جنبش‌های دمکراتیک و آزادی‏خواهانه بهار عربی، بحران جهانی سرمایه‏داری، بحران منطقه‏ائی خاورمیانه

  1. جنبش‌های دمکراتیک بهار عربی - لیبی:

بیش از شش ماه است که از آغاز جنبش‌های آزادی‏خواهانه بهار عربی می‌گذرد و سرعت انفجاری این جنبش‌ها در سطح کشورهای عربی بازی دومینو ریزش قدرت‌های استبدادی و توتالی‌تر هیئت‌های حاکمه سیاسی کشورهای عربی یکی پس از دیگری رقم می‌خورد، که آخرین مهره دومینو این ریزش سیاسی قدرت، سقوط حکومت توتالی‌تر قذافی در لیبی می‌باشد که دیکتاتور آن با اینکه بیش از چهل سال تحت لوای شعار دروغین سوسیالیزم مانند هیتلر بر این کشور حکفرمائی می‌کرد هنوز حتی یک قانون اساسی که قدرت خود را بتواند از کانال آن بر این ملت تزریق بکند، ندارد و دیکتاتور لیبی به صورت فراقانونی بلامنازع بر این کشور حکفرمائی می‌کرد و بر پایه یک جامعه قبیله‏ائی و یک ارتش مقتدر و ماشین پلیسی و اداری حاکمیت خود را برای مدت بیش از چهل سال بر ملت لیبی تحمیل کرده است.

ولی آنچه در رابطه با جنبش اجتماعی و سرنگونی حکومت قذافی قابل توجه می‌باشد اینکه، آنچنانکه در شماره‌های قبل ویژه نامه تحلیل جنبش‌های عربی مطرح کردیم پارامتر دخالت نظامی سرمایه‏داری جهانی و در راس آن‌ها امپریالیسم آمریکا به لیبی می‌باشد که مانند کشور عراق به خاطر موقعیت نفتی و انرژی و بازار مصرفی که دارد سرمایه‏داری جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا می‌کوشد برای حل بحران اقتصاد جهانی 2010 خود با نابود کردن زیر ساخت‏های اقتصادی لیبی و ایجاد بیابان‌های سوخته از این کشور شرایط جهت سرمایه گذاری و ایجاد بازار مصرف کالاهای تولیدی خود را فراهم کند (زیرا بحران سرمایه‏داری تنها در بستر ایجاد بازار مصرف حل می‌شود) آنچنانکه در خصوص بحران سال 1929جهان سرمایه‏داری این موضوع تحت لوای طرح مارشال در بیابان‌های سوخته اروپای مانده از جنگ بین‏الملل دوم حل شد. یعنی آنچه که باعث شد تا امپریالیسم آمریکا از بحران ویران کننده 1929 نجات یابد، فراهم شدن بازار سرمایه گذاری بیابان‌های سوخته حاصل از جنگ دوم جهانی تحت لوای طرح مارشال بود و اگر جنگ دوم اتفاق نمی‌افتاد و شرایط برای سرمایه گذاری و ایجاد بازار مصرف برای امپریالیسم آمریکا در اروپا فراهم نمی‌شد همان بحران سال 1929برای همیشه سرمایه‏داری جهانی و در راس آن‌ها امپریالیسم آمریکا را نابود کرده بود. البته از بعد از نجات سرمایه‏داری جهانی از بحران سال 1929 توسط جنگ بین‏الملل دوم یکی از فراگیرترین بحران‌های دورانی سرمایه‏داری، بحران سال 2010 جهان سرمایه‏داری می‌باشد که تاکنون نه تنها این بحران حل نشده است بلکه هر چه زمان می‌گذرد علاوه بر فراگیری آن، فونکسیون تخریبی آن بیشتر می‌شود. بطوریکه امروز جهان سرمایه‏داری به سرکردگی امپریالیسم آمریکا را به گِل نشانده است (البته از نظر تئوریک گرچه در بحران سال 1929 سرمایه‏داری جهانی کوشید جهت پیش گیری از بحران‌های دورانی، دست به بازسازی تئوریک اقتصادی سرمایه‏داری آدام اسمیتی بزند که تکوین تئوری اقتصادی سرمایه‏داری کینز و جایگزین کردن این تئوری به جای تئوری سرمایه‏داری رقابتی آدام اسمیت گامی در این رابطه بود که توسط آن سرمایه‏داری جهانی کوشید با دخالت دادن دولت‌ها و محدود کردن رقابت بازاری آدام اسمیتی سرمایه‏داری شرایط برای کنترل جهان سرمایه‏داری فراهم کند اما بحران ادواری جهان سرمایه‏داری در سال 2010 نشان داد که آنچنانکه کارل مارکس پیش بینی کرده بود و آن را عامل نابودی نظام سرمایه‏داری می‌دانست حتی توسط تئوری کینز هم قابل پیش گیری نباشد و لذا این بحران مانند بحران سال 1929 از آمریکا دژ کاپیتالیسم جهانی آغاز شد و مانند یک حرکت دومینو کشورهای سرمایه‏داری را یکی پس از دیگری در هم نوردید و گرچه نزدیک به دو سال از این بحران خانمانسوز غرب سرمایه‏داری و در راس آن‌ها امپریالیسم آمریکا می‌گذرد ولی روز به روز این بحران سرمایه‏داری غرب در حال پیچیده‌تر شدن می‌باشد و جهان سرمایه‏داری را به گِل نشانده است بطوریکه هر روز به شکلی و نحوی این بحران در جهان سرمایه‏داری سر از خاکستر در می آورد و طبقه بورژوازی غرب را به چالش می‌کشاند. از قیام سیاه پوستان انگلستان گرفته تا ادامه آن به کشور آلمان و رکود و اعتصاب‌های یونان و بحران کشور اسپانیا و... همگی نموداری از بحران 2010 جهان سرمایه داری می‌باشد) که تنها راه حلی که برای کشورهای سرمایه‏داری و در راس آن‌ها امپریالیسم آمریکا باقی گذاشته است با تاسی از مکانیزم طرح مارشال در جنگ جهانی دوم توسط ماشین نظامی خود ایجاد بازار مصرف و زمینه سرمایه گذاری در برون مرزهای خود بکند که در این رابطه با توجه به شرایط اقتصادی و وجود منابع انرژی در کشورهای خاورمیانه عربی، امپریالیسم جهانی و در راس آن‌ها امپریالیسم آمریکا می‌کوشند که با تکیه به ماشین جنگی خود و شرایط به وجود آمده توسط بهار عربی توسط دخالت نظامی و حذف زیر ساخت‏های اقتصادی این کشورها و بدل کردن آنها به بیابان‌های سوخته و سرنگون کردن دیکتاتور‏های محلی حاکم بر این کشورها شرایط جهت سرمایه گذاری خود فراهم کنند. در این رابطه است که امپریالیسم آمریکا در دو کشور عراق و لیبی کوشید با حذف زیرساخت‌های اقتصادی این دو کشور بازار اقتصادی خود را فراهم کند لذا حذف قذافی و نابود کردن تمامی زیرساخت‌های اقتصادی این کشور در عرصه بهار جنبش عرب قابل توجه می‌باشد چراکه در شرایطی قذافی و دار و دسته‌اش در حال ریزش تاریخی هستند که کشور لیبی و اقتصاد لیبی توسط ماشین نظامی جهان سرمایه‏داری بدل به بیابان سوخته‌ای شده است و نا امنی و جنگ قبیله‏ائی و کشت و کشتار و فراهم نبودن حداقل امکانات زندگی از برق، آب، تلفن، بنزین و... همه لیبی را فرا گرفته است که خود این امر باعث شده تا این ملت را پذیرای پذیرش و ورود سرمایه دارن غربی بکند، آنچنانکه قبلا همین موضوع در خصوص کشور عراق بعد از صدام آزمایش شد. علی ایحاله آنچنانکه در تحلیل‌های قبل جنبش‌های جهان عرب مطرح کردیم امپریالیسم جهانی جهت منحرف کردن این جنبش‌ها و فراهم کردن زمینه نفوذ خودش اولین مکانیزمی که به کار می‌برد این است که این جنبش‌های مردمی را به آنتاگونیسم و برخورد قهرآمیز بکشاند و پس از قهرآمیز کردن آن‌ها جهت تغذیه تدارکاتی و لجستیکی نظامی این جنبش‌ها وارد کارزار می‌شود و گردونه حرکت را به دست می‌گیرد آنچنانکه در این دو کشور به انجام رسانید. بهر حال جنبش مردمی کشور لیبی در این شرایط با این مشخصات به پیروزی رسیده است که:

 

الف - تمامی زیر ساخت‏های اقتصادی این کشور توسط ماشین نظامی سرمایه‏داری جهانی به سرکردگی آمریکا ویران شده است.

ب – از آنجائیکه پروسه شکل گیری هژمونی جنبش فعلی مردم لیبی در بستر مبارز ه تاریخی گذشته آن نتوانسته تکوین پیدا کند این هژمونی بهترین بستر جهت انحراف توسط سرمایه‏داری جهانی می‌باشد.

ج - دخالت سرمایه‏داری جهانی در رهبری این جنبش به شکل مستقیم و غیر مستقیم شرایط جهت انحراف این جنبش و انقلاب فراهم کرده است بطوریکه هنوز انقلاب لیبی به پیروزی نرسیده بود که مانند کودتای 28 مرداد 32 ایران، شرکت‌های نفتی غرب و در راس آن‌ها ایتالیا و فرانسه و آلمان به طرف لیبی سرازیر شدند تا مانند عراق از قافله عقب نیافتند.

د - جنگ قبیله‏ائی و نابود شدن امنیت داخلی و فراهم شدن زمینه جهت حضور دیکتاتوری جدید، آفت مهم دیگری است که انقلاب لیبی را تهدید می‌کند.

  1. جنبش‌های دمکراتیک بهار عربی - سوریه:

آنچنانکه پیش بینی می‌شود بعد از لیبی نوبت کشور سوریه و خاندان اسد است اما از آنجائیکه شرایط جغرافیائی و سیاسی و تاریخی و فرهنگی سوریه با دیگر کشورهای عربی متفاوت است این امر باعث گردیده که هر چه شرایط اعتلائی جنبش دمکراتیک کشور سوریه پیشتر می‌رود اوضاع منطقه پیچیده‌تر بشود و دلیل این امر هم این است که اولا خاندان اسد و حکومت بعث سوریه از آنجائیکه جز علویون سوریه می‌باشند، لذا از نظر فرهنگی و مذهبی جز شیعیان هستند و بر پایه سابقه سی ساله گذشته سیاسی پیوند تنگاتنگی با رژیم مطلقه فقاهتی ایران حتی در عرصه جنگ ایران و عراق دارند و امروز به عنوان حلقه فعال دیپلماسی ایران در منطقه می‌باشند. چراکه از یک طرف به علت تکیه استراتژیک حزب الله لبنان به رهبری شیخ حسن نصرالله به این خانواده و این کشور و از طرف دیگر به علت سر پل اتصال بودن این کشور با حماس، غزه، فلسطین عاملی شده تا کشور سوریه تحت حاکمیت خاندان اسد به عنوان استراتژیک‌ترین حلقه دیپلماسی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران باشد از جانب دیگر از آنجائیکه علویان سوریه بیش از 15 در صد جمعیت این کشور نمی‌باشند و 75 درصد جمعیت کشور سوریه از اهل تسنن می‌باشند که گرایش مذهبی و فرهنگی به وهابیگری دارند این موضوع عاملی گشته تا شرایط برای نفوذ و دخالت ملک عبدالله و خانواده سعودی عربستان در این کشور فراهم بشود بطوریکه امروز تمامی هزینه‌های نظامی و... جنبش مردم سوریه بر علیه خاندان اسد از طریق عربستان تامین می‌گردد. موضوع سوم در این رابطه کشور ترکیه به رهبری حزب عدالت و توسعه تحت هژمونی رجب طیب اردوغان می‌باشد که با ادعای اسلام دمکراتیک و مطالبه رهبری ترکیه جهان اسلام مانند دوران عثمانی، امروز کشور سوریه را به عنوان اولین مانع خود تلقی می‌کند لذا در این رابطه است که به مقابله با خاندان اسد و حزب بعث پرداخته است. به هر حال با توجه به این موارد است که باعث شده تا موضوع سقوط خاندان اسد و پیروزی جنبش مردم سوریه از حساسیت ویژه‏ائی برخوردار گردد یعنی از یک طرف رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران به هر شکل سقوط خاندان اسد را به معنای مرگ دیپلماسی خود در منطقه و نابودی حزب الله لبنان و حماس فلسطین تلقی می‌کند و لذا از هر طریق ممکن جهت حفظ این حاکمیت تلاش می‌کند. از تقویت مالی گرفته تا تقویت نظامی و پلیسی و تبلیغاتی و... چراکه سقوط خاندان اسد را زمینه ساز سقوط حزب الله و حماس می‌داند و حتی در درازمدت آن را زمینه ساز سقوط مالکی در عراق به حساب می آورد (که نبض دیپلماسی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران می‌باشد) و همان هلال شیعی‏ائی که از خلیج فارس تا کناره مدیترانه ادامه دارد، نابود خواهد شد. و اما در خصوص خادمین حرمین شریف یعنی خاندان سعودی هم به علت اینکه سوریه با رهبری خاندان اسد جز جبهه مخالف خود هلال شیعه می‌دانند و با توجه به حساسیت این کشور در خط مقدم مقاومت با اسرائیل به این کشور به عنوان یک موضوع استراتژیک می نگرنند و لذا در این رابطه است که با تمام توان تلاش می‌کنند تا خاندان اسد را ساقط نمایند تا توسط آن هم به جبهه هلال شیعه تحت هژمونی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران ضربه وارد کنند و هم لبنان و نوار غزه را از زیر تیول حزب الله خارج کند و اما رجب طیب اردوغان نیز می‌کوشد تا با بازوی نظامی ناتو که خود عضو آن می‌باشد شرایط جهت سقوط اسد فراهم کند و زمینه برای نفوذ خود در منطقه فراهم نماید بنابراین ماحصل آنچه در خصوص جنبش دمکراتیک کشور سوریه گفتیم اینکه:

