مبانی تئوری حزب در اندیشه ما – بخش دوم

26-آیا لازم نیست در مقدمه پروسه تجانس تئوریک پیروان شریعتی برای تشکیل حزب یک آسیب شناسی نظری و تئوریک از اندیشه شریعتی بشود؟ یعنی به این سوال فربه جواب بدهیم که چرا نهضت شریعتی در طول چهل سال گذشته چه در زمان حیاتش و چه بعد از مماتش به صورت یک نهضت فکری باقی مانده است؟ چرا تنها فونکسیون نهضت فکری شریعتی در طول چهل سال گذشته آزاد کردن نیرو بوده و بس؟ چرا جریان‌های پیرو شریعتی تا در عرصه یک پروسه تجانس عملی مجرد تصمیم به هم گرائی می‌گیرند، همه دنبال نام و نان و هویت و فرصت طلبی و نون به نرخ روز خوردن و از نمد افتاده برای خود کلاه دوخته‏اند و همین امر باعث می‌گردد که در خاتمه همان چهل تیکه، صد تیکه بشوند؟

 

27-چرا افراد و جریان‌های پیرو شریعتی زود به اشباع نظری می‌رسند؟ و همین اشباع نظری باعث شده تا فقر تئوری خود را احساس نکنند و در بیابان فقر تئوری هر کس به اشباع فکری برسد که حاصلش دنبال هویت و نان و نام برای خود رفتن است؟

28-اگر ریشه تمامی آفت‌های‏اندیشه شریعتی در این بدانیم که:

اولا: این اندیشه توسط یک فرد (شریعتی) تکوین پیدا کرده است نه یک جریان.

ثانیا: این اندیشه در طول عمر و حیات سیاسی یک فرد (شریعتی) تکوین پیدا کرده است نه بالبداهه و دفعی حاصل شده.

ثالثا: این اندیشه در طول حیات سیاسی یک فرد (شریعتی) دائما خود را بازسازی و نوسازی کرده است.

رابعا: در شرایط تاریخی‏ائی این اندیشه تکوین پیدا کرده است که تئوری مبارزه حاکم بر ایران و منطقه و جهان تئوری مبارزه مسلحانه و مبارزه چریکی و ارتش خلقی بوده نه مبارزه سازمان گرایانه حزبی و تئوری‌های جهانی کلاسیک مبارزه سازمان گرایانه حزبی در سطح همین دک‌ترینی بوده که شریعتی در شیعه حزب تمام مطرح کرده است.

خامسا: اینچنین نبوده که از روز اول شریعتی خواسته باشد بر پایه یک مبارزه سازمان گرایانه حزبی حرکت بکند و بعد در بستر پراتیک اجتماعی دست به جمع بندی تئوریک زده باشد بلکه بالعکس، شریعتی در عرصه استراتژی و تاکتیک تمامی کلیدهای رفته و نرفته به بوته آزمایش کشید تا در نهایت به دکترین استراتژی اقدام عملی سازمان گرایانه حزبی رسیده است (و اشکال بزرگ شریعتی هم این بود که نه در عرصه ایدئولوژیک و نه در عرصه استراتژیک و تاکتیک هر زمانی که به دستاوردهای جدیدی می‌رسید گذشته خود را نگاه نمی‌کرد و با شتاب به جلو می‌شتافت و قطعا اگر شریعتی در هنگام دستاوردهای جدید تئوریک خود در بستر استراتژی و تاکتیک و ایدئولوژیک اگر به گذشته خود نگاه می‌کرد مجبور به جمع بندی نظری و عملی تئوریک می‌شد که این می‌توانست به عنوان بزرگترین دستاورد برای آیندگان باشد.

