تبیین رهائی انسان از جبرهای محیط بر خود به سوی آزادی – بخش دوم
2 - استراتژی 13 ساله مکی محمد: شکی نیست آنچنانکه فوقاَ مطرح کردیم محمد به عنوان یک پیامبر الهی بزرگترین و تنها رسالتش رهائی انسان و در راس آن رهائی انسانهای عربستان و مکه و مدینه بود. تا توسط آنها برای یک مرحله دیگر بتواند به رهائی انسان بپردازد و در رابطه با این هدف اصلی که رهائی انسان بود است که شعاری که محمد در دوران مکه بالای نامههای خود به سران کشورهای دیگر مینوشت عبارت بود قُلْ يا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَينَنَا وَبَينَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيئًا وَلَا يتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ... – آیه 64 – سوره آل عمران -
که عین این مضمون در شعار آن سرباز مسلمان در جنگ با ایران زمانیکه در برابر پرسش رستم فرخ زاد قرار گرفت که از او پرسید که شما چه میخواهید مطرح کرد. میبینیم آنجا که به رستم فرخ زاد گفت خواسته ما رهائی انسان بر پایه این سه شعار است لنخرج العباد من عباده العباد الی عبادت الله و من ذل ارض الی عز السماء و من جور الادیان علی عدل ا لاسلام که این شعار و آن آیهائی که پیامبر در نامه خود به سران مینوشت تابلو مکانیزم راهی انسان توسط محمد میباشد به عبارت دیگر از نظر محمد مکانیزم رهائی انسان در خودآگاهی نهفته است اما آن خودآگاهی که میتواند عامل رهائی انسان بشود در سه مؤلفه خلاصه میشود یکی رهائی از ربوبیت ربها و دیگری رهائی از الوهیت اله ها و سوم رهائی انسان از ملوکت ملکها پس محمد در دوران حرکت مکی خود استراتژئی که برای رهائی مردم مکه اتخاذ کرد عبارت است از رهائی مردم مکه از زنجیرها و زندانهای حاکم بر خودشان بود و تا زمانیکه محمد نمیتوانست مردم مکه و مدینه را از اسارت این زندانها رهائی بخشد هیچگونه حرکتی را نمیتوانست به انجام برساند. برای انجام اینکار محمد فقط توسط سلاح خودآگاهی معتقد به راهی مردم بود نه قدرت ابزاری و نه آزادی نفسانی عرفانی. برای انجام این استراتژی بود که محمد در مکه تمام تلاش خود را جهت رهاسازی مردم مکه از اسارت این زندانهای چهارگانه از سر گرفت. و در این رابطه بود که بزرگترین سلاح محمد برای انجام این استراتژی آیات قرآن بود یکی از سوره هائی که در این راستا در مکه بر محمد وحی شد تا محمد توسط آن به رها سازی مردم مکه و مدینه و انسانیت بپردازد سوره النازعات است که در 46 آیه بر محمد نازل شده است که در اینجا در این رابطه به تفسیر آن میپردازیم: "بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا - وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا - وَالسَّابِحَاتِ سَبْحًا - فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا - فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا - سوگند به عظیم کنندگان از جای - سوگند به باز کنندگان بند پاها سبک سیر - سوگند به دوندگان دونده - سوگند به پیشی گیرندگان پیشگیر - سوگند به اندیشندگان کارها – آیات 1 الی 5 – سوره النازعات".
