علی و اخلاق

اخلاق علی، دعا و نیایش های علی
رمضان، ماه بر در حق کوفتن با حلقه وجود

خداوندا: این را خوب می دانیم که بزرگترین هدیه ائی که انبیاء عظامت برای بشریت به همراه آوردند دعا بود چراکه با دعا بود که بشریت برای اولین بار واسطه های طبقاتی که در اشکال روحانیت مذاهب عرض اندام می کرد از میان بر داشته شد و انسان در شکل عام کلمه آن ورای طبقه توانست رابطه مستقیم با خداوند پیدا کند و با شکل گیری این رابطه مستقیم بین انسان و خدا بود که فونکسیون خداپرستی در پداگوژیکی انسان بصورت هدفداری تکامل انسان و جامعه و وجود در آمد و هستی آنچنآنکه علامه اقبال لاهوری می گوید توانست تفسیر معنوی پیدا کند و به این سوال همیشگی همه انسانها پاسخ دهد که از کجا آمده ام؟ آمدن بهر چه بود؟ به کجا میروم آخر ننمائی وطنم؟ جواب وجودی بدهد، رحم الله المرء علم من این، وفی این، و الی این - امام علی - رحمت خدا بر شخصی که پیوسته بداند که از کجا آمده است و حال در کجا قرار دارد و بکجا میرود.

ایزدا: مدام و پیوسته به این اصل ایمان داریم که بزرگترین کشف بشریت از آغاز تاریخ تا کنون کشف دعا بوده است چراکه با دعا عشق و نیاز بشریت به معبود و خالق و رفیق از صورت زمینی و بت پر ستی و بنده پرستی و قدرت پرستی و طبقه پرستی و ... بطرف پرستش معشوق مطلق و معبود مطلق در آمد - بعثت لنخرج عباد من عباده العباد الی عباد ت ا لله و من ذل ارض الی عز السماء و من جور الدیان الی العدل الاسلام ( پاسخ سرباز مسلمان به رستم فرخ زاد فرمانده سپاه ساسانی که از او در باب علت حمله اعراب به ایران پرسید همانی که فردوسی در شاهنامه از آن بعنوان:

زشیر و شتر خوردن سوسمار  /  عرب را بجائی رسیده است کار

که تاج کیانی کند آرزو  /  تفو بر تو ای چرخ گردون تفو

یاد می کند که آن سرباز مسلمان وقتی در برابرتحقیرهای رستم فرخ زاد قرار گرفت گفت از تمام آن تحقیرهائی که تو فرمودی ما بدتر بودیم اما بقوت اسلام امروز اماده ایم تا شما را از بندگی یکدیگر در لوای توحید به بندگی خداوند برسانیم و از ذلت زمین بعزت آسمان ببریم و از جور ادیان بعدل اسلام هدایت کنیم.

پروردگارا: تمامی بندگان خاص خودت آنزمان که در تلاش بودند تا جدی ترین نیازهای وجودی و اجتماعی و تاریخی و سیاسی خود را مطرح کنند همه در لباس دعا ی با تو مطرح کرده اند از ابراهیم گرفته تا موسی و از عیسی تا محمد و از علی وحسین تا سجاد و ... همه عالیترین خواسته همشیگی خود را در لباس دعای با تو مطرح کرده اند ما نیز به تاسی از آنها نیازهای وجودی و اجتماعی و انسانی و تاریخی خود را در لوای دعای با تو مطرح می کنیم باشد که قبول افتد و در نظر آید:

... رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ - رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَآ إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ - رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ - سوره بقره – آیات 127 و128 و129 - آنزمان که ابراهیم همراه با اسماعیل کعبه را بنا کردند با این دعا کار خود را پایان دادند: پروردگارا این عمل را از ما قبول فرما تو سمیع و دانائی - باز ابراهیم از پروردگارش خواست که : خدایا ما را از مسلمین خودت قرار بده و ذریه مارا مت مسلمان خودت گردان بارالها از میا ن این امت مسلمان برانگیزان رسولانی تا آیات تو را بر آنها بخواند و با تعلیم کتاب و حکمت در میان آنها را اخلاق و تزکیه دهد.

... رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ - سوره بقره - آیه 201 - و از مردم حاضر در حج ابراهیمی هستند گروهی که می گویند : بار پروردگارا دنیا و اخرت را برای مانیک گردان.

... رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا - سوره النساء - آیه 75 – بر پیشگامان واجب است که آن زمانیکه مستضعفین آن جامعه بر پایه آگاهی به خود آگاهی میرسند و با قیام خود اعلام می کنند که: خدایا: ما را از این دیار که رهبران آن از ستمکارانند خارج گردان و بجای این ستمکاران حاکم بر ما رهبرانی صالح جانشین گردان و برای حرکت ما حامیان هدایتگری قرار بده.

... رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا – سوره کهف - آیه 10 - آن زمانیکه آن پیشگامان امت بسوی آزادی گریختند و در آن کهف جای گرفتند گفتند: ربنا و ملکا و الها از جانب خودت رحمتی بر ما ارزانی کن تا این حرکت و مبارزه ما برای ما بستر تکامل بخشی گردد.

قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي - وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي - وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي - يَفْقَهُوا قَوْلِي - وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي - هَارُونَ أَخِي - اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي - وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي - كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا - وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا - سوره طه - آیات 25 تا 34 – آن زمانی که به موسی امر کردیم که بطرف فرعون برو که طغیان کرده است موسی گفت: پروردگارا سینه من را گشاده ساز - پروردگارا این مبارزه با فرعون را بر من آسان گردان - پروردگارا زبان من را در مبارزه با فرعون باز کن تا مردم پیام من را در یابند - پروردگارا برای من یاوری و کمکی از اهلم هارون برادرم قرار بده تا پشتم در مبارزه توسط او محکم گردد و او را در مبارزه با فرعون شریکم گردان تا من در امر مبارزه برای تو با فرعون تو را بستایم ات و ذکرت را بزرگ شمارم چراکه تو بر ما بصیر می باشی.

