اصول مقدماتی سوسیالیسم علمی – بخش 21

 

اصل پنجم سوسیالیسم علمی شریعتی تقدم شعور اجتماعی بر وجود اجتماعی در جامعه سوسیالیستی به جای تقدم وجود اجتماعی بر شعور اجتماعی در جامعه سرمایه‏داری:

مجموعه آثار جلد 10 - صفحه 29 به بعد: "من در مشهد منزلی دارم می‌خواهم آن را بفروشم تا در تهران منزل دیگری بخرم چنین عملی یک عمل خیلی طبیعی است. یعنی نمی‌توانم نکنم و... ناچارم بر اساس همین اقتصاد موجود عمل بکنم. وقتی می‌توانم اسلامی بفروشم که بتوانم اسلامی بخرم. والا اسلامی فروختن و سرمایه‏داری خریدن هیچ وقت به خریدن نمی‌رسد و... من باید بر اساس همین قوانین و همین سیستم زندگی کنم. در عین حال بر اساس این سیستم و با واقعیت این سیستم زندگی کنم و... اگر وضع این جوری باشد ما مسلمان‌ها سرمایه‏داری و تولید نکنیم و ماشین و کارخانه نداشته باشیم به صورت پست‌ترین خرده بورژوازی عقب مانده بازار در می آئیم. و... در صورتی که به میزانی که مسلمان‌ها در همین سیستم امکانات مادی بیشتر بگیرند به همان میزان امکان قدرتمند شدن در برابر دیگران بدست می‌آورند امکانی که بعدا تبدیل به فکر و امکانات برای ما می‌شود. اما اگر فاقد هستی اقتصادی شدیم در جامعه امکان هیچ کاری برای ما نیست در حالی که در رشد این‌هاست که امکان رشد مرگ سرمایه‏داری وجود دارد".

 

مطابق آنچه از این کلمات شفاف شریعتی بر می‌آید اینکه:

اولا شریعتی معتقد است که در نظام سرمایه وجود اجتماعی بر شعور اجتماعی تقدم دارد. به عبارت دیگر شریعتی معتقد است که در نظام سرمایه‏داری اقتصاد زیربنا است و این زیربنا بودن اقتصاد در نظام سرمایه‏داری به معنای آن است که از نظر شریعتی در نظام سرمایه‏داری وجود اجتماعی بر شعور اجتماعی مقدم می‌باشد و وجود اجتماعی شعور اجتماعی را تعیین می‌کند. در صورتی که در نظام سوسیالیست علمی مورد اعتقاد شریعتی موضوع صورتی عکس دارد. چراکه در نظام سوسیالیسم شریعتی اقتصاد زیربنا نمی‌باشد و در نتیجه وجود اجتماعی بر شعور اجتماعی مقدم نمی‌باشد و وجود اجتماعی شعور اجتماعی را تعیین نمی‌کند. بلکه بالعکس در نظام سوسیالیسمی مورد اعتقاد شریعتی این شعور اجتماعی است که وجود اجتماعی را تعیین می‌نماید.

ثانیا: شریعتی بر عکس ژان ژاک روسو که معتقد به تقدم وجود فردی بر وجود اجتماعی بود. شریعتی در هر نظامی معتقد به تقدم وجود اجتماعی بر وجود فردی است چه در نظام سرمایه‏داری و چه در نظام سوسیالیستی.

ثالثا: از نظر شریعتی فونکسیون ماشین در نظام سرمایه‏داری فقط مختص عرصه اقتصادی و تولید ی نمی‌باشد. بلکه مهم‌تر از آن به خاطر اینکه ماشین با پیدایش خود توانست به صورت وحشتناکی تقسیم کار اجتماعی را توسعه بدهد می‌باشد. که این توسعه زاید الوصف تقسیم کار ماشین در نظام سرمایه‏داری باعث متلاشی شدن آن من واحد بشری هایدگری که به مثابه تمامی بشریت می‌باشد می‌گردد. که خود الیناسیون انسان است و همین فونکسیون ماشین است که از نظر شریعتی وجه مشترک مشکل دو نظام سرمایه‏داری و سوسیالیسم در رابطه با ماشین می‌باشد.

