آیا رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران از درون، رفرم خواه و اصلاح پذیر میباشد؟
شاید فربهترین سوال استراتژیک که برای مدت بیش از 30 سال است که جنبش اجتماعی و جنبش دمکراتیک و جنبش سیاسی و جنبش کارگر جامعه ما را دچار بحران و سرگردانی ساخته است همین سوال باشد که اساسا آیا این رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران میتواند از درون دچار اصلاحات گردد یا اینکه برای دگرگونی آن نیازمند به تغییر از برون نظام مطلقه فقاهتی هستیم؟ و اهمیت این سوال بیشتر از آنجا ناشی میشود که تقریبا در حال حاضر تمامی جریانهای انقلابی و اصلاحی و رفرمیستی به ماهیت توتالیتری و خودکامه گی و تمامیت خواهی این نظام پی بردهاند،
و هر جریانی در این جامعه بر پایه نوع استراتژی که برای تغییر این نظام مطلقه فقاهتی انتخاب کرده بهاء لازمه را دادهاند، و تقریبا تمامی این جریانها در حال حاضر به این حقیقت واقف گشتهاند که نظام مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران نظام شاه سابق و نظام مبارک و نظام بن علی نیست، که با فشار اندک برونی حاضر به تسلیم و عقب نشینی بشود و یا نظام دمکراسی هندوستان نیست که بر پایه دمکراسی حاضر به پذیرش انتقاد درونی و اصلاحات از درون گردد، این نظام مانند نظام قذافی لیبی یا نظام اسد در سوریه، به علت اینکه هیچ پلی نه از مردم و نه از کشورهای متروپل پشت سر خود سالم نگذاشته و به هیچ آئین و نظام نه شرعی و نه عرفی و نه بین المللی اعتقادی ندارد، و تنها به قدرت میاندیشد و لاغیر. لذا آماده است تا در پای تندیس قدرت مانند قذافی حتی ایران و ایران را به آتش بکشد. حلال خدا را حرام بکند و حرام خدا را حلال و تمامی جنایتهای ضد انسانی از تجاوز و شکنجه و نسل کشی و اعدام گرفته، تا آتش زدن تمامی سرمایه این مملکت انجام دهد تا تسلیم تغییر و اصلاحات نگردد. حتی اگر به تجزیه این کشور هم بیانجامد نه قذافی حاضر به تسلیم است و نه نظام مطلقه فقاهتی، لذا برای این رژیم جز حفظ قدرت سرنیزهائی مطلقه فقاهتی هیچ معیار سیاسی یا انسانی یا دمکراتیک مطرح نمیباشد و تمامی معیار در دیسکورس رژیم مطلقه فقاهتی آن زمانی تعریف خود را پیدا میکند که از این نظام مطلقه فقاهتی بی چون و چرا حمایت کند.
اگر مرجع تقلید است باید مدافع این رژیم باشد تا از نظر این رژیم تائید شود . اگر روحانی است باید از این رژیم بی شرط و شروط دفاع نماید. اگر سیاسی است باید مدافع بی چون و چرای این رژیم باشد، تا تائید گردد. اگر یزید است و شمر است، در صورتی که مدافع این رژیم مطلقه فقاهتی گردد، امام حسین میشود. منتقد این رژیم در درون حتی اگر منتظری یا هاشمی رفسنجانی یا احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشائی و خاتمی و عبدالکریم سروش و... باشد باید آنچنان سرکوب گردد که سرمشقی برای همیشه نیروهای خودی گردد. از نظر سردمداران رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران تنها معیار خودی و غیر خودی نه مسلمانی است و نه روحانی بودن و نه مرجع تقلید بودن و نه به انقلاب 22 بهمن اعتقاد داشتن و نه حامی جنگ 8 ساله گذشته بودن و نه جزو اصول گرایان بودن و... است، بلکه تنها معیار ماکیاولیستی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران جهت تفکیک نیروهای خودی و غیر خودی، وضعیت حال افراد و جریانها در دفاع مطلق و بی قید و شرط از حاکمیت مطلقه فقاهتی میباشد و غیر از این آنچه به عنوان مانیفست سیاسی رژیم و خط قرمز نظام میباشد، اینکه غیر از این معیار هر کس که جز این صف بندی قرار نگیرد، غیر خودی است و باید با تمام حربههای ضد انسانی نفی گردد، حتی اگر احمدی نژاد باشد (که خود والی ولایت مطلقه فقاهتی در نماز جمعه 29 خرداد 88 در خط کشی سیاسی با هاشمی رفسنجانی فکر و اندیشه او را به خودش از هاشمی نزدیکتر دانست البته فراموش نکنید که هاشمی رفسنجانی همان کسی بود که در انتخابات خبرگان 16 خرداد 68 عامل اصلی به قدرت رسیدن مقام عظمای ولایت میباشد کسی که با مادر خود... کند با دیگران چهها کند اللهم اشغل الظالمین بالظالمین).
