تشکیلات افقی حزبی یا تشکیلات عمودی حزبی؟ - بخش سوم
چند سوال:
1 - جنبش پنج ساله ارشاد شریعتی یک جنبش فرهنگی فکری بود یا یک جنبش سیاسی و اجتماعی؟
2 - آیا ما میتوانیم جنبش پنج ساله ارشاد شریعتی (1347 تا 1351) را در مقایسه با حیات 28 ساله سیاسی شریعتی (1329 تا 1356)، به صورت مستقل و مکانیکی تبیین نمائیم؟
3 - چرا آنانی که حیات پنج ساله ارشاد شریعتی را به صورت یک امر مکانیکی و مستقل مطالعه میکنند، شریعتی را ضد تشکیلات و ضد نظم و ضد برنامه میدانند؟
4 - آیا شریعتی در حیات 28 ساله سیاسی خود (1329 تا 1356) با نظم و تشکیلات سیاسی مخالف بود؟
5 - آیا آنچنانکه جریان لیبرالیستی حرکت شریعتی میگویند، شریعتی در حرکت سیاسی خود نظم پذیر و تشکیلات پذیر نبوده است؟
6 - اگر حیات 28 ساله سیاسی شریعتی را بر پایه موضوع تشکیلات و شریعتی بخواهیم تبیین نمائیم، آیا غیر از این است که سه فرآیند بزرگ تشکیلاتی در حیات شریعتی قابل تبیین است؟
الف - فرآیند تشکیلات جبههائی از سال 1329 تا سال 1339 که خود او در این رابطه در - صفحه 9 گفتگوهای تنهائی چنین میگوید: “در سیکل دوم در دانشسرای مقدماتی مشهد ناگهان طوفانی برخاست و من از جایگاه ساکت تنهایم کنده شدم و داستان سیاست در زندگی من آغاز شد. داستانی که همه بزن بزن و بگیر بگیر و شلوغ پلوغ بود و از این زمان بود که وارد دنیائی شدم که تمام عقیده و ایمان قلم و حماسه و هراس آزادی و عشق به آرمان مردم خاطرههائی پر از خون و ننگ و نام و ترس و دلاوری و صداقت و دروغ و خیانت و فداکاری و شهادت بود”. در این مرحله آنچنانکه خود شریعتی در جای دیگر تبیین مینماید استراتژی شریعتی و ایدئولوژیش در این چارچوب قرار داشت که “رهبرم علی و پیشوایم مصدق بود مرد آزاد مردی که 70 سال برای آزادی نالید”؛ و بدین ترتیب بود که او در سال 1332 رسما به عضویت نهضت مقاومت ملی ایران در آمد و حیات تشکیلاتی جبههائی خود را شروع کرد و در این رابطه بود که در سال 1336 به همراه 16 نفر از اعضای نهضت مقاومت ملی مشهد دستگیر شد و شریعتی نخستین فرآیند زندان سیاسی خود را آزمایش کرد که این مرحله تا سال 1339 در فرانسه ادامه داشت که با اعلام بیانیه زیر توسط او در نشریه ایران آزاد در پاریس که خود او سردبیرش بود جدائی خودش را از فرآیند تشکیلات جبههائی اش در پاریس اعلام کرد و از بعد از آن فرآیند دوم تشکیلاتی خود را که فرآیند تشکیلاتی ارتش خلقی بود از سرگرفت. متن بیانیه او در جدائی از فرآیند تشکیلات جبههائی عبارت بود از “من از این جبهه ملی بی در پیکر و مملو از آدمهای رنگارنگ که غالبا صداقت و راستی به آن معنا که من در تمام دوستان همفکر خود میدیده ام و میبینم و در آنان کم است به ستوه آمدهام. من این استعدادها را ندارم. من در یک محیط مذهبی به معنای واقعی و صافش بزرگ شدهام و در جریان سیاسی از همان آغاز در محیطی پا گذاشتهام که همان آسمان و فضا و هوای خانه و خانوادهام در آن حس میشد. یکپارچگی و صداقت و ایمان و فروتنی و فداکاری و شرافتمندی تار و پود جمعیت ما بود. حال اعصابم قدرت تحمل این همه کشمکشهای بچگانه را ندارد و از این نظر سخت ضعیف بار آمدهام”.
