک لحظه دست از دعوتم و مبارزه ام با بتها بردارم چنین نخواهم کرد و اینجا بود که در برابر این پلاتفرم تطمیعی سران قریش محمد آخرین قطعنامه تاریخی خود را که سوره کافرون بود اعلام کرد. چراکه آنچه از پلاتفرم پیشنهادی سران قریش برای محمد مسجل بود اینکه خود این پیشنهاد در صورتیکه از طرف محمد دفع و طرد نگردد کمترین اثری که خواهد گذاشت عبارت خواهد بود از ایجاد بحر آن ایدولوژیک برای توده ها که کمترین فونکسیون بحران ایدولوژیک به رکود کشیده شدن جنبش توده ها خواهد بود . زیرا آنچه محمد در کادر نهضت توحیدی و مخالفت با بت پرستی می خواست به تاریخ و جامعه مطرح کند عبارت از این بود که توحید بعنوان یک نظام آلترناتیوی در برابر نظام شرک و بت پرستی می باشد یعنی آنچنانکه حکومت غاصب توسط نظام بت پرستی می خواهد نظام طبقاتی اجتماعی را به آسمانها منتقل نماید تا توسط این انتقال آن را بیمه و گارانتی نماید نظام توحیدی می خواهد این حقیقت را اعلام کند که این تعدد خدای آن در شکل بت ها یک انتقال جامعه به جهان است در صورتیکه اگر روند واقعی رابطه جهان با جامعه را بخواهیم ترسیم کنیم باید انتقال جهان به جامعه صورت گیرد طبیعی است که وقتی پروسه انتقال جهان به جامعه آنچنانکه توحید می گوید صورت گیرد جهان میشود آینه و جامعه میشود موضوعی که ما باید آن را در آینه جهان مشاهده کنیم. حال با توجه به اینکه توحید می گوید خدای واحد برجهان حاکم است این حاکمیت خدای واحد برجهان باعث میشود که توحید بصورت یک نظام فلسفی تجلی نماید که حاصل آن مخالفت با چندگانگی ها و تبعیضات موجود در جامعه می باشد. که در اینجا نظام اعتقادی فلسفی توحید در برابر نظام اعتقادی بت پرستی قرار می گیرد و جنگ با بت پرستی از ابراهیم تا محمد معنی پیدا می کند که مبارزه نهضت عدالت خواهانه ابراهیم تا محمد با بت پرستی مبارزه با نظام اعتقادی است که حافظ و نگهدارنده نظام طبقاتی جامعه می باشد و تنها مقابله با این نظام اعتقادی است که ما می توانیم با نظام طبقاتی و تبعیض آمیز اجتماعی مقابله کنیم چراکه تا زمانیکه که توده های اعتقاد داشته باشند که سرنوشت آنها در زیر سلطه جامعه طبقاتی موضوعی است که از ازل توسط خدای آن آسمان ترسیم شده است هیچ نیرویی را یارای آن نیست که بتواند اراده و تصمیم خدای آن در این رابطه تغییر دهد خودبخود راهی جز تسلیم در برابر وضع موجود برای آنها باقی نمی ماند و این بزرگترین آرزو و آمالی است که طبقه حاکمه با تکیه بر بت پرستی دارد.

 