الف - آنچنانکه هر یک از جنبش‌های دمکراتیک کشورهای عربی از خودویژگی‏هائی برخوردار می‌باشد جنبش مردمی کشور سوریه دارای خودویژگی‌های خاص خود می‌باشد که برای تحلیل آن باید مورد توجه قرار گیرد.

ب - برای درک خودویژگی‌های جنبش‌های دمکراتیک جهان عرب باید سه مؤلفه در نظر گرفته شود که این سه مؤلفه عبارتند از:

  • نقش مردم
  • وضعیت سیاسی و اجتماعی هیئت‌های حاکمه
  • جایگاه تاریخی سرمایه‏داری جهانی و در راس آن‌ها امپریالیسم آمریکا در عرصه ماشین اداری و اقتصادی و طبقاتی و ارتش و ماشین نظامی و ماشین اجتماعی و هیئت حاکمه و ماشین سیاسی آن کشور.

ج - از آنجائیکه از یک طرف سوریه جزء کشورهای هلال شیعی می‌باشد که تحت هژمونی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران از ایران و عراق و سوریه و لبنان تشکیل می‌شوند و از طرف دیگر سوریه جزء کشورهای خط مقدم عربی جبهه ضد اسرائیلی است و به علت سابقه تاریخی این کشور که تقریبا در میان کشورهای عربی دارای هویت تاریخی ماقبل اسلام از زمان امپراطوری روم شرقی و غربی می‌باشد، این خصوصیات باعث گردیده تا این کشور دارای حساسیت ژئوپلیتکی برای کشورهای منطقه و کشورهای سرمایه‏داری جهانی باشد.

د - تشکیل خاورمیانه بزرگ که استراتژی سرمایه‏داری جهان به سرکردگی امپریالیسم آمریکا تحت هژمونی اسرائیل می‌باشد بدون تسلیم و تغییر رهبری خانواده اسد بر سوریه برای آمریکا امکان پذیر نمی‌باشد.

ه - رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران به علت اینکه تمامی ماشین دیپلماسی‌اش در منطقه خاورمیانه و آن هم تحت لوای سه دولت عراق و سوریه و لبنان خلاصه می‌شود، وابستگی تاریخی و استراتژیک به حاکمیت خاندان اسد دارد و دلیل آن هم این است که:

  • اولا خانواده اسد جزء علویون سوریه می‌باشد که حداکثر 14 % مردم سوریه را نمایندگی می‌کند و بیش از 80% مردم سوریه تسنن هستند که وابستگی غالب به وهابیون عربستان دارند لذا با رفتن خانواده اسد و حزب بعث سوریه، دیگر برای ایران امکان نفوذ سیاسی در کشور سوریه وجود نخواهد داشت که حاصل این امر آن خواهد شد که هلال شیعی موضوع دیپلماسی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران متلاشی گردد.
  • ثانیا حزب الله لبنان به رهبری شیخ حسن نصرالله که نوک پیکان دیپلماسی خاورمیانه رژیم مطلقه فقاهتی تشکیل می‌دهد پیوند ساختاری و سیاسی و نظامی و اقتصادی با حزب بعث سوریه و خانواده اسد دارد و سقوط حزب بعث سوریه و خانواده اسد باعث سقوط قدرت سیاسی و نظامی حزب الله می‌شود چرا که حزب بعث سوریه سر پل تامین لجستیکی (توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران )حزب الله و شیخ حسن می‌باشد.
  • ثالثا رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران از طریق سوریه توانسته است حماس و رهبری نوار غزه فلسطین را تحت سیطره سیاسی و هژمونی خود در آورد، طبیعی است که با سقوط خانواده اسد و حزب بعث سوریه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران هژمونی خودش را بر بخش نوار غزه فلسطین از دست خواهد داد.

و - بنابراین در این رابطه است که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران حتی بیش از حزب بعث سوریه با چنگ و دندان و صرف هزینه‌های سنگین مالی و نظامی و پلیسی و لجستیکی توسط حزب الله لبنان می‌کوشد خانواده اسد را نگه دارد چرا که مرگ خانواده اسد مرگ دیپلماسی خود در منطقه و در جهان تلقی می‌کند.

ز - رژیم سعودی عربستان به رهبری ملک عبدالله که از یک طرف با هلال شیعی به رهبری رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران تضاد آلترناتیوی دارد (و به خصوص از بعد از سقوط صدام و رهبری جناح مالکی خاندان سعودی قدرت رهبری منطقه‏ائی خود را متزلزل می‌بینند) و از طرف دیگر موقعیت سوریه در خط مقدم با اسرائیل و جایگاه تاریخی این کشور در کشور لبنان و فلسطین و... به خصوص جایگاه 80% اهل تسنن سوریه برای این رژیم ضد مردمی، سقوط خانواده اسد و حزب بعث سوریه به عنوان یک هدف مهم در آورده است در این رابطه است که در شرایط فعلی کلیه نیازهای مالی و لجستیکی و فرهنگی و... جنبش مردمی سوریه از طرف خانواده سعودی عربستان تامین می‌گردد.