اما آنچه که در همین جا و در همین رابطه نباید از نظر دور بداریم اینکه واقعاً برای رژیمی با این ماهیت و با این ساختار و با این سابقه راهی جز این وجود ندارد؟ چرا که سردمداران این رژیم مطلقه به درستی میدانند که اگر این رژیم کوچکترین عقب نشینی در برابر فشار درونی و یا برونی از خود نشان دهند حال خواه به نام اصلاحات باشد یا به نام تغییر و یا به نام انقلاب و یا به نام رفرم و هر نام دیگر و... آن خواهد شد که در لیبی و یمن و سوریه اتفاق افتاد. چرا که رژیمهای توتالیتر راهی جز خودکامگی و تمامیت خواهی برایشان وجود ندارد و این راه واقعاً بر آنها تحمیل میشود، اینکه میبینیم که امروز رژیم توتالیتر حاکم بر عربستان حتی در برابر رانندگی زنان عربستانی اینقدر با حساسیت عقب نشینی میکند، نه به خاطر این است که از رانندگی زنان یا از شرکت در انتخاب فرمالیته مردم بدش میآید، بلکه مهمتر از همه اینها به دلیل آن است که این نظامهای توتالیتر به درستی دریافتهاند که کوچکترین عقب نشینی به معنای به راه افتادن سونامی تغییر خواهد بود. آنچنانکه در خصوص پهلوی دوم دیدیم که چگونه با حداقل عقب نشینی که در سال 56 در برابر فشار جهانی سازمان حقوق بشر کرد سونامی تغییر به راه افتاد و بار را با جایش با خود برد، به طوری که نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان، و آنچنان شد که حتی آن زمانی هم که خود همان نهادهای فشار آورنده بین المللی پشیمان شدند، دیگر کاری از آنها ساخته نبود. بنابراین آنچه در همین جا و در همین رابطه در خصوص این گونه نظامهای توتالیتر باید مطرح کنیم و آن را باید به عنوان یک اصل لایتغییر پیش روی خود قرار دهیم اینکه: هرگونه اصلاح و رفرم و انتقاد و... چه از درون و چه از برون این نظامهای توتالیتر صورت گیرد، بدون هیچ شکی به تغییر از برون می انجامد.