الها: هستی ام را در فلاخن نیستی ام قرار می دهم وبا حلقه نیستی وجودم آنقدر بر در این خانه هستی می کوبم تا فریاد تو در این خانه بلند شود که:

یا ملا ئکتی قد استحییت من عبدی و لیس له غیری فقد غفرت له – حدیث قدسی - ای ملائکه از در کوفتن بنده ام شرم دارم چراکه برای او غیرمن کسی نیست - پس غفران را نصیبش کردم.

رحیما: از این خانه گریخته بودم تو خواندی، آواره سینای رفتنم بودم تو دیدی،  سرگردان ربذه زیستنم گشتم،  تو یافتی.

أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى - وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى - وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى – سوره الضحی – آیات 7 و 7 و 8 -  آیا تو یتیمی نبودی که ما تو را خواندیم - و آوره ائی نبودی که تو را دیدیم - و فقیر و سر گردانی نبودی که ما تو را یافتیم.

رحمانا: آگاهی که بی تو نیستم و می دانم که بر در خانه تو جز به عمل نشاید رحمتی کن تا عملم برای تو باشد تا از آنانی باشم که برای ابدیت دنیا زندگی می کنند و برای مردن فردا مبارزه می کنند نه آنانی که برای آخرت زندگی می کنند و برای دنیا می میمرند.

کن فی دنیاک کانک تعیش ابدا و کن فی الاخره کانک تموت غدا – پیامبر اکرم - برای دنیایت آنچنان زندگی کن که انگار تا ابد زنده ائی و برای آخرتت آنچنانکه فردا میخواهی بمیری.

... يَوْمَ يَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ ... – سوره النباء – آیه 40 - آخرت روزی است که شخص هر آنچه را که از دنیا فرستاده است می بیند.

نهج البلاغه - کلمات قصار 150- ... لاَ تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو اَلْآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ - از آنانی نباشید که بدون انجام عمل دنیا به نتیجه خوب آخرت اعتقاد دارند.

وَ يُرَجِّي اَلتَّوْبَةَ بِطُولِ اَلْأَمَلِ - از آنانی نباشید که بخاطر آرزوهای فراوان خود ارزیابی های نفسانی خود را رها می کنند.

يَقُولُ فِي اَلدُّنْيَا بِقَوْلِ اَلزَّاهِدِينَ وَ يَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ اَلرَّاغِبِينَ - از آنانی نباشید که در گفتار و نصحیت به خلق مانند زاهدان دنیا صحبت می کنند ولی در خلوتگه زندگانی خویش مانند دنیا پرستان عمل می نمایند.

إِنْ أُعْطِيَ مِنْهَا لَمْ يَشْبَعْ وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ يَقْنَعْ - از آنانی نباشید که چون به قدرت و ثروت می رسند هرگز سیر نمی شوند و هر گاه که این قدرت و ثروت از آنها گرفته شود قانع نمی گردند.

يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ مَا أُوتِيَ وَ يَبْتَغِي اَلزِّيَادَةَ فِيمَا بَقِيَ - از آنانی نباشید که در شکر گزاری آنچه دارند عاجزند و پیوسته در تلاش فزونی قدرت و ثروت هستند.

يَنْهَى وَ لاَ يَنْتَهِي - از آنانی نباشید که خلق را از عمل بد نهی می کنند اما خودشان به آن بدیها عمل می کنند.

وَ يَأْمُرُ بِمَا لاَ يَأْتِي - از آنانی نباشید که خلق به معروف دعوت می کنند اما خود به آن معروف ها عمل نمی نمایند.

يُحِبُّ اَلصَّالِحِينَ وَ لاَ يَعْمَلُ عَمَلَهُمْ - از آنانی نباشید که در سخن به صالحین و علی دم می زنند اما در عمل از آنان دوری می کنند.

وَ يُبْغِضُ اَلْمُذْنِبِينَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ - از آنانی نباشید که در ادعا با گمراهان و مغضوبین مخالفند اما در عمل مانند آنها عمل می کنند.

َكْرَهُ اَلْمَوْتَ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ وَ يُقِيمُ عَلَى مَا يَكْرَهُ اَلْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ - از آنانی نباشید که بعلت جنایتهای خود از مرگ وحشت دارند و باز بر این جنایتهای خود که عامل زشتی مرگ در نگاه آنها می باشد پای می فشارند.

إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ لاَهِياً - از آنانی نباشید که چون با بلاها گرفتار می شوند نادم می گردند و همین که بلاها بر طرف شد دو باره به خودبینی ها و خود پرستی ها و دنیا پرستی روی می آورند.

يُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عُوفِيَ وَ يَقْنَطُ إِذَا اُبْتُلِيَ إِنْ أَصَابَهُ بَلاَءٌ دَعَا مُضْطَرّاً وَ إِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً - از آنانی نباشید که در عرصه عافیتها خودپرستند و در عرصه بلاها خود کم بین چون گرفتار مشکلات دنیا می گردد دعا و زاری می کند و چون به رفاه و قدرت دنیا دست پیدا کرد سرکش می شود.

تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا يَظُنُّ وَ لاَ يَغْلِبُهَا عَلَى مَا يَسْتَيْقِنُ - از آنانی نباشید که عقل و نفس خود را بر گمان و ظن سوار می کنند نه بر یقین و شناخت.

يَخَافُ عَلَى غَيْرِهِ بِأَدْنَى مِنْ ذَنْبِهِ وَ يَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَكْثَرَ مِنْ عَمَلِهِ - از آنانی نباشید که برای انحراف و گناه خلق کمتر از انحراف و گناه خودشان بیمناکند و برای عمل ناچیز خود پاداشی بیش از عمل خلق قائل هستند.