3 - محمد در مکه: آنچنانکه فوقاً هم مطرح کردیم سوره نازعات از جمله سور قرآن میباشد که 46 آیه آن در مکه نازل شده است و از سوره هائی است که هم از لحاظ وزن و قالب و هم به لحاظ پیام و محتوی یک سوره مکی میباشد که برای فهم پیام آن تنها باید به رسالت و مسئولیت و استراتژی محمد در 13 سال مکه آگاهی پیدا کنیم و تا زمانیکه رسالت محمد را در حرکت 13 ساله مکی در نیابیم امکان فهم پیام این سوره برایمان وجود ندارد در رابطه با رسالت محمد در مکه آنچنانکه قبلا در تفسیر آیه 25سوره الحدید مطرح کردیم: "لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَينَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ... - همانا ما فرستادیم پیامبران را با کتاب و میزان و بینات برای اینکه مردم را به قیام جهت برپائی قسط (در دنیا) وادار کنند". بنابراین رسالت محمد در دوران 13 ساله حرکت مکی اش آماده سازی تودهها جهت شورانیدن بر خویش برای قیام اجتماعی بر علیه قاسط اجتماعی در راه بر پا کردن قسط در زمین میباشد پس موضوع کار و حرکت محمد در مکه تودهها هستند نه قاسط و به همین دلیل است که محمد در طول مدت 13 سال مکه جز صبر و مقاومت در برابر فشارهای قاسط هیچگونه حمله و حرکتی فیزیکی حتی در حد یک سیلی زدن هم به قاسط نکرد و اجازه تعرض به قاسط به پیروان خودش را نداد و تازه اولین آیه جهاد و حمله و حرکت فیزیکی و دفاع نظامی در برابر قاسط که آیه 39 سوره الحج میباشد: "أُذِنَ لِلَّذِينَ يقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ - اجازه داده شد به ستم دیدگان تا با قاسط بجنگند همانا خداوند در یاری رساندن به ستم دیدگان پیکارگر توانا است".
در مدینه پس از هجرت محمد آن هم در سال سوم هجرت محمد نازل شد یعنی 16 سال از بعثت پیامبر و حرکت محمد گذشته بود که اولین آیه دفاع و پیکار توسط محمد مطرح شد و تا قبل از این حتی مسلمانان اجازه دفاع در برابر شکنجه و ظلم و قتل و فشار قاسط هم نداشتند. فقط مقاومت و هجرت وظیفه مسلمان و پیروان محمد بود و لاغیر و به همین دلیل است که در طول این 13 سال تاریخ جز مقاومت صبورانه و هجرت مظلومانه کوچکترین حرکتی و دفاعی و مقاومتی حتی در حد یک سیلی زدن هم به قاسط از یاران محمد نقل نمیکند چراکه دستور دفاع و حمله نداشتند و دلیل این امر کاملا روشن است چراکه در مکه بر عکس مدینه موضوع کار محمد مردم است و استراتژی محمد فقط بر آشوبیدن تودهها بر خویش است و اگر قاسط در برابر این استراتژی محمد در مکه صف آرائی میکند نه به دلیل حمله محمد به آنها بوده (که اصلا چنین نبوده) بلکه به دلیل احساس خطری بوده که دشمن ار حرکت مردمی محمد میکرده و به همین دلیل است که محمد در مکه با عمار و یاسر و سمیه کار دارد نه با ابوجهل ابوسفیان و امه ابن خلف در مکه محمد با خباب و ابوذر و سلمان و... کار دارد نه با اکرم و ابوسفیان و ابی لهب و... .پس موضوع کار و حرکت و استراتژی محمد در مکه فقط و فقط مردم و تودههای در بند است و رسالتش در مکه بر شورانیدن این تودههای در بند بر خویش است و سلاحش در مکه فقط کتاب یا وحی است که با این تنها سلاح باید مردم و تودههای در بند را بر خویش بر آشوبند تا این تودهها در مرحله مدینه بر قاسط بر آشوبند (لِيقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ) در مکه سخن از دفاع کردن نیست سخن از مقاومت کردن است در مکه سخن از پیکار کردن نیست سخن از هجرت کردن است در مکه سخن از قیام کردن نیست سخن از شکنجه شدن و زندان کشیدن و اعدام شدن و تبعید شدن است در مکه سخن از ظالم نیست سخن از مظلوم است در مکه سخن از شمشیر نیست سخن از قلم و نوشته و کلمه و بیان است در مکه سخن از جنگ و حمله نیست سخن از آگاهی و