در خصوص تمامی شعارهای موجود در برابر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران چه آنهائی که شعار رفرم از درون نظام میدهند و چه آنها که شعار اصلاحات از برون میدهند و چه آنهائی که معتقد به تغییر انقلابی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران هستند، فونکسیون همه این شعارهای رنگارنگ در رابطه با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران (اگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم حاضر به حداقل عقب نشینی بشود) یکی است و آن تغییر نظام و راه افتادن سونامی تغییر تودهها خواهد بود. به عبارت دیگر آنکه شعار اصلاحات را بدل به شعار تغییر رژیم میکند، خود رژیم مطلقه فقاهتی است چراکه زمانی که یک رژیم توتالیتر حاضر به پذیرش اصلاحات از درون نگردد و یا اینکه ماهیت آن آنچنان ضد مردمی باشد که کوچکترین عقب نشینی به معنای نابودیاش بشود، این خود نظام است که شعار رفرم و اصلاحات را بدل به شعار تغییر و انقلاب میکند و معنی این حرف این است که اگر امروزه تودههای ایران احساس کنند که اعتراض و انتقاد آنها به بهای در به دری و قتل و غارت هستی و نیستی آنها تمام نمیشود، حتی اگر در حد شکنجه و بگیر و بند توسط سر پنجههای رژیم هم تمام بشود سونامی تغییر رژیم به راه خواهد افتاد، چراکه موضوع رفرم از درون یا اصلاح از برون و بحثهای پلمیک و روشنفکری بین نیروهای سیاسی است و اگر نه در عرصه جنبشهای اجتماعی و جنبش دمکراتیک و جنبش کارگری این بحثها مطرح نیست آنچه در آنجا مطرح است فقط یک اصل است و آن تغییر و تغییر و تغییر. آنچنانکه این حقیقت ما هم در تیر ماه سال 78 توسط جنبش دمکراتیک دانشجوئی که اکنون در آستانه دوازدهمین سالروز آن قرار گرفتهایم، آزمایش کردیم و هم در خصوص جنبش اجتماعی خرداد ماه سال 88 و عاشورای سال 88 مشاهده نمودیم. چراکه در 18 تیرماه سال 78 دیدیم که چگونه زمانی که جنبش دمکراتیک دانشجوئی ایران به راه افتاد برق آسا نوک پیکان رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را به چالش کشیده شد، آنچنانکه حتی محمد خاتمی رئیس جمهور وقت و مدعی دروغین شعار اصلاحات سال 76 جهت سرکوب این جنبش به یاری سیاسی مقام عظمای ولایت شتافت و در سخنرانی که در همین زمان در دانشکده همدان کرد گفت: "من و رهبر انقلاب افتخار میکنیم که توانستیم این غائله را بدون ریختن یک قطره خون سرکوب کنیم".
البته طرح این موضوع در اینجا به معنای آن نیست که این نتیجه بگیریم که حال که تمامی شعارهای رفرم و اصلاح و انقلاب چه از درون باشد و چه از برون به تغییر می انجامد، پس بیائیم به صورت جبههائی از تمامی شعارهای فوق از هر که باشد چه خاتمی سر دهد و چه احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشائی یا هاشمی رفسنجانی و... دفاع کنیم، نه. چنین نتیجه گیری کردن از موضوع فوق یک نتیجه گیری صد در صد اشتباه میباشد، چرا که اگر چه در تحلیل نهائی فونکسیون هر شعاری لگد پرانی سردمداران رژیم مطلقه فقاهتی میباشد که حاصل آن هشیاری تودهها و به راه افتادن سونامی تغییر است، ولی هرگز نباید این حقیقت را فراموش کنیم که بزرگترین آفتی که شعارهای انحرافی در روانشناسی تودهها ایجاد میکند بحران سیاسی است. چراکه طرح شعارهای انحرافی به همان اندازه که میتواند برای رژیم درد ساز گردد برای تودهها ایجاد بحران سیاسی میکند که این بحران سیاسی تودهها باعث خمود و جمود و رکود جنبش