إِنِ اِسْتَغْنَى بَطِرَ وَ فُتِنَ وَ إِنِ اِفْتَقَرَ قَنِطَ وَ وَهَنَ - از آنانی نباشید که وقتی مستغنی از قدرت و ثروت می شوند بر خلق سرکش می کنند و آنزمان که در بلاها گرفتار می شوند تن بهر ذلتی برای کسب قدرت و ثروت از دست رفته شان می دهند.

يُقَصِّرُ إِذَا عَمِلَ وَ يُبَالِغُ إِذَا سَأَلَ - از آنانی نباشید که در مرحله عمل ضعیف اند اما در عرصه حرف و کلام مدعی و زیاده گو.

إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ اَلْمَعْصِيَةَ وَ سَوَّفَ اَلتَّوْبَةَ وَ إِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ اِنْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ اَلْمِلَّةِ - از آنانی نباشید که چون به نعمت های دنیا دست پیدا کنند اسیر دنیا پرستی می شوند و اخلاق و دیانت را در پای این دنیاپرستی خود قربانی می کنند و آن زمانیکه دنیا و ثروت و قدرت دنیا از آنها روی بر می تاباند بر اخلاق و دیانت که خود در حرف مدعی آن بوده اند شورش می کنند )

يَصِفُ اَلْعِبْرَةَ وَ لاَ يَعْتَبِرُ وَ يُبَالِغُ فِي اَلْمَوْعِظَةِ وَ لاَ يَتَّعِظُ - از آنانی نباشید که زمانیکه بر منبر حرف سوار می شوند خلق را در عبرت گرفتن از گذشته ها درس می دهند در صورتیکه در عمل خود نسبت به این عبرت ها بی نیاز می بینند به توده ها موعظه و اخلاق می آموزند اما عمل خود را ورای موعظه و اخلاق می بینند.

فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ وَ مِنَ اَلْعَمَلِ مُقِلٌّ - از آنانی نباشید که در زبان مسهلند اما در عمل یبس.

يُنَافِسُ فِيمَا يَفْنَى وَ يُسَامِحُ فِيمَا يَبْقَى - از آنانی نباشید که برای منافع دنیائی خویش سرکش اند اما برای منافع آخرتی خود زبون.

يَرَى اَلْغُنْمَ مَغْرَماً وَ اَلْغُرْمَ مَغْنَماً - از آنانی نباشید که زیان سرکشی دنیا را سود می پندارند و سود عمل آخرتی را زیان می انگارند.

يَخْشَى اَلْمَوْتَ وَ لاَ يُبَادِرُ اَلْفَوْتَ - از آنانی نباشید که از مرگ می ترسند ولی تهدیدات را بدل به فرصت نمی کنند.

يَسْتَعْظِمُ مِنْ مَعْصِيَةِ غَيْرِهِ مَا يَسْتَقِلُّ أَكْثَرَ مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ - از آنانی که گناهان غیر خود را بزرگ می کنند اما همان گناهان وقتی که خود انجام می دهند در برابر خلق کوچک جلوه می دهند.

وَ يَسْتَكْثِرُ مِنْ طَاعَتِهِ مَا يَحْقِرُهُ مِنْ طَاعَةِ غَيْرِهِ - از آنانی نباشید که با تبلیغات شبانه روزی خود عمل مفید غیر خود را کوچک نمایش می دهند و عمل کوچک خود را در نگاه توده ها بفریب بزرگ می کنند.

فَهُوَ عَلَى اَلنَّاسِ طَاعِنٌ وَ لِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ - از آنانی نباشید که بر عمل غیر خود خرده گیر و منتقدند اما بر اعمال خودی مدارا و سازش کارند.

اَللَّهْوُ مَعَ اَلْأَغْنِيَاءِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ اَلذِّكْرِ مَعَ اَلْفُقَرَاءِ - از آنانی نباشید که پیوند و رابطه با طبقه برخوردار را بیشتر از پیوند و رابطه با طبقه محروم و زحمت کش دوست دارند.

يَحْكُمُ عَلَى غَيْرِهِ لِنَفْسِهِ وَ لاَ يَحْكُمُ عَلَيْهَا لِغَيْرِهِ - از آنانی نباشید که در کرسی قضاوت بر محکومیت غیره خود و حقانیت خود حکم می رانند نه در محکومیت خود و حقانیت دیگران.

يُرْشِدُ غَيْرَهُ وَ يُغْوِي نَفْسَهُ - از آنانی نباشید که خود شان گمراهند اما خلق را دعوت به هدایت می کنند.

فَهُوَ يُطَاعُ وَ يَعْصِي - از آنانی نباشید که مردم بر اخلاق آنها اطاعت می کنند در صورتیکه خود آنها بر اخلاق مدعی خویش کافرند و عاصی.

وَ يَسْتَوْفِي وَ لاَ يُوفِي - از آنانی نباشید که وقتی نوبت دیگران می باشند تماما می گیرند اما وقتی که نوبت خود می شود پس نمی دهند.

وَ يَخْشَى اَلْخَلْقَ فِي غَيْرِ رَبِّهِ وَ لاَ يَخْشَى رَبَّهُ فِي خَلْقِهِ - از آنانی نباشید که از خلق می ترسند برای حکومت دنیاشان اما از خدای خلق بخاطر منافع خلق هراسی ندارند.

کریما: کدامین دعا به تو رسد؟ که زبانش از تو نباشد ما را بیاموز آن زبانی که دعایش به تو میرسد و تو از دعایش به خود می پیچی.

ای خدای پاک بی انباز و یار  /  دست گیر و جرم ما را در گذار

یاد ده ما را سخن های رقیق  /  که تو را رحم آورد آن ای رفیق

هم دعا از تو اجابت هم زتو  /  ایمنی از تو مهابت هم زتو

گر خطا کردیم اصلاحش تو کن  /  مصلحی تو ای تو سلطان سخن

کیمیا داری که تبدیلش کنی  /  گرچه جوی خون بود نیلش کنی

این چنین مینا گری ها کار تست  /  وین چنین اکسیرها ز اسرار تست

مثنوی دفتر دوم صفحه 90

صمدا: عزم ما را در خدمت خویش محکم دار پیوند ما را در راه خود قوی گردان نگاه خود را بر ما مدام کن و زبان خود را بر ما سلام کن تا آنگاه که بتو می نگریم تک سوار میدان راز و نياز شویم و آنگاه که به خویش می نگریم همه سوز و نیاز گردیم.