ح - دولت ترکیه به رهبری حزب توسعه عدالت تحت هژمونی رجب طیب اردوغان به علت اینکه از زمان رهبری این حزب بر ترکیه می‌کوشد از یک طرف با تثبیت هژمونی منطقه‏ائی خود بر کشورهای اسلامی شرایط جهانی و سیاسی خود را که در گذشته از بعد از فرو پاشی امپراطوری عثمانی در جنگ اول بین‏الملل به علت حاکمیت اندیشه‌های لائیک کمال آتاتورک و عضویت این کشور در ناتو در میان کشورهای اسلامی ضعیف گشته بود، دوباره به دست آورد تا با کسب اتوریته لازم بتواند در برابر تحقیرهای تاریخی اتحادیه اروپا جهت ورود به این اتحادیه از موضع بالا استفاده نماید و از طرف دیگر بر پایه سابقه تاریخی این کشور (که تا جنگ اول جهانی به مدت چهار قرن مرکزیت امپرطوری عثمانی و رهبری مسلمانان را به دست داشت) بتواند این بار با استراتژی نوین که همان اسلام لیبرالیزه شده مهندس مهدی بازرگان جوان (نه بازرگان پیر) می‌باشد گذشته تاریخی و اسلامی خود را بازسازی نماید. لذا در این رابطه است که با تکیه بر اسلام لیبرالیزه شده رجب طیب اردوغان می‌کوشد استراتژی کسب هژمونی منطقه‏ائی خود را دنبال نماید که همسایه بودن سوریه و موقعیت تاریخی و ضد اسرائیلی سوریه و شیعی بودن خانواده اسد همه باعث گردیده تا در عرصه بهار جنبش عربی، دولت اردوغان روی مبارزات مردم سوریه سرمایه گذاری ویژه‏ائی بکند و تا آنجا پیش رفته که حتی در مرزهای خود با سوریه به صف آرائی نظامی پرداخته است و اولتیماتوم‌های نظامی و سیاسی به اسد می‌دهد و جاده را برای حضور نظامی ناتو (و ایجاد منطقه پرواز ممنوع کردن آن که حاصلش انجام آنچه در عراق، لیبی شد، می‌باشد و به غرب چراغ سبز نشان می‌دهد) فراهم می‌کند.

ط - با توجه به محورهای فوق بنابراین کشور سوریه در زمان فعلی جولانگاه بر خورد سه اسلام حکومتی شده است که عبارتند از:

  • اسلام شیعی حکومتی فقاهتی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران
  • اسلام وهابیگری رژیم سعودی عربستان
  • اسلام لیبرالیزه شده رجب طیب اردوغان

که هر کدام از این اسلام‌ها پیروزی خود را در گرو شطرنج قدرت در سوریه می‌بینند.

ی - از آنجائیکه حزب بعث سوریه و خانواده اسد در طول چهل سال حاکمیت خود بر سوریه به صورت مستبدانه بر مردم سوریه حکومت کرده‌اند و کم‌ترین حقوق دمکراتیک برای مردم سوریه قائل نبوده‏اند و به علت اینکه کلا علویون که حزب بعث و خانواده اسد نمایندگی آن‌ها را در دست دارد جزو اقلیت سوریه می‌باشند و کمتر از 15% مردم سوریه شامل می‌شوند، لذا راهی جز تکیه بر سرکوب و سرنیزه و نسل کشی برایش باقی نمانده است و به همین دلیل می‌کوشد تا مانند اسلافش قذافی و صدام حسین و عبد الله صالح و... با قتل و عام مردم شرایط حکومت برای خود را فراهم کند که در این رابطه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران می‌کوشد با تمام امکانات خانواده اسد را جهت سرکوب جنبش مردم سوریه یاری نماید.

ک - رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران به موازات حمایت مادی و معنوی از خانواده اسد جهت سرکوب جنبش مردم سوریه می‌کوشد تا با شعله ور کردن تضاد منطقه‏ائی اعراب با اسرائیل (آنچنانکه خود در جنگ ایران و عراق تثبیت گردید با استفاده از آن تجربه گذشته خود) توسط عمده شدن تضاد برون خلقی مردم سوریه شرایط برای تثبیت و ماهی گیری حزب بعث سوریه فراهم کند. که در این رابطه تحریک حماس در نوار غزه در این چند روز گذشته و پرتاب موشک‌های ایرانی توسط حماس به سمت اسرائیل و تلاش حزب الله لبنان برای شعله ور کردن جنگ با اسرائیل و انجام ترورهای اخیر در اسرائیل و کشانیدن جنگ اسرائیل به سینا و کشتار مردم مصر توسط اسرائیل قابل تبیین می‌باشند.

ل – با همه این احوال آنچه ساعت شمار حکومت بعث سوریه نشان می‌دهد اینکه، خانواده اسد هیچگونه مشروعیت و مقبولیت اجتماعی و سیاسی جهت ماندن ندارند و حمام خونی هم که در سوریه به راه انداخته‌اند دارای فونکسیونی منفی می‌باشد.