تودهها میگردد. آنچنانکه ما این موضوع در رابطه با جنبش انحرافی مدعی اصلاحات در سال 76 مشاهده کردیم که چگونه آن شعارهای عوام فریبانه باعث رکود و فریب ذهنی تودهها گردید و مدت 8 سال تودههای ما را به جای آب، به دنبال سراب کاذب کشاندن و آخرالامر هم تنها پاسخی که به تودهها دادن اینکه ما جز یک تدارکاتچی نظام مطلقه فقاهتی حاکم کسی نبودیم. البته این پاسخ هم آن زمانی مطرح کردند که دیگر امیدی برای استمرار حکومت برای آنها و طرفداران شان باقی نمانده بود، لذا در این رابطه است که باید به این حقیقت توجه داشته باشیم که هرگز نباید با شعارهای کاذب تودههای را به دنبال سراب بکشانیم چرا که از خود ویژگیهای روانشناسی تودهها یکی این میباشد که همیشه با اعتماد به شعار برخورد میکنند مگر اینکه عکس آنها بر آنها ثابت گردد. لذا در صورتی که در رابطه با ایده و آرمانهای پیشگامان خود دچار سرخوردگی و یاس گردانند این یاس و سرخوردگی برای مدتها آنها را به بی اعتمادی و خمود و رکود و جمود میکشاند. بهر حال با توجه به این موارد میتوانیم دوباره به طرح و پاسخ سوال اول خود بپردازیم و آن این بود که آیا واقعاً رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران یک رژیم رفرم پذیر یا اصلاح پذیر از درون است؟
البته طرح این سوال در این زمان که رفته رفته به اسفندماه سال 90 که انتخابات مجلس نهم رژیم مطلقه فقاهتی انجام میگیرد و طبیعتاً دوباره موضوع تقسیم قدرت بین جناحهای درونی نظام مطرح میشود، نزدیک میشویم و به خصوص با رشد تضاد بین احمدی نژاد و خامنهائی جناح رفرم خواه به رهبری محمد خاتمی دوباره تلاش میکند تا با نفوذ در شکاف به وجود آمده بین خامنهائی و احمدی نژاد و با حمایت از خامنهائی شرایط برای شرکت در قدرت برای خود فراهم کند، حائز اهمیت است. البته با توجه به حصار و تیغ و درفشی که خامنهائی برای جریان جنبش سبز به رهبری موسوی و کروبی نشان داده است شرایط دوباره جهت آلترناتیو کردن جریان فرصت طلب خاتمی در برابر جریان جنبش سبز که تا این تاریخ در مدت دو سال گذشته در برابر خامنهائی مقاومت کردهاند و هنوز عقب نشینی نکرده اند آماده شده است علیهذا این موضوع باعث گردیده تا خامنهائی به صورت کلی با تمام خر و خورجین و سرپنجههای سیاسی و نظامی و اطلاعاتی جهت سرکوب جریان جنبش سبز و جریانهای اصلاح طلب و تغییر خواه وارد میدان بشود که این موضوع باعث شده تا خود خامنهائی هم در این زمان که تقریبا دیگر از جریان احمدی نژاد ناامید گشته و تنها به هژمونی بوروکرات های خط یک تحت رهبری لاریجانی و قالیباف و... میاندیشد، بد نمیداند که جهت تضعیف جریان جنبش سبز و جریانهای اصلاح طلب و تغییر خواه چراغ سبزی به خاتمی نشان بدهد تا توسط آن هم بتواند هاشمی رفسنجانی و حسن خمینی و روحانیون و موسوی خوئینی و انصاری و خاتمی و... را به خود نزدیک کند و هم نیروهای جنبش سبز را از درون دچار ریزش و بحران بکند. به این دلیل طرح سوال فوق و پاسخ به سوال فوق در این شرایط میتواند حائز اهمیت و ارزش باشد و این آگاهی را به تودههای ما بدهد که آزموده را آزمایش خطا است چراکه خاتمی در صدد است که با همان قامت و شعار سال 76 به میدان بیاید، غافل از اینکه دیگر نه تودههای ما تودههای سال 76 هستند که او بتواند با شعارهای مردم فریب خود آنها را فریب بدهد و نه جنبش سیاسی ما دیگر جنبش سیاسی سال 76 میباشد. چراکه این جنبش سیاسی تحت رهبری جنبش سبز به مدت