قو علی خدمتک جوارحی و اشدد علی العزیمه جوانحی و هب لی الجد فی خشیتک و الدوام فی الاتصال بخد متک حتی اسرح الیک فی میادین السابقین و اسرع الیک فی البارزین و اشتاق الی قربک فی المشتا قین و ادنو منک دنو المخلصین و اخافک مخافه الموقنین و اجتمع فی جوارک مع المومنین – دعای کمیل – فرازهای آخر - خدایا در خدمت به خودت جوارحم را محکم گردان و بر عزیمت بسویت جوانحم را قوی گردان و به من جدیت در خشیت خودت عطا فرما و دوام در پیوند با خودت برایم ممکن ساز، تا در میدانهای شدن بسوی و بروی تو از دیگران سبقت گیرم و در زمره پیشتازان قرب تو بشوم، یا رب، در عرصه اخلاص به قرب خودت پیشتازم گردان، ملکا خوفی از خودت که بر اهل یقین بخشیدی به من عطا فرما و در حرکت بسوی خویش در جمع مومنان راهت قرارم بده.

دلا به سوز که سوز تو کارها بکند  /  دعای نیمه شبی دفع صد بلا بکند

عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش  /  که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند

زملک تا ملکوتش حجاب بر دارند  /  هر آنکه خدمت جام جهان نما بکند

طبیب عشق مسیحا دمست و مشفق لیک  /  چو درد رد تو نبیند کرا دوا بکند

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار  /  که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند

زبخت خفته ملولم بود که بیداری  /  بوقت فاتحه صبح یک دعا بکند

بسوخت حافظ و بوئی بزلف یار نبرد  /  مگر دلالت این دولتش صبا بکند

حامدا: در شناخت تو ناتوانم چراکه در صحرای من های مجازی خود سر گردانم، در تنهائی من حقیقی خویش در فغانم نه تنهایم که یاد تو دارم و نه بیگانه ام که خود را می جویم، دریاب مرا بیش از آنکه کرکس های من های مجازی ایم گورستان من حقیقی خدائی ام گردد.

وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ ... – سوره الحشر – آیه 19 - از آنانی نباشید که خدارا فراموش کردند و حاصل آن شد که خود را فراموش نمودند.

ای تو در پیکار خود را باخته  /  دیگران را تو زخود نشناخته

تو بهر صورت که ایی بیستی  /  که منم این و الله آن تو نیستی

یک زمان تنها بمانی تو زخلق  /  در غم اندیشه مانی تا به حلق

این تو کی باشی که تو آن اوحدی  /  که خوش و سرمست و زیبا آمدی

مرغ خویشی صید خویشی دام خویش  /  صدر خویشی فرش خویشی بام خویش

جوهر آن باشد که قائم با خود است  /  آن عرض باشد که فرع او شده است

گر تو ادم زاده ائی چون او نشین  /  جمله ذریات را در خود ببین

چیست اندر خم که اندر بحر نیست  /  چیست اندر خانه کاندر شهر نیست

مثنوی دفتر چهارم صفحه 229

وحیدا: گاه از تو میگفتم من حقیقی ام که به عظمت همه وجود بود در خویش احساس کردم و آن زمان که خویش را نگریستم در سرزمین خودهای سرگردان خودم اواره شدم خودهائی که از خود طبقاتی تا خود سنتی و تاریخی و اجتماعی ام و ... مرا از هر طرف به تازیانه های بودنم به چالش کشیده بودند و کرکس وار لاشه من حقیقی ام مانند پرومته در زنجیر زئوس قطعه قطعه می بلعیدند.

وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا - فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا - قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا - وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا – سوره الشمس – آیات 7، 8، 9، 10 - قسم به من و آنچه که این من را بیاراست - پس من در دو سرزمین بیاراست،  سرزمین فجور و سرزمین تقوی - من سرزمین تقوی که آن من حقیقی و خدائی شدنم می باشد فلاح گردید - من سرزمین فجور که آن خود های بی نهایت بودنم می باشد زیانکارم گردانید.

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد  /  و آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد

گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود  /  طلب از گم شدگان لب در یا می کرد

مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش  /  کو بتائید نظر حل معما می کرد

دیدمش خرم و خوش دل قدحی باده بدست  /  و اندر آن آینه صد گونه تماشا می کرد

گفتم این جام جهان بین بتو کی داد حکیم  /  گفت آن روز که این گنبد مینا می کرد

گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند  /  جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد

آن همه شعبده عقل که میکرد آنجا  /  سامری پیش عصا و ید بیضا می کرد

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید  /  دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد

بیدلی در همه احوال خدا با او بود  /  او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد

گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست  /  گفت حافظ گله ائی از دل شیدا می کرد

جلیلا: تو نزدیکی من دورت می پندارم تو با وجودی من بیگانه از خویشم تو بامنی من در یمنت می انگارم اگر کرم کنی تو را می بینم و اگر بر من عدالت بورزی فرعون موسای خویش می گردم.

وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ – سوره البقره – آیه 186 - و ای محمد هر گاه بندگان من از من از تو پرسیدند به آنها بگو که من از من مجازی شما به شما نزدیکترم به در خواست پاسخ خواهم گفت در صورتیکه من را بخوانید و بمن ایمان داشته باشید و این است رمز هدایت تکاملی شما اگر رشد می خواهید.

... نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ – سوره ق – آیه 16 - من از رگ گردن بندگانم به آنها نزدیکترم.