م - بحران جهانی سرمایه‏داری که وارد دومین سال خود شده است هر روز پیچیده‌تر می‌شود و تمامی کشورهای متروپل را اسیر خود کرده است و از انگلیس و یونان و آلمان و ایتالیا و اسپانیا و آمریکا گرفته تا اسرائیل به وضعیتی اسفناک تر از بحران سال 1929 کشانیده است و هرچه زمان می‌گذرد نه تنها این بحران در راستای بهبود گام بر نمی‌دارد بلکه روز بروز پیچیده‌تر می‌شود و در همین رابطه غرب با تاسی از تجربه آمریکا در بحران 1929و استفاده از طرح مارشال جهت تصاحب بازارهای سرمایه گذاری فراهم شده در جنگ بین‏الملل دوم می‌کوشد تا با تبدیل کشورهای عربی نفتی به بیابان‌های سوخته و حذف زیر ساخت‏های آن‌ها شرایط برای سرمایه گذاری و کسب نفت ارزان و نجات از بحران فوق برای خود فراهم کنند و در همین رابطه است که شرایط منطقه استراتژی جهان سرمایه‏داری در عراق و لیبی، سرمایه‏داری جهانی را به سمت خاورمیانه بزرگ تحت رهبری اسرائیل پیش می‌برد که بزرگ‌ترین مانع انجام خاورمیانه بزرگ برای امپریالیسم جهانی یکی رژیم مطلقه فقاهتی بر ایران است که (که به علت عقب ماندگی ماهیت تاریخی اندیشه این رژیم و دیگر به علت ماهیت هژمونی طلبانه و قدرت طلبانه آن و... برای غرب به سرکردگی امپریالیسم آمریکا نمی‌تواند نیروی قابل اعتماد جهت حفاظت از منافع آن‌ها باشد) و دیگری رژیم توتالیتر اسد است. چراکه این دو رژیم هم به لحاظ عقب ماندگی فرهنگی و هم به لحاظ عقب ماندگی تاریخی هم به دلیل ماهیت اجتماعی و سیاسی خود نمی‌توانند حافظ منافع سرمایه‏داری جهانی باشند لذا در این رابطه است که از نظر غرب به سرکردگی امپریالیسم آمریکا باید سرنگون بشوند و به جای آن‌ها دولت‌های رفرم خواه و وابسته که هم خوانی سیاسی و فرهنگی و تاریخی با نظام سرمایه‏داری جهانی دارند مستقر گردند.

  1. جنبش‌های دمکراتیک بهار عربی - بحرین:

در خصوص کشور بحرین به علت اینکه از یک طرف دارای مرز مشترک با عربستان است و از طرف دیگر دارای مرز آبی با ایران می‌باشد و همچنین به علت اینکه اکثریت مردم آن شیعه هستند این امور باعث گردیده تا جنبش مردمی آن مانند سوریه از سه زاویه مورد توجه قرار گیرد:

الف: نخست از جانب رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران که به علت اکثریت شیعی بودن مردم این کشور از آغاز این رژیم کوشیده است مانند گذشته دست به موج سواری بزند. برای این کار علاوه بر حمایت‌های تبلیغاتی و اقتصادی و سیاسی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران از جناح شیعی بحرین، هژمونی این جنبش را با تثبیت روحانیت وابسته به خود در چنگ گرفته است که به موازات تثبیت هژمونی فقاهتی بر جنبش آزادی‏خواهانه مردم بحرین، جنبش دموکراتیک مردم بحران گرفتار فرقه گرائی شد (که در ویژه نامه‌های قبلی نشر مستضعفین در این رابطه سخن گفتیم و این موضوع را مورد آسیب شناسی قرار دادیم) ولذا در این راستا بود که شیعیان بحرین در عرصه جنبش مردمی آزادی‏خواهانه عربی گرفتار سکتاریسم شدند که حاصل آن شد که تنها شیعیان بحرین که اکثریت مردم آن را تشکیل می‌دهند در جنبش ضد آل خلیفه بحرین شرکت کنند و به علت این خط کشی بود که نیروهای تسنن بحرینی توسط رژیم مطلقه فقاهتی ایران به سمت دولت و حاکمیت آل خلیفه هل داده شدند که خود این امر آرزوئی بود که هیئت حاکمه بحرین برای حفظ سیاسی خود آن را طلب می‌کرد تا توسط آن اولا به جهان بگوید که این جنبش وابسته به ایران است در ثانی ماهیت شیعی دارند تا شرایط سرکوب جهانی آن را فراهم کنند.

ب: زاویه دیگری که توسط آن جنبش مردمی بحرین مورد تاخت و تاز قرار گرفت رژیم سعودی عربستان است چراکه عربستان سعودی با عنایت به اینکه نزدیک به 15% مردمش شیعی هستند سقوط حکومت آل خلیفه سنی بحرین و به موازات آن حاکمیت یک دولت دست نشانده شیعی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران عاملی می‌داند تا آب در خانه موران سعودی بیافتد و آتش بهار عربی از طریق 15% شیعی عربستان وارد کشور عربستان بشود (که زمینه عینی برای هرگونه قیامی در این کشور استبداد زده و استحمار زده و استثمار زده فراهم می‌باشد) به این دلیل با همان پتانسیلی که رژیم مطلقه فقاهتی از خاکریز خاندان اسد و حزب بعث سوریه در برابر عربستان سعودی و ترکیه و سرمایه‏داری جهانی حفاظت می‌کند عربستان از حکومت آل خلیفه بحرین در مقابل رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران پشتیبانی و حفاظت می‌کند (از ورود نیروهای نظامی خود و کشورهای شورای همکاری خلیج گرفته تا حمایت مالی و پلیسی و... همه در جهت سرکوب جنبش شیعیان بحرین و مقابله با آلترناتیو منطقه‌ای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران می‌باشد).

ج - زاویه سوم سرمایه‏داری جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا است که به علت اینکه بحرین در کنار تنگه هرمز قرار دارد و به علت نقش استراتژیک تنگه هرمز در صادرات نفت به جهان سرمایه‏داری و وجود پایگاه نظامی آمریکا در این کشور باعث شده تا سرمایه‏داری جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا جهت سرکوب جنبش شیعیان بحرین، آل خلیفه و عربستان را هم به لحاظ مجوز جهانی و هم به لحاظ سیاسی و نظامی حمایت نمایند. علیهذا این سه عامل باعث گردیده تا جنبش شیعیان بحرین که از تمامی جنبش‌های بهار عربی، زمینه بالقوه مناسب‌تری جهت پیروزی دارد گرفتار افت و خیزهای شش ماهه گذشته بکند خلاصه آنچه در باب اوضاع جنبش بهار عربی در بحرین گفتیم اینکه:

  • در بحرین به خاطر دخالت‌های سیاسی و تبلیغاتی و تشکیلاتی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران جنبش بهار عربی از صورت مردمی و دمکراتیک خارج شده و چهره فرقه گرائی به خود گرفته است.
  • به علت اینکه در بحرین اکثریت با شیعه است شرایط برای حاکمیت شیعیان مانند عراق وجود دارد.
  • فرقه‏ائی شدن جنبش بحرین باعث گردیده تا اقلیت تسنن به سمت آل خلیفه جهت گیری نمایند.
  • به علت وجود جمعیت 15در صدی شیعه عربستان سعودی و به علت اینکه بحرین اولین خاکریز ورود بهار جنبش عربی به شورای همکاری خلیج می‌باشد با توجه به وضع شکننده سیاسی و اجتماعی این شیخ نشین‏ها و با عنایت به هژمونی خاندان سعودی بر این شیخ نشین‏ها، عربستان به شدت از آل خلیفه بحرین در برابر جنبش شیعیان بحرین حمایت می‌کند و به حمایت مستقیم نظامی و مالی و سیاسی و تبلیغاتی و فرهنگی از حکومت فعلی می‌پردازد و مقابله با جنبش شیعیان بحرین را مقابله با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران تلقی می‌کند.
  • از آنجائیکه کشور بحرین از نظر جغرافیائی دارای موقعیت ژئوپلیتیکی می‌باشد و شاهرگ اقتصادی تنگه هرمز در کنار این کشور عبور می‌کند و کشور امپریالیسم آمریکا در این کشور دارای پایگاه نظامی می‌باشد این امر باعث گردیده تا سرمایه‏داری جهانی غرب به سرکردگی امپریالیسم آمریکا به تحولات سیاسی و جنبش مردمی بحرین با حساسیت قابل توجه‏ائی بر خورد کند و در این رابطه منافع سیاسی و اقتصادی و نظامی خود را در بحرین در گرو حمایت از رژیم آل خلیفه بحرین بداند و به این دلیل در کانتکس برخورد غرب با جنبش دمکراتیک بهار عربی بر پایه سیاست یک بام دو هوا ایجاد شکافی گردیده است، زیرا غرب به سرکردگی امپریالیسم آمریکا از یک طرف در رابطه با کشورهای توتالی‌تر جهان عرب که به علت شرایط تاریخی خود با غرب مرزبندی سیاسی داشته اند مثل صدام و قذافی و خاندان اسد می‌کوشد توسط حمایت نظامی و سیاسی و مالی و لجستیکی و... از جنبش مردمی شرایط را جهت سقوط این رژیم‌ها فراهم کند و با دخالت مستقیم نظامی و حذف زیر ساخت‏های اقتصادی این کشورها و تبدیل آنها به بیابان‌های سوخته شرایط جهت اجرای طرح دوم مارشال خود و سرمایه گذاری و نجات از بحران ویران کننده اقتصادی 2010 فراهم کند و از طرف دیگر در خصوص کشورهای وابسته سیاسی مثل تونس و مصر و یمن می‌کوشد با حفظ ماشین نظامی و ارتش و ماشین سیاسی و اداری این کشورها و تنها با جابجائی خانواده حاکمیت سیاسی شرایط جهت تثبیت حاکمیت خود و حفظ منافع خود در این کشورها و حفاظت از موجودیت سیاسی و اقتصادی و حقوقی اسرائیل فراهم کند و در کشورهای دیگری مثل عربستان سعودی و عراق و اردن و بحرین و... که حتی انتقال قدرت در سطح خانواده‌های حکومتی به ضرر منافع خود می‌بیند، می‌کوشد به هر نحوی شده از اعتلای جنبش مردمی و سقوط حکومت‌های این کشورها جلوگیری نماید و حتی در سرکوب این جنبش‌ها وارد عمل مستقیم و غیر مستقیم گردد که در خصوص بحرین و عربستان در این شرایط موضعگیری غرب به سرکردگی امپریالیسم آمریکا در این کانتکس جای می‌گیرد.
  • با عنایت به موارد فوق می‌توان گفت شرایطی که امروز جنبش مردمی بحرین دارد در رابطه با عربستان و خانواده سعودی حاکم بر آن مشابه شرایط کشور سوریه و جنبش مردمی آن با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران می‌باشد. یعنی آنچنانکه سقوط خاندان اسد بر سوریه باعث بن بست دیپلماسی و مرگ ماشین دیپلماسی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران می‌گردد سقوط حکومت آل خلیفه بحرین زمینه اعتلای جنبش مردمی عربستان و متزلزل شدن حکومت خاندان سعودی و سرازیر شدن سونامی جنبش بهار عربی به کشورهای نگون بخت و توتالی‌تر و قرون وسطائی شورای همکاری خلیج می‌گردد.
  • رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران جهت تثبیت هژمونی خود بر جنبش مردمی بحرین کوشیده است تا با اتوریته سازی چهره‌های روحانی حوزه‏ائی فقاهتی خود توسط ماشین تبلیغاتی و سیاسی و مالی خود جنبش مردمی بحرین را از صورت دمکراتیک و آزادیخواهی خارج کند و صورت فقاهتی و فرقه‏ائی و مذهبی و مسلکی و شیعی به آن ببخشد.
  • رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران در عرصه بازتقسیم قدرت در منطقه حاضر است در ازای حفظ قدرت خاندان اسد بر سوریه در خصوص جنبش مردمی بحرین با عربستان و غرب وارد مذاکره گرد.

  1. 4. جنبش‌های دمکراتیک بهار عربی - مصر - تونس – یمن:

آنچنانکه قبلا هم به اشاره رفت در خصوص تحلیل جنبش‌های مردمی جهان عرب با یک متد یکسان نمی‌توانیم در تمامی کشورهای عربی به آنالیز و تحلیل سیاسی بپردازیم دلیل آن هم این است که در ساختار حرکت این جنبش‌ها سه مؤلفه دخالت دارد که این سه مؤلفه عبارتند از:

الف - مردم

ب - وضعیت هیئت‌های حاکمه سیاسی این کشورها

ج - شکل دخالت کشورهای سرمایه‏داری جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا

به عبارت دیگر برای اینکه در تحلیل وضعیت جنبش بهار عربی در کشورهای مختلف عربی دچار سرگردانی نشویم باید:

  • اولا به خودویژگی‏های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و طبقاتی و... مردم این کشورها توجه کنیم.
  • ثانیا به نوع مکانیزم دخالت سرمایه‏داری جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا جهت حل بحران ویرانگر 2010 خود در این کشورها توجه کنیم.
  • ثالثا به مکانیزمی که هیئت‌های حاکمه سیاسی این کشورها جهت مقابله با این جنبش‌ها به کار می‌گیرند عنایت نمائیم و در همین رابطه به دخالت‌های کشورهای منطقه همسایه در این جنبش‌ها جهت ماهیگیری از آب گل آلود دیپلماسی منطقه باید توجه شود.