خودآگاهی مظلوم است در مکه سخن از ابوجهل و ابوسفیان و امه ابن خلف و اکرم نیست سخن از بلال و عمار و یاسر و خباب و ابوذر است در مکه آگاهی با سرنیزه میجنگد در مکه وحی با دارالندوه به پیکار درآمده است در مکه فقط کلمه و آگاهی و نوشته و مرکب و بیان است که بر قاسط حمله میکند نه اسب و مجاهد و شمشیر. در مکه آتش پرومته است که آتشکدههای جهل و جور و ستم را خاموش میکند در مکه محمد باید سیلی بخورد اما سیلی نزند در مکه یاسر و سمیه باید در کهریزک ابوجهل زیر شکنجه جلاد شهید شوند. اما نباید بر ابوجهل و ابوسفیان و جلاد حمله بکنند در مکه صبر و مقاومت شعار اصحاب محمد است (وَالْعَصْرِ - آن الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ - إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ – آیات 1 الی 3 – سوره والعصر – به دستور محمد مسلمانان در مکه موظف بودند که وقتی به هم میرسند به جای سلام و احوال پرسی این سوره را به صورت یک سرود و شعار با هم بخوانند) در مکه سخن از اندیشه است، سخن از توحید است، سخن از بیداری است، در مکه محمد فقط باید به تودهها بیاندیشد، در مکه سخن از چگونه جنگیدن نیست سخن از چگونه شکنجه شدن است، در مکه سخن از چگونه کشته شدن است، در مکه سخن از چگونه هجرت کردن است، در مکه سخن از اوین و گوهردشت و کهریزک است نه سخن از قدرت و حکومت و دولت، در مکه سخن از فدا کردن است نه سخن از صاحب شدن است، در مکه سخن از عشق و ایمان و صداقت است نه از سخن از مدرک و مقام و موقعیت، در مکه سخن از استقامت و پایداری و از دست دادن همه چیز است نه سخن از انتخابات و قدرت و ثروت، در مکه سخن از بی نیازی و سبک سیری است نه سخن از غنایم و خمس و ذکات و... در مکه باید از آنچه که داری به راحتی بگذری چه زن باشد، چه نان، چه نام و چه فرزند (لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ... - نیکی آن است که هرچه بیشتر دوست داری فدا کنی – آیه 92 – سوره آل عمران) در مکه سخن از کشتن نیست سخن از کشته شدن است، در مکه سخن از میراندن نیست سخن از خوب مردن است، در مکه سخن از حمله نیست سخن از صبر کردن است، در مکه سخن از توبه و اعتراف نیست سخن خود از مقاومت کردن و دیگران به مقاومت وادار کردن است (يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ - ای آنانی که ایمان آوردید هم خودتان مقاومت کنید و دیگران را به مقاومت دعوت کنید و پیوندهایتان را محکم کنید تا با تقوای خدا پیروز شوید – آیه 200 – سوره آل عمران) در مکه سخن از حزب ساختن نیست سخن از تکوین تئوری حزب است، در مکه سخن از تهییج و تبلیغ نیست سخن از ترویج و تدوین است، در مکه سخن از انتقام نیست سخن از رسوا کردن جلاد است، در مکه آنکه آگاهتر است مسلمانتر است، در مکه سخن از مخفی کاری است سخن از پنهان کاری است سخن از زندان شدن سخن از شکنجه شدن سخن از انتقال آگاهی سخن از کادر ساختن سخن از کهریزک و اوین و گوهر، سخن از اعدامهای تابستان 67 سخن از زنان حامله اعدام شده در تابستان سال 60 سخن از شکنجه و خون ، سخن از مقاومت، سخن از صبر، سخن از توبه نکردن، سخن از پاسیف نشدن ، سخن از هجرت کردن، و خود را آواره دیار بیگانه کردن برای اینکه خوب بمانند. سخن از رسوا کردن جلاد با کهریزک و اوین و گوهر سخن از ایثار سخن از پیام و آگاهی و کلمه و نوشته و بیان و قلم و ایمان است. در مکه باید برای انتقال آتش آگاهی به تودهها پرومته باید در زنجیر زئوس اسیر بشود. هر که در مکه سخن از غنیمت و دولت و قدرت و میز و مقام میگوید با محمد نیست. باید برود هر چند ابی لهب، عموی محمد یا طالب، برادر علی باشد. در مکه در شعب ابی طالب زندان محمد جز گرسنگی و فقر و همه چیز دادن و شکنجه