ما رایت شیئا الا رایت الله قبله و بعده و معه – امام علی - نمی بینم هیچ چیز را مگر اینکه خدا را قبل از آن وجود و بعد از آن وجود و همراه آن وجود می نگرم.

ای خدا ای فضل تو حاجت روا  /  با تو یاد هیچ کس نبود روا

اینقدر ارشاد تو بخشید ه ائی  /  تا بدان بس عیب ما پوشید ه ائی

قطره دانش که بخشیدی زپیش  /  متصل گردان بدریا های خویش

قطره علم است اندر جان من  /  وا رهانش از هوی و از خاک تن

پیش از این کاین خاکها خسفش کنند  /  پیش از این کاین بادها نشفش کنند

گرچه چون خسفش کند تو قادری  /  کش از ایشان و استانی واخری

گر در آید در عدم یا صد عدم  /  چون به خوانیش او کند از سرقدم

صد هزاران ضد ضد را می کشد  /  بازشان حکم تو بیرون می کشد

از عدم ها سوی هستی هر زمان  /  هست یا رب کاروان در کاروان

باز از هستی روان سوی عدم  /  می روند این کاروانها دم بدم

مثنوی - دفتر اول - صفحه 39

جمیلا: گشاینده زبان مناجات بندگانی فروزنده عقل های عارفانی راننده نفسهای مشتاقانی مران، کسی را که تو خود خواندی در پذیر، نفسی را که تو خو دادی برکش، خودی را که تو خود بخشیدی متصل گردان، دلی را که تو ترجمانی یاد کن، قطره ائی را که تو دریائی ببخش، بر ما که تو غفاری آتش حیرت بر وجودمان زن، یا دلیل المتحیرین شعله های شک را بر یقین مان آویز، یا جار المستجیرین، کفران شرک را ایمان مان ساز، یا عون المومنین.

ای خدا جان را تو بنما آن مقام  /  که در او بی حرف می روید کلام

تا که سازد جان ما از سر قدم  /  سوی عرصه دور پهنای عدم

عرصه ائی بس با گشاد و با فضا  /  و ین خیال و هست یابد زو نوا

تنگتر آمد خیالات از عدم  /  زان سبب باشد خیال اسباب غم

باز هستی تنگتر بود از خیال  /  زان شود در وی قمر همچون هلال

باز هستی جهان حس و رنگ  /  تنگتر آمد که زندانیست تنگ

علت تنگیست ترکیب و عدد  /  جانب ترکیب حسها می کشد

زان سوی حس عالم توحید دان  /  گر یکی خواهی بدانجانب بران

مثنوی - دفتر اول - صفحه 158

ای دریغا لقمه دو خورده شد  /  جوشش فکرت از آن افسرده شد

سخت خاک آلود می آید سخن  /  آب تیره شد سرچه بند کن

تا خدایش باز صاف و خوش کند  /  آنکه تیره کرد هم صافش کند

صبر آرد آرزو را نی شتاب  /  صبر کن و الله اعلم بالصواب

مثنوی خاتمه دفتر اول

این دهان بستی دهانی باز شد  /  تا خورند لقمهای راز شد

لب فرو بند از طعام و از شراب  /  سوی خوان اسمانی کن شتاب

گر تو این انبان ز نان خالی کنی  /  پر زگوهرهای اجلالی کنی

طفل جان از شیر شیطان باز کن  /  بعد از انش با فلک انباز کن

چند خوردی چرب و شیرین از طعام  /  امتحان کن چند روزی در صیام

چند شبها خواب را گشتی اسیر  /  یک شبی بیدار شو دولت بگیر

ای خداوند این خم و کوزه مرا  /  در پذیر از فضل الله اشتری

کوزه ائی با پنج لوله پنج حس  /  پاک دار این اب را از هر نجس

تا شود زین کوزه منفذ بحر /  تا بگیرد کوزه ما خوی بحر

تا چو هدیه پیش سلطانش بری  /  پاک بیند باشدش شه مشتری

بی نهایت گردد ابش بعد از ان  /  پر شود از کوزه ما صد جهان

لولها بر بند و پر دارش زخم  /  گفت غضو ا عن هوی ابصارکم

ریش او پر باد کین هدیه کراست  /  لایق چونان شهی اینست راست

مثنوی دفتر اول صفحه 139

راشدا: واحد بی همتائی مستضعفین زمین را بر سر راهی قاصم جبارانی قیوم توانائی ظالمان را نکال و اندوهی شیدای دل عباد الله ائی رافع مستضعفین زمینی احرار بمحبت تو مینازند و تاجران بر محبت تو می تازند و راهبان از محبت می بازند ما را بر نفس خویش مسلط گردان تا با تو آشنا شویم چراغ هدایت را در قلبمان فروزان گردان سختیها را بر ما آسان کن چشمه های معرفت را در جانمان جاری ساز ما را از سه آفت راهت برحذر دار.

الحمد الله الذی یومن الخائفین و ینجی الصالحین و یرفع المستضفین و یضع المستکبرین و یهلک ملوکا و یستخلف اخرین

و الْحَمْدُ للهِ قاِصمِ الجَّبارينَ ، مُدْرِكِ الْهارِبينَ ، نَكالِ الظّالِمينَ صَريخِ الْمُسْتَصْرِخينَ ، مَوْضِعِ حاجاتِ الطّالِبينَ ، مُعْتَمَدِ الْمُؤْمِنينَ - حمد از آن خدائی که امان دهنده خائفین است و نجات بخش صالحین در زمین می باشد و ترفیع کننده مستضعفین است و ضایع کننده مستکبران است و هلاک کننده قدرتمندان است و جانشین کننده مستضعفین است و در هم شکننده جباران است و نابود کننده ظالمان است و فریاد رس فریاد خواهان است و ملجا حاجات جویندگان است و تکیه گاه مومنان می باشد.

إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ-  وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ-  وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ - نهج البلاغه - حکمت 237- قومی خدا را بخاطر بهشت عبادت می کنند این عبادت تجار است قومی دیگر خدا را بخاطر ترس از دوزخ عبادت می کنند این عبادت بردگان است قومی هم خدا را بخاطر خود خدا ستایش می کنند این عبادت احرار است.

لاَ تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اَللَّهُ حُرّاً – نامه 31 – نهج البلاغه - هر گز بندگی غیر خدا مکن چرا که خدا تو را آزاده آفریده است.

عِبَادَ اَللَّهِ - خطبه 87 – نهج البلاغه - بندگان خدا

إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اَللَّهِ إِلَيْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اَللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ - بهترین بندگان خدا بنده ائی است که خداوند او را بر نفسش مسلط کرده است.

فَاسْتَشْعَرَ اَلْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ اَلْخَوْفَ - اینچنین بنده ائی در آغاز هدایت خوف و حزن وجودی برایش حاصل می شود.

فَزَهَرَ مِصْبَاحُ اَلْهُدَى فِي قَلْبِهِ - پس چشمه های زمزم معرفت در وجود او جاری می گردد.

وَ أَعَدَّ اَلْقِرَى لِيَوْمِهِ اَلنَّازِلِ بِهِ - و با این چشمه معرفت خود را برای روزیکه بخاطر آن آفریده شده آماده می سازد.

فَقَرَّبَ عَلَى نَفْسِهِ اَلْبَعِيدَ - با تسلط بر نفس برای عبادالله دورها نزدیک می گردد.

وَ هَوَّنَ اَلشَّدِيدَ - با تسلط بر نفس سختیها برای عبادالله آسان می گردد.

نَظَرَ فَأَبْصَرَ - با تسلط برنفس عبادالله از نگاههای عبادالله عوض می شود چراکه نگاه آنها چشمه معرفت می شود.

وَ ذَكَرَ فَاسْتَكْثَرَ - و ذکر خدا برای چنین افرادی همراه با اندیشه و معرفت و تفکر خواهد بود آنچنآنکه پیامبر به امام علی فرمود : ای علی چون مردمان در تکثر عبادت رنج برند تو در تفکر و معرفت رنج ببر تا بر همه سبقت بگیری و با آنچنآنکه قران می گوید:

إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لِّأُوْلِي الألْبَابِ - الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ - سوره آل عمران آیات 190 و 191 - همانا در آفرینش وجود و هستی آیاتی برای صاحبان اندیشه می باشد آنانی که خدا را ذکر می کنند و ذکر آنها عامل تفکر در هستی و وجود می باشد.

وَ اِرْتَوَى مِنْ عَذْبٍ فُرَاتٍ سُهِّلَتْ لَهُ مَوَارِدُهُ فَشَرِبَ نَهَلاً وَ سَلَكَ سَبِيلاً جَدَداً – خطبه 87 – نهج البلاغه - عبادالله حاکم بر خویش در چنین مرحله ائی از چشمه های معرفت وجودی خوش مشروب می شود و راهها ی رفتن بر او هویدا می گردد.

وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ - سوره عنکبوت - آیه 69 - و آنان که در راه ما جهاد کنند ما در هدایت راهها خودمان آنها را یاری می کنیم چراکه خداوند با محسنین است.

قَدْ خَلَعَ سَرَابِيلَ اَلشَّهَوَاتِ وَ تَخَلَّى مِنَ اَلْهُمُومِ إِلاَّ هَمّاً وَاحِداً – خطبه 87 - در این مرحله است که با تسلط بر خود های خویش عبادالله بر تمامی خودهای شهوت طلب و قدرت طلب و منفعت طلب و خود طلب خود مسلط می گردد و آنچنان قوی می شود که تمامی غم ها غیر از غم وصال ابدیت از وجود او خالی می شود.

نْفَرَدَ بِهِ فَخَرَجَ مِنْ صِفَةِ اَلْعَمَى وَ مُشَارَكَةِ أَهْلِ اَلْهَوَى وَ صَارَ مِنْ مَفَاتِيحِ أَبْوَابِ اَلْهُدَى وَ مَغَالِيقِ أَبْوَابِ اَلرَّدَى – خطبه 87 - در این مرحله است که بنده مسلط بر خود از کوری راه نجات پیدا می کند و از مشارکت با اهل هوی دوری می گزیند و خود بدل به کلید های درهای هدایت برای دیگران می شود و قفلی می گردد برای درهای ضلالت جامعه و تاریخ.

قَدْ أَبْصَرَ طَرِيقَهُ وَ سَلَكَ سَبِيلَهُ وَ عَرَفَ مَنَارَهُ وَ قَطَعَ غِمَارَهُ – خطبه 87 - چنین بنده مسلط بر خویشی در این مرحله از تکامل وجودی اش راه خود را بدرستی پیدا می کند و علایم راه را به خوبی در می یابد و سختیهای راه بر او آسان می شود.

وَ اِسْتَمْسَكَ مِنَ اَلْعُرَى بِأَوْثَقِهَا وَ مِنَ اَلْحِبَالِ ... – خطبه 87 - چنین بنده مسلط بر خویشی در این مرحله چنگ در استوارترین خلقها و محکم ترین ریسمان ها زده است پس به مرتبه یقین دست پیدا می کند.

حبیبا: بندگی خویش را که بر آشوبیدن بر بندگی خدایان زر و زور و تزویر زمین می باشد به ما بیاموز تا با بند گی تو بردگی های امروز جامعه مان که اسیر بندگی خدایان حاکم بر ما شده اند به چالش کشیم.

لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ - سوره حدید - آیه 25 - همان فرستادیم پیامبران خود را با بینات و کتاب و میزان تا مردم به قیام بر قسط وادار کنند و براین قائمین بالقسط آهن فرستادیم تا خدا بداند چه کسانی او و پیامبرش را یاری می کنند همان خداوند بی نیاز و قوی و عزتمند است.