البته بد نیست در این رابطه به یک نکته دیگر هم اشاره داشته باشیم و آن وضعیت متزلزل تقسیم بازتقسیم بازار جهانی به علت ایجاد یک بلوک جدید اقتصادی جهانی تحت رهبری کشور چین می‌باشد، که این بلوک از کشورهای چین و هندوستان و برزیل و آرژانتین تشکیل شده‌اند و امروز منهای بدهی‌های هزاران میلیارد دلاری اوراق قرضه امپریالیسم آمریکا و کشورهای سرمایه‏داری اروپائی از چین، در طول ده سال آینده تولید ناخالص ملی کشور چین به تنهائی تولید ناخالص ملی کشور امپریالیست آمریکا که امروز نزدیک به یک سوم تولید ناخالص ملی کل کره زمین می‌باشد را پشت سر خواهد گذاشت. البته در کنار این غول اقتصادی کره زمین نباید اقتصاد کشورهای دیگر این بلوک مثل هندوستان و برزیل و آرژانتین که به شدت در حال رشد می‌باشند را در این شرایط بحران جهان سرمایه‏داری دست کم بگیریم این وضعیت باعث گردیده تا این بلوک اقتصادی جدید برای حیات خود نیازمند به بازتقسیم جهانی گردد که حاصل این نیاز تقسیم بازتقسیم بازارهای جهانی جهان سرمایه‏داری به سرکردگی امپریالیسم آمریکا را در برابر یک بحران جدید سیاسی و اقتصادی قرار داده است که در این رابطه با توجه به حساسیت منطقه خاورمیانه به لحاظ انبار انرژی و بازار سرمایه گذاری و مصرف کالای غرب، جنبش دمکراتیک بهار عربی هم بی نصیب نساخته و شرایط برای این سهم خواهی قدرت‌های فوق فراهم کرده است. حال با توجه به این عوامل است که برای اینکه بتوانیم به تحلیل کنکریت از وضعیت جنبش دمکراتیک کشورهای مختلف عربی بپردازیم باید به این حقیقت متدولوژیک توجه داشته باشیم که در هر یک از کشورهای عربی آرایش مؤلفه‌های فوق صورتی مشخص به خود می‌گیرد و بر پایه این آرایش و هیرارشی است که انقلاب در کشورهای فوق دارای مکانیزم خاصی می‌گردد. مثلا در مصر به علت اینکه هیئت حاکمه (خانواده مبارک) یک وابسته سیاسی به غرب بود و با توجه به شرایط استراتژیک مصر در جهان عرب و همچنین از آنجائیکه رادیکالیزه شدن جنبش مردمی مصر و آنتاگونیست آن باعث متلاشی شدن ماشین نظامی و سیاسی این کشور می‌شد (که این امر نه به نفع دیپلماسی اسرائیل بود و نه به نفع دیپلماسی غرب به سرکردگی امپریالیسم آمریکا) لذا در این رابطه بود که با فشار دو مؤلفه‏ائی جنبش و غرب، مبارک مجبور به انتقال حکومت به ارتش شد و به این ترتیب بود که کشور مصر تحت حکومت همان ارتش مبارک و ماشین اداری - سیاسی مبارک، بدون مبارک به حیات سیاسی خود ادامه می‌دهد، و بدین ترتیب است که خواسته مردم مصر هم از بعد از بر کناری مبارک دیگری بجای سرنگونی در کانتکس اصلاحات همین حاکمیت نظامی فعلی در آمد و بدین ترتیب بود که انقلاب مصر در نطفه شکست خورد و تاکنون جز چند دستاورد سیاسی تاکتیکی هیچ ره آوردی برای جنبش مردمی نداشته است و همان ارتش و همان ماشین اداری و همان ماشین سیاسی امروز سکاندار سیاست مصر می‌باشد. و البته علت شکست انقلاب مصر جدای از مکانیزم‌های دخالت جهان سرمایه‏داری به سرکردگی امپریالیسم آمریکا نداشتن یک رهبری هدایتگر و سازمان گرای توانمند بود که در همین رابطه انقلاب تونس هم قبل از انقلاب مصر با همین مکانیزم امپریالیستی شکست خورد و این هر دو انقلاب شعار و خواسته‌شان از مرز خانواده بن علی و مبارک تجاوز نکرد و امپریالیسم جهانی هم کوشید با قربانی کردن این مهره های خود جلو متلاشی شدن ماشین نظامی و اداری و سیاسی این کشورها را بگیرد. اما در خصوص کشور یمن اوضاع با دو کشور مصر و تونس فرق می‌کند چراکه شرایط قبیلگی و نفوذ القاعده و وجود شیعیان در این کشور شرایط برای انتقال سریع قدرت مانند مصر و تونس از عبدالله الصالح برای سرمایه داری جهانی فراهم نیست و همین تعلل‌ها باعث گردید تا جنبش مردمی یمن به سمت آنتاگونیست برود که حاصل این امر باعث شده که گرچه عبدالله الصالح رفت و اگر چه ماشین نظامی و سیاسی و اداری آن سالم باقی مانده است ولی رادیکالیزه شدن جنبش، ترفندهای امپریالیستی را در این کشور به بن بست کشانیده و هنوز امپریالیسم جهانی نتوانسته بر انقلاب مردم یمن موج سواری بکند و شرایط در این کشور به زیان امپریالیسم جهانی لغزنده می‌باشد. البته امپریالیسم جهانی به علت فقر اقتصادی و فقر منابع انرژی و ماهیت وابسته ارتش و ماشین اداری و سیاسی و... کشور یمن نمی‌خواهد مانند عراق و لیبی سیاست بیابان‌های سوخته و طرح دوم مارشال را بکار گیرد.

  1. 5. جنبش دمکراتیک بهار عربی و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران:

البته هر چند جنبش دمکراتیک بهار عربی در آغاز محدود به کشورهای عربی منطقه بود ولی به مرور زمان به موازات اعتلای این جنبش دیگر فونکسیون این جنبش محدود به کشورهای عربی نماند و باعث گردید که در مرحله دوم خود تمامی کشورهای مسلمان را هم به چالش بکشاند که در این رابطه طبیعی بود که به موازات نزدیکی این کشورهای مسلمان به تنور جنبش بیشتر نسبت به این امر متاثر کردند و همین امر باعث شده تا جنبش دمکراتیک بهار عربی جولانگاه سه اسلام حکومتی گردد که این سه اسلام حکومتی آنچنانکه فوقاً هم به اشاره رفت عبارتند از:

الف - اسلام وهابیگری عربستان سعودی.