رابعا: از نظر شریعتی در جامعه سرمایه‏داری اولا وجود اجتماعی مقدم بر وجود فردی می‌شود در ثانی در عرصه وجود اجتماعی وجود اجتماعی بر شعور اجتماعی تقدم دارد و در ثالث در عرصه وجود اجتماعی عامل اقتصاد به عنوان زیربنا و تعیین کننده می‌باشد.

خامسا: آنچنانکه شریعتی در نشست خانگی واژه‌های قرآنی بعد از آزادی از زندان در سال 54 می‌گوید: "کسی که ابوسفیانی زندگی می‌کند نمی‌تواند ابوذری فکر کند" و یا "بگو چه می‌خورد تا بگویم چه فکر می‌کند" و یا "در سینه جوانان ما محمد با مارکس می‌جنگد" اصل تقدم وجود اجتماعی بر شعور فردی مطرح می‌کند که توسط آن زندگی اجتماعی عامل اندیشه فرد می‌شود.

اصل ششم سوسیالیسم علمی شریعتی شورائی بودن سوسیالیسم است:

مجموعه آثار جلد 2 - صفحه 74: "وقتی همه ثروت‌ها در دست دولت باشد و دولت هم بدان صورت سلسله مراتبی تعیین کند و این سلسله مراتب به یک سلسله مراتب ثابت و بورکراتیک تبدیل گردد و به صورت یک باند همیشه حاکم در خواهد آمد. در این نظام هیچ انسانی نمی‌تواند کاری بکند و هیچ وقت نیز نمی‌تواند خود را نجات دهد زیرا دیگر ثروت و امکانات مالی برای هیچ کس وجود ندارد و همه به صورت کارمند وابسته به تشکیلات وحشتناکی در می‌آیند که به پیشوا ختم می‌گردد".

مجموعه آثار جلد 2 - صفحه 48: "در یک جامعه سوسیالیستی، سوسیالیست به معنای تمرکز مالکیت افراد در یک بوروکراسی منجمد و همیشگی و مقتدر به نام حزب و یا به نام دیکتاتوری طبقاتی نیست".

بنابراین از نظر شریعتی سوسیالیسم علمی:

اولا: یک سوسیالیسم تعاونی و شورائی می‌باشد نه یک سوسیالیسم حزبی و دولتی.

ثانیا: از نظر شریعتی در هر زمانی که سوسیالیسم دولتی و یا سوسیالیسم حزبی جانشین سوسیالیسم شورائی و تعاونی در جامعه سوسیالیستی گردد طبقه بورژوازی جدیدی در آن جامعه وحشتناکتر از جامعه سرمایه‏داری قد علم می‌کند.

ثالثا: عوامل تولید اجتماعی شده توسط الغای مالکیت خصوصی نظام سرمایه‏داری در جامعه سوسیالیستی نباید به هیچ وجه در انحصار دولت یا حزب خاصی تحت هر عنوانی از روحانیت گرفته تا سپاه پاسداران و... درآید بلکه بالعکس باید عوامل تولید توسط نظام شورائی (نه نهادهای شورائی دولتی آنچنانکه در بلوک شرق سابق و نظام ولایت مطلقه فقاهتی حاکم امروز شاهد آن می‌باشیم) به صورت تعاونی در آید، به عبارت دیگر سوسیالیسم علمی شریعتی یک سوسیالیسم تعاونی - شورائی می‌باشد نه سوسیالیسم حزبی - دولتی.

رابعا: آنچنانکه شریعتی در سلسله کنفرانس‌های خود تحت عنوان میعاد با ابراهیم در سال 1348 مطرح کرد کثرت اجتماعی معلول شکل گیری منت یا خود افراد بر پایه شکل گیری و تکوین و پیدایش مالکیت در تاریخ بشری می‌باشد که مطابق آن بشریت از صورت وحدانیت اول خارج شد و به صورت کثرت در آمد: مثنوی دفتر اول

منبسط بودیم یک گوهر همه / بی سر و بی پا بودیم آن سر همه
یک گوهر بودیم همچون آفتاب / بی گره بودیم و صافی همچو آب
چون به صورت آمد آن نور سره / شد عدد چون سای‌های کنگره
کنگره ویران کنید از منجنیق / تا رود فرق از میان آن فریق

"كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيحْكُمَ بَينَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ- مردم جامعه واحدی بودند پس بین آن‌ها اختلاف افتاد و متفرق شدند پیامبران برای وحدت دوباره این جامعه متفرق شده آمدند و... - سوره البقره – آیه 213".

