مبانی تئوریک «خودرهاسازی» جنبشهای چهارگانه کارگران، معلمان، دانشجویان و دانشآموزان ایران – قسمت دوم
ب – «مطلق کردن مبارزه طبقاتی» در این مرحله به عنوان محور دستیابی به دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای اقتصادی و سیاسی و معرفتی در جامعه بزرگ ایران و در این شرایط تندپیچ حرکت جنبشهای مطالباتی سه مؤلفهای سیاسی و اقتصادی و مدنی، «علاوه بر اینکه باعث سکتاریست جنبش برابریطلبانه طبقه کارگر ایران میگردد، امکان پیوند دو جبهه نان و آزادی یا دو جبهه بزرگ آزادیخواهانه و بر ابریطلبانه و یا دو طبقه متوسط شهری و زحمتکشان شهر و روستا را غیر ممکن میسازد.»
قابل ذکر است که در رویکرد نشر مستضعفین (به عنوان ارگان عقیدتی و سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) «مبارزه طبقاتی» یا «مبارزه ضد استثماری» (سه مؤلفهای استثمار فرد از فرد، استثمار طبقه از طبقه و استثمار ملت از ملت) تنها بخشی از سه بخش مبارزه رهائیبخش جامعه ستمزده انسانی میباشد (دو بخش دیگر این مثلث مبارزه، عبارتند از مبارزه ضد استبدادی و مبارزه ضد استحماری یا به قول معلم کبیرمان شریعتی «مبارزه با زر و زور و تزویر» و یا «مبارزه با استثمار و استبداد و استحمار» و یا «مبارزه با قارون و فرعون و بلعم باعورا» و یا «مبارزه با تیغ و طلا و تسبیح» میباشد) نه تمامی مبارزههای موجود جامعه امروز ایران.
بنابراین در این رابطه است که «جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط تکیه بر جنبشهای مطالباتی خودبنیاد سیاسی و صنفی و مدنی به عنوان محور دستیابی به جامعه مدنی خودبنیاد و خودسازمانگر تعریف مینماید» و بنابراین در این چارچوب است که «مبارزه طبقاتی تنها یک مؤلفه از مبارزههای دموکراتیک جامعه امروز ایران میباشد نه همه مبارزه» بدین ترتیب است که در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران دیگر نه تنها مبارزه طبقاتی باعث سکتاریست طبقه کارگر ایران نمیشود، بلکه برعکس در کنار مؤلفههای دیگر مبارزه شرایط برای پیوند دموکراتیک جنبش کارگران ایران با جنبشهای خودبنیاد مطالباتی سیاسی و مدنی و اقتصادی به صورت عمودی و افقی فراهم میسازد.
یادمان باشد که در این چارچوب حرکت جنبش پیشگامان مستضعفین ایران گرفتار «پوپولیسم یا خلقگرائی» در عرصه استراتژی و تاکتیک هم نمیشود، چراکه پوپولیسم در این رابطه مشمول جریانهائی میشود که توسط انقلاب خلقی در غیبت طبقه کارگر میخواهند با نابود کردن سرمایهداری مشکل طبقه کارگر را که همان استثمار میباشد حل کنند. پر پیداست که در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران:
اولاً طبقه کارگر و مبارزه طبقاتی در محاق نرفته است، بلکه تنها مبارزه طبقاتی و جنبش کارگران ایران به عنوان یک مؤلفهای از مبارزه در کنار دو مؤلفه مبارزه ضد استبدادی و ضد استحماری سیاسی و مدنی جنبشی خودبنیاد مطالباتی تکوین یافته از پائین قرار گرفته است.
ثانیاً در استراتژی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران بدون حضور طبقه کارگر و مبارزه طبقاتی جنبش کارگران ایران، در عرصه اعتصابی و اعتراضی، امکان مبارزه استراتژیک و آلترناتیوی با نظام سرمایهداری حاکم وجود ندارد.
ثالثاً جنبش پیشگامان مستضعفین ایران هرگز به انقلاب خلقی در غیبت طبقه کارگر ایران جهت نابودی نظام سرمایهداری حاکم بر جامعه ایران اعتقادی ندارد و در این رابطه با جایگزینیترم «تحول» (توسط جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد تکوین یافته از پائین در دو جبهه بزرگ آزادیخواهانه و برابریطلبانه و برنامه دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای یا اجتماعی کردن اقتصاد و سیاست و معرفت است) به جای ترم «انقلاب خلقی» نه تنها توسط «تحول تکوین یافته از پائین، دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای مورد اعتقاد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران میتواند به عنوان آلترناتیو سرمایهداری حاکم بر جامعه ایران بشود، بلکه مهمتر از آن اینکه طبقه کارگر ایران در این پراتیک میتوانند، در مسیر خودرهاسازی طبقاتی خود در کنار دیگر جنبشهای مطالباتی سیاسی و مدنی و اقتصادی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران قرار بگیرند.»