شدن و ... خبری نیست آنانی که در مکه چشم به بازار عکاظ و قدرت دارالندوه دارند از محمد جدا شوند در مکه اینان را نباید از مردم بگیریم، مردم را باید از اینان بگیریم، در مکه هر که به نام و نان و میز و موقعیت و هویت میاندیشد باید از محمد دور بشود، در مکه محمد میخواهد با شکنجه شدگان کهریزک و اوین و گوهر و... جلاد را رسوا کند، نه با شمشیر و اسب و مجاهد. در مکه جنازه مصلوب عمار و یاسر در شکنجه گاه کهریزک و اوین سلاح تبلیغی محمد برای رسوائی جلاد است مکه کربلا نیست تا محمد در دفاع از خود و شهیدان گلگون کفن اوین و گوهر و کهریزک موظف به جنگ با جلاد بشود، در مکه جنازه شکنجه شده شکنجه گاه کهریزک و اوین و گوهر و... تنها سلاح محمد است، در مکه شکنجه با آگاهی میجنگد در مکه مقاومت با اعدام میجنگد، در مکه هر آنچه داری باید در خدمت خودآگاه کردن تودهها در آید از خون تا کلمه از وحی تا شکنجه از زندان تا قلم در مکه سخن از من بودن نیست سخن از ما شدن است سخن از چه گرفتن نیست سخن از همه چیز دادن است سخن از چگونه ماندن نیست سخن خوب ماندن است سخن از چگونه کشتن نیست سخن از خوب کشته شدن است هر کسی در مکه با محمد است باید به مظلوم بیندیشد هر کسی در مکه با محمد است باید هنر خوب مردن و خوب مقاومت کردن خوب زندان کشیدن خوب هجرت کردن خوب کار مخفی کردن خوب ایثار کردن و... آموخته باشد، در مکه ایمان به محمد و ایمان به پیام محمد با قدرت و غنیمت و می ز و مقام و لباس و... آزموده نمیشود، در مکه ایمان به محمد با خوب مقاومت کردن خوب مردن و خوب فدی کردن و خوب از همه چیز خود گذشتن و خوب زندان کشیدن و خوب شکنجه جلاد را تحمل کردن و خوب بر سر ایمان خود باقی ماندن آزمایش میشود (وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ - الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ - و بیازمائیم شما را از ترس و گرسنگی و فقر و مرگ و بهرههای دنیا پس بشارت باد بر آنان که هر گاه به سختیها حرکت برخورد میکنند در عرصه مقاومت و صبر شعارشان این خواهد بود که إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ از اوئیم و به سوی او خواهیم رفت – آیات 155 و 156 – سوره البقره).
4 - سوره نازعات و رسالت محمد در مکه: حال اگر پذیرفتیم که محمد در مکه اینهمه مسئولیت یک تنه با وحی به عهده دارد و اگر پذیرفتیم که سوره نازعات از جمله سلاح هائی است که محمد در مکه حاصل کرده است سوالی که در مقدمه تفسیر این سوره باید مطرح کنیم اینکه محمد چگونه در مکه سوره نازعات را در جهت اهداف و مسئولیتهای کمرشکنی که دارد اعلام میکند (اشاره به سوره مکی انشراح است که در آن خداوند از مسئولیتهای کمر شکن محمد یاد میکند: أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ – وَ وَضَعْنَا عَنْكَ وِزْرَكَ - الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ – وَ رَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ - فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يسْرًا - آن مَعَ الْعُسْرِ يسْرًا - فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ - وَإِلَى رَبِّكَ فَارْغَبْ - ای محمد این ما نبودیم (که در مکه) به تو آن صبر و مقاومت دادیم - ای محمد این ما نبودیم که در مسئولیتهای (مکی تو) که عظمت بارش پشت تو را میشکست تو را یاری کردیم - ای محمد این ما نبودیم که (در مکه) هویت حرکتت را بلند کردیم (و نگذاشتیم که حرکت تو بدست قاسط نابود بشود) (پس ای محمد بیاموز که در راه ما) در سختی راهمان آسانی است و در مصیبتهای مسیرمان راحتی است بنابراین هر زمانی که از حرکت ما فراغت حاصل کردی خودت را دوباره به حرکت و رفتن بیانداز تا با این