ب - فرآیند تشکیلات ارتش خلقی شریعتی در سال 1339 در فرانسه رسما به سازمان آزادیبخش الجزایر پیوست که در این رابطه به علت شرکت در تظاهراتی که به مناسبت قتل پاتریس لومومبا در پاریس برپا گردید، دستگیر شد و به زندان افتاد. در این فرآیند شریعتی کاملا هم در سطح منطقه و هم در سطح جهانی به استراتژی ارتش خلقی اعتقاد دارد بطوریکه خود او در این رابطه میگوید: “ما در این مرحله به دو دسته از خود گذشتگی احتیاج داریم دسته اول آنانی که باید بلافاصله آمادگی خود را برای آموزش مسلحانه همراه با ترک تحصیل و هجرت از اروپا و رفتن به مرکزی که محل آموزش کادر انقلابی خواهد بود اعلام کنند، و دسته دوم آنانی هستند که باید در اروپا و آمریکا برای حفظ تماس با سایر افراد باقی بمانند”. گرچه رسوبات ذهنی فرآیند ارتش خلقی تا پایان عمر حتی در مرحله فرآیند حزبی بعد از تعطیلی ارشاد و بعد از آزادی از زندان قبل از هجرت دوم در سال 56 به اروپا آنچنانکه در داستان حسن و محبوبه دیدیم همراه داشت، که اوج این ذهنیات در شعاری که شریعتی در روز عاشورا سال 51 در سخنرانی پس از شهادت اعلام کرد مشهود است. مجموعه آثار جلد 19- - صفحه 195 “شهادت دعوتی است به همه عصرها و به همه نسلها که اگر میتوانی بمیران و اگر نمیتوانی بمیر”.
ج - فرآیند تشکیلات حزبی در سفری که شریعتی در تابستان 41 جهت شرکت در مراسم درگذشت مادرش به ایران داشت، با توجه به فضای باز سیاسی دوران کندی، ایران و تغییراتی که نسبت به فضای بعد از کودتا مرداد 28 توسط رفرم تحمیلی کندی در ایران حاصل شده بود این امر باعث گردید تا شریعتی پس از بازگشت از ایران در استراتژی دوم یا استراتژی ارتش خلقی خود تجدید نظر بکند که خود او در این رابطه چنین میگوید: مجموعه آثار جلد 17 - - صفحه 152 - “اواخر اقامتم در اروپا با تجدید نظرهای اساسی که در همه مشغولیتهایم و عقایدم و تصمیماتم و جهت گیری و موضع گیری اجتماعی و فلسفی و مذهبیام کردم به این مسیر فکری که شما الان میبینید افتادم”؛ و بدین ترتیب بود که جنین تشکیلات حزبی در رحم استراتژی ارتش خلقی شریعتی شروع به شکل گرفتن کرد. اما نکتهائی که در این رابطه حائز اهمیت میباشد اینکه، فرآیند سوم استراتژی شریعتی برعکس فرآیند اول و دوم صورت دفعی نداشت بلکه صورت پروسهائی و تدریجی داشت که از سال 42 تا پایان عمر او در انگلستان، یعنی در سال 56 شریعتی در حال معماری این فرآیند حزبی بود و آنچنانکه فوقا به اشاره رفت حرکت شریعتی در این مرحله صورت ساده و مستقیم و یک طرفه نداشته بلکه بالعکس، صورت مارپیچی و زیگزاگی داشت و گاها فلش بکهائی ذهنی و نظری به فرآیندهای قبلی خود هم داشته است. ولی با همه این احوال تغییرات مبنایی که در آن سفر مرگ مادرش در اصول محوری استراتژیاش ایجاد شد و توسط آن شریعتی را آبستن تولد فرآیند سوم استراتژی حزبیاش کرد از زبان خود او عبارتند از:
- اعتقاد مطلق به تکیه بر آگاهی تودهها به عنوان موتور و نیروی محرکه استراتژی حزبی. مجموعه آثار جلد چهارم - صفحه 94 “تا مردم به آگاهی نرسیدهاند و خود صاحب شخصیت انسانی و تشخیص طبقاتی و اجتماعی روشنی نشدهاند و از مرحله تقلید و تبعیت از شخصیتهای مذهبی و علمی خود که جنبه فتوایی و مقتدایی دارند به مرحله ای از رشد اجتماعی و سیاسی ارتقاء نیافتهاند (نباید دست به تشکیل حزب بزنیم)”.