خامسا: از نظر شریعتی آنچنانکه در دروس تاریخ ادیان و کنفرانس میعاد با ابراهیم مطرح می‌کند فرآیند تاریخی انسان در مناسبت‌های مختلف تولیدی مولود دو حادثه بزرگ تاریخی می‌باشد یکی پیدایش و تکوین مالکیت دوم پیدایش و تکوین ماشین که اولی در پنج قرن قبل از میلاد به وجود آمد و دومی در قرن نوزدهم میلادی شکل گرفت که از نظر شریعتی عامل پیدایش فلسفه‌ها و مکتب‌ها در این دو مقطع مولود این دو حادثه عظیم می‌باشد.

سادسا: از نظر شریعتی تا زمانیکه عامل شکل گیری منت افراد که همان مالکیت خصوصی می‌باشد، از انحصار فرد خارج نکنیم، توسط اخلاق نمی‌توانیم ما ی اجتماعی که بستر تکوین اجتماعی شدن تولید و توزیع و مصرف می‌باشد در جامعه به وجود آوریم لذا در این رابطه است که شریعتی معتقد است که زمانی که ما مالکیت خصوصی را در جامعه از بین بردیم ما به وجود می‌آید حال اگر این مالکیت خصوصی دوباره در دست طبقه و دولت و حزب قرار دهیم دوباره یک من دولتی یا یک من طبقه‏ائی یا یک من حزبی قد علم می‌کند که از نظر شریعتی همان الیگارشی و مونارشی و فاشیسم می‌باشد.

اصل هفتم سوسیالیسم علمی شریعتی بهمان اندازه که انسان سازنده کار است کار سازنده انسان می‌باشد (پراکسیس): مجموعه آثار جلد 2 - صفحه 157 :"کار پراکسیس انسان است در مقابل طبیعت یعنی انسان در یک رابطه متقابل با طبیعت تنها موجودی است که می‌تواند طبیعت را طبق خواست خود تغییر بدهد".

مجموعه آثار جلد 2 - صفحه 161: "کار برای روشنفکر ایدولوژی را از حافظه و ذهن به عمق وجود و فطرت فرو می‌برد".

الف - در اندیشه شریعتی انسان تنها موجودی است که کار می‌کند.

ب - انسان خالق کار می‌باشد ولی کار خود در مرتبه‏ائی دیگر خالق انسان است آنچنانکه شریعتی در تبین پراکسیس در درس‌های اسلام شناسی ارشاد خود می‌گوید ابوالقاسم فردوسی خالق شاهنامه می‌باشد اما همین شاهنامه نیز خالق فردوسی می‌باشد به عبارت دیگر آنچنانکه شریعتی می‌گوید انسان در کاری که نیافریده است با آن انسانی که آن کار را نمی‌داند مساوی است.

ج - شریعتی کار را به صورت پراکسیس می‌نگرد نه به صورت پراگماتیسم. به عبارت دیگر از نظر شریعتی کاری دارای ارزش و اصالت می‌باشد که به موازاتی که انسان آن را خلق می‌کند کار هم آن خالق خود را دوباره بسازد. یعنی آنچنانکه امام علی در مزرعه نخلستان ینبع با دستان خود مانند یک کارگر به صورت شبانه روزی کار می‌کند همان کار کشاورزی هم علی را علی‌تر می‌کند. آنچنانکه هرگز علی کار نکرده با علی کار کرده یکی نمی‌باشد کل یعمل علی شاکلته.