ب - اسلام شیعه گری فقاهتی دگماتیسم رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران.

ج - اسلام لیبرالیزه شده رجب طیب اردوغان ترکیه

که در خصوص مشخصه این سه نوع اسلام با توجه به اینکه قبلا به صورت اشاره مطالبی مطرح کردیم دیگر نیاز به تکرار آنها نمی‌بینیم. با ظهور این سه اسلام در عرصه جنبش دمکراتیک جهان عرب باعث گردید تا جنبش بهار عربی از سطح منطقه‏ائی و عربی به سمت فرامنطقه‏ائی مذهبی و مسلکی هدایت بشود که از آنجائیکه هر کدام از این اسلام‌های حکومتی سه گانه تکیه ابزاری بر اسلام حکومتی خویش داشتند و هدف اصلی آن‌ها سلطه و سیطره بر جنبش بهار عربی و ماهی گرفتن از آب گِل آلود بود، لذا با ظهور این سه اسلام جنگ این سه قدرت در عرصه منطقه وارد فرآیند جدیدی شد. بطوریکه در بعضی از کشورها مثل سوریه این سه حکومت به رویاروئی با همدیگر با اهداف گوناگون پرداختند لذا در این راستا است که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران به موازات اعتلای جنبش مردمی کوشید که با تمام خر و خروجین خود وارد ماجرا بشود چراکه هستی دیپلماسی و حکومت خود را در خطر می‌دید. البته برای رژیم مطلقه حاکم بر ایران ره آورد انتظارش از این جنبش در آغاز با انتها کاملا متفاوت بود چراکه این رژیم در آغاز شروع جنبش چنین می‌اندیشید که با سقوط مبارک و بن علی و... با توجه به رویاروئی سیاسی که قبلا با این حکومت‌ها داشت به سود دیپلماسی او تمام خواهد شد و حتی فکر می‌کرد مانند عراق و افغانستان در بعضی از این کشورها به خاطر وجود شیعیان مثل بحرین و عربستان و یمن و... می‌تواند دست به موج سواری هم بزند. ولی به مرور زمان با فراگیر شدن این جنبش اوضاع را پس دید و لذا شروع به ابوعطا خواندن کرد و این امر زمانی به نقطه اوج خود رسید که جنبش پشت دیوار رفیق استراتژیکش خاندان اسد خیمه زد. از این مرحله بود که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران ابتدا کوشید با دو مؤلفه‏ائی کردن سیاست خود در عرصه جنبش بهار عربی به صورت یک بام و دو هوا، بخشی از این جنبش را حمایت تبلیغاتی و مادی و سیاسی و حتی لجستیکی بکند و آن را جنبش مردمی بداند مانند جنبش مصر و تونس و یمن و لیبی و بحرین و... و بخشی دیگر مانند سوریه و عراق را صهیونیستی بنامد و به جای حمایت سیاسی و تبلیغاتی و لجستیکی از مردم، به حمایت از حکومت‌های ضد خلقی این رژیم‌ها بپردازد و همین امر باعث گردید که نه تنها هیچ نصیبی (حتی در حد رابطه دیپلماتیک با مصر) از جنبش بهار عربی نصیب موج سوران رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران نشود، بلکه رژیم مطلقه فقاهتی تا چشم باز کرد، دید این حریق عربی دامن عبای او را هم گرفته است و می‌رود که خانه و کاشانه او را هم بسوزاند که البته در این شرایط آنچه بیش از هر چیزی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران را به خود مشغول ساخته است عقبه سقوط خانواده اسد و حزب بعث سوریه است که رژیم احساس می‌کند که با سقوط اسد ابتدا شیخ حسن و لبنان از دایره دیپلماسی او خارج می‌شود و پس از آن حماس و غزه و فلسطین و در آخر با سقوط مالکی در عراق کل خیمه دیپلماسی رژیم به زمین خواهد نشست. البته خطر استراتژیکی که جنبش بهار عربی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران تهدید می‌کند تنها به خطر فوق خلاصه نمی‌شود بلکه مهم‌تر از آن سرازیر شدن شعله‌های این آتش به درون خانه است آن وقت است که دیگر نه تنها از تاک نشانی نخواهد ماند بلکه از تاکستان هم نشانی نمی‌ماند در این رابطه است که با نزدیک شدن انتخابات مجلس نهم رژیم مطلقه فقاهتی حاکم با تمام توان تلاش می‌کند تا به نحوی این خیمه شب بازی حکومتی به انجام برساند تا جلو نفوذ و انتقال این حریق را به داخل کشور بگیرد. البته این در شرایطی است که سرمایه‏داری جهانی می‌کوشد با راه انداختن سیاست بالکانیزه کردن ایران حریق آنتاگونیست داخلی بر پا کند که همه این امور باعث گردیده تا رژیم مطلقه فقاهتی به موضوع انتخابات مجلس نهم به صورت حساسی در دستور کار خود قرار دهد یعنی از یک طرف می‌کوشد تا با ایجاد وحدت در درون جناح راست توسط مهدوی کنی جنگ قدرت در بین نیرو‏های راست را به حداقل برساند و از طرف دیگر می‌کوشد توسط ترفند حداقلی هبه قدرت به جناح به اصطلاح اصلاح طلب قدرت بین این جناح تضاد و آتش اختلاف بیافکند تا توسط آن بتواند جنبش سبز به رهبری موسوی و کروبی که امروز بزرگ‌ترین آلترناتیو انتقال آتش بهار عربی به عبای رژیم مطلقه فقاهتی می‌باشد به محاق سیاسی بکشاند اما جنگ گرگ‌ها بر سر تقسیم قدرت، داستانی نیست که با کلاس نصیحت و اخلاق بتوان خاموش کرد بلکه آنچنانکه خمینی می‌گفت در مرحله تقسیم شکار جمعی حتی زمان خواب هم این گرگ‌های قدرت، چشم باز روبروی هم می‌خوابند تا یکدیگر را ندرند. به همین ترتیب آنچنانکه سقوط خانواده اسد، عروسی دیپلماسی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران را به عزا مبدل خواهد کرد انتخابات مجلس نهم رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران می‌رود تا آتش جنبش بهار عربی را به داخل خانه موج سوران قدرت حاکم بر ایران انتقال دهد.

پایان