- مردم و جنبشهای اجتماعی و سیاسی و دموکراتیک موضوع حزب و تشکیلات حزب میباشند نه چریک و ارتش خلقی و روشنفکران منفک از تودهها “. مجموعه آثار جلد 4 - صفحه 48 “مردم موضوع اصلی کار اجتماعی پیشگامان حزب میباشد “.”
- آبشخورهای تکوین حزب سازمانگر، جنبشهای مردمی میباشند (نه نیروهای منفرد پیشگام) که این جنبشهای مردمی زمانی شکل میگیرند که: مجموعه آثار جلد 18 - صفحه 146 و 147 “وقتی دیالکتیک جامعه به حرکت در میآید و جامعه را در مسیر تاریخ به حرکت میاندازد که این دیالکتیک وارد خودآگاهی و وجدان جامعه بشود یعنی دیالکتیک از بستر جامعه به درون خودآگاهی تودهها برود در آن صورت جامعه به حرکت در میآید و جنبشهای مختلف اجتماعی اعتلا پیدا میکنند”.
- استراتژی حزبی برعکس استراتژی ارتش خلقی باید برای تحول تودهها و تکوین جنبشهای چهار گانه دموکراتیک، اجتماعی، سیاسی و سوسیالیستی ابتدا با یک تحول فرهنگی و نظری و دینی و فکری در جامعه آغاز بکند. مجموعه آثار جلد 2 - صفحه 167 “برای ایجاد تحول و حرکت در یک جامعه بیش از هر چیز مستلزم یک تحول ذهنی و فرهنگی و فکری و تحول در بینش و شیوه تفکر آن جامعه است که بدون انجام این تحول امکان حرکت در آن جامعه نیست”. باز در همین رابطه در مجموعه آثار جلد 1 - صفحه 98 میگوید: “این رسالت بزرگ پیامبرانه را پیشگام راستین و مسئول و بزرگ اندیش نه با تفنگ و نارنجک و نه با متنینگ و داد و قال و نه با سیاست بازیهای رایج و سطحی و نه با انقلابها و تغییر رژیمها و عوض کردن آدمها و خلق ماجراها و حادثهها و... به نتیجه میرسد در یک کلمه تنها با کاری پیامبرگونه در میان قوم و عصر و نسل خود: ابلاغ و سلاحش کلمه”.
- زمانی حرکت و تحول در یک جامعه بوجود میآید که آن جامعه عادت به تفکر کردن بکند و تا زمانیکه در یک جامعه، دیگران برای مردم آن جامعه فکر میکنند امکان تحول و حرکت و جنبش و تشکیل حزب وجود ندارد. مجموعه آثار جلد 18 - صفحه 4 “عادت کردن به تفکر بزرگترین نیاز جامعه است. برای اینکه وقتی هر کار اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و مذهبی و اعتقادی و اخلاقی ارزش دارد و جامعه را بحرکت و تغییر وادار میکند که آن ملت را وادار به تفکر کردن بکند و اندیشیدن را به مردم بیاموزد”؛ و باز در همین رابطه در مجموعه آثار جلد 4 میگوید: “بنابراین رسالت پیشگام در یک کلمه عبارت است از وارد کردن واقعیتهای ناهنجار موجود در بطن جامعه و زمان به احساس و آگاهی تودهها. ژان ژاک روسو میگوید برای مردم راه نشان ندهید و تعیین تکلیف نکنید فقط به آنها بینائی ببخشید خود راهها را به درستی خواهند یافت و تکلیفشان را خواهند شناخت”.