شریعتی مردی بود که فقط به آینده می‌اندیشید، شریعتی مردی بود که معتقد به رفتن با سرعت بود، شریعتی مردی بود که معتقد به دویدن بود نه گام زدن، شریعتی مردی بود که معتقد به نگاه به عقب نبود و فقط جلو و آینده را می‌دید، شریعتی مردی بود که معتقد به قمار در مبارزه بود، شریعتی مردی بود که دریای اندیشه و تفکر مانند باران بهاری دائما بر او در حال فرو ریختن بود، شریعتی مردی بود که نوآوری‌های ذهنی فرصت گذشته نگری ‏اندیشه‌های خود را به او نمی‌داد، شریعتی مردی بود که در طرح اقیانوس نوآوری‌های نظری‌اش پیوسته خود را در تنگنای زبان و زمان احساس می‌کرد. شریعتی مرد پرواز بود، شریعتی مرد نوآوری و نواندیشی بود، شریعتی مردی بود که هرگز یک اندیشه خود را دوبار تکرار نکرد بلکه بالعکس هر زمانیکه مجبور به تکرار یک اندیشه می‌شد آنچنان اقیانوس نوآوری‌ها بر او هجوم می‌آوردند که دایره تکرار را بر او می‌بستند، شریعتی مردی بود که هرگز خود را مقید به دایره زمان و مکان نکرد لذا اینهمه باعث گردید تا سفره‏ائی تئوریکی برای آیندگان مهیا کند که به وسعت تمام دریاها عمق و معنا داشته باشد و به سوزندگی خورشید گرما آفرین باشد، شریعتی نه به ماضی وابسته بود و نه به حال، فقط مستقبل می‌دید و پرواز، هر چه حرف زد همه نوآوری بود فکر نو، دید نو، راه نو، هر نفس اندیشه نو) حال مسئولیت ما در رابطه با این تئوری و این جریان و این حرکت چیست؟ آیا اول باید این تئوری را بارور بکنیم یا اینکه با همین تئوری دست به ساخت حزب بزنیم؟

29-اگر بپذیریم که پس از تبیین و تدوین تئوری حزب، مهم‌ترین مؤلفه مورد نیاز جهت تکوین حزب پیروان شریعتی کادرهای تشکیلاتی می‌باشد که به عنوان ستون خیمه یک حزب هستند که بدون آن‌ها هرگز امکان قوام حزب وجود ندارد این خلاء کادری چگونه باید ترمیم کنیم؟ آیا وقت و زمان آن وجود دارد که دوباره مانند آرمان بر گردیم به سال‌های 55 و 56 و دست به تکوین کار درونی و کار برونی و... بزنیم؟ آیا بدون کادرهای حزبی همه جانبه اگر شروع به تکوین حزب بکنیم این کار بذرپاشی به جای زمین مستعد بر روی آب روان نیست؟ آیا می‌توانیم مانند آرمان در سال 58 و 59 هم پروسه تکمیل و تکوین تئوری خود را به انجام برسانیم و هم اقدام به نیرو پروری و کادرسازی بکنیم؟ آیا این کار دوباره ما را گرفتار همان بحران 58 و 59 آرمان نمی‌کند؟ آیا می‌توانیم با همین کادرهای خودرو و تصادفی و از صافی نگذشته و در بستر پراتیک عملی ذوب نشده کار را شروع بکنیم؟ آیا با این عمل، گرفتار جمعه بازار احزاب دوران مصدق و دهه بیست نمی‌شویم؟

30-آن پراتیک عملی که مانند حبل متین می‌بایست در شرایط فعلی به عنوان پراتیک حزب ساز جهت تکوین حزب طرفداران حرکت شریعتی استفاده کنیم کدام است؟ آیا همین فعالیت سایتی می‌تواند فونکسیون آن پراتیک حبل متین را داشته باشد؟ آیا بهتر نیست این پراتیک سایتی به پراتیک صدا و سیما و روزنامه هر روز الکترونیکی اعتلا ببخشیم؟ آیا تا زمانیکه در باب این پراتیک حبل متین حزبی فکری نشود امکان تکوین حزب پیروان شریعتی وجود دارد؟

31-در باب سازماندهی و تشکیلات حزب طرفداران شریعتی آیا با توجه به شرایط و جو اختناق و سرکوبی که در داخل حکم فرما می‌باشد آیا اصلا صلاح است که این حزب در داخل دست به فعالیت تشکیلاتی حزبی بزند؟ و اگر این حزب در خارج خلاصه شود آیا دوری و بیگانگی آن‌ها از داخل باعث نمی‌گردد تا حزب به اراده گرائی های خانمانسوز دچار شود؟