حافظا: زبان نیایش با خودت را آنچنانکه خودت دوست داری به ما بیاموز:

ما زخود سوی تو گردانیم سر /  چون توئی از ما به ما نزدیکتر

با چنین نزدیکی دوریم دور  /  در چنین تاریکی بفرست نور

این دعا هم بخشش و تعلیم تست  /  ورنه در گلخن گلستان از چه رست

مثنوی دفتر دوم.

ناصرا: دعائی به ما بیاموز که تو آنرا می خواهی ما را نسبت به دعا های غیر از خودت کافر گردان.

فارقا: این را خوب می دانیم که تنها خواسته بسوی تو به روی تو حاجت رواست ما را یک دم از دریای رحمت خود بی نیاز مکن.

صادقا: اخلاص به تو و اخلاص در راه تو و اخلاص بسوی تو که در توحید رفتن و توحید شدن و توحید زیستن تجلی می کند به ما بیاموز ما را از پلیدی ها و پلشتی های نفسانی و اجتماعی و تاریخی که در شرک نفسانی و شرک اجتماعی و شرک تاریخی مادّیت می یابد پاک کردان.

صاحبا: سخن گفتن با تو که دعا است و عشق به تو که وفا است و جهاد در راه تو که هدی است به ما بیاموز ما را نسبت به نفاق و تزویر و ریا نفسانی و اجتماعی و تاریخی که امروز بازار گرم دین فروشان می باشد کافر گردان.

رحیما: مستضعفان زمین و مستضعفین زمان را تو پناهی - آنها را آنچنانکه خود وعده دادی بر زمین و زمان مسلط گردان تا مستکبران دین و دیانت و فقاهت و شریعت را یارای نبرد با تو نباشند.

مجیدا: ای آنکه موسای سرگردان و عاصی سینا را به آتش خودآگاهی خویش رهبری کردی اینک امت محمد را سرگردان سینای کشور ما مپسند.

حمیدا: ای آنکه چوپان یتیم و گمراه و فقیر قراریط مکه را به آتش خودآگاهی جبل نور به معراج انسانیت رساندی،  پیروان علی را در اسرای تاریخی کشور ما یتیم و گمراه و فقیر مپسند.

سعیدا: ای آنکه ابراهیم بت فروش و بت ساز را به آتش خود آگاهی خویش به ابراهیم بت شکن بدل ساختی مردم ما را در شرک بت پرستی دین فروشان ریا کار مپسند.

ملکا: که آنکه بنده کنیسه را عاصی بر صلیب کنیسه جهل به خودآگاهی مسیحائی رساندی پرستندگان این دیار خودت را بر صلیب جهل فقاهت و ولایت و شریعت و دیانت غاسق واقب مپسند .

رفیقا: ای آنکه یونس گرفتار در زندان خویش را از بطن زندان ماهی خویش با آتش خودآگاهی خود بر خویش بر آشوبیدی ملت ما که از جمله پرستندگان تو اند با اتش خودآگاهی خود بر خویشتن خویش شان بر آشوب.

شهیدا: ای آنکه عاصیان دقیانوس قدرت و ثروت و معرفت در کهف معرفت خودآگاهی خودت به حریت انسانی و اجتماعی و تاریخی رساندی بردگی استحمار و استثمار و استبداد را  بر ملت ما مپسند.

رازقا: در جلال بی همتائی در کمال بی مثالی در جمال بی صورتی در رحمت فیاضی در خلقت ابر بارانی ما را با علی و به علی و در علی که مثال بنده کامل تو در حریت و عدالت و ایثار و فدیه و فدا و شجاعت و صبر و استقامت و رحمت و مسئولیت در زمین و زمان می باشد آشنا گردان.

ناطقا: ایمان ابوذری به ما ببخش تا با صداقت ابوذری و صمیمیت ابوذری در تنهائی ربذه خدایان دین فروش عصر چون آتش فشانی برسر خدایان قدرت و ثروت و معرفت توده ها خاموش بمیریم و جز تو و برای تو راه تو چشم داشتی به این دنیا نداشته باشیم.

فالقا: آنچه که تو نمی خواهی به ما بیاموز و آنکه تو نمی خواهی به ما بشناسان و آنچه تو نمی پسندی ما را کافر گردان.

قاهرا: آنکه تو را شناخت خود را شناخت و آنکه خود را شناخت،  مرگ و مردن برایش رستگاری گردید ما را در انتخاب مرگ در راهت توانا گردان.

قادرا: پیوند با تو که اتصال با جمال مطلق و جلال مطلق و وجود مطلق و کمال مطلق می باشد به ما بیاموز ما را نسبت به مداحی ها و عوامفریبی ها و خود فروشی ها و دیگر فروشی های رایج اجتماع عاصی گردان.

غافرا: بنده تو ایم مخلوق توایم مطیع تو ایم ما را نسبت به مستکبران دیانت و شریعت و فقاهت زمین و زمان بی نیاز گردان.

قریبا: اگر به تو وابسته ایم جز تو کسی نداریم و اگر به تو امیدواریم جز به تو به کسی اعتقادی نداریم بر ما ببخش آنچه که بر بندگان نیکت بخشیدی روح های بزرگی چون محمد و علی و حسین و ابوذر و ابراهیم و موسی و ... ملکه جانمان ساز تا در راه تو هرچه بیشتر نفی می شویم سر فراز تر اثبات گردیم و هر بیشتر نا امیدمان می کنند امیدوارتر گردیم و هرچه بیشتر سیلی مان می زنند مصمم تر شویم و هرچه بیشتر مرعوب مان می کنند و شکنجه مان می کنند و به زندان مان می افکنند و بنام شریعت و فقاهت ذبح مان می کنند چونان حسین سرافراز تر گردیم.

مجیبا: دستمان گیر و یاری مان کن تا در راه تو و برای تو و بسوی تو هرگز تسلیم خداوندان قدرت و ثروت و فقاهت نگردیم.

ناصرا: چوپانی بر خویش آنچنانکه بر موسی و ابراهیم و محمد و علی و ... آموختی به ما بیاموز تا خود را در راه تو گم نکنیم.