- از نظر شریعتی مانند استراتژی اقبال لاهوری مرحله اول استراتژی حزبی "يغَيرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ" توسط تغییر در اندیشیدن و تغییر در تفکر و فرهنگ و دین تودهها میباشد، که با انجام این تحول فکری و فرهنگی شرایط برای مرحله دوم استراتژی که "يغَيرُ مَا بِقَوْمٍ" میباشد، آنچنانکه علامه اقبال لاهوری ترسیم کرده بود آماده میشود. مجموعه آثار جلد پنجم - صفحه 164 “تکیه گاه اصلی استراتژی اقبال دگرگونی ذهنی - روانی و وجدانی و انسانی ملتش بود (يغَيرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ) چراکه آنهائی که عمل اجتماعی را تنها در اشکال عمل بدنی یا عمل سیاسی منحصر نمیبینند، میتوانند عمیقا درک کنند که اساسیترین عمل روشنفکر مسئول جامعه در مرحله اول همین دگرگونی فرهنگی میباشد”.
- بدون یک تحول فرهنگی (که این تحول فرهنگی در یک جامعه دینی مانند ایران از کانال تحول در دین میگذرد و بدون تحول در دین در ایران نمیتوانیم هرگز تحول فرهنگی ایجاد کنیم. چراکه آنچنانکه هگل میگوید در یک جامعه دینی هم سعادتش و هم شقاوتش از کانال دین میگذرد و دین در آن جامعه بزرگترين و مشکلترین کار نقد دینی میباشد) و بدون یک نهضت فکری در یک جامعه هرگز نمیتوان در آن جامعه اقدام به تاسیس حزب کرد. چراکه تا زمانیکه در یک جامعه جنبشهای چهارگانه به حرکت در نیایند تشکیل حزب آن هم در صورت عمودی آن یک بوروکراسی خشک میباشد. مجموعه آثار جلد 10 “اگر ما اسلام را نجات ندهیم و فقط مسلمین را نجات دهیم یعنی فقط آزاد سازی سیاسی - اجتماعی بکنیم ولی نقد سنت نکنیم سنت دوباره میآید خودش را باز تولید میکند چه سنت استبدادی و چه سنت واپسگرای مذهبی”. مجموعه آثار جلد 16 - صفحه 201 “نهضت فکری و فرهنگی در یک جامعه به علت اینکه باعث یافتن جهت و هدف مشترک در آن جامعه میشود معجزه میکند. یک جامعه راکد را نمیتوان با نصیحت و موضوع انشاء و اخلاق و موعظه معمولی پدر و مادر تغییر داد بلکه تنها با یک تحول فرهنگی و تحول در فکر و آگاهی مردم آن جامعه است که باعث میگردد تا مردم آن جامعه هدف مشترکی پیدا کنند و عادت به اندیشیدن کنند و جهت تحول و تغییر اجتماعی و سیاسی و اقتصادی به حرکت درآیند”؛ و باز در همین رابطه در مجموعه آثار جلد 20 - صفحه 525 میگوید: “من هیچوقت دستپاچه نیستم که زودتر به نتیجه برسم فقط مضطرب هستم که مبادا راه رسیدن به نتیجه را درست انتخاب نکرده باشم”.
- برای سازماندهی حرکت تودهها در عرصه جنبشهای چهارگانه (سیاسی، اجتماعی، دموکراتیک و سوسیالیستی) در بستر استراتژی اقدام عملی سازمان گرایانه حزبی باید با یک مکانیزم تشکیلاتی دو مؤلفهائی عمل نمائیم:
اول - تشکیلات عمودی
دوم - تشکیلات افقی.
مکانیزم تشکیلات عمودی حزبی که همان تشکیلات حزبی متعارف در دیسکورس سوسیالیستها و لیبرالیستهای غربی میباشد بر پایه اصول هشت گانه تحقق اصل رهبریت جمعی در تشکیلات حزب میباشد (1- انتخابی بودن اعضای مرکزیت و شوراهای تصمیم گیری در تشکیلات از پائین تا بالا 2- اجرای اصل گزارش دهی و گزارش گیری در تمامی سطوح تشکیلات حزب 3- مسئولیت فردی هر یک از اعضاء و کادرها در هر مرحله تشکیلاتی که باشند 4- تابعیت اقلیت از اکثریت در تصمیمات حزبی 5- آموزش همگانی در سطح حزب از پائین تا بالا 6- حاکمیت نظم واحد و همگانی بر کل تشکیلات حزب از پائین تا بالا 7- اجرای اصل انتقاد و انتقاد از خود در کل تشکیلات حزب به صورت مستمر 8- تقسیم کار در کل تشکیلات حزبی).