بنابراین مخالفت محمد با بت پرستی در مکه مخالفت با چند مجسمه ای که در گوشه ای از خانه کعبه جا داده اند نمی باش بلکه بالعکس مخالفت محمد با بت پرستی مخالف با یک نظام اعتقادی است که توسط این بت های طبقه بندی شده می خواهد جامعه طبقه بندی شده را از صورت زمین به طبقات آسمان منتقل نماید تا توسط آن نظام طبقاتی موجود در جامعه را بصورت یک ایمان آسمانی برای مردم مطرح کند و تا زمانیکه این نظام اعتقادی در ایمان مردم توسط جایگزین شدن نظام فلسفی - اعتقادی توحید از میان نرود امکان خودآگاهی و تحول اجتماعی - سیاسی - طبقاتی برای توده ها وجود نخواهد داشت پس مبارزه با بت پرستی محمد و ابراهیم یک عقلانیت نقادانه ای است که توسط سردمدار آن این نهضت عدالت خواهانه جهت نقد قدرت حاکم به معنای اعم آن چه قدرت سیاسی و چه قدرت اقتصادی صورت می گیرند و از طرف انبیا ابراهیمی تنها راه رهائی مردم از درد و رنج تبعیضات طبقاتی و نژادی در هم شکستن این نظام طبقاتی شرک و بت پرستی توسط نظام فلسفی توحید می باشد. بنا براین توحید در این صورت که شعار محوری و استراتژیک محمد در استراتژی مکی او می باشد طرح مکانیکی و مجرد و ذهنی و سوبژکتیوی اینکه خدا یکی است و دو تا نیست نمی باشد بلکه توحید در استراتژی محمد طرح اعلام یک نظام اعتقادی و فلسفی می باشد که تا زمانیکه ما به فهم تاریخی نظام غاصب اعتقادی نرسیم امکان فهم نظام اعتقادی فلسفی توحید نخواهد بود و بالطبع عظمت کاری که از ابراهیم تا محمد در خصوص بت شکنی و مخالفت با نظام اعتقادی زمان خود بعنوان اولین گام حرکت عدالت خواهانه خود کرده اند درک نخواهیم کرد برای فهم پروسه تکوین تاریخ نظام اعتقادی غاصب باید برگردیم به آغاز تاریخ بشریت و ببینیم که در آنجا نظام اعتقادی غاصب چگونه تکوین پیدا کرد. آنچنانکه در آیه 213 و 214 سوره البقره مشاهده می کنیم جامعه بشری از آغاز از وحدت شروع کرده است نه از اختلاف و تضاد و لذا اختلاف و تضاد امری بوده است که بعدا بر جامعه بشری تحمیل شده است كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ - مردم در آغاز امت واحدی بودند پس پیامبران مبعوث شدن تا با بشارت و نذارت و کتاب در باب اختلاف بوجود آمده در امة واحده اولیه بین مردم حکم کنند. در حرکت انبیا اختلاف نکردند مگر آنان که بعد از آمدن پیامبران در حرکت جامعه ستم و بغی کردند. پس خدا تنها آنانی را در اختلاف بوجود آمده هدایت می کند که به او ایمان  آوردند. خدا هدایت کننده به صراط مستقیم آنانی است که می خواهد.

بنابراین آنچه از آیه فوق بر می آید اینکه جامعه بشری در آغاز امتی واحد بوده است بعدا این امة واحده دچار اختلاف شده است:

متحد بودیم یک گوهر همه  /  بی سر و بی پا بودیم آن سر همه

یک گوهر بودیم همچون افتاب  /  بی گره بودیم صافی همچو آب

چون بصورت آمد آن نور سره  /  شد عدد چون سایه های کنگره

گنگره ویران کنید از منجنیق  /  تا رود فرق از میان آن فریق

و پیامبران آمدند که این اختلاف بوجود آمده در جامعه بشری را هدایت کنند. اما نظام هدایتی که آنها آوردند پس از چندی باز از درون دچار اختلاف شد و نه تنها در خدمت حل اختلاف جامعه بشری در نیامد بلکه بالعکس در خدمت بغی و ستم قرار گرفت و بر علیه هدایت مردم وارد کارزار شد این نظام دومی همان نظام اعتقادی غاصب می باشد که با استحاله نظام هدایتگرانه انبیاء توسط متولیان دین شکل گرفت. خوب حالا سوال مهمی که در اینجا مطرح میشود اینکه چه شد که امة واحده اولی دچار اختلاف شد برای پاسخ به این سوال راهی نداریم جز اینکه که به سراغ فلسفه تاریخ و تاریخ برویم و پاسخ سوال خود را از گذشته بشریت بطلبیم منتهی قبل از اینکه پاسخی برای این سوال خود پیدا کنیم لازم است که سوال دیگری در همین رابطه مطرح کنیم و آن اینکه اصلا ماهیت تضاد و اختلاف اولیه چه بوده است؟ در پاسخ به سوال دوم با توجه به شواهد مختلف موجود می توانیم به صراحت اعلام کنیم که ماهیت اختلاف اولیه جامعه بشر بدون شک ماهیت اقتصادی - طبقاتی بوده است زیرا آنچه که فلسفه تاریخ در این رابطه به ما می گوید عبارت از این می باشد که جامعه اولیه بشری نیاز به تولید نداشته و در کادر زندگی جمعی خود مانند حیوانات از سفره آماده طبیعت استفاده می کرده و چون در پای این سفره آماده طبیعت هر کس به اندازه نیازش از طبیعت بهره مند میشده است لذا تبعیض و استثمار تضادی در جامعه نبوده و همین امر باعث می گردیده است تا بشریت بصورت برابر باهم زندگی کند ابزار کار بشر در این مرحله ابزار اولیه مانند سنگ نوک تیز بوده که با آن شکار میکرده یا چوبی که با آن میوه های آماده طبیعت را می چیده که تمامی اینها بصورت آماده در طبیعت موجود بوده است و بصورت رایگان طبیعت در اختیار او قرار می داده است که با آن از صید در دریا گرفته تا شکار حیوانات و جمع آوری میوه های جنگل به انجام میرسانده است و بخاطر اینکه این ابزار جنبه ساده داشته و مستقیم و رایگان از طبیعت بدست می آورده است لذا در انحصار کسی نبوده و همگان می توانستند بصورت مساوی از آن استفاده کنند و بخاطر در انحصار نبودن و در دسترس همگان بودن آن علتی بوده تا اصل مالکیت اصلا در آن جامعه وجود نداشته باشد.

 

علل پیدایش شیوه تولید کشاورزی در زندگی بشر اولیه: به مرور زمان با افزایش جمعیت جامعه بشری و با محدود بودن امکانات طبیعت جهت پاسخگوئی به نیازهای مادی آن جوامع این نیازهای مادی عاملی گردید که آهسته آهسته بشر در فکر کسب فراورده های جدیدی از طبیعت گردد که برای نیل به این مقصود اولین گامی که بشر اولیه برداشت عبارت بود از اهلی کردن گیاهان و حیوانات وحشی بود. بشر اولیه وقتی که دید بعلت راست قامتی و پتانسیل دستها ی آزاد او که توان استفاده از ابزار به او می داد و از این حیث نسبت به دیگر حیوانات برتری ساختاری داشت کوشید توسط این استعداد خود ابتدا گیاهان وحشی که سفره طبیعت میوه آنها را رایگان در اختیار او قرار داده بود به تسخیر خود در آورد و با اهلی کردن آن گیاهان از طریق متمرکز کردن آنها به تکثیر فراورده گیاهی بپردازد از اینجا بود که کشاورزی بعنوان اولین شیوه تولید وارد زندگی بشر اولیه گردید و بموازات پیدایش شیوه تولید کشاورزی در زندگی بشر اولیه او طریقه اهلی کردن حیوانات وحشی که تامین کننده نیاز های روزمره زندگی او بود را هم فرا گرفت. لذا دست یابی به شیوه تولید کشاورزی همراه با اهلی کردن حیوانات وحشی توسط بشر اولیه باعث گردید تا بشر اولیه به تولید به عنوان یک پدیده مختص انسان در نظام طبیعت دست پیدا کند. پیدایش پدیده تولید در زندگی تاریخی انسان اولیه، اولین و بزرگترین انفجار و انقلاب تاریخی انسان بود که در آن آموخت که چگونه بوسیله دستان خود همراه با ابزار تولید فراوردهای غیر آماده طبیعت را جهت استفاده و بهره وری خود آماده نماید.

ادامه دارد