مولا: بر خود عصیان کردیم تا بر تو ایمان پیدا کنیم بر نظام اجتماعی جامعه مان عاصی شدیم تا مجاهد راهت گردیم بر خدایان زمین کافر شدیم تا تنها امیدمان در زندگی فقط تو باشی دست گیر ما را که سخت به تو نیازمندیم در تنهای مان مگذار و نا امیدمان مکن و مایوس مان نگردان.

عزیزا: هرکه با تو توانا گردید هرگز ناتوان نشد و هرکه با تو به غنا رسید هرگز فقیر نگردید و هر کس با تو امیدوار شد هرگز گرفتار نا امید ی نگردید.

یا مدبر الیل: شناختی به ما ببخش که تنها تو را ببینیم عشقی به ما عطا کن که تنها تو را بشناسیم قدرتی به ما ببخش که تنها تو را قدرتمند بدانیم زبانی به ما بده تا فریادی بر سر قدرتمندان زر و زور و تزویر جامعه مان گردیم.

یا محول حول: حقایق را آنچنانکه هست بر ما بشناسان.

یا اله العاصین: بر حیرت ما نسبت به عظمت خویش بیفزای.

یا مقلب القلوب: با علی هم سفرمان ساز، با محمد هم معراجمان گردان و با موسی هم عصایمان کن و با عیسی هم صلیبمان بگردان و با ابراهیم هم آتش مان کن و با حسین هم کربلایمان ساز وبا عمار هم صفینمان کن و با ابوذر هم ربذه مان ساز و با زینب هم فریادمان کن و با سجاد هم دعایمان ساز.

مهیمنا: دستی به ما ده تا مجاهد سویت شویم، پائی به ما ببخش که رونده راهت گردیم، زبانی به ما عطا کن که زینب تاریخت گردیم، قلبی نصیبمان گردان تا مرغ حق چاه های ینبع وجودمان گردیم.

خالقا: تقوائی به ما بیاموز تا علی وار تقوای ستیز بورزیم و با این تقوای ستیز زهد عوام فریب نهروانی قشریون دیانت و شریعت و فقاهت به شمشیر ذوالفقار علی به چالش بکشیم.

وارثا: اگر خامیم تو پخته مان گردان و اگر گمراهیم تو هدایت مان بنما و اگر گنهکاریم تو پاک مان کن و اگر کافریم تو مومن مان کن.

مونسا: آنچنان در رفتن تنهای مان کن، تا تمام نگاه مان تو گردی و آنچنان در شدن به حیرت مان افکن، که جز تو در وجود چیزی نبینیم و آنچنان در بودن سرکش مان ساز، که بر همه خدایان غیر تو عاصی و کافر گردیم و آنچنان در معرفت محومان ساز، تا تمام ایمان مان محصول معرفت تو گردد.

قائما: بر ما ببخشای آنچه که ما کردیم تو نمی پسندی، بر ما عفو کن آنچه که ما رفتیم تو خطا می پنداری، بر ما عطا کن آنچه که ما پسندیدیم ولی تو نمی پسندی، ببخشای بر ما آنچه را که بر بندگان سلف خویش بخشیدی.

احدا: شب های قدر حیات نفسانی و اجتماعی و تاریخی ما را با مطلع فجر وجود خویش به روز مبدل ساز.

واحدا: رمضان این تاریخ ما را به شب های قدر انسان ساز و جامعه ساز و تاریخ ساز آبستن گردان.

منورا: علی رمضان، علی صفین،علی قدر، علی نهروان، علی چاههای ینبع، علی عدالت، علی حریت، علی اخلاق، علی بدر، علی احد، علی خندق، علی خبیر، علی محراب، علی منبر، علی حسین، علی زینب را به ما بشناسان و ما را نسبت به علی ابوسفیان و علی صفویه و علی حوزه و علی فقاهت کافر گردان.

حاضرا: زنده توئی، روح توئی، عشق توئی، دوست توئی، راه توئی، نور توئی، آتش موسی توئی، عشق مناجات توئی، ناله مولی توئی، همدم هاجر توئی، کهف اسیران توئی، خندق تاریخ توئی، خیبر اسلام توئی، بدر دلیران توئی، نیل غریبان توئی، بام سعادت توئی، چشمه رحمت توئی، وحی شهیدان توئی،

بنده منم، خاک منم، طین منم، تراب منم، حماء منم، نفس منم، بنده شهوت منم، خام منم، خجل منم، شرم منم، عاشق بیمار منم، آتش نمرود منم، صلیب مصلوب منم، شربت سقراط منم، داغ فقاهت منم،

لطف توئی، کرم توئی، جود توئی، صفا توئی، شراب خلوت توئی، چاه مناجات توئی، آتش عرفان توئی، نماز میعاد توئی، احد توئی، دیده بینا توئی، جان تماشا توئی، بهشت موعود توئی، عطا توئی، وفا توئی، کمال توئی، ثنا توئی، فضل توئی، شکر توئی، رب دلیران توئی، روح اسیران توئی، عشق شهیدان توئی، صبر اسیران توئی، بهشت عمار توئی، صدق ابوذر توئی، وفای میثم توئی، وحی محمد توئی،

گریه منم، ترس منم، روح پریشان منم، لیل گناهان منم، گریه دجال منم، فقه صلیبی منم، کتاب دنیا منم، صلیب حلاج منم، قهر منم،

فجر توئی، جهل منم، عقل توئی، فصل منم، وصل توئی، صلیب مصلوب منم، مسیح مریم توئی، جفا منم، وفا توئی، خطا منم،

کرم توئی، گناه منم،

عفو توئی، یوسف محبوس منم

شاهد مشهود توئی، یونس مقبور منم

عصای موسی توئی، بلال ایمان توئی، میثم توحید توئی، حسین احرار توئی، وفای عمار توئی، صدق ابوذر توئی، قدرت خبیر توئی

والسلام