د - رابطه انسان و طبیعت و کار بر این پایه قرار دارد که انسان با خلق کار یک رابطه تطبیقی با طبیعت می‌گیرد یعنی طبیعت را بر پایه خواسته خود تغییر می‌دهد اما کار انسان را بر پایه انطباق با محیط دچار تحول و تکامل می‌کند. دیالکتیک این انطباق و تطبیق است که باعث شکل گیری تکامل انسان در عرصه تاریخ و اجتماع می‌گردد. ماحصل آنچه تا اینجا گفتیم اینکه شریعتی در تبیين قانون ارزش نه تنها مانند ریکاردو و سن سیمون و فوریه و پرودن و مارکس معتقد به مبنای تعیین ارزش تولید بر پایه ارزش کار بود بلکه از آن مهم‌تر با تفکیک کار اجتماعی از کار فردی در این قانون تمامی ارزش اضافی مانند ریکاردو و مارکس و سن سیمون و پرودن مال کارگر نمی‌داند، بلکه کل جامعه را در این ارزش شریک می‌داند. البته شریعتی زمانی در عرصه تئوری سوسیالیسم علمی خود به این اصل رسید که سرمایه ماشینی در کار صنعتی از سرمایه تجاری در کار تجاری و سرمایه زمینی در کار کشاورزی منفک شده بودند و بر پایه تبیین ماشین در نظام سرمایه‏داری (که شریعتی بر پایه قانون تقسیم کار آدام اسمت در درس‌های اسلام شناسی ارشاد تبیین می‌کرد) معتقد گردید که در نظام سوسیالیسم علمی سرمایه ماشین در کار صنعتی نباید در اختیار منحصر به فرد کارگر یا پرولتاریای صنعتی قرار گیرد. بلکه از دیدگاه شریعتی در نظام سوسیالیسم علمی سرمایه ماشینی از آن جامعه می‌باشد و تنها بازوی کار از آن پرولتاریای صنعتی می‌باشد و لذا در این رابطه بود که شریعتی قانون ارزش کار ریکاردو را با تقسیم بندی به کار فردی و کار جمعی زیربنای سوسیالیسم علمی خود قرار داد که با این عمل از شکل گیری پرولتاریا به عنوان طبقه جدید آنچنانکه میلوان جیلاس می‌گوید در نظام سوسیالیستی جلوگیری می‌شود.