ج - بدون تردید پایههای اصلی جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و خودسازمانده تکوین یافته از پائین در جامعه امروز ایران چهار جنبش محوری جامعه کارگران، جامعه معلمان، جامعه دانشجوئی و جامعه دانشآموزان میباشد.
البته علت اینکه «جنبش زنان» به عنوان یک مؤلفه جدا از چهار مؤلفه جنبشهای فوق مطرح نکردیم، این است که طرح مستقل جنبش زنان به عنوان یک مؤلفه در کنار چهار مؤلفه جنبش کارگران، جنبش دانشجویان، جنبش معلمان و جنبش دانشآموزان به معنای آن نخواهد بود که آن چهار جنبش فوق، «جنبش مردان» میباشد که این به معنای توهین به جامعه زنان و جنبش زنان ایران میباشد، چراکه بدون تردید اکثریت کمی و کیفی چهار جنبش فوق زنان ایران تشکیل میدهند و زنان ایران نقش تعیین کنندهای دارند. البته ما در عرصه مبارزه با تبعیضات جنسیتی تحمیلی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر زنان ایران، به جنبش زنان به عنوان ستون اصلی این مبارزه و جنبش زنان ایران به عنوان پیشقراول این مبارزه تعریف میکنیم؛ و در عرصه جنبش مدنی به جنبش زنان ایران به عنوان مؤلفه تعیین کننده اعتقاد داریم؛ و در خصوص تبعیضات جنسی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم که در طول 40 سال گذشته بر جامعه زنان ایران تحمیل گردیده است، بر این باوریم که آخرین سنگری که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در شرایط به چالش کشیده شدن موجودیت این رژیم حاضر به عقبنشینی از آن میباشد، سنگر تبعیضات جنسیتی تحمیلی بر جامعه زنان ایران میباشد، چرا که تمامی تبعیضات جنسیتی تحمیلی بر جامعه زنان ایران در طول 40 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم ریشه فقهی فقاهتی و اسلام روایتی دگماتیسم حوزههای فقاهتی دارد.
پر واضح است که از آنجائیکه اسلام فقاهتی و اسلام روایتی مانیفست اندیشه تمامی روحانیت حوزههای فقهی میباشد، همین امر باعث میگردد که عقبنشینی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از موضوع تبعیضات جنسیتی تحمیلی بر جامعه زنان ایران به مثابه بحران ایدئولوژیک در جامعه روحانیت حوزههای فقهی میباشد؛ که همراه با این بحران ایدئولوژیک بحران مشروعیت و شکاف و تفرقه و تشتت و فروپاشی جامعه روحانیت حوزههای فقهی امری طبیعی خواهد بود (آنچنانکه دیدیم که مدرس وقتی که موضوع لایحه حق انتخاب زنان در مجلس مطرح شد در اعتراض به این لایحه فریاد زد که سخنانی در این مجلس مطرح میشود که تن انسان را به لرزه درمیآورد و در مجلس اول رژیم مطلقه فقاهتی حاکم خود مهندس مهدی بازرگان پیشنهاد طرح خانهنشین کردن زنان ایران قبل از خمینی مطرح کرد).
باری، بدین ترتیب است که پیوند چهار جنبش کارگری، معلمان، دانشجوئی و دانشآموزی بستر اصلی تکوین و ظهور جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد تکوین یافته از پائین در دو جبهه بزرگ آزادیخواهانه و برابریطلبانه میباشد. پر واضح است که در میان این چهار جنبش زیرساختی جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد مطالباتی سیاسی و مدنی و اقتصادی تکوین یافته از پائین جامعه ایران، دو جنبش معلمان و دانشجویان علاوه بر اینکه نقش سرپل بین دو جبهه بزرگ «نان و آزادی» یا دو جبهه بزرگ «آزادیخواهانه و برابریطلبانه» و یا دو «طبقه متوسط شهری و طبقه زحمتکشان شهر و روستا» دارند، در شرایط امروز جامعه بزرگ ایران که احزاب مستقل فراگیر و استخوانداری که بتواند طبقات پائینی جامعه ایران نمایندگی سیاسی بکنند، وجود ندارد، بدون تردید دو جنبش معلمان و دانشجویان میتوانند در شرایط امروز ایران این خلاء را پر کنند.
بر این مطلب بیافزائیم که لازمه اعتلای چهار جنبش زیرساختی جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد تکوین یافته از پائین ایران، به دو مؤلفه بستگی دارد:
1 – سازمانیابی مستقل خود این جنبشهای خودبنیاد و خودسازمانده.
2 - پیوند افقی و عمودی جبههای بین این چهار جنبش زیرساختی.