علیهذا فقط در مرحله اول حرکت حزبی که مرحله سازماندهی نیروهای پیشگام میباشد تشکیلات عمودی دارای کاربرد و فونکسیون میباشد، و در مرحله سازماندهی مردم و جنبشهای چهارگانه دمکراتیک، سوسیالیستی، اجتماعی و سیاسی هرگز نباید توسط همین تشکیلات عمودی پیشگام اقدام به سازماندهی حرکت آنها کرد. چراکه گرفتار همان مصیبتی میشویم که در صد سال گذشته جریانهای سیاسی ایران در شاخه های مختلف مارکسیستی و ملی و مذهبی گرفتار آن شدهاند و آن این بود که این جریانها کوشیدند توسط تشکیلات عمودی پیشگام، مردم را هم سازماندهی کنند و همین عامل شکست حرکت تمامی احزاب یک صد ساله گذشته ایران شد و دلیل آن هم این بود که سازماندهی تودهها خارج از بستر زندگی و کار و کارخانه و مزرعه و اداره و مدرسه و دانشگاه و... توسط تشکیلات عمودی باعث میگردد تا اولا پیوند آنها با تشکیلات مادر که همان تشکیلات پیشگام میباشد به صورت فردی و هستهائی در آید. در ثانی فعالیت حزبی آنها در تشکیلات عمودی به صورت ذهنی و سکتاریستی در آید. اما در تشکیلات افقی از آنجائیکه سازماندهی بر پایه اقدام عملی سازمانگرایانه حزبی توسط شیوه دموکراتیک بدون رهبری متمرکز میباشد باعث میشود تا، اولا برعکس تشکیلات عمودی حزبی که پیوند پیشگام با تشکیلات صورت فردی دارد در اینجا به صورت جمعی انجام گیرد، در ثانی در تشکیلات افقی بر عکس تشکیلات عمودی (که آبشخور جذب نیروها بسترهای ذهنی و نظری و فکری بود) در تشکیلات افقی آبشخور انجام سازماندهی جنبشهای چهارگانه سیاسی، اجتماعی، دمکراتیک و سوسیالیست بشود. که این امر باعث میگردد تا در تشکیلات افقی سازماندهی در بستر حرکت و زندگی و کار و کارخانه و مزرعه و اداره و دانشگاه و مدرسه و... افراد انجام گیرد و دیگر لازم نباشد تا ما بر پایه سازماندهی عمودی بخواهیم افراد را اولا منفرد از کار و کارخانه و مدرسه و مزرعه و دانشگاه بکنیم. در ثانی در محیط ذهنی و نظری منفک از محیط کارشان به پرورش آنها بپردازیم. همان فاکتورهائی که در سال 59 و 60 باعث ایجاد بحران فراگیر در تشکیلات نشر مستضعفین گردید. چراکه از سال 55 تا 60 ما فکر میکردیم که میتوانیم توسط تشکیلات عمودی حزبی به سازماندهی حزبی نیروهای اجتماعی بپردازیم و بر پایه این نگرش بود که نیروهائی که در آن سالها اعم از دانشجو و دانش آموز و کارگر و کارمند جذب نشر مستضعفین میشدند آنها را از بستر زندگیشان که کارخانه و مزرعه و دانشگاه و مدرسه و اداره بود جدا میکردیم و به صورت حرفهائی نه آماتور در خدمت تشکیلات نشر مستضعفین در میآوردیم و سپس بر پایه تعلیمات نظری و ذهنی سعی میکردیم به آنها آموزش بدهیم. که این امر باعث گردید تا نیروهای نشر مستضعفین پس از مدتی از نظر مغزی و ذهنی و نظری بزرگ بشوند اما از نظر عملی بسیار ضعیف. بطوریکه حتی سادهترین مهره تشکیلاتی نشر مستضعفین در آن سالها و در زندان توانائی برخورد با غامضترین مسائل فکری و نظری را داشتند و بر پایه همین ایمان نظری هم تا آخر مقاومت کردند ولی همین افراد در عرصه واقعیت اجتماعی توانائی سازماندهی یک کارخانه یا اداره یا مدرسه یا دانشگاهی که خودشان در آنجا کار میکردند یا درس میخواندند را نداشتند، طبیعی بود (که حاصل چنین محصولی در تشکیلات نشر مستضعفین در سالهای 59 و 60 که جامعه رفته