32-در خصوص نام حزب آیا با توجه به اینکه نام هر حزبی معرف مسئولیت و رسالت‌های تاکتیکی و استراتژیکی مرامنامه‏ائی آن حزب می‌باشد آیا نام گذاری شریعتی بر این حزب باعث نمی‌شود که آن را در زندان هویت و شخصیت، نه برنامه و رسالت و مسئولیت گرفتار کنیم؟

33-اگر خواستگاه طبقاتی حزب را اجتماعی یا طبقاتی یا صنفی و... انتخاب کردیم دومین سوال فربه‏ائی که در این رابطه در خصوص حزب طرفداران شریعتی مطرح می‌شود اینکه تکیه گاه این حزب کدام نیروهای اجتماع می‌باشند آیا آنچنانکه شریعتی می‌گفت تکیه گاه این حزب مستضعفین و مصداق مستضعفین در شرایط فعلی جامعه ما است؟ یا اینکه نیروهای دیگری به عنوان تکیه گاه طبقاتی باید انتخاب کنیم؟ چراکه پس از انتخاب تکیه گاه طبقاتی موضوع دومی که در این رابطه مطرح می‌شود حمایت حزبی از منافع آن تکیه گاه طبقاتی است چراکه هیچ حزبی بر پا نمی‌ماند و دوام زمانی پیدا نمی‌کند مگر اینکه از منافع تکیه گاه طبقاتی خود حمایت کند. برای مثال در حزب یقه سفیدها که تکیه گاه طبقاتی‌اش طبقه بورژوازی می‌باشد تا زمانیکه این حزب از منافع طبقه بورژوازی کنکریتی که بر آن تکیه کرده حمایت نکند دوام و بقا نخواهد داشت و به همین ترتیب در خصوص یک حزبی که تکیه گاه طبقاتی‌اش یقه آبی‌های جامعه یا طبقه کارگر آن جامعه می‌باشد این قانون حکفرما می‌باشد. پس سوال فربه در اینجا این است که تکیه گاه طبقاتی حزب پیروان شریعتی کدام طبقه و گروه اجتماعی می‌باشد؟

34-در خصوص شعار حزب پیروان شریعتی سوال مهمی که در همین جا مطرح می‌شود اینکه با کدامین شعار این حزب می‌خواهد دارای حیات سیاسی بشود؟ چراکه خونی که باعث قوام و دوام یک حزب می‌شود، شعار حزب است. اگر نهضت مصدق توانست دارای یک حیات تاریخی بشود و بر دشمنان خارجی و داخلی پیروز شود به خاطر شعار مصدق بود که عبارت بود از: "ملی شدن صنعت نفت" این شعار بود که مصدق را مصدق کرد و برای نهضت مقاومت ملی شرایط مناسب اجتماعی به وجود آورد. اگر خمینی توانست در سال 57 دارای هویت سیاسی و اجتماعی بشود و بر جنبش اجتماعی مسلط گردد به خاطر شعار او بود که می‌گفت: "شاه باید برود" اگر ناصر بر جنبش جهان عرب و مصر رهبری کرد، به خاطر این بود که می‌گفت: "کانال سوئز باید ملی شود" و" اسرائیل باید نابود گردد". بنابراین تا زمانیکه حزب پیروان شریعتی در این زمان نتوانند به یک شعار استراتژیک دست پیدا کنند امکان تشکیل عملی حزب برای آن‌ها وجود ندارد.