رفتنها به سوی پروردگارت پیش بروی – آیات 1 الی 8 – سوره انشراح) به عبارت دیگر در سوره نازعات چه پیامی نهفته است که محمد میخواهد در مکه با آن تودهها از ماندن و مردن در منجلاب بودنشان بکند و آنها را به رفتن وادار کند آیا آنچنانکه مفسر المیزان در جلد 20 - ترجمه فارسی موسوی همدانی - صفحات 291 تا 293 میگوید: پیام سوره نازعات و طرح پنج سوگند اول این سوره بیان فرشتگانی است که در وقت مردن جان مردم را نزع میکنند و یا جان مردم را هنگام جان کردن با سختی و شکنجه میگیرند و یا بیان فرشتگانی است که ارواح مردم را قبض میکنند و پس از گرفتن جان آنها به سرعت به سوی بهشت و جهنم میبرند آیا محمد در مکه با اینگونه پیامهای هول آور و وحشت زا میخواهد در تودهها خودآگاهی اجتماعی ایجاد کند و آنها را وادار کند تا بر خود بر شوبند تا برای فردای مدینه اینها آماده شوند تا بر قاسط بر آشوبند؟ البته این را ما خوب میدانیم که نه تنها تفسیر المیزان که قویترین تفسیر حوزه فقاهتی شیعه میباشد در باب سوره نازعات دست به چنین تفسیر ترس آوری زده است بلکه اکثر قریب به اتفاق مفسرین سابق و لاحق تسنن و تشیع از تفسیر الجواهر مرحوم طنطاوی گرفته تا مجمع البیان و روح المعانی و... همه بر این مناط تفسیر کردهاند (البته بهتر است که بگوئیم تاویل کردهاند) اما سخن ما در اینجا برسر این است که با طرح این هیرارشی فرشتگانی که با آن مکانیزم وحشتناک میخواهند جان مردم و تودهها را هنگام مرگ بگیرند چه فونکسیونی میتواند در جامعه مکی ایجاد کند که محمد در راستای رسالت خود از این فونکسیون در جهت اهداف خود استفاده نماید ایا فونکسیون اینگونه هیرارشی فرشتگان مرگ با آن مکانیزم شکنجه زجرآور در امری که آزمایش آن برای تودهها غیر ممکن است غیر از رکود و خمود برای این تودههای در مانده و مظلوم مکی ره آوردی خواهد داشت پس اگر محمد را و رسالت محمد را در مکه میشناسیم و سوره نازعات را مکی میدانیم به قول سهراب سپهری "چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید" میکوشیم در اینجا با نگاه محمد به سوره نازعات نگاه کنیم.
5 - مکانیزم خودآگاهی بخش محمد در مکه: همان طوری که در مقدمه این تفسیر مطرح کردیم اگر محمد در مکه به تودهها میاندیشد و اگر محمد در مکه به ترویج میاندیشد و اگر محمد در مکه به پروش نظری و عملی کادرهایش فکر میکند و اگر محمد در مکه به رهائی تودههای تحت ستم فکر میکند باید پیامش در مسیر رهائی آنها در مکه باشد محمد با ایجاد رعب و وحشت توسط فرشتگان مرگ در هنگام جان گرفتن تودههای مظلوم که نمیتواند انسان و جامعه بسازد میتواند غزالی بسازد اما نمیتواند ابوذر و بلال و یاسر و سمیه و سلمان و... بسازد که هر کدام کوه آتشفشانی از خودآگاهی هستند که بر همه تاریخ بشر تا پایان تاریخ شعله ور میباشند پس سوال بزرگ اینکه محمد چگونه در مکه میتواند چنین انسانهای بزرگی را با این وحی بسازد در یک کلام آنچنانکه فوقاَ گفتیم تنها با بر آشوبیدن آنها بر جبرهای محیط بر خودشان است آن جبرهائی که باعث گردیده که تودهها را زمین گیر کند و به گل بنشاند با کدامین سلاح ؟با سلاح خودآگاهی توسط چه ؟ توسط وحی با کدامین سوره ؟ با سوره نازعات.
پس محمد با سوره نازعات میخواهد تودهها را در حرکت مکی خویش بر علیه جبرهای چهارگانه گرفتار شده در آن از زمین بکند و آنها را در راستای یک رسالت اجتماعی و انسانی و تاریخی پیش ببرد ضمنا در همین راستا علاوه بر اینکه تمامی این رسالتها از سوره نازعات میطلبد به خاطر اینکه قرآن پیام جاویدانی محمد میباشد از این سوره نازعات پیامی برای آینده تاریخ بشر داشته باشد اینهمه انتظار محمد از سوره نازعات که با فرشتههای شکنجه گر مرگ قابل پاسخگو نیست.
وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا - سوگند به عظیم کنندگان از جای ( نازعات جمع نازعه فاعل از نزع به معنای چیزی را از جا کندن است و کلمه غرقا مصدری است که چون زوایدش حذف گردد به معنای اغراقا و تشدیدا فی النزع میباشد) اما در اینجا نه مفعول این فاعل و فعل ذکر گشته و نه موصوف آن صفت نزع ذکر شده است یعنی نه گفته آن فاعلی که فعل نزع از او سر میزند کدام است و نه گفته آن مفعول که از زمین با نزع کنده میشود کدام است همین دو غیبت باعث شده تا تمامی مفسران قرآن از اغاز تا کنون اعم از شیعه و سنی در تفسیر آیات پنجگانه اول سوره نازعات به اختلافات عجیبی بیاندازد بطوریکه عدهای موصوف فوق را ملائکه چهارگانه جبریل و میکائیل و عزرائیل و اسرافیل و به خصوص عزرائیل میدانند که در جهان بینی آنها موکل به قبض ارواح انسانها میباشد و عدهائی دیگر موصوف فوق را کمانهای مجاهدین در راه خدا میدانند که تیر را با کشیدن زه تا آنجا که جا دارد از جای خود میکنند و بعضی دیگر موصوف فوق را وحشی هائی میدانند که به سوی دشتهای سبز میروند اما متاسفانه آنچه که باید درباب طرح این موصوفها از طرف مفسرین مطرح کرد اینکه همه اینها آیات پنجگانه فوق را جدای از ظرف استراتژی تاریخی محمد در نظر گرفتهاند و بر حسب شرایط امن کنج کتابخانههای خود در پشت قرون و اعصار به خاطر اینکه تنها مشکل این آقایان چگونه مردن و چگونه جان دادن و کدامین فرشته در مرض موت جان آنها را میگیرد و چگونه آن فرشته و با چه روشی جان آنها را میگیرد بوده است لذا بر همین سیاق به تفسیر آیات فوق پرداختهاند در صورتی که اگر برای یک لحظه خود را در جای محمد میگذاشتند و مسئولیت محمد در آن شرایط تند پیچ تاریخی احساس میکردند با یک سوال هم میتوانستند موصوف نزع را پیدا کنند و هم میتوانستند مفعول آن را بیابند حال اگر با طرح مقدمه فوق توانسته باشیم تا اندازهائی شما را در شرایط و ظرف زمانی و مکانی محمد در مکه که این سوره و آیات در آن شرایط نازل شده است قرار داده باشیم میتوانیم بگوئیم که آن موصوفی که در آن شرایط توسط محمد با آن شدت میتواند همه را از جا بکند بی شک و بی تردید آن همان تنها سلاح محمد یعنی وحی محمد است که در سوره قبل از این، یعنی سوره نباء از این وحی با عبارت نباء و خبر عظیم یاد کرده است – آیات 1 الی 5 – سوره نباء - عَمَّ يتَسَاءَلُونَ - عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ - الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ - كَلَّا سَيعْلَمُونَ - ثُمَّ كَلَّا سَيعْلَمُونَ - (سران شرک) از چه خبر بزرگی از همدیگر سوال میکنند (وحی محمد - قابل توجه است که سوره نباء هم از سور مکی میباشد) سوال بزرگی که در پاسخ به آن به هم دیگر اختلاف دارند (یکی میگوید محمد ساحر شده و دیگری میگوید محمد شاعر شده سومی میگوید محمد مجنون شده و... یکی وحی را سحر میداند دیگری وحی را شعر میداند و سومی وحی را سخنهای مجنونانه محمد میداند) - نه چنین است به زودی (در همین دنیا و در همین مکه و مدینه و در عرض همین ده و پانزده ساله آینده) خواهند دانست که این پیام و این نباء چیست (خواهند دانست که نه سحر است و نه شعر است و نه سخن مجنونانه بلکه آتش و پیامی است که تا ده سال دیگر زمین و زمان و تاریخ را برای همیشه در هم خواهد نوردید) خیلی زود اینها خواهند فهمید که نه چنین است (این وحیائی که محمد به صورت یک نباء عظیم آورده است) پس آنچه نزع میکند و با آن شدت تودههای مکه و مدینه و عرب و عجم در عرض کمتر از بیست سال دیگر زیر و رو خواهد کرد وحی محمد است و آنچه مفعول این نزع و نازعات میباشد تودههای زمین گیر شده قرن ششم میلادی زمین و تاریخ است که گرفتار زندانهای استبداد و استثمار و استحمار و نظامهای فاسد و مذهبهای طبقاتی و... شدهاند میباشد.
ادامه دارد