5 - سنگ زیربنای سوسیالیسم علمی: بنابراین ریکاردو بر پایه باز یابی جایگاه هویت اجتماعی انسان توانست قانون ارزش کار آدام اسمت را که اسیر اندیشه‌های بورژوا زده او شده بود نجات دهد و دوباره این قانون را بر پایه همان صورت اندیشه آدام اسمت جوان در آورد و کار را به عنوان معیار ارزش تولید و کالا مطرح سازد و هیچ نقشی مانند آدام اسمت پیر برای سرمایه و مواد اولیه قائل نگردد. که این قانون آنچنانکه فوقاَ مطرح کردیم به عنوان سنگ زیربنای سوسیالیسم علمی توسط سن سیمون و فوریه و پرودن و مارکس مطرح گردید که مطابق این قانون ارزش کار تنها معیار ارزش کالا می‌باشد. و غیر از آن هیچ مؤلفه دیگری در این امر دخالت ندارد و سرمایه در این رابطه نمی‌تواند داری نقشی و سهمی باشد. اما اگرچه بر پایه تئوری‌های جدید ریکاردو علم اقتصاد توانست دوران شناوری آدام اسمت پدر علم اقتصاد را پشت سر بگذارد و دوران تثبیت خود را آغاز کند و تعریف واقعی خود را که عبارت خواهد بود از کشف قوانین طبیعی نه وضعی و قراردادی اقتصادی جامعه را پیدا کند. ولی با همه این احوال قانون ارزش کار ریکاردو پس لرزه‏هائی داشت که در تئوری سوسیالیسم علمی سن سیمون و پرودن و فوریه و مارکس خود را نشان داد. که مهم‌ترین این پس لرزه ها قانون جایگزین شدن ارزش مصرفی به جای ارزش مبادله‏ائی آدام اسمت بود که بر پایه بازار سرمایه‏داری یا عرضه و تقاضا تعیین می‌گردید. توضیح آنکه آنچنانکه قبلا هم به اشاره رفت در تولید صنعتی سرمایه‏داری به علت اینکه بر پایه کار صنعتی تولیدات به صورت تصاعد هندسی رشد می‌کنند برعکس رشد تولید در مناسبات زمینداری که صورت تصاعد حسابی داشتند این افزایش تولید که بورژوازی به صورت غاصبانه در تملک شخصی خود در آورده است. به عنوان بزرگ‌ترین اهرم سود طلبی آنچنانکه آدام اسمیت می‌گفت تنها انگیزه بورژوازی می‌باشد در آمد. لذا در این رابطه بود که بورژوازی تصمیم گرفت تا از اهرم تولید اضافی جهت هرچه بیشتر کسب سود استفاده کند. در این رابطه بود که برای بورژوازی راهی جز این نبود که تولید برای بازار بکند. که این بازار از زمانی برای بورژوازی حاصل شد که پول به عنوان کالای واسطه مطرح گردید که بعدا این پول در نظام سرمایه‏داری به صورت یک رابطه عظیم اجتماعی در آمد. البته مقصود ما از پول در اینجا در دو فرآیند پول طلائی و پول کاغذی می‌باشد. پیدایش پول در عرصه اقتصاد انسانی تاریخی، اقتصاد بشری را دچار تحول کیفی ساخت. چراکه پول دیگر به صورت یک کالای واسطه آنچنانکه در آغاز شکل گیری خود مطرح گردید باقی نماند و به صورت یک رابطه اجتماعی در آمد و اینجا بود که این پول رابطه اجتماعی شده توانست همراه خود بسی دستاورد بیاورد که مهم‌ترین آن‌ها بورژوازی و بازار بود. به عبارت دیگر تاریخ پیدایش نظام بورژوازی در جهان به زمانی بازگشت پیدا می‌کند که پول به عنوان یک رابطه اجتماعی در جامعه انسانی مطرح گردید که حاصل این رابطه شدن پول پیدایش پدیده بازار در عرصه نظام اقتصادی بود. با پیدایش بازار و شکل گیری نظام بورژوائی در تاریخ اقتصادی بشر بود که بعدا این نظام بورژوائی بر پایه استحاله کار تجاری به کار صنعتی بدل به نظام سرمایه‏داری و در نهایت بدل به کاپیتالیسم و امپریالیسم گردید. که فاشیسم وجهی از این استحاله بود. بزرگ‌ترین فاجعه‏ائی که توسط بورژوازی در تاریخ اقتصادی بشر ایجاد شد، جایگزینی ارزش مبادله به جای ارزش مصرفی بود. تا قبل از بازار بورژوازی تولید بر پایه ارزش مصرفی تولید می‌شد. که معنای آن این بود که تولید برای رفع نیازی از مصرف کننده به وجود می‌آمد. به عبارت دیگر نیاز انسانی که همان نیاز مصرف کننده بود عامل به وجود آمدن تولید می‌شد.

اما به موازات پیدایش بازار بر پایه رابطه شدن پول تولید سمت و سوی خود را از نیاز انسانی یا نیاز مصرف کننده به سمت بازار چرخانید و از این تاریخ بود که در تاریخ اقتصاد بشر کالا به وجود آمد بنابراین کالا عبارت است از تولید برای بازار با تکوین و پیدایش کالا در کنار بازار و پول چرخه نظام بورژوازی کامل گردید و ارزش مبادله به وجود آمد تعریفی که ارزش مبادله در این چرخه پیدا کرد عبارت بود از اینکه قیمت کالا دیگر بر پایه قانون ارزش کار تعیین نمی‌گردید بلکه بر پایه جایگاهی که این کالا در بازار در عرصه عرضه و تقاضا پیدا می‌کند مشخص می‌شود البته در عرصه این چرخه بورژوازی نه تنها تولیدات صورت کالا پیدا کرد، بلکه آنچنانکه کارل مارکس می‌گوید بورژوازی تمام جهان را بر صورت خود آفرید. یعنی همه چیز برای بورژوازی صورت کالا برای عرضه کردن در بازار پیدا کرد. از هنر و علم و عشق و عاطفه گرفته تا انسان و انسانیت و برده و جنس و جنسیت و زن و... بر این پایه بود که بورژوازی همه جهان را به صورت سود و کالا و بازار و پول می‌دید و برای یک دستار نه تنها کاخ قیصر را به آتش می‌کشید بلکه آنچنانکه در عرصه دو جنگ بین‏الملل مشاهده کردیم حاضر بود همه جهان را به آتش بکشاند.

 

ادامه دارد