  • آیا شعار استراتژیک این زمان جامعه ایران "رهائی زن شریعتی است؟"
  • آیا شعار استراتژیک این زمان جامعه ایران "اسلام منهای فقاهت شریعتی است؟"
  • آیا شعار استراتژیک این زمان جامعه ایران که حول آن می‌توان نیرو آزاد کرد و دست به تشکیل حزب پیروان شریعتی زد "اسلام منهای حکومت شریعتی است؟"
  • آیا شعار استراتژیک این زمان جامعه ایران "جامعه منهای سرمایه داری شریعتی است؟"
  • آیا شعار استراتژیک این زمان جامعه ایران "سوسیال دمکراسی شریعتی است؟"
  • آیا شعار استراتژیک این زمان جامعه ایران برای تشکیل حزب "اسلام منهای روحانیت شریعتی است؟" آنچه باید به عنوان یک امر مسلم در این رابطه در نظر گرفت این حقیقت است که با سبد شعاری یا شعار پکیجی امکان تشکیل حزب وجود ندارد. در میان تمامی شعارهای شریعتی تنها یک شعار اوست که در این زمان از پتانسیل حزب سازی برخوردار می‌باشد آن شعار کدام است؟ بزرگترین رسالت منادیان تکوین حزب طرفداران شریعتی قبل از هر چیز در این زمان تعیین آن شعار استراتژیک است. در رابطه با این شعار استراتژیک است که مدعیان طرفداری از جریان شریعتی به جامعه و جهان و تاریخ ثابت می‌کنند که این اندیشه هنوز زنده است و توان آن را دارد که به هدایتگری حرکت جامعه بپردازد با این شعار است که امکان تشکیل حزب طرفداران شریعتی به وجود می‌آید.

35-در خصوص حزب برنامه‏ائی و حزب ایدئولوژیک سوالی که در این رابطه مطرح می‌شود اینکه آیا اصلا طرح این سوال درست می‌باشد؟ آیا اصلا در جهان و در تاریخ تاکنون امکان به وجود آمدن یک حزب برنامه‏ائی بدون تئوری و ایدئولوژی و داشتن ایده و معنا و تئوری هر چند غلط وجود داشته است؟ حتی در رابطه با حزب سبز که کارش دفاع از محیط زیست است؟ آیا تا زمانیکه افرادی دارای آرمان اجتماعی و سیاسی و تاریخی نباشند، امکان حرکت و تلاش برای دست یابی به حزب برای آن‌ها وجود دارد؟ آن آبشخوری که به انسان و به جامعه و به حزب ایده می‌دهد آیا غیر از ایدئولوژی است؟ آیا بدون ایده می‌توان افراد یا طبقه یا گروه اجتماعی برای تکوین حزب بسیج کرد؟ آیا غیر از ایدئولوژی هیچ منبع دیگری می‌تواند به انسان و جامعه و حزب ایده بدهد اگر هست آن منبع کدام است؟ پس اگر بپذیریم که کار ایدئولوژی تبیین و تعریف ایده برای فرد و جمع و حزب می‌باشد و کار برنامه بستر سازی برای تحقق آن ایده‌ها می‌باشد، بنابراین باید قبول کنیم که هیچ حزب بدون ایدئولوژی وجود ندارد. پس حزب شریعتی هم در این رابطه به همان اندازه که یک حزب ایدئولوژیکی می‌باشد یک حزب برنامه‏ائی نیز هست. چرا که این حزب از ایدئولوژی ایده و آرمان می‌گیرد و از برنامه راه نیل به آرمان، البته فونکسیون ایدئولوژی در حزب طرفدار شریعتی فونکسیون آرمان دهی و ایده دهی است نه فونکسیون فرقه گرائی، همچنین برنامه در حزب شریعتی راه نیل به ایده‌ها است در اندیشه شریعتی انسان بدون ایده نه انسان برنامه‏ائی است و نه انسان حزبی. کار شریعتی با عصای ایدئولوژی پرورش انسان‌های آرمانی است که همه آن‌ها حتی چهره‌های پاسیف و منفی‌اش تاریخ ساز شدن، چرا حاصل همه این شریعتی ستیزی‌های عبدالکریم سروش، شایگان و... تربیت چهار فردی مثل اکبر گنجی و ابراهیم نبوی و... بیشتر نبوده است؟ اگر در عصر و زمان ما انسان آرمانی حرکت آفرین و جامعه ساز ساخته شده فقط توسط اندیشه و ایدئولوژی شریعتی بوده است و اگر در این زمان انسان آرمانی باز در این جامعه در حال نفس کشیدن می‌باشد فقط مولود اندیشه شریعتی است و گرنه مولوی گرائی سروش همراه با شریعتی ستیزی او که نمی‌تواند انسان حزبی و سیاسی و آرمانی بسازد. در این زمان با این اندیشه شریعتی است که توان ساختن انسان آرمانی و حزبی وجود دارد ولاغیر.

 

ادامه دارد