طبیعی است که بدون سازماندهی این چهار جنبش زیرساختی جامعه مدنی جنبشی هر قدر هم که قاعده این جنبشها بزرگ و بزرگتر هم بشوند تا زمانیکه این جنبشها نتوانند به خودسازمانیابی دست پیدا کنند و نتوانند توسط خودسازمانیابی به پیوند افقی و عمودی جبههای بین این جنبشها دست پیدا کنند، بدون تردید «امکان تغییر توازن قوا به سود این جنبشهای چهارگانه زیرساختی و یا به سود جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین ایران وجود نخواهد داشت» یادمان باشد که تا زمانیکه توازن قوا در عرصه میدانی به سود جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد تکوین یافته از پائین ایران تغییر نکنند، امکان نهادینه شدن جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد وجود ندارد.
در این رابطه است که میتوانیم نتیجهگیری کنیم که «خودرهاسازی جنبشهای چهار گانه زیرساختی جامعه مدنی جنبشی ایران در گرو سازمانیابی مستقل و پیوند افقی و عمودی جبههای این چهار جنبش با یکدیگر میباشد» به عبارت دیگر «خودرهاسازی جنبشهای چهارگانه زیرساختی از شر نظام سرمایهداری تنها توسط نیروهای جنبشهای چهارگانه زیرساختی ممکن میباشد.»
پر پیداست که شکل سازماندهی این چهار جنبش زیرساختی جامعه مدنی نباید به صورت مکانیکی خارج از عرصه میدانی تعریف بشود، بلکه برعکس شکل سازمانیابی این جنبشها باید به صورت کنکرت و مشخص در چارچوب تحلیل مشخص از شرایط مشخص آن جنبشهای مطالباتی صنفی و سیاسی و مدنی صورت بگیرد.
د - کالازدائی کردن وجه مشترک مبارزه چهار جنبش زیرساختی جامعه مدنی جنبشی میباشد، چرا که آنچنانکه جنبش کارگری برای کالازدائی از نیروی کار خود مبارزه میکنند، جنبش معلمان و جنبش دانشآموزان ایران برای کالازدائی از آموزش و تحصیلات مبارزه میکنند و جنبش دانشجوئی برای کالا زدائی از علم و اندیشه مبارزه میکنند.
ه – تاریخ 70 ساله گذشته اعتلای جنبشهای چهارگانه فوق نشان داده است که اعتلای جنبش دانشآموزی در جامعه ایران در گرو اعتلای جنبش معلمان میباشد و بدون تردید در جامعه امروز ایران اعتلای جنبش یک میلیون نفری جامعه معلمان ایران بسترساز اعتلای جنبش 14 میلیون نفری دانشآموزان میگردد، آنچنانکه در سال 97 شاهد بودیم که اعتلای جنبش معلمان ایران بسترساز اعتلای جنبش کارگران ایران نیز گردید؛ بنابراین:
اولاً مبارزه معلمان در جامعه امروز ایران کاتالیزور جنبش دانشآموزی و جنبش کارگری ایران میباشد.
ثانیاً در چارچوب بند 3 اصل سوم قانون اساسی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (که میگوید: «آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه، در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی میباشد») شعار آموزش رایگان و مخالفت و مبارزه با خصوصی کردن آموزش و پرورش و تربیت بدنی و آموزش عالی که بسترساز طبقاتی کردن آموزش و پرورش و آموزش عالی در نظام سرمایهداری حاکم میباشد، وجه مشترک مبارزه جنبش معلمان و جنبش دانشآموزآن و جنبش دانشجوئی در جامعه امروز ایران میباشد.
یادمان باشد که «فونکسیون نظام سرمایهداری در جوامع بشری تولید نابرابری و تبعیضات میباشد» و در کادر همین تولید نابرابری توسط نظام سرمایهداری است که کالائی کردن همه چیز در این نظام قابل تعریف میباشد که از جمله مؤلفههای این کالائی کردن امور در نظام سرمایهداری حاکم بر جامعه امروز ایران، «کالائی کردن آموزش و پرورش تحت عنوان خصوصی کردن آموزش و پرورش و ایجاد مدارس غیر انتفاعی و رانتی است که همین بسترساز طبقاتی شدن آموزش و پرورش در جامعه ایران شده است» و باعث گردیده است تا مضمون و جوهر عدالتخواهانه جنبش مشترک معلمان و دانشآموزان ایران در طول 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم مبارزه با کالائی کردن و طبقاتی کردن آموزش و پرورش و آموزش عالی در جامعه ایران بشود؛ و لذا در این رابطه است که سه جنبش معلمان و دانشآموزان و دانشجویان در عرصه مبارزه چند مؤلفهای خود در طول 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، مبارزه با کالائی کردن و طبقاتی و خصوصی کردن آموزش پرورش و آموزش عالی در جامعه ایران، جزء محور مبارزه خود قرار دادهاند؛ و همین امر باعث گردیده است که شعار: «آموزش رایگان و مبارزه با خصوصی کردن و کالائی کردن آموزش و پرورش و آموزش عالی که تعیین کنند مضمون و جوهر جنبش عدالتخواهانه میباشد، وجه مشترک و عامل پیوند سه جنبش معلمان و دانشآموزان و دانشجویان در جامعه بزرگ ایران میباشد.»
ادامه دارد