دو سال پراکسیس خونینی که داشته ماهیت تغییر ناپذیر و اصلاح ناپذیر این رژیم مطلقه فقاهتی را با وجود نظام فقاهتی آزموده است و بهای لازم در طول مدت دو سال گذشته برای این تجربه خود پرداخت کرده است، البته این موضوع به معنای این نیست که حول جریان رفرمیته و فرصت طلبانه خاتمی باز عدهائی سینه نخواهند زد بلکه بالعکس، همیشه نیروهای فرصت طلبی که حاضر اند با حداقل بها به قدرت برسند وجود دارد. آنچنانکه در اعترافهای رادیو و تلویزیونی نیروهای سیاسی در سال 88 مشاهده کردیم که چگونه با چشیدن چند کابل و انفرادی، تمامی دستاورد سیاسی خود را مجاناً در پای ولایت مطلقه فقاهتی ریختند و کناری نشستند از عطریانفر و حجاریان و ابطحی گرفته تا... بهر حال آنچه در پاسخ به سوال فوق در این جا باید مطرح کنیم اینکه در شرایط فعلی طرح شعارهای رفرم طلبانه از درون که از طرف جناح خاتمی و هاشمی رفسنجانی و... مطرح میشود به علت اینکه در جهت نفی جنبش اجتماعی و به محاق کشانیدن شعار تغییر نیروهای دمکراتیک و انقلابی جنبش میباشد، یک شعاری بسیار خطرناکتر از شعار اصلاحات سال 76 خاتمی و اعوان و انصارش میباشد، چرا که حداقل فونکسیون این شعار و این جریان در شرایط فعلی به یاس کشانیدن و ایجاد بحران ذهنی در تودهها و به محاق کشانیدن جنبش اجتماعی و جنبشهای مدعی تغییر و اصلاحات است، هر چند خاتمی تلاش میکند با گدائی کردن، شکستن حصار هژمونی جنبش سبز و آزاد کردن چند زندانی اصلاح طلب از خامنه ائی، فرار از جلو بکند ولی خامنهائی به این امر واقف است که خاتمی را برای به محاق کشیدن جنبش سبز میخواهد نه برای زنده کردن دوباره آنها. لذا تا آنجا حاضر به دادن برگ سبز به خاتمی است که او بتواند جنبش سبز و جریانهای اصلاح طلب از برون نظام و جریانهای تغییر خواه را به محاق بکشاند ماحصل آنچه گفته شد اینکه:
- رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تحت هیچ شرایطی حاضر به عقب نشینی در برابر جریانهای اصلاح طلب و تغییر خواه از درون و برون نیست.
- کوچکترین عقب نشینی نظام توتالیتر مطلقه فقاهتی حاکم به مثابه به راه افتادن سونامی تغییر تودهها خواهد بود.
- آنچه که باعث تغییر شعار اصلاحات به شعار تغییر میشود خود رژیم مطلقه فقاهتی است چراکه زمانی که رژیم مطلقه فقاهتی کوچکترین عقب نشینی درونی و برونی در برابر اصلاحات و رفرم به معنای مرگ خود تلقی کرد، خود به خود، خود شعار رفرم و اصلاحات بدل به شعار تغییر میشود.
- طرح دوباره شعارهای رفرم و اصلاح طلبانه از طرف خاتمی در این شرایط مضمون و جهت گیری به محاق کشیدن جنبش سبز و جنبشهای اصلاح طلب و انقلابی دارد.
- انتخابات مجلس نهم در اسفند ماه 90 عاملی شده تا خاتمی با حمایت از خامنهائی خود را برای مشارکت در تقسیم قدرت آماده نماید.
- تکیه خامنهائی در انتخابات مجلس نهم تثبیت هژمونی جناح بوروکرات های جریان محافظه کار خط یک، به رهبری لاریجانی و قالیباف و... است تا شرایط برای حاکمیت این جناح بر قوه مجریه در انتخابات آینده فراهم شود.
- حمایت خامنهائی از خاتمی جهت مشارکت در قدرت در انتخابات مجلس نهم تا آنجائی است که خاتمی بتواند جنبش سبز و جریانهای اصلاح طلب را به محاق سیاسی و اجتماعی بکشاند.
- در صورتی که خامنهائی احساس کند که عقب نشینی در برابر خاتمی باعث زنده شدن دوباره جنبش سبز و جریانهای اصلاح طلب میشود، عقب نشینی نخواهد کرد و آب پاک بر روی دستان خاتمی خواهد ریخت.
والسلام