رفته با بستن تمامی چشمه های دمکراتیک به جا مانده از انقلاب ضد استبدادی 22 بهمن 57 توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم امکان فعالیت نظری و فکری و فرهنگی به هیچ تشکیلاتی نمیداد و تنها جریانهائی میتوانستند به تحول فرهنگی در جامعه ادامه دهند که دارای تشکیلات اجتماعی گسترده بودند)؛ و از آنجائیکه تشکیلات نشر مستضعفین فاقد این ویژگی بود، لذا گرفتار بحران فراگیر تشکیلاتی شد و در این رابطه بود که نخستین اصل بحران سازی که پس از جمع بندی بحران 59 - 60 نشر مستضعفین به آن دست پیدا کردیم همین عدم تفکیک تشکیلات عمودی و تشکیلات افقی در استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه حزبی نشر مستضعفین در سالهای 55 تا 60 بود؛ لذا مطابق این اصل معتقد شدیم که تشکیلات عمودی تنها در فرآیند سازماندهی پیشگام دارای فونکسیون میباشد و در عرصه جنبش، جامعه و مردم، تشکیلات عمودی دارای هیچگونه فونکسیونی عملی (جز تشکیل یک بوروکراسی بزرگ آنچنانکه در احزاب لنینیستی کشورهای سوسیالیستی و احزاب لیبرالیستی در کشورهای سرمایه داری جاری و ساری میباشد) نیست. از آن زمان بود که به این حقیقت بزرگ دست پیدا کردیم که هر جریانی که بخواهد بر پایه استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه حزبی در بستر اندیشه شریعتی حرکت کند، حتما باید در بستر تشکیلات و سازماندهی دو مولفهائی عمل کند یعنی از یک طرف توسط تشکیلات عمودی به سازماندهی پیشگام بپردازد و از طرف دیگر توسط تشکیلات افقی (با پشتیبانی تدارکاتی همین تشکیلات عمودی پیشگام) به سازماندهی نیروهای اجتماعی در همان عرصه زندگی و کار و تحصیلشان اقدام نماید. چراکه به این اصل ایمان پیدا کردیم که پیشگامی که نتواند در محل کار و تحصیل و زندگی اجتماعی خود دست به سازماندهی و مدیریت و هدایتگری بزند، دروغ میگوید که میتواند در عرصههای دیگر هدایتگری کند. در همین رابطه است که شریعتی در مجموعه آثار جلد 1 - صفحه 213 میگوید: “نمیخواهم به صورت کلاسیک در یک نهضت دو مرحله کار فکری و کار اجتماعی را از هم تفکیک بکنم این دو به هم در آمیختهاند و این آمیختگی از مشخصات بینش اسلامی است. اما میخواهم بگویم تکیه گاهها فرق میکند و نباید فراموش بکنیم که دوران بیست و سه ساله بعثت به دو دوران سیزده و ده ساله تقسیم شده است”؛ و باز در همین رابطه در مجموعه آثار جلد 7 - صفحه 24 میگوید: “فکر و عمل دو مرحله پشت سر هم هستند و مقدم و موخر نیست و میان این دو رابطه علیت یک جانبه بر قرار نیست بلکه میان این دو رابطه علیت متقابل و دو جانبهائی وجود دارد که به طور مداوم در تاثیر و تاثر از یکدیگرند و چنانکه یکی از برجستهترین متفکران اجتماعی قرن ما بیان کرده است میان عقیده و عمل یک رابطه دیالکتیکی وجود دارد”؛ و باز در همین رابطه در مجموعه آثار جلد 16 - صفحه 200 دست به این تفکیک سازماندهی ذومراتب عمودی و افقی میزند “برای شروع مبارزه اصیل و حزبی باید حتما از مردم آغاز بکنیم اما برای انجام این مقصود باید از نسل جوان و روشنفکران به معنای کامل کلمه چشم امید داشت، چراکه اینان (اگر بر پایه تشکیلات عمودی) عقیده و ایمان پیدا کنند پاکباخته خواهند شد و با سرعت به عناصر فعال (جهت انجام تشکیلات افقی) بدل